مهد کودک جایگزین مهر مادری نیست
گروه اجتماعی
شاید دیده باشید، انتشار «تصاویر آزار و اذیت یک کودک به دست خدمه مهدکودکی در اردبیل» را و شاید شنیده باشید، «خبر شکسته شدن استخوان ترقوه پسربچهای براثر رفتار خشن مربی یکی از مهدهای تهران» را که یادآوری میکند شماری از این مراکز، فاقد استانداردهای لازم برای نگهداری و مراقبت، آموزش و تربیت کودکاناند و نحوه نظارت بر عملکرد و فعالیت آنها از سوی متولیان آموزشهای پیش از دبستان، آنطور که باید موردتوجه نیست و در نقطه مقابل والدین شاغل فرصت کمتری دارند و ناگزیرند فرزندان خود را به مهدکودک بفرستند اما روانشناسان معتقدند کودکانی که نزد والدین خویش بزرگ میشوند مفهوم عمیقتری از خانواده در ذهنشان نقش میبندد.
برخی از صاحبنظران کودکستان را مولود مدرنیته و میراثخوار آن چیزی میدانند که مدرنیته از خود بهجای نهاده بهعبارتدیگر، مهدکودکها دایه مهربانتر از مادرکودکانی هستند که نوگرایی آنها را یتیم کرده است!
انکار نقش تربیتی زن از سوی سیاستگذاریهای کلان و تبلیغات مخرب
فروغ نیلچی زاده- مدرس حوزه دانشگاه از جهت تاریخی؛ رابطه غیرقابلانکاری میان شکلگیری نظام سرمایهداری و گسترش مهدکودک را در گفتوگو با سوره مهر مطرح کرده است: وقتی قرار شد نیروی کار ارزان زنان وارد بازار شود آنان به خاطر نداشتن امکانات مناسب و شرایط نگهداری فرزندانشان، اعتراض کردند. تصمیم گرفته شد که یک مادر برای یک فرزند نباشد و شرایطی فراهم شود که یک مادر، چند بچه را نگهداری کند تا نیروی کار ارزان به کارخانهها برود و چرخ نظام سرمایهداری را بچرخاند. نظام سرمایهداری با پایمال کردن صفات مادری مادران و از بین بردن تربیتی که قرار بود در آغوش و دامن مادر صورت بگیرد، توانست به مصرفگرایی دامن بزند. در حقیقت چرخهای تکنولوژی جدید روی شانهها و قلبهای مادران به حرکت درآمد. نظام سرمایهداری سعی کرده از جسم، روحوروان زن به سود خودش استفاده کند و زمانی که به این مسئله توجه ندارند، طبیعی است که از برنامههای نظام سرمایهداری برای زن استقبال میکنند و درنتیجه مهدکودک جزء لاینفک زندگی آنان میشود.در این برنامه مادر ناچار است کمتر زایمان کند تا مرخصیهایش کم نشود و شغلش را از دست ندهد؛ باید کمتر بچه داشته باشد تا از پس مخارج مهد برآید و کار بیرون از منزلش مقرونبهصرفه باشد؛ باید این فرصت را فراهم کند تا در محیط کار و خانه شاداب باشد به عبارتی همیشه جاذبه جنسی خود را حفظ کند و چنین مادری قطعامادر خوبی نخواهد بود. با سیاستگذاریهای کلان و با تبلیغات مخرب، نقش تربیتی زن انکار شده است؛ گویا اگر یک خانم در خانه از بچه خودش نگهداری کند، خیلی شأن پايینی دارد اما اگر همین خانم بچههای خودش را رها کند و در مهدکودک بچههای دیگران را نگهداری کند، از شأن بالایی برخوردار است و باکلاس است.تصور این است که اگر مادر در برگه ثبتنام مدرسه کودکش بنویسد «خانهدار» هستم، برای خود و بچهاش سرشکستگی است اما اگر بنویسد «مربی مهد» هستم، یک افتخار اجتماعی را به دست آورده است. بنابراین زیربنای نقش تربیتی زن خرابشده و یک ضد ارزش به ارزش تبدیلشده است.
کودکان زیر سه سال نیاز شدیدی به حضور مادر دارند
«آذر دخت داوری» روانشناس بالینی و پژوهشگر حوزه کودک در گفتوگو با «رسالت»پیش از پرداختن به موضوع مهدکودک و آثار تربیتی آن بر کودکان مطالبی را در خصوص رشد شناختی عاطفی و اجتماعی کودک موردتوجه قرار میدهد: «از جنبههای مختلف کودکان زیر سه سال نیاز شدیدی به حضور مادر در کنار خوددارند. مادر منبع ایجاد امنیت و اعتماد برای کودک است. حضور مادر در کنار کودک در این شرایط لازم و ضروری به نظر میرسد چراکه بخشهایی از شخصیت کودک در این دوران ساخته میشود که نمود آن در بزرگسالی است. حتی لازم است مادر به نیازهای فیزیولوژیکی کودک مثل گرسنگی، تشنگی و …پاسخگو باشد. وقتی به نیازهای کودک پاسخ داده شود، بخش مهمی از اعتماد و امنیت کودک در این دوران تأمین میشود که تأثیر قابلتوجهی در بزرگسالی کودک نیز دارد. دلبستگی ایمن دوران کودکی موضوع مهمی است که نقش بهسزایی در شخصیت بزرگسالی آنها دارد. علت بسیاری از مسائلی که ریشه روانشناختی دارند و در دوره بزرگسالی افراد مشاهده میشود، آسیبدیدگی دلبستگی ایمن آنها در دوران کودکی است. درواقع لازم است تا سن سه سالگی دلبستگی ایمنی بین کودک و والدین کودک شکل بگیرد. مخصوصاشکلگیری این دلبستگی ایمن بین کودک و مادر که منبع و مجرای امنیت برای کودک بوده و از اهمیت بالایی برخوردار است. اگر شرایطی به وجود بیاید که در این دوران، دلبستگی ایمن کودک آسیب ببیند، آثار آن در بزرگسالی کودک بااحساس ترس، تنهایی و ناامنیاضطراب و وابستگیهای بیمارگونه ظاهر میشود.» این روانشناس تأکید میکند: «آثار آسیب واردشده به دلبستگی ایمنی کودک در دوره بزرگسالی او به شکلی است که حتی در ارتباطی که شخص با دیگران در محیط آموزشی، شغلی و خانوادگی دارد نمود پیدا میکند، نقش مؤثر حضور مادر در کنار کودک بسیار بیش از چیزی است که معمولاما تصور میکنیم بنابراین تأکید بر این است که والدین فرزندانشان را در زیر سه سال خارج از منزل نگهداری نکنند. سن بالای سه سال، سن اجتماعی شدن کودک است. و لازم است برنامههای لازم را جهت تقویت جنبه رشد اجتماعی کودک داشته باشیم. در این سن لازم است کودکان در گروه همسالان قرار گیرند و روابط بین فردی را تجربه کنند و تعاملات اجتماعی مثل دادن اسباببازی، گرفتن اسباببازی و انجام بازیهای جمعی که باعث افزایش خلاقیت در آنها میشود را داشته باشند. در این دوره سنی لازم است کودکان را در معرض تعامل با همسالان قرار دهیم تا امکان تقویت رشد اجتماعی را برای او فراهم کنیم. بردن کودکان به پارک و شهربازی تا حدودی این امکان را فراهم میکند. همچنین شرکت در مهمانیهایی که همسالان کودک حضور دارند و امکان تعامل با آنها برای کودک به وجود میآید میتواند مؤثر باشد. البته اگر کودک برادر و خواهری در خانه داشته باشد که با آنها تعامل برقرار کند، بهطور طبیعی این رشد شناختی دریکی از بهترین حالتهای خودش تأمین میشود.»
داوری توضیح میدهد: «در شرایطی که مادران شاغل برای نگهداری بچهها دچار مشکل هستند امکان سپردن آنهادر سن سه سال به بالا وجود دارد. اما ملاحظاتی را باید در نظر بگیریم. چنانچه شرایطی وجود داشته باشد که مادربزرگ و پدربزرگ بتوانند مسئولیت نگهداری بچهها را بر عهده بگیرند، سپردن بچهها به آنها بر مهدکودک ارجحیت دارد؛ چراکه فضای خانه مادربزرگ و پدربزرگ فضای عاطفی نزدیکتری به زندگی والدین است. خستگی زیادی که کودک با حضور در مهدکودک طی ساعات طولانی با خود حمل میکند علت بسیاری از بهانهگیریها، لجبازیها و گستاخیها، غرغر کردنها و گریههای ممتد در کودک است. در مهدکودک کودکان باتربیتهای مختلف در یک فضای مشترک کنار هم قرار میگیرند. یک نوع یادگیری به نام یادگیری مشاهدهای در دوران کودکی وجود دارد که بر اساس آن کودکان صرفا از طریق مشاهده، رفتاری را فراگرفته و انجام میدهند. طبیعتاوقتی کودک ما در فضائی که خانوادههای دیگری بافرهنگ و سبک زندگی متفاوت، کودکانشان را به مهدکودک میسپارند قرار بگیرد، در طول چند ساعت حضور در مهد رفتارهای متفاوت و حتی ناسازگار بافرهنگ خانواده ما را مشاهده میکند و آن را یاد میگیرد و مورد تقلید قرار میدهد.»
این روانشناسان به موضوعات دیگری هم اشاره دارند، موضوعاتی که بهزعم او، لازم است در خصوص مهدکودک مورد ملاحظه قرار دهیم،ازجمله مربیان مهدکودکاینکه آیا آنان دورههای آموزشی لازم و کافی را برای اینکه کودکان و دلبندان خانوادهها را تحت تربیت قرار دهند فراگرفتهاند؟ نقشی که مربیان در آموزش و تربیت کودکان دارند و آثار روانشناختی زیادی که نوع تربیت آنها بر کودکان دارد آنچنان بر کودکان اثرگذار است که نمیتوان بهسادگی از کنار آن گذشت. بهطورکلی توصیه مؤکد ما این است کودکان تا سن سه سالگی در کنار خانواده و در جوار پر امن و آرامش مادر باشند.
ساعت حضور در مهدکودک به حداقل ممکن برسد
داوری بیان میکند: «اگر خانوادهها در موقعیتی قرار دارند که ناگزیر هستند کودکان خود را در سن زیر سه سال به مهدکودک بفرستند،عملا در حد امکان ساعت حضور در مهدکودک را به حداقل ممکن برسانند و ثانیا ساعتی را که والدین و خصوصا مادر در کنار کودک هستند با توجه کافی و ابراز عاطفه و محبت و با لمس و نوازش و برقراری تماسهای بدنی باشد و درواقع ارتباط هرچه باکیفیتتری را با کودک برقرار کنند. به این شکل آسیبهای حضور کودک در مهد به حداقل ممکن میرسد. خانوادههایی که تصمیم دارند کودکان بالای سه سال خود را به مهدکودک بسپارند هم باید ساعت حضور کودک در مهد را به حداقل برسانند. ساعت کوتاهی را که کودک صرف بازیهای جمعی و شعرخوانی دستهجمعی میکند و به این طریق، جنبه رشد اجتماعیاش نیز تأمین میشود. متأسفانه برخی خانوادهها فرستادن بچهها به مهدکودک را عاملی برای نشان دادن سطح اجتماعی بالاتر میدانند. باید به آنها یادآور شد که هرچه کودک در کنار والدین و فضای خانواده باشد از جهت تربیتی تأثیرات مثبتتر و بهتری را دریافت میکند. درعینحال ازآنجاکه دوران کودکی دورانی است که کودک آسیبپذیری بالایی دارد، اگر بخشی از شخصیت کودک که مربوط به اعتمادبهنفس و امنیت در اوست و بخشهایی که باعث پایداری شخصیت کودک در بزرگسالی است آسیب ببیند، مسائل و مشکلات جبرانناپذیری برای کودک رقم خورده است.»به گفته این روانشناس نکتهای که خوب است به آن توجه کنیم این است که ما برای اینکه صلاحیت رانندگی یک خودرو را پیدا کنیم ساعتها کلاس آموزشی شرکت میکنیم ساعتها مطالعه و تمرین عملی میکنیم و ممکن است بارها آزمون بدهیم تا نهایتامجوز و صلاحیت رانندگی را پیدا کنیم. اما چگونه است که ما برای امر مهمی همچون تربیت بچه لزومی به آموزش و فراگیری مهارتهای لازم را نمیبینیم؟ موضوعاتی که مربوط به رشد شناختی و رشد هوشی کودکان است برای والدین ضروری است. لازم است والدین از تأثیر عوامل مختلف روانشناختی که منجر به مشکلات روانی و رفتاری آنها در بزرگسالی است آگاهی کسب کنند و بر اساس این آگاهی شیوههای تربیتی مناسب را اتخاذ کنند.»قوانین را به نحوی سامان دهیم که مادران شاغل زمان بیشتری درکنار فرزند باشند.
دکتر مرضیه قاسمزاده، پژوهشگر و فعال حوزه کودک نیز در گفتوگو با «رسالت» با مسئله مهدکودک مخالفتی ندارد اما معتقد است که باید قوانین را به نحوی سامان دهیم که مادران شاغل زمان بیشتری را در کنار کودکان باشند.
این پژوهشگر تأکید میکند: «رشد اجتماعی یکی از جنبههای اساسی رشد کودک است. بنابراین فرآیند رشد اجتماعی در کودکان لازم است در جهت درستی تقویت و هدایت شود. از جهت علمی ۸۰درصد از رشدمغز کودک در چهارسالگی پایان میپذیرد. بعد از سهسالگی بهترین زمان برای شروع رشد اجتماعی کودک است بنابراین لازم است خانوادهها برنامه مناسبی را برای رشد اجتماعی کودک خود داشته باشند. کودکانی که امکان تقویت و هدایت جنبههای رشد اجتماعی آنها در محیط خانه فراهم نشده باشد و با همان وضعیت به مدرسه وارد شوند با مسائلی مواجهه میشوند. این کودکان در روابط با دوستان دچار مشکل میشوند. معمولا اعتمادبهنفس کمی را برای حضور در جمع دارند و خجالتی هستند.»
وی ضرورت پرداختن به جنبه رشد اجتماعی در کودکان را با یک تشبیه روشنتر میکند: « ما هرچقدر فنون شنا را به بچهها یاد بدهیم تا وقتی وارد آبنشدهباشند نمیتوان اطمینان حاصل کرد که شنا را فراگرفتهاند. در خشکی یکسری آموزشها داده میشود ولی برای اینکه شنا یاد گرفته بشود باید در آب تمرینات انجام شود. کودکان اگر در محیطهای اجتماعی وارد نشوند خودبهخود رشد اجتماعیشان تقویت نمیشود. تا کودک در میان کودکان دیگر نباشد مسئولیتپذیری اجتماعیمشارکت، محبت، مهربانی و بسیاری از موضوعاتی دیگری که مرتبط با رشد اجتماعی است را نمیتواند فرابگیرد. اگر مهدکودکها بر اساس ضوابطی شکل بگیرند که بر اساس آن ضوابط مسائل بهداشتی، آموزشی و تربیتی در نظر گرفته بشود و بتوان یک محیط سالم و امن را برای بچهها فراهم بکند، میتواند برای بچهها مفید باشد. اگر مهدکودکی این شرایط مناسب را داشته باشد میتوان زمانی ۴،۳ ساعته در طول شبانهروز کودک خود را به مهدکودک بسپاریم.»
قاسمزاده درعینحال تأکید میکند«هیچوقت توصیه نمیشود کودکان وقت بیشتری را در مهدکودک باشند اما ضرورتهایی که موقعیت زنان شاغل دارند آنها را ناچار میکند که کودکان را بیش از این ساعت در مهدکودک بگذارند. ما باید قوانین را به نحوی سامان دهیم که مادران شاغل زمان بیشتری را در کنار کودکان باشند. در کشورهای پیشرفته به زنان دو سال مرخصی زایمان داده میشود. ما باید امکانات لازم را برای مادران فراهم کنیم تا وقت بیشتری را در کنار کودکان باشند.»
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.