مهاجران افغان فرصتی برای ایران - روزنامه رسالت | روزنامه رسالت
شناسه خبر : 92653
  پرینتخانه » اجتماعی, مطالب روزنامه, ویژه تاریخ انتشار : 20 مهر 1402 - 6:46 |
از موج خطرناک افغان هراسی تا فرصت حضور مهاجران در کشور

مهاجران افغان فرصتی برای ایران

خبرسازی‌های جعلی و شایعه‌پردازی‌ درباره حضور افاغنه در ایران و پیامدهای ناخوشایند آن در رسانه‌های خارجی و شبکه‌های اجتماعی در حال نشر و بازنشر است؛ انتشاری که تنها مقصود آن سیاه‌نمایی حضور مهاجران افغان در ایران و به‌تبع آن ایجاد نگرانی برای مردم ایران است.
مهاجران افغان فرصتی برای ایران
خبرسازی‌های جعلی و شایعه‌پردازی‌ درباره حضور افاغنه در ایران و پیامدهای ناخوشایند آن در رسانه‌های خارجی و شبکه‌های اجتماعی در حال نشر و بازنشر است؛ انتشاری که تنها مقصود آن سیاه‌نمایی حضور مهاجران افغان در ایران و به‌تبع آن ایجاد نگرانی برای مردم ایران است. حتی مطالبی در برخی جراید رسمی یا نیمه‌رسمی منتشرشده که لحنی بسیار بیگانه‌ستیز و غیر نوع‌دوستانه دارد. حضور مهاجران افغانستانی اتفاق تازه‌ای نیست، دهه شصت جمعیت آن‌ها که به علت جنگ و ناآرامی‌ها وارد ایران شدند نیز میلیونی بود، در سه دهه بعدی هم این روند ادامه داشت، حالا، اما موج جدیدی از مهاجرهراسی در فضای مجازی و واقعی در جریان است. 
بدون تردید حضور مهاجران در چارچوب قانونی و حساب‌شده را می‌توان فرصتی بزرگ قلمداد کرد. البته اقامت بدون ضابطه و نحوه ورود غیرقانونی عوارض و تبعاتی دارد و برای کمک‌رسانی بهتر به آن‌ها و هماهنگی بین دستگاه‌ها، ساماندهی اتباع خارجی ضروری است. وقتی تعداد مهاجران به‌یک‌باره افزایش می‌یابد، مسئله به بحران تبدیل‌شده و ساختار‌های کشور با مشکلاتی روبه‌رو می‌شوند. چالش را باید به شکلی حل کرد که به نفع همه نوبتام و ضمن رعایت حقوق مهاجران، منافع آنان به جامعه میزبان هم برسد.
وقتی مهاجران مدت زیادی در کشور حضور دارند به‌نوعی شهروند محسوب می‌شوند و باید از همه حقوق آن برخوردار شده و امکان دسترسی به شغل مناسب برای آنان فراهم شود. حتی برخی از مشاغل در ایران تنها به دست نیروی کار افغانستانی انجام می‌شود، این بحث که مهاجران اشتغال را ضعیف می‌کنند مقرون به‌واقع نیست. مهاجران قاعدتا می‌توانند آثار بسیار مثبتی بر توسعه اقتصادی ایران بگذارند. 
طبق آمار سازمان ملی مهاجرت، ۴ میلیون و ۱۰۰ هزار اتباع افغانستانی در ایران حضور دارند؛ «احمد وحیدی» وزیر کشور هم در تازه‌ترین اظهارات خود از حضور ۵ میلیون افغانستانی در ایران سخن گفته است. باوجود تعداد بالای مهاجران، مردم ایران و افغانستان زیستی مسالمت‌آمیز در پیش‌گرفته‌اند و از گذشته تا به امروز ایران به‌خوبی از خواهران و برادران افغانستانی خود پذیرایی کرده است؛ اما عده‌ای با دامن زدن به افغان‌هراسی می‌کوشند تا جامعه را علیه آنان تحریک کنند.
 در این میان به کودکان مهاجر هم رحم نکرده و تحصیل آنان در ایران را هزینه‌بر توصیف می‌کنند! حال این‌که ۸ سال پیش دستور رهبر انقلاب مبنی بر تحصیل همه مهاجرین افغانستانی در مدارس دولتی صادر شد. در این فرمان تاریخی به‌صراحت ذکرشده بود: «همه کودکان افغانستانی، چه آن‌ها که دارای شرایط قانونی حضور در ایران هستند و چه آن‌ها که مدارک قانونی حضور در ایران را ندارند باید در مدارس دولتی ثبت‌نام شوند.» 
روزنامه «رسالت» قصد دارد به جهت اهمیت این سوژه، در گفت‌وگو با صاحب‌نظران تحلیلی واقع‌بینانه و دورنمایی واقعی از فرصت‌ها و تهدیدهای این مسئله ارائه کند. در این شماره حمیدرضا بوالی، فعال حوزه مهاجران افغانستانی نکات مهمی را تشریح کرده که متن آن را در ادامه ازنظر می‌گذرانید. 
***
 به راه افتادن موج خطرناکی از مهاجرستیزی همراه با اخبار و تحلیل‌های ناصحیح در برخی رسانه‌ها موجب شده تا مسئله تحصیل کودکان افغانستانی در ایران از سوی برخی کارشناسان به شکل نادرستی تحلیل شود. حتی گروهی به این موضوع بادید تهدید نگریسته و می‌گویند هزینه‌ای که برای تحصیل این دانش آموزان صرف می‌شود باید به دانش آموزان خودمان اختصاص یابد، بااین‌حال گروهی دیگر که از زاویه درستی به موضوع نگاه می‌کنند، معتقدند گرچه تحصیل کودکان مهاجر ممکن است هزینه‌بر باشد اما فرصتی برای ماست. نقطه‌نظر شما دراین‌باره چیست؟
ما می‌توانیم به مسئله تحصیل کودکان افغانستانی در ایران چند نوع نگاه داشته باشیم، یک نوع، نگرش انسانی که به تعبیر من همان انقلابی است و تفاوتی بین نگاه آرمانی انقلاب اسلامی در سال ۵۷ و نگاه انسانی قائل نیستم. گروهی از آدم‌های مظلوم و مستضعف به سرزمین ایران پناه آورده‌اند و تحصیل کودکان حقوق اولیه و بدیهی است، کودکانی که مکان زندگی‌شان را انتخاب نکرده‌اند. آن‌ها به‌واسطه تصمیم بزرگترهایشان در شرایط مهاجرتی قرارگرفته‌اند و انسانیت حکم می‌کند که حقوق اولیه آن‌ها تحت تأثیر آن تصمیم قرار نگیرد. دستور تاریخی رهبر انقلاب مبنی بر تحصیل همه کودکان افغانستانی فارغ از برگه اقامتی و هویتی نیز درواقع سند صریح وجود این نگاه کلان‌نگر انسانی در سطح حاکمیتی در ایران است. آنچه برای آن انقلاب شد، اهمیت دادن به انسان بود، فارغ از این‌که فرد چه ملیت، دین و تفاوتی با ما دارد. اما معتقدم حتی اگر نگاهمان به مقوله تحصیل مهاجران اقتصادی باشد، چند مسئله مهم است، ابتدا باید توجه کرد که مطابق اظهارات رئیس امور بین‌الملل و مدارس خارج از کشور وزارت آموزش‌و‌پرورش، در سال ۳۳۵ میلیون دلار (معادل ۱۰ هزار میلیارد تومان) برای همه دانش‌آموزان اتباع و ۵۲۷ دلار (معادل ۱۵ میلیون تومان) برای هر دانش‌آموز اتباع هزینه ‌می‌شود که دراین‌باره چندین نکته حائز اهمیت است. اول این‌که، این ۳۳۵ میلیون دلار خالص هزینه‌ای است که برای دانش آموزان مهاجر صرف می‌شود و بخشی از آن برمی‌گردد، دانش آموزان مهاجر برای تحصیل مبلغی پرداخت می‌کنند و این‌گونه نیست که به شکل صد درصد رایگان تحصیل کنند و تمام هزینه از جیب دولت پرداخت شود.
 در کنار این مسئله، کمک‌هزینه بین‌المللی برای تحصیل مهاجران افغانستانی به ایران پرداخت می‌شود، هرچند رقم کمی است و علی‌رغم پذیرش تعداد بالای مهاجر در ایران، از جهت کمک‌های بین‌المللی بنا به دلایلی چندان نتواستیم بهره مالی ببریم، به هر ترتیب مبالغی به ایران پرداخت می‌شود که آن‌ها  را باید در محاسباتمان کسر کنیم، بااین‌وجود هزینه‌ای که برای دانش آموزان مهاجر پرداخت می‌کنیم، رقم بزرگی نیست. نکته مهم بعدی این است که در ایده‌های نو حکمرانی با این دید محدود و صرفا اقتصادی به موضوع نگاه نمی‌شود. به‌عنوان‌مثال کشورها با هر نوع سیاستی در ساختارهای مختلف، بحث نفوذ را در حوزه دیپلماسی دنبال می‌کنند. به این مفهوم که سالانه میلیاردها دلار در دنیا برای نفوذ در کشورهای مختلف هزینه کرده و به این طریق افرادی را تربیت می‌کنند که به دنبال تحقق منافع آن‌ها باشند.
اکنون اعتبار کشورها در منطقه یا جهان برمبنای میزان نفوذشان بر کشورهای مختلف تعریف و مشخص می‌شود. به همین علت خیلی از کشورهای دنیا که به دنبال تأمین منافع از راه‌های نوین مثل دیپلماسی فرهنگی هستند، مدارسی خارجی را با صرف هزینه فراوان در کشور دوم به وجود می‌آورند تا نمایندگان فرهنگی برای خود تربیت کنند و حافظان منافعی در آن کشور از خود آن جامعه به وجود آورند. کشورهای ترکیه و کره جنوبی با این تفاوت عظیم فرهنگی، فیزیکی و جغرافیایی، دبیرستان‌هایی را در افغانستان تأسیس و هزینه‌هایی از این بابت متحمل شده‌اند تا در کشور استراتژیکی به نام افغانستان که موقعیت ژئوپلیتیک خاصی در منطقه و جهان دارد، افرادی را در راستای منافع خود تربیت کنند. کشورها فراتر از این مبلغی که ما محاسبه کرده‌ایم برای تحصیل مهاجران افغانستانی هزینه می‌کنند، حالا کودکان مهاجر بدون صرف هزینه و سختی‌های جذب و تأسیس یک مدرسه در کشوری خارجی، آمده‌اند تا در مدارس ایرانی به شیوه و سبک ما تحصیل کنند. تجربه نشان داده اگر آغوش مدارس ایرانی برای آن‌ها باز شود، در ایران و اروپا و افغانستان نمایندگان غیررسمی ایران می‌شوند. تاکنون هم این‌گونه بوده و مهاجرانی که در سیستم آموزشی ما تحصیل‌کرده‌اند، به هنگام برگشت به افغانستان و یا مهاجرت به کشورهای اروپایی حافظ منافع ایران بوده‌اند. وزیر نیروی افغانستان در دولت قبل در ایران تحصیل‌کرده بود و به دلیل قرابت و آشنایی، دو قرارداد با ما منعقد کرد و همین دو فقره به‌اندازه ۵ سال پولی بود که برای تحصیل مهاجران افغانستانی پرداخت کرده بودیم. لذا با صرف هزینه برای دانش آموزان مهاجر می‌توان به آینده کشور در سطح جهانی کمک کرد. نکته اصلی همین است که فقط برمبنای منفعت مادی به مسئله نگاه نکنیم، بلکه از منظر سرمایه‌گذاری بلندمدت موضوع مهاجرت را تحلیل کنیم. 

ما در این سال‌ها با مهاجران زیادی روبه‌رو بوده‌ایم که در ایران مدرسه و دانشگاه رفته‌اند ولی بعد از پایان تحصیلات چون فرصتی برای حضور آن‌ها در یک شغل مناسب فراهم نشده، کشور ایران را ترک کرده و به کشورهای دیگر مهاجرت کرده‌اند، خیلی‌ها می‌گویند
در این صورت بهره حضور این مهاجران به ما نمی‌رسد و عملا به نیرویی آماده برای سایر کشورها تبدیل می‌شوند. آیا شما هم با این مسئله موافقید؟

بله، این نکته دقیق و درستی است و متأسفانه در مورداستفاده از آن‌ها، موانع سفت و سختی وجود دارد. درحالی‌که ۱۲ سال برای آن‌ها در آموزش عمومی هزینه می‌شود، در آموزش عالی هم خود این‌ها شهریه می‌پردازند اما به‌هرروی ایران نیز مبالغی را صرف می‌کند. پس از پایان تحصیلات که باید از ظرفیت آن‌ها استفاده کرد، با مهاجر فارغ‌التحصیل خداحافظی می‌کنیم و تعداد زیادی از آن‌ها به دلیل منع قانونی حضور در ایران مجبورند کشور را ترک کنند. برای تعدادی از آن‌ها ازجمله دخترانی که تبدیل وضعیت شده و در ایران ماندگار می‌شوند، امکانی برای حضور در فرصت‌های شغلی مناسب فراهم نمی‌شود.
خیلی از این‌ها می‌گویند اگر اجازه زندگی و اشتغال در ایران داشته باشند، به کشور دیگری مهاجرت نکرده و در ایران ماندگار می شودند و باتوجه به زحمات و هزینه‌ای که برای آن‌ها صرف شده، بهره‌اش به همین کشور می‌رسد. موضوعی که به‌راحتی می‌توان آن را به شکل قانونی حل کرد، ولی هنوز لاینحل مانده و ثمره زحمت و هزینه صرف شده، نصیب سایر کشورهایی می‌شود که مهاجران به‌عنوان مقصد انتخاب می‌کنند. درحالی‌که به‌عنوان نمونه گفته می‌شود با کمبود پزشک مواجهیم، ما دانشجویان افغانستانی زیادی داریم که در رشته‌های پزشکی تحصیل‌کرده‌اند و ۵ میلیون مهاجر نیز در داخل ایران حضور دارند، می‌توان برای ارائه خدمات پزشکی به مهاجران و یا در برخی مناطق پرتراکم از ظرفیت پزشکان مهاجر استفاده کرد، باتوجه به فشار کاری پزشکان ایرانی که مراجعان افغانستانی زیادی دارند و از ۶ صبح تا ۱۲ شب باید صد تا دویست نفر را ویزیت کنند، ما پیشنهاد دادیم در مناطق پرتراکم و برای مسائل درمانی مهاجرین از ظرفیت پزشکان افغانستانی استفاده شود، یعنی حداقل کاری که می‌توان انجام داد، این است که از ظرفیت آن‌ها در چنین بخش‌هایی استفاده کرد. 

 یک نگاه منفی هم  در بین برخی از مردم وجود دارد که می‌گویند مهاجرین، فرصت‌های شغلی را از آن‌ها می‌گیرند، طبیعتا یک چنین ذهنیتی هم اجازه نمی‌دهد مهاجران در مشاغل مختلف حضورداشته باشند. این‌طور نیست؟
بله متأسفانه یک چنین ذهنیتی وجود دارد و هرکاری که صورت بگیرد، یکسری از افراد ناراضی هستند. اگر محدودیت احراز شغل برای مهاجران اعمال شود و کشور را ترک کنند، خیلی از صاحب‌نظران می‌گویند حالا که وقت بهره‌برداری از ظرفیت آن‌هاست، اجازه دادید به کشور دیگری مهاجرت کنند. اگر امکانی برای فعالیت در مشاغل مناسب فراهم شود، عده‌ای دیگر می‌گویند فرصت‌های شغلی ایرانی‌ها را دودستی تقدیم نیروی غیرایرانی کرده‌اید. ما هنوز متوجه نشدیم که بالاخره باید چه‌کار کرد؟ شما اگر می‌گویید کشور برای این‌ها زحمت‌کشیده، پس باید آن‌ها را در بخش‌های مختلف به کار گرفت. البته افکار عمومی ما به‌عنوان مخاطب فضای مجازی و فضای رسانه‌ای تقصیری ندارند، شما وقتی با بمبارانی از گزاره‌های جعلی مخاطب را مواجه می‌کنید آن‌ها تحت تأثیر تبلیغات سوء رسانه‌ای قرارگرفته و تصور می‌کنند مهاجران فرصت‌های شغلی آنان را گرفته‌اند و بیکاری به‌این‌علت تشدید شده است، حتی بعضا برخی از روزنامه‌ها و رسانه‌های اصلاح‌طلب بخاطر دعوایی که با دولت مستقر دارند، به هر چیزی برای ضربه زدن به دولت متوسل شده و اغراض سیاسی و نیت‌های منفعت‌جویانه سیاسی خود را دنبال می‌کنند. اگر واقعیت مسئله را در نظر بگیریم، همه‌چیز مشخص است و بارها هم مقاماتی که مسئول بوده‌اند درباره آن صحبت کرده‌اند، از باب نمونه سردار احمدی مقدم، فرمانده سابق نیروی انتظامی در مصاحبه‌ای گفته بود، مسئله حضور مهاجرین افغانستانی در ایران نیاز بازار کار ایران به کارگر است، چراکه برخی از مشاغل در ایران تنها به دست نیروی کار افغانستانی انجام می‌شود و معمولا مهاجرین جذب شغل‌های کارگری می‌شوند، درحالی‌که اغلب قشر بیکار ایرانی، تحصیلکرده هستند. ایشان مثال زده بود که در یک دوره، بسیاری از مهاجران افغانستانی را از کشور اخراج کردیم و در خیلی از صنایع کشور ازجمله صنعت تولید آجر بحران ایجاد شد.

 یا یکی از مسئولین وزارت کار گفته بود در برخی از مشاغل که بیشتر مهاجرین افغانستانی در آن مشغول هستند، همیشه دو میلیون جای خالی وجود دارد، این آمار مربوط به ۱۰ سال قبل است و الان حتما این آمار بیشتر شده است. کشوری مثل ایران که می‌خواهد توسعه پیدا کند به نیروی کار نیاز دارد. درحال‌حاضر نرخ مشارکت در نیروی کار و آهنگ توسعه در ایران در سطوح بسیار پایین قرار دارد. این بحث که مهاجران افغانستانی اشتغال را ضعیف می‌کنند و… بحث‌های دقیقی نیست. یک‌بخشی هم مربوط به کارفرمایان است، آن‌ها از کارگر افغانستانی با پرداخت حقوق کمتر و عدم بیمه، سوءاستفاده کرده و آنان را به‌صورت غیرقانونی به کار می‌گیرند، لذا مقصر کارفرمای ایرانی است که هم در حق کارگر خودمان و هم کارگر افغانستانی ظلم می‌کند. آن مهاجری که به اینجا آمده، برای کسب یک‌لقمه‌نان به هر شرایطی تن می‌دهد. البته به استفاده غیرقانونی از کارگر افغانستانی، به‌خاطر خود او و به‌خاطر کارگر ایرانی نقد داریم و باید ساماندهی شوند. خوشبختانه گام‌هایی نیز از سوی دولت سیزدهم برای ساماندهی اتباع خارجی در قالب طرح سرشماری و تشکیل سازمان ملی مهاجرت برداشته‌شده و ماجرا تحت کنترل است. سیاه نمایی‌های صورت گرفته نیز، دعوا و فضاسازی جدید علیه نظام حاکم است و درنهایت می‌خواهند به این مسئله برسند که شما در مدیریت مهاجرین ناتوانید و یا مهاجرین را آورده‌اید رأی بدهند و این‌ها یکسری جعلیات متوهمانه فضای مجازی است.

 برخی مطرح می‌کنند که سیاست کشور ما در قبال مهاجرین مبهم است و برای یک کودک مهاجر از لحظه تحصیل در این کشور تا بزرگسالی و مسائلی که با آن مواجه است، سیاست روشنی نداریم، آیا شما هم این مسئله را تأيید می‌کنید، یا این‌که فکر می‌کنید اکنون وضعیت متفاوت از گذشته است؟
نمی‌شود گفت سیاست‌هایمان مبهم است. بلکه در طول ۴۰ سال، سیاست‌های سختگیرانه و نابخردانه‌ای را اعمال کردیم که اساسا فرصت محور نبوده است و خود همین لطماتی را به منافع ملی ایران وارد کرده است. سیاست پذیرفته‌شده اجتماعی جذب مهاجر، ادغام آنان در جامعه میزبان است، اما به مهاجران افغانستانی اجازه ادغام نمی‌دهیم؛ جلوی تحرک اجتماعی و فعالیت‌های فرهنگی و اقتصادی آن‌ها را می‌گیریم و آن‌ها را محدود می‌کنیم. وقتی مهاجران مدت زیادی اینجا هستند به‌نوعی شهروند محسوب می‌شوند و باید از همه حقوق آن برخوردار باشند، یعنی به خدمات مختلف و نهایتا به تابعیت دسترسی داشته باشند. به این مسئله اصلا توجهی نشده است. وقتی اقامت مهاجری طولانی شد باید بتواند در جامعه شغل مناسبی داشته باشد، پس باید دسترسی‌هایی به انواع خدمات داشته باشد. اما کودکانی که از والدین افغانستانی در اینجا به دنیا آمده و بزرگ‌شده‌اند، چون نمی‌توانند تابعیت ایران را کسب کنند، طبعا امکان تحرک اجتماعی هم ندارند. طبیعتا وقتی مهاجر پس از گذشت مدتی، صلاحیت و اصطلاحا برادری خود را ثابت کرد، باید جز جامعه بشود. ولی ما، میان مهاجر افغانستانی که ۴۰ سال پیش به ایران آمده و اینجا فرزندان و نوه‌هایش متولدشده‌اند و هرسال هم مهاجر قانونی بوده و فرهنگ جامعه میزبان را گرفته و در پرونده‌اش حتی عبور از چراغ‌قرمز هم به‌عنوان تخلف ثبت‌نشده و در جنگ ایران و عراق و سوریه و هرجا که نیاز بوده حضور یافته، با مهاجری که دیروز و امروز به ایران آمده و نمی‌دانیم چه کسی هست، تفاوت چندانی ازلحاظ دسترسی به حقوق انسانی و اولیه قائل نیستیم. یعنی مهاجر ۴۰ سال پیش امروز همان مشکلاتی را دارد که مهاجر تازه‌وارد دارد. این به نظرم نابخردانه است. برای مهاجری که اینجا زندگی کرده و حضورش قانونی و موجه بوده و در طول ۴۰ سال، هیچ خطری به لحاظ امنیتی و اقتصادی کشور را تهدید نکرده، باید تصمیم درستی اتخاذ کرد. اما در سیستم کاملا بروکراتیک ما برای چنین مواردی فکری نشده است. مهاجرین افغانستانی، طیف‌بندی‌های متنوعی دارند و در موج‌های مهاجرتی برخی استادان دانشگاه و نخبگان وارد ایران شده‌اند و ما اصولا در سیاست‌های مهاجرتی خود، مهاجران را طیف‌بندی نکردیم و به آن‌ها یک نگاه بروکراتیک، اداری، امنیتی و همیشه تهدید داشتیم. البته به‌تازگی اقداماتی انجام‌شده که نشان می‌دهد به سمت عقلانیت درحرکتیم. 
یکی از سیاست‌های نابخردانه ما این بود که هرکس در هرجایی احساس وظیفه می‌کرد، در مورد مهاجران قانونی می‌گذاشت. 
مثلا به‌یک‌باره بانک مرکزی با مسدودسازی حساب‌های بانکی مهاجرین شرایط را برای آن‌ها دشوار می‌کرد و یا سایر ادارات و سازمان‌ها تصمیم دیگری را اتخاذ و راسا آن را ابلاغ و عملیاتی می‌کردند، بنابراین سرشماری و تشکیل سازمان ملی مهاجرت باهدف تصمیم‌گیری برای تمام مسائل مهاجرین با رعایت همه ملاحظات نشانه خوبی است، اقدامات درست و به‌جایی که لازم‌اند اما کافی نیستند. 

 قبلا صحبتی باهم داشتیم و شما از مشکلاتی برای ثبت‌نام دانش آموزان افغانستان سخن گفتید، اکنون با تشکیل سازمان ملی مهاجرت و یکپارچه‌سازی کارت‌های اقامتی مهاجران تحت عنوان کارت‌های هوشمند می‌توانیم امیدوار باشیم شرایط ثبت‌نام آنان در مدارس تسهیل شده و سایر مسائلی که مهاجرین با آن دست‌به‌گریبان‌اند حل شود؟

واقعیت این است که در سال تحصیلی جدید شرایط خوبی برای ثبت‌نام مهاجرین در مدارس فراهم نشد. البته رقمی به‌طور رسمی در مورد ریزش ثبت‌نام اعلام‌نشده و هنوز آموزش‌وپرورش و سازمان ملی مهاجرت رقم دقیقی را اعلام نکرده‌اند، ولی مشاهدات حاکی از آن است که تعداد بازماندگان از تحصیل به دلایل مختلف قابل‌توجه است. امسال طرحی ارائه و اجرایی شد تا جلوی ناهماهنگی در ثبت‌نام گرفته شود. این طرح، روی کاغذ خوب بود، اما در عمل با مشکلات بروکراتیک، ناهماهنگی، بدسلیقگی و اعمال دیدگاه‌های شخصی در مسئله استراتژیک تحصیل کودکان مواجه شدیم. حالا شاید تجربه اول سازمان ملی مهاجرت بوده و باید خوش‌بینانه‌تر به مسئله نگاه کنیم، ولی امسال در مقایسه با گذشته، تفاوت محسوسی را در کاهش مشکلات تحصیلی مهاجرین شاهد نبودیم.
 یکسری آمارهای ناامیدکننده هم ارائه شد ولی به‌یک‌باره در هفته اول و دوم مهرماه گشایش‌هایی صورت پذیرفت و آمار ثبت نامی‌ها مانند سال قبل شد. احتمالا امسال زیر ۶۰۰ هزار دانش‌آموز مهاجر نام‌نویسی کرده‌اند و منتظریم که اقدامات و تصمیمات اتخاذشده به پختگی برسد و سال بعد چالش‌ها درروند ثبت‌نام به حداقل برسد.

 مصاحبه‌ای از قول شما منتشرشده بود، مبنی براین‌که دانش‌آموزی که سال گذشته توانسته در مدارس ثبت‌نام کند، امسال نتوانسته است. اساسا روند ثبت‌نام مهاجرین در مدارس به چه نحوی است که یک سال دانش‌آموز این امکان را دارد و می‌تواند ثبت‌نام کند، اما سال بعد دوباره با یک مانعی مواجه شده و نمی‌تواند در مدارس نام‌نویسی کند! 
سال‌های پیش کودک افغانستانی که در مدرسه تحصیل می‌کرد، ثبت‌نام او از فرآیندهای بروکراتیک خارج می‌شد. به‌عبارت‌دیگر، مهاجرینی که در مدرسه تحصیل می‌کردند برای سال بعد نگرانی نداشتند.
 اتفاقی که امسال افتاد این بود که گفتند همه از اول این فرآیند را طی کنند، به این صورت که مراحل بروکراتیک از سر طی شود، همین باعث شد تعدادی از تحصیل بازبمانند، هرچند در حال حاضر روند تسهیل شده و همین امروز هم دوباره سایت را بازکرده‌اند تا ثبت‌نام انجام شود. ولی بلاتکلیفی و سرگردانی و طی کردن یک مسیر طولانی برای تحصیل کودکان افغانستانی امسال هم کاملا برقرار بود و خیلی‌ها قید تحصیل را زدند. امیدوارم این تجربه به تسهیل مسیر آموزش مهاجرین در آینده کمک کند.
 
 بعضا از سوی برخی مسئولان در مورد نبود فضا و امکانات برای تحصیل مهاجرین در نظام آموزشی کشور و یا کافی نبودن تعداد معلمان اظهاراتی مطرح می‌شود، آیا نمی‌توان از ظرفیت معلمانی استفاده کرد که در موج مهاجرتی جدید پس از استقرار حکومت طالبان در افغانستان به کشور ما واردشده‌اند؟ تصور می‌کنم بسیاری از آن‌ها برای تدریس به دانش آموزان هموطن خود راغب باشند. کما این‌که در کشور فضاهای خالی زیادی وجود دارد که می‌توان آن‌ها را به کلاس درس تبدیل کرد، آیا این‌طور نیست؟
این موارد را بارها به‌عنوان پیشنهاد مطرح و عنوان کردیم که اگر دولت برای تحصیل کودکان مهاجر در مضیقه است، راه‌های جایگزین زیادی وجود دارد.
 به‌عنوان‌مثال می‌توان از ظرفیت نیروهای مردمی، گروه‌های جهادی، بسیج مساجد و کانون‌های فرهنگی استفاده کرد، بهره‌مندی از ظرفیت مهاجرین هم می‌تواند راهگشا باشد. اغلب آن‌ها متمایل و راغب‌اند به این‌که در چنین مسیری
 گام بردارند، یعنی فضا کاملا برای این موضوع مساعد است و در بدترین شرایط اگر دولت می‌گوید مدارس ظرفیت و فضایی ندارند، می‌توان از مکان‌های عمومی خالی، متعلق به شهرداری‌ها و نهادهای حکومتی استفاده کرد. در مورد نیروی انسانی نیز 
به همین ترتیب است و می‌توان از ظرفیت مهاجرین بهره‌مند شد. فقط باید آن‌ها را ساماندهی و یک قوه ناظر این دو حلقه را به هم متصل کند. 

 اگر نکته‌ای جامانده بفرمایید.
رابطه ایرانی و افغانستانی، قدمت هزاران ساله دارد و بعد از انقلاب اسلامی این رابطه محکم‌تر و وثیق‌تر هم شده.
 پرواضح است که فضاسازی علیه مهاجرین با قصد و نیت انسان‌ستیزانه همراه است. بی‌تردید شهروند ایرانی حق دارد که در مورد عدم حضور مهاجرین غیرقانونی در کشور و لزوم ساماندهی اتباع خارجی و توزیع آنان در نقاط متنوع کشور مطالبه گری کند، این مطالبات موجه و درست است ولی آنچه مشاهده می‌کنیم، فضاسازی علیه انسان افغانستانی است.
 بر این باورم که سیاه نمایی‌هایی صورت گرفته نگران‌کننده نیست، چراکه رابطه مردم این دو کشور، سست و نامطمئن نیست و با این موج‌ها فرونمی‌ریزد. 
البته تا حدودی افکار عمومی را تحت تأثیر قرار می‌دهد و گاه اتفاقاتی هم رخ می‌دهد اما واقعیت ماجرا چیز دیگری است و افغانستانی‌ها و ایرانی‌ها سال‌هاست در کنارهم با صلح و صفا زندگی می‌کنند.
|
برچسب ها
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : دیدگاه‌ها برای مهاجران افغان فرصتی برای ایران بسته هستند

مجوز ارسال دیدگاه داده نشده است!

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.