معمای زبان گریزی دانش آموزان
| گروه اجتماعی |
شاید عجیب به نظر برسد، اما واقعیت را نمیتوان کتمان کرد؛ سالانه مبالغ هنگفتی صرف فراگیری زبانهای خارجی میشود و در کمال ناباوری حاصلی كه باید در یادگیری پدید آید، چندان مطلوب نیست. آمارها نشان میدهد، كمتر از ۳۰ درصد ایرانیها میتوانند به زبان انگلیسی تكلم كنند و بالغ بر ۹۰درصد داوطلبان ورود به دانشگاهها بدون اغراق كمتر از ۱۰درصد تستهای مربوط به درس زبان انگلیسی را درست پاسخ میدهند.
این موارد نشان میدهد كه آموختن زبان غیرمادری، پاشنه آشیلِ نظام برنامهریزی آموزش در کشور است. به عبارت دیگر آموزش زبان انگلیسی در مدارس همواره به عنوان پرچالش ترین مصائب نظام تعلیم و تربیت مطرح بوده و طرفداران تئوریهای مختلف آموزش زبان در سطوح مختلف، دیدگاهها و نظرات متفاوتی در این خصوص ارائه کردهاند.
به هر ترتیب در حوزه اجرا و تدریس نیز بسیاری از معلمان زبان انگلیسی، شروع دیرهنگام آموزش در مدارس کشور، تعداد کم ساعات تدریس، شلوغی کلاسها، تعطیلات غیرمترقبه نمره محور بودن نظام آموزشی، نبود انگیزه و نوع نگارش کتابها را از عوامل مؤثر در تحقق نیافتن اهداف مؤلفین کتب درسی در یادگیری زبان انگلیسی در مدارس قلمداد میکنند. اگرچه در سالهای اخیر تغییراتی در محتوای کتابهای درسی زبان به وجود آمده است اما این تغییرات در حد مطلوبی نیست و حتی انگیزه آموختن در بسیاری از دانش آموزان با رشد روزافزون آموزشگاههای زبان دیده نمیشود، گرچه به آموزشگاهها مراجعه و ثبتنام میکنند، اما به معنای واقعی کلمه تشنه آموختن نیستند. شاید ضعف نیروی انسانی در آموزش، امکانات، شرایط، ابزارها و فضای مناسب و همینطور پیاده کردن شیوههای نادرست آموزش در کلاس موجب شده، نتایج مورد انتظار و مطلوب از آموزش در مدارس و حتی برخی آموزشگاههای خصوصی به دست نیاید. البته پیش از تداوم بحث باید به این مهم اشاره داشت که رهبر معظم انقلاب در دیدار جمعی از معلمان تأکید کرده اند: «اصرار بر ترویج زبان انگلیسی در کشور ما یک کار ناسالم است. بله، زبان خارجی را باید بلد بود اما زبان خارجی که فقط انگلیسی نیست، زبان علم که فقط انگلیسی نیست. چرا زبانهای دیگر را در مدارس بهعنوان درس زبان معیّن نمی کنند؟ چه اصراری است؟» اصل شانزدهم از فصل دوم قانون اساسی نیز با توجه به اهمیت زبان عربی برای درک مفاهیم دینی و علوم و معارف اسلامی آموزش این زبان را تا پایان دوره متوسطه در همه کلاس ها و در همه رشته ها
الزامی کرده است. طبق این اصل:«از آن جا که زبان قرآن و علوم معارف اسلامی عربی است و ادبیات فارسی کاملا با آن آمیخته است، این زبان باید پس از دوره ابتدایی تا پایان دوره متوسطه در همه کلاس ها و در همه رشته ها تدریس شود.»
ناکافی بودن مدتزمان تدریس انگلیسی
«نادره فهیم» در شمار آموزگارانی قرار دارد که مدت زمان اختصاص یافته برای تدریس زبان در مدارس را به هیچ وجه پاسخگوی نیازهای دانش آموزان نمی داند. او در گفت و گو با رسالت بر این نکته تاکید می کند که «باید شیوه و روش تدریس زبان در نظام آموزشی مورد بازنگری قرار گیرد و البته عواملی هم موجب افت تحصیلی دانش آموزان در آموختن زبان انگلیسی شده که می توان این عوامل را به دو دسته اصلی تقسیم كرد. ۱- بازدارنده های درونی و ۲- بازدارنده های بیرونی موثر در عدم یادگیری و زبان آموزی یا افت تحصیلی. مسلما این تقسیم بندی فقط برای سهولت در توضیح و تبیین دلایل موثر درامر یادگیری و یا عدم یادگیری زبان انگلیسی مطرح است، شاید این علت ها چنان به هم پیچیده باشند كه به سادگی نتوان به تقسیم بندی مشخصی دست یافت. چرا كه ریشه در پیچیدگی رفتار و حالات روحی و روانی نوع انسان دارد. البته «انگیزه» یا علاقه هم از جایگاه ویژه ای برخوردار است، وجود انگیزه در موفقیت هركاری از جمله یادگیری زبان خارجی مهمترین عامل است و می تواند در كیفیت و كمیت آموختن نقش تعیین كننده ای داشته باشد، در عین حال معلم زبان در دادن انگیزش به زبان آموز به منظور یادگیری نقش عمده ای ایفا می كند. این وظیفه معلمان از ابتدایی گرفته تا دبیرستان است كه دانش آموزان را با هدف و كاربردهای آینده هریك از موارد درسی كاملا آگاه نمایند تا موجب دلگرمی و تحرك دانش آموزان برای فراگیری درسهای موردنظر از جمله زبان انگلیسی شود. متاسفانه آن چیزی كه معلمان در عمل با آن روبرو و حتی زبان آموزان سطح آموزش عالی گرفتار آن هستند ناآگاهی ازهدف و علت و «چرایی» یادگیری زبان خارجی است تا چه رسد به «چگونگی» آن! عكس این موضوع نیز لطمات جبران ناپذیری را بر پیكره آموزش و پرورش وارد می آورد، ممكن است معلم هدف یادگیری درس مورد نظر را روشن نموده باشد ولی دانش آموزان به علتی بی انگیزه باشند. اما فارغ از مسائلی که ذکر کردم، نخستین گام، از سن مناسب است كه باید این مسئله در نظام آموزشی لحاظ شود و بازنگری در استخدام معلمان هم موثر است، اگر آموزش و پرورش كار نظارتی را خود بپذیرد و آموزش را ضمن توافق با موسسات موفق برون سپاری كند، موفق تر خواهد بود. استاد و معلم مهم ترین و محور كلیدی یك كلاس هستند و به راحتی می توانند انگیزه ایجاد كنند، ذهن ها را پویا و یا برعكس سركوب كنند، معلمان باید انگیزه بدهند و بستر خوبی را برای فراگیری زبان فراهم كنند لذا باید نظام آموزشی انعطاف پذیر داشته باشیم، برخی در كشور بسیاری از متون زبان و یا الگوگیری از كشورهای موفق در این زمینه را مغایر با فرهنگ بومی و موجب از خودبیگانگی فرهنگی می دانند، در حالی كه الزاما چنین نیست.می توان خوبی های یك فرهنگ و مسائل آموزشی را از كشورهای موفق گرفت و بومی كرد، مسیر رفته آنها را با همان سیاست اگر در حیطه آموزش زبان بگیریم، مثمر ثمر خواهد بود.»
به اذعان این معلم، «عامل دیگری كه اگر نگوییم بیشتر بلكه به اندازه همان عامل پیشین در پیشرفت یا افت تحصیلی مؤثر است «نبود یا پایین بودن انگیزه» در میان معلمان است. اگر بپذیریم معلم شاداب و با انگیزه در كار آموزشی خویش موفقتر از معلمی مضطرب، ناراحت، آشفته و بیانگیزه یا كم انگیزه خواهد بود، در این صورت هم باید بپذیریم كه حتما عواملی چند در اضطراب و یا نگرانی معلم نقش دارند كه باید برای شاداب و با انگیزه نگهداشتن این قشر عوامل منفی ساز رااز بین برد. شخصیت و رفتار معلم؛ سازنده شخصیت و رفتار شاگرد است. این موضوع به ویژه در دوران نوجوانی و جوانی چشمگیرتر است. بنابراین معلمی كه میخواهد بر شاگردان اثر مثبت بگذارد خود باید از شخصیت متعادل و سالم برخوردار و از لحاظ مادی هم تأمین باشد. نداشتن «هدف» هم باعث پایین آمدن و كاهش انگیزه برای انجام بهتر كارها میشود، هدف شاید بیشتر از دیگر امور در آموزشوپرورش و یادگیری مؤثر باشد چون در آموزش و یادگیری با روان، طرز نگرش و روحیه زبانآموز سركار داریم. امروزه تمامی متخصصین آموزش زبان هم در این موضوع اتفاقنظر دارند كه هدف و انگیزه ،اهمیت خاصی در برنامه آموزش و یادگیری و یا عدم یادگیری دارد. انگیزه و هدف باعث میشود كه زبانآموز توجه خاصی به مطلب یا مطالبی كه به وی آموزش داده میشود بنماید در نتیجه مطالب را بهتر فرا خواهد گرفت. با اینهمه معتقدم که دبیران بسیاری در مناطق مختلف کشور به خوبی و باهدفی روشن و مشخص، زبان را تدریس میکنند بهطوریکه دانش آموزان بینیاز از مراجعه به آموزشگاههای خصوصی هستند. مسئله حائز اهمیت این است که دانش آموزان ما بعد از ۶ یا ۷ سال آموزش زبان، نمیتوانند صحبت کنند و علت آن هم به سیستم آموزشی بازمی گردد که گرامر در خدمت مهارت خواندن است.»
یادگیری زبان خارجی در کشورهای اروپایی تا قبل از ١٠ سالگی
با این حال «حامد نیکپی» از معلمانی است که بهتازگی طرحی ارائه کرده تا مدارس زبان را در سنین پایین به دانش آموزان، آموزش دهند. او در گفتوگو با« رسالت» عنوان میکند: «در قالب طرحی که ارائه کردهام، زبان انگلیسی باید از کلاس سوم یا چهارم ابتدایی تدریس شود و با توجه به اینکه این زبان، ابزار ارتباطی رایج در سطح جهان به شمار میرود، تدریس آن نباید در سیستم آموزشی از کلاس هفتم آغاز شود. از سوی دیگر، اهمیت یادگیری زبان خارجی سبب شده بیشتر خانوادهها، بهخصوص خانوادههای ساکن در شهرها، با توجه به توان مالی و یا میزان دسترسی به مؤسسات زبان انگلیسی تلاش نمایند که از دوران ابتدایی و یا حتی پیشدبستانی، فرزندان خود را جهت فراگیری زبان انگلیسی به آموزشگاههای خصوصی بفرستند. اما عدم توانایی مالی و یا عدم دسترسی برخی خانوادهها به این مؤسسات و آموزشگاهها به ویژه در روستاها، سبب میشود که عده زیادی از دانشآموزان، خواه ناخواه از گردونه رقابت و فراگیری حذف شده و نسبت به دیگر دانش آموزان شرکت کننده
در مؤسسات خصوصی، درصد کمتری را در تست زبان کنکور کسب نمایند که یک نوع تبعیض آموزشی محسوب میشود.» این معلم در ادامه با طرح این پرسش كه چرا با وجود درس زبان انگلیسی، دانش آموزان پس از فارغالتحصیلی نمیتوانند به این زبان صحبت كنند؟ توضیح میدهد: «یكی از دلایل میتواند وجود معلمانی باشد كه تخصصی در زبان انگلیسی ندارند. آنان در برخی موارد فارغالتحصیل رشته دیگری هستند اما به عنوان معلم زبان در مدارس مشغول میشوند. به همین دلیل دانش آموزان اعتمادی به یادگیری زبان در مدارس ندارند و به آموزشگاههای زبان روی میآورند، زیرا توجه به برخی زوایای آموزشی پیشرفته را در این مراكز مشاهده کردهاند. موضوع دیگر، كافی نبودن ساعات آموزشی کلاسهای زبان در مدارس است، ۹۰ دقیقه آموزش در هفته برای یك محصل دبیرستانی اصلا كافی نیست و بیشترین زمان به درسهای دیگر تخصیص داده میشود. از طرفی دانش آموزان در مدارس ما، زبان انگلیسی را با هدف افزایش امتیازات و قبولی در كنكور میخوانند به همین دلیل یادگیری دستور و نگارش در اولویت قرار میگیرد تا بتوانند تستزنی كنكور را با سرعت بیشتری انجام دهند بنابراین با وجود سه مشكل تخصص معلمان، كمبود زمان و هدف قرار دادن كنكور نمیتوانیم به هدف اصلی كه یادگیری مناسب زبان انگلیسی است، دست یابیم و همانطور که پیشتر اشاره کردم، با توجه به آغاز تدریس زبان در مدارس از کلاس هفتم، دانشآموزان ما، فرصت کافی برای تسلط و یادگیری ندارند، حال آنکه بسیاری از صاحبنظران، نظریه دوره حیاتی را مطرح میکنند و براین اساس یک کودک با توجه به اینکه در سنین ٨ تا١٠سالگی به گرامر زبان مادری و نوشتن تسلط پیدا میکند، قادر است در همین سن و سال، زبان دیگری را هم بیاموزد. آن هم وقتی در بیشتر کشورهای اروپایی، یادگیری زبان خارجی تا قبل از
١٠ سالگی انجام میشود و در کشورهایی مثل آلمان، فنلاند، سوئیس، لهستان، پرتقال زبان انگلیسی بین حدود سنی ٨ تا ١٠ سالگی و در سوئد، نروژ، فرانسه، ایتالیا و ترکیه از سن ٧ سالگی و در ژاپن از پایه چهارم ابتدایی، زبان انگلیسی تدریس می شود، در واقع هر چه سن یادگیری پایینتر باشد، برآیند موفقتری را در این حیطه شاهد خواهیم بود. ماهم اگر در این سنین، آموزش زبان غیرمادری را آغاز کنیم، دو اتفاق رخ میدهد، نخست اینکه تمام دانش آموزان به زبان انگلیسی تا پایان دبیرستان تسلط مییابند، دوم اینکه از تبعیض در یادگیری زبان جلوگیری میشود.»
تدریس زبان دوم , مدارس , یادگیری زبان
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.