معدنکاوی ما سبز نیست!
گروه اجتماعی- حسن طباطبایی
واگذاری ۵ هزار معدن غیرفعال، با کلیدواژه تولید و «اشتغالزایی»، خبر خوبی نیست. دستکم این خبر برای فعالان محیطزیست که سالهاست به معدنکاوی بیضابطه و نابودی منابع طبیعی و تخریب زیستگاهها معترض بودهاند، با نگرانهای فراوانی همراه است. اگرچه هنوز فهرستی از این معادن منتشرنشده، اما بهاحتمالزیاد اغلب آنها در پهنههای جنگلی هیرکانی و زاگرس قرار دارند.
اخیرا سیدرضا فاطمی امین، وزیر صنعت، معدن و تجارت واگذاری بیش از ۵هزار معدن دولتی در ۳ ماه آینده باهدف استفاده بهینه از این ظرفیتها در راستای تولید و اشتغال را رسانهای کرده و گفته میشود همه این معادن مجوزهای زیستمحیطی را اخذ کردهاند، اما علی بناگر، رئیس انجمن علمی جنگلبانی ایران تأکید میکند که «با واگذاری ناگهانی حدود ۵ هزار معدن غیرفعال، بزرگترین تخریب منابع طبیعی و محیطزیست کشور در شرف اقدام است؛ بهخصوص که در اصلاحیه قانون معادن، سازمان محیطزیست کشور از گردونه استعلامات معدنی حذفشده است و در دهههای اخیر نیز شاهد رویکرد غیراصولی معدن کاران در مواجهه با عرصههای طبیعی بودهایم و کم نبودهاند عرصههای جنگلی، کوهستانها و زیستگاههای حیاتوحش در کشورمان که به بهانه معدنکاوی و اشتغالزایی، برای همیشه تخریبشدهاند و بههیچوجه نمیتوان تخریب حاصل از توسعه معادن در آنها را جبران کرد.» بنابراین برای اعطای مجوز راهاندازی معادن باید ضوابط زیستمحیطی و بومسازگان مختلف، حفظ هویت طبیعی و تعیین درجه پایداری بومسازگان، در نظر گرفته شود و این جنس نگرانیها موجب شده تا سخنگوی وزارت صمت بگوید: اگر «فعالان محیطزیست احساس میکنند که نظارت فعلی سازمان محیطزیست و منابع طبیعی بر معادن کشور کافی نیست و حتما باید در همه ۷۰ هزار معدن کشور یک ناظر محیط زیستی تماموقت حضورداشته باشد، از دولت و مجلس بخواهند که قانونی را دراینباره تصویب کنند و بودجه لازم برای اجرای آن را هم پیشبینی کنند تا چنین ناظرانی در همه معادن حضور پیدا کنند.»
باتوجه به بازدیدهای اخیر رئیس انجمن علمی جنگلبانی ایران از حدود ۵۰ معدن در زون جنگلی و اکوتون و البرز مرکزی، این هشدار بهصورت جدی مطرح است که در صورت فعالسازی معادن غیرفعال در این مناطق، فاجعه محیط زیستی بزرگی در پیش خواهد بود.
مطابق اظهارات علی بناگر، «معدنکاوی در دل جنگلهای هیرکانی باعث تشدید فرسایش خاک در این منطقه شده و سرعت رانش زمین در مناطق جنگلی دارای معادن ذغالسنگ، چندین برابر نُرم جهانی است.»
معدنکاوی بدون ضابطه از یکسو غنای تنوع زیستی مناطق کوهستانی و جنگلی را از بین میبرد و از سوی دیگر آثار مخربی بر کارکردهای طبیعی این مناطق بهجا میگذارد.
فروش سرمایه کشور
«عباس محمدی»، فعال محیطزیست و مدیر گروه دیدهبان کوهستان از منتقدان جدی معدنکاوی است و در گفتوگو با «رسالت» تأکید میکند: «این مقوله در کشور ما با آسیب رساندن به محیطزیست و منابع طبیعی همراه بوده و آنچه تحت عنوان اشتغالزایی و فرصتهای اقتصادی مطرح است، بدون در نظر گرفتن خسارتهای ناشی از معدنکاوی بیضابطه و به هم خوردن تعادلات اقتصادی و اجتماعی مناطق مختلف است. در مباحث اقتصادی- اجتماعی وقتی بین دو فرصت، یکی را انتخاب میکنیم، طبیعتامنافع فرصتی که انتخاب نکردهایم را از دست میدهیم. به این منافع ازدسترفته، که بهخاطر انتخاب فرصت اول به دست نیامدهاند، «هزینه فرصت ازدسترفته» یا بهاختصار هزینه فرصت میگویند، اینیک حسابوکتاب ساده است. در مقیاس کلان هم باید هزینه فرصت را در نظر بگیریم. احتمال دارد با راهاندازی معدنی، بسته به ابعاد آن، ۱۰۰ نفر مشغول به کارشده و درآمدی ایجاد شود، اما از سوی دیگر فرصتهای بسیاری نابود میشود. معدنکاوی در کشور ما مصداق بارز سرمایه فروشی است، چراکه مجوز عمده معادن، مربوط به برداشت سنگ، شن و ماسه از کوهستانها و بستر رودخانههاست و براثر این اقدام و نابودی مراتع، یک فرصت بزرگ اشتغال و درآمدزایی نابود میشود. متأسفانه با گسترش فعالیتهای مربوط به معادن، غنیترین مراتع کشور که عشایر و روستائیان برای استمرار زندگیشان از گیاهان مرتعی آن مناطق استفاده میکنند از بین میرود و برخی از این مناطق تبدیل به منشأ ریزگردها میشود و بسیاری از روستاها خالی از سکنه خواهد شد. روستائیانی که سالها زندگی و معیشت کشاورزی خود را هوشمندانه و براساس یک دانش بومی دیرینه در سختترین شرایط اقلیمی رقم میزنند، دربهدر شده و برای زندگی به حاشیه شهرها پناه میبردند. مرتع سرمایه ماست و میتوانیم از سود آن استفاده کنیم، اما با فعالیت معادن، مراتع از بین میرود و این اقدام به معنای فروش سرمایه است. ازآنجاییکه کوهها آسیبپذیرترند، فعالیتهای معدنی در سراسر کوهستانها به شکل زخمهای بزرگ و زننده به چشم میخورد و با ریختوپاشهای بسیاری همراه است، بهعنوان نمونه، منطقه روشن کوه در استان فارس تا ۲۰ سال پیش بکر و دورافتاده بود اما پس از صدور مجوز برای معدنکاوی در دو هکتار آن، ۲۰ تا ۳۰ هکتار تخریبشده، چراکه بیملاحظه و بدون ضابطه عمل شده و برای برداشت یک مترمکعب، چندین مترمکعب سنگ خرد میشود که به این خردهها باطله میگویند. بنابراین چندین هکتار را با جادهسازی و رفتوآمدهای پیاپی و گردوخاک ناشی از این فعالیتها تخریب و کوه و بستر طبیعی را به باطله تبدیل میکنند.»
این فعال محیطزیست، با اشاره به پیامد معدنکاوی و برداشت سنگ و شن و ماسه بیان میکند: «اینگونه اقدامات به پوسته زمین آسیب میرساند و انواع گازها و امواج خطرناک از زمین بیرون میزند. بررسیها نشان میدهد که در معادن عمیق بهویژه معدن مس، وقتی پوسته زمین با ماشینآلات تخریب میشود، امواج خطرناک رادیواکتیو و انواع اشعههای گوناگون ساطع میشود که سرطانزاست. در منطقه سرچشمه کرمان، معدن بزرگ مس قرار دارد که تا دهها کیلومتر اطراف آن و در شهر سرچشمه، میانگین ابتلا به سرطان بسیار بالاتر از میانگین کل کشور گزارششده. بنابراین واگذاری ۵ هزار معدن غیرفعال به معنای آلوده کردن تمام سرزمین است. در مس سرچشمه و چادر ملو معادن بسیار بزرگی مستقر است و جمعیت اطراف این معادن به نسبت کم است. چادر ملو حاشیه بیابان لوت و کویر نمک قرار دارد و جمعیت زیادی در اینجا مستقر نیست، اما با فعال کردن ۵ هزار معدن، در کنار هزاران معادن کوچک و بزرگ دیگری که پیشتر فعالشده، ازجمله در مازندران با تراکم جمعیت بالا، در گیلان و جنگلهای هیرکانی و کوهستانهای البرز و نقاطی با بهترین چشماندازها، سرزمین بهشدت آسیب میبیند.»
از دست رفتن آب
محمدی، پیامد دیگر معدنکاوی بیضابطه را مصرف منابع آب به شکل مستقیم و غیرمستقیم عنوان کرده و میگوید: «برای بریدن سنگ به شکل مستقیم به آب نیاز است و معدنکاوان، آب کشاورزان را با نرخ هنگفتی خریداری و یا اجاره کرده و برای برش سنگ از آن استفاده میکنند. درواقع آب گرانبها را بهجای تولید مواد غذایی، برای بریدن کوههای سرزمین صرف میکنند که نمونه تراژیک این مسئله در کوهستان کرکس قابلمشاهده است. موضوعی که به شکل غیرمستقیم در نظام هیدرولوژیک منطقه، اختلال ایجاد میکند. چشمه و جویبار و آب زیرزمینی، حاصل صدها هزار سال فعالیت طبیعی است اما سامانههای هیدرولوژی و آبشناختی با انفجارهای پیاپی معادن و برداشت سنگ و خاک مختل میشود. با آغاز فعالیت معادن، چشمهها خشکشده و یا آبدهی آنها کاهش مییابد، یا درهای که در مسیر آب بوده بهکلی تخریب و آب جویبارها و رودخانهها از دست میرود.
در «کوه شاه» کرمان همین اتفاق افتاده و حدود ۱۰ سال پیش با آغاز فعالیتهای معدنی، برخی چشمهها در کرمان خشکشده و با پیگیریهای مستمر مردم، چند معدن بزرگ را تعطیل کردند. وقتی به پوسته زمین آسیب میرسانیم، آبهای زیرزمینی هم آسیب میبیند و مسیر آبها عوض میشود. بنابراین در محاسبه هزینه فرصت باید از دست رفتن آب را هم لحاظ کرد. ارزش این آب بسیار فراتر از درآمدی است که دولت با واگذاری امتیازات معدنی به دست میآورد.
برای کشور فرصتی که از دست میرود، دیگر قابل جبران نیست. معمولا در نقاطی که فعالیت معدنی با برداشت شن و ماسه و سنگ از روی زمین با پیشرفتهترین ماشینآلات امروزی و انفجارهای پیاپی انجام میشود، کوهها تخریبشده و سنگ و صخره هیچگاه ترمیم نخواهد شد. بنابراین آنچه وزیر صمت تحت عنوان فرصت اقتصادی و اشتغالزایی مطرح میکند، بهطورکلی اشتباهی بزرگ و بلاموضوع است. با معدنکاوی شغلهای بسیاری براثر آسیب به کشاورزی و مراتع و مصرف بیرویه منابع آب از بین میرود. بنابراین نباید تحت تأثیر لابی سرمایهداران و معدنکاوان قرار گرفت و به منافع کوتاهمدت اندیشید.»
معدنکاوی سیاه
میگویند معدنکاوی سبز یکی از راهکارهای مدیریت پایدار معادن است و این مفهوم بدین معناست که چگونه و تا چه میزان ملاحظات حفظ طبیعت در بهرهبرداری از معادن رعایت میشود. برخی معتقدند که این مبحث با حفظ مناطق کوهستانی و محیطزیست در تضاد است و نمیتواند بههیچوجه بهرهبرداری از معادن و معدنکاوی را با حفاظت سازگار کرد اما شاید با نگاهی مبتنی بر ارزیابی توان سرزمین و چیدمان درست صنایع و معادن در کشور، در مناطقی که کمترین آسیب را بهدنبال دارد و خارج از محدوده مناطق با ارتفاع ۲۰۰۰متر به یکراه حل پایدار رسید. ازاینرو رویکرد معدنکاوی سبز و توسعه زیرساختهای سبز، در زمینه اصلاح ساختوساز و بهرهبرداری از معادن میتواند راهگشا باشد.
مدیر گروه دیدهبان کوهستان، دراینباره توضیح میدهد: «معدنکاوی مثل هر فعالیت انسانی دیگری میتواند بیملاحظه و یا با رعایت ضوابط محیط زیستی همراه باشد. اما در ایران معدنکاوی ما سبز نیست، سیاه است و بهشدت شلخته و بیملاحظه انجام میشود، درحالیکه میتوان این فعالیت را بسامان و مبتنی بر ضوابط محیط زیستی انجام داد. در شهر لاهیجان که یکی از زیباترین و سرسبزترین شهرهای ایران است، کوهستان جنگل پوش مشرف به شهر را برای به دست آوردن شن و ماسه میکنند، درحالیکه این شهر توریستی است و سالانه چند میلیون نفر به این شهر سفر میکنند، چرا باید چشمانداز لاهیجان را برای به دست آوردن شن و ماسه از بین برد؟ مردم به جادههای چالوس، هراز و فیروزکوه و جادههای کوهستانی برای تفریح میروند که بهخودیخود محل درآمدزایی و اشتغال است، اما مسئولان با تخریب این جادهها به دنبال ایجاد شغلاند! برداشت سنگ ساختمانی و شن و ماسه باید بهطور کامل در کشور ممنوع شود. زیرا سنگ برای ساختمانسازی ضروری نیست و حتی مهندسان عمران میگویند، در کشورهای زلزلهخیز، استفاده از سنگ برای نما و کف ساختمان به علت آنکه وزن ساختمان را زیاد میکند، خطرناک است و باید ممنوع شود. در مورد شن و ماسه نیز به همین شکل است، میانگین عمر یک ساختمان در ایران، ۲۵ یا ۳۰ سال است و باید به هنگام تخریب، نخالههای ساختمانی را بازیافت کرد، که در این صورت شن و ماسه لازم برای ساختمانسازیهای جدید به دست میآید، بنابراین چنانچه برداشت آنها بهویژه در کوهستان ممنوع شود، مشکلی پیش نمیآید، اما متأسفانه به خارج کشور هم صادر میکنیم که شاید یک درصد در اقتصاد کشور سهم داشته باشد.» براین اساس از سالیان قبل، ایده تدوین شیوهنامه و آییننامه اجرایی حفاظت از کوهستانها در کشور مطرحشده اما پس از چندین دهه تلاش هنوز به نتیجه نرسیده است. محمدی در این زمینه بیان میکند: «ما هیچ آییننامه و مقرراتی مختص کوهستان نداریم. اغلب آییننامهها مربوط به مراتع و جنگلها و محیطزیست است و با توجه به کوهستانی بودن ایران، قوانین موجود خودبهخود در این مورد هم صدق میکند، اما بهشدت جای خالی یک قانون ویژه کوهستان احساس میشود.»
حسن طباطبایی , معدن , معدن کاوی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.