مظلوم‌ترین سردار - روزنامه رسالت | روزنامه رسالت
شناسه خبر : 21502
  پرینتخانه » فرهنگی, مطالب روزنامه, ویژه تاریخ انتشار : ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۹ - ۸:۱۴ |
گزارش تحلیلی «رسالت» از دلایل و چرایی صلح امام حسن مجتبی علیه‌السلام

مظلوم‌ترین سردار

در روزهای خوب خدا و ماه زیبای رمضان، اتفاقی میمون و مبارک جهان اسلام را روشن نموده و فرخنده سالروز ولادت امام حسن مجتبی(ع) در این روزهای کرونایی فضای شوق و شورونشاط را در بین شیعیان جهان پدید آورده است.
مظلوم‌ترین سردار

‌|حسن شجاعی/دبیرگروه فرهنگی‌|
در روزهای خوب خدا و ماه زیبای رمضان، اتفاقی میمون و مبارک جهان اسلام را روشن نموده و فرخنده سالروز ولادت امام حسن مجتبی(ع) در این روزهای کرونایی فضای شوق و شورونشاط را در بین شیعیان جهان پدید آورده است. بهره‌مندی از خصایص و ویژگی‌های حضرت در این ایام سخت ازجمله اتفاقات ارزشمندی است که جامعه اسلامی ما در پی فرمایشات مقام معظم رهبری از آن استفاده می‌کند و دست‌های مهربان هموطنانمان همنوا با کریم اهل‌بیت هدایای خود را در بین مردم نیازمند و مستضعف باکرامت توزیع می‌کند.
بررسی خصایص و ویژگی‌های اخلاقی و معرفتی امام مجتبی (ع) به نحوی گسترده و عمیق است که پرداختن به‌تمامی زوایای آن در این مقال مقدور نیست اما در این گزارش تلاش کرده‌ایم تا یکی از مهم‌ترین بخش‌های زندگی آن حضرت که مربوط به شخصیت سیاسی ایشان است را مورد واکاوی قرار داده و ضمن مقایسه بینش سیاسی ایشان با اجداد مطهرش در زمینه مهم‌ترین اتفاق سیاسی دوران خلافت ایشان یعنی صلح با معاویه گزارش تحلیلی را ارائه نماییم. صلح در اسلام قاعده‌ای جاودان و پایدار است و جنگ حالتی استثنایی است که براثر برون‌رفت از همبستگی بزرگ پدید می‌آید و در واکنش به تجاوز و ستم یا فساد و هرج‌ومرج و به تباهی کشاندن انسان‌ها لازم می‌شود. به همین  خاطر ائمه معصومین علیهماالسلام همواره در بینش سیاسی خود در ابتدا از در مدارا و صلح واردشده و سپس حسب تکلیف اقدام به قیام و مبارزه می‌کردند.
صلح اسلامی در نگاه اندیشمندان غیرمسلمان
با این تفاسیر به‌خوبی روشن می‌شود که اولا در چشم‌انداز قرآن صلح یک «قاعده» است، و جنگ «استثنا»؛ ثانیالشکرکشی و نبرد درراه تحمیل عقیده و اجبار در پذیرش دین در منطق قرآن مردود و بی‌اساس است.
گاندی، رهبر استقلال هند می‌نویسد: «عنف و اجبار در دین اسلام وجود ندارد. حیات شخصی پیامبر اسلام، به‌نوبه خود، نشانه و سرمشق بارزی برای رد فلسفه عنف و اجبار، در امر مذهب می‌باشد.»
پروفسور حمیدالله می‌نویسد: «محمد(ص) بر بیش از یک‌میلیون میل مربع حکومت می‌کرد. این مساحت، معادل تمام خاک اروپا منهای روسیه بود و به‌طورقطع در آن روزها این محوطه مسکن میلیون‌ها جمعیت بود. در ضمن تسخیر این منطقه وسیع، یک‌صد و پنجاه نفر از افراد مخالف در میدان‌های جنگ از بین رفته بودند و تلفات مسلمین، روی‌هم‌رفته برای مدت ۱۰ سال در هرماه یک نفر شهید بود. این اندازه احترام به خون بشر در داستان‌های بشری، امری است بی‌نظیر…» ولتر می‌گوید: «دین اسلام وجود خود را به فتوت و جوانمردی‌های بنیانگذارش مدیون است، درصورتی‌که مسیحیان با کمک شمشیر و تل آتش آیین خود را به دیگران تحمیل می‌کنند. پروردگارا کاش تمام ملت‌های اروپا، روش ترکان مسلمان را سرمشق قرار می‌دادند.»
روبرتسون می‌نویسد: «هنگامی‌که مسلمانان (در زمان خلیفه دوم) بیت‌المقدس را فتح کردند هیچ‌گونه آزاری به مسیحیان نرساندند؛ ولی برعکس هنگامی‌که نصارا این شهر را گرفتند باکمال بی‌رحمی مسلمانان را قتل‌عام کردند. و یهود نیز وقتی به آنجا آمدند، بی‌باکانه همه را سوزاندند.»
دلایل صلح امام حسن(ع)
۱- تکلیف گرایی
شماری بر این باورند که علت اصلی صلح امام حسن (ع) انجام‌وظیفه بود، زیرا امامان معصوم هرکدام وظیفه خاصی داشته‌اند که از سوی خداوند تعیین‌شده است.  اگر علت صلح امام حسن (ع) انجام تکلیف الهی باشد؛ بدین معنا که خداوند چنین وظیفه‌ای را برای آن حضرت تعیین کرده است، اشکال و شبهه‌ای بر صلح ایشان وارد نیست   و اگر می‌بینیم برخی اشکال‌هایی بر آن وارد می‌کنند به این دلیل است که سر آن را نمی‌دانند.
۲- حفظ دین
در فرهنگ امامان، حفظ دین و احیای معارف اهل‌بیت (ع) محوری‌ترین عنصر است. به همین دلیل تشکیل حکومت، قیام، صلح و سکوت آن‌ها همه در جهت حفظ اسلام و احیای سنّت شکل می‌گیرد. اگر در شرایطی اسلام به‌واسطه قیام حفظ شود، آنان قیام می‌کنند و اگر در مقطعی دیگر سکوت آن‌ها موجب حفظ اسلام شود، سکوت می‌کنند، هرچند این سکوت، باعث از دست رفتن حقّ مسلّم آنان شود.
۳ – مصالح عمومی
رعایت مصالح عمومی، خردمندانه‌ترین استراتژی‌ای است که از سوی رهبران دلسوز و آزادی‌خواه، به‌ویژه رهبران الهی اتخاذ می‌شود، زیرا آنان هیچ‌گاه مصالح عمومی را فدای مصالح فردی و گروهی نمی‌کنند. امام حسن (ع) نیز برای جلوگیری از خونریزی و رعایت مصالح مسلمانان، تن به صلح داد؛ چنان‌که آن حضرت خود فرمودند: «من صلح را پذیرفتم تا از خونریزی جلوگیری کنم و جان خود، خانواده و اصحاب صمیمی خویش را حفظ کرده باشم.»
 قرآن، منشور صلح جهانی
چشم‌انداز کلی و راهبرد اساسی قرآن درباره صلح و همزیستی را می‌توان درآیات زیر جست‌وجو نمود:
۱. قرآن مجید به‌صراحت جنگ‌افروزی را مذمت و منشأ آن را فساد و تباهی می‌داند: «وَ اِذَا تَوَلَّی سَعَی فِی ٱلاَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیهَا وَ یُهْلِک ٱلْحَرْثَ وَ ٱلْنَّسْلَ وَ ٱللَّهُ لَایُحِبُّ ٱلْفَسَادْ؛ و چون حاکمیت یابد [با جنگ و خونریزی]، در راه فساد در زمین می‌کوشد و زراعت‌ها و چهارپایان را نابود می‌سازد.»
۲. قرآن خدا را فرونشاننده آتش جنگ می‌خواند: «کُلَّمَا اَوْقَدُواْ نَاراً لِّلْحَرْبِ اَطْفَأهَااللهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی ٱلْاَرْضِ فَسَاداً وَ ٱللهُ لَایُحِبُّ ٱلْمُفْسِدِینْ؛ هرگاه آتش جنگ برافروزند خداوند آن را فرومی‌نشاند. آنان در زمین فساد می‌گسترند، اما خدا فسادگران را دوست نمی‌دارد.»
۳. قرآن به صلح و زندگی مسالمت‌آمیز دعوت می‌کند: «یَا اَیُّهَا ٱلَّذِینَ اَمَنوُاْ ٱدْخُلُواْ فِی ٱلْسِّلْمِ کافَّةً وَلَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ ٱلْشَّیْطَانِ اِنَّهُ لَکمْ عَدُوٌّ مُبِینْ؛ ای ایمان آوردگان! همگی در صلح و آشتی درآیید؛ و از گام‌های شیطانی پیروی نکنید؛ که او دشمن آشکار شماست.»
۴. قرآن هرگونه تعدی، تجاوز و ستمگری را محکوم و از آن نهی می‌نماید: «وَلَا تَعْتَدُوا اِنَّ ٱللَّهَ لَایُحِبُّ ٱلْمُعْتَدِینْ؛ تعدی و تجاوز نکنید، زیرا خداوند ستم‌پیشگان و تجاوزگران را دوست ندارد.»
صلح در سنت پیامبر
از دیگر اموری که در آشنایی با چشم‌انداز اسلامی پیرامون مسئله جنگ و صلح مفید و مؤثر می‌باشد آشنایی با خلق‌وخوی پیامبر(ص) و سیره رفتاری آن حضرت است. آنچه آشکارا در آینه تاریخ می‌توان دید این است که سماحت و گذشت، حسن خلق و معاشرت نیکو از بارزترین ویژگی‌های پیامبر بزرگوار اسلام بوده است. از دیدگاه قرآن یکی از رموز اساسی گسترش اسلام وگرایش سریع و شدید همگانی به‌سوی آیین خاتم همان اخلاق نیکو و رفتار کریمانه پیامبر(ص) بوده است: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللهِ لِنتَ لَهُمْ وَ لَوْ کنْتَ فَظّاً غَلیظَ ٱلْقَلْبِ لَانْفَضُّواْ مِنْ حَوْلِک… ؛ پس به برکت رحمت خداوند با آنان نرم‌خو و مهربان شدی و چنانچه تندخو و سخت‌دل بودی هرآینه از گرد تو پراکنده می‌شدند.»
پیامبر با هر کس که به او پیشنهاد صلح می‌داد، پیمان صلح برقرار می‌کرد و هر کس با او پیمانی می‌بست با او نمی‌جنگید، مگر آنکه آنان عهدشان را می‌شکستند  و علیه مسلمین به نبرد پرداخته و یا با دشمنان حربی مسلمین همکاری می‌کردند. از این قبیل است جنگ با یهود بنی قریظه
که با حضرت پیمان بستند، ولی دیری نپایید که عهد خود را شکسته و با احزاب مختلف، در جنگ «خندق» علیه مسلمین وارد کارزار شدند.
شیخ جواد بلاغی می‌نویسد: «قاعده اولیه نزد رسول خدا(ص) صلح بوده است، هرگاه که کفار متمایل به صلح و مسالمت و زندگی طبیعی بودند با آنان از در صلح و مسالمت درمی‌آمد؛ حتی اگر می‌دانست که در صورت جنگ با آنان پیروز و غالب است.» برخلاف تبلیغات سوء دشمنان، رشد و بالندگی اسلام بیش از هر چیز درگرو اخلاق فاضله و روش بشردوستانه پیامبر بوده است، تا آنجا که گفته‌اند: «شمار کسانی که پس از صلح حدیبیه به اسلام گرویده‌اند، بیش از همه‌کسانی است که ظرف۲۰ سال پیش از آن مسلمان شده بودند.»
صلح در سیره حضرت علی(ع)
در نگاه امیرالمؤمنین(ع) کاری که در ذات خود، خیر، عقلانی و خداپسندانه است، فایده دارد و کاری که در ذات خود شر و غیرعقلانی و شیطانی است، ضرر دارد. هر انسانی ذاتا طالب نفع  و فایده است هرچند ممکن است در تشخیص نفع و فایده دچار اشتباه گردد و ضرر را به‌جای نفع و نفع را به‌جای ضرر گذارد. آن‌هایی که آتش‌افروز جنگ و فساد و نزاع می‌شوند، به گمان خود نفع می‌برند؛ حال‌آنکه درواقع زیان می‌بینند  و هنگامی‌که سرشان به سنگ می‌خورد، پشیمان می‌شوند. امام علی (ع) برای بیدار کردن انسان‌ها و هشدار دادن به سیاستمداران و زورمندان و فرماندهان و زمامداران، نه‌تنها فلسفه عالی صلح را مطرح می‌کند، بلکه به بیان فواید و آثار خیر آن می‌پردازد، تا اخلاق صلح‌جویی و آشتی‌پذیری را بر کرسی نشاند  و رذیلت و پلیدی و زشتی جنگ‌جویی و
آشتی ناپذیری را برای همگان نهادینه گرداند. او پس‌ازآن که کارگزار متعهد و لایق خود را به صلح خداپسندانه ترغیب می‌کند، بی‌درنگ به بیان آثار و فواید میمون و مبارک آن می‌پردازد، و با ذکر سه فایده، به صلح؛ قداست و اصالت می‌بخشد. اعتقاد حضرت امیر(ع) این بود که صلح‌جویی درراه رضای خدا یک فضیلت  و جنگ‌جویی درراه ارضای هواهای نفسانی و برای برآوردن آرمان‌های شیطانی یک رذیلت است. اگر ادعا کنیم که آن فضیلت، «أم الفضائل» و این رذیلت، «أم الرذائل» است، سخنی به‌گزاف نگفته‌ایم.
  روایت تاریخی صلح امام حسن(ع)
​​​​​​​ قرارداد صلح میان امام حسن(ع) و معاویه فرزند ابوسفیان در سال ۴۱ قمری بسته شد. این توافقنامه بعد از جنگی صورت گرفت که براثر زیاده‌خواهی معاویه و خودداری او از بیعت با امام حسن(ع) به‌عنوان خلیفه مسلمانان روی داد. گفته‌اند که خیانت برخی سرداران سپاه امام حسن(ع)، حفظ مصلحت مسلمانان، حفظ جان شیعیان و خطر خوارج از دلایل قبول امام حسن(ع) به این صلح بوده است. بنابراین صلح‌نامه‌، حکومت از امام حسن(ع) به معاویه واگذار می‌گشت. صلح چند شرط داشت که از مهم‌ترین آن‌ها منع معاویه از تعیین جانشین پس از خود، خودداری از توطئه علیه امام حسن(ع) و حفظ جان مسلمانان بود. بااین‌حال، معاویه به هیچ‌یک از شرط‌ها عمل نکرد.

نویسنده : ‌|حسن شجاعی/دبیرگروه فرهنگی‌| |
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : ۰
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.