مطالباتی که شنونده میخواهد
گروه اجتماعی
نیازی به بررسی و پژوهشهای میدانی نیست، بهراحتی میتوان به این واقعیت تلخ دستیافت و حتما برای شما هم پس از شنیدن تلخ خواهد بود؛ اینکه سهم ناشنوایان از جامعهای که در آن زیست میکنند و از صداوسیمایی که رسانهای ملی است و باید همه گروهها را در نظر بگیرد، تقریبا هیچ است! سهم آنان از اشتغال نیز چنگی به دل نمیزند و اغلب کارفرمایان به دلایل واهی و جدا از حس ترحم حاضر نیستند این معلولان را بهرغم استعداد، کارآرایی و توان بالقوه در بسیاری از مشاغل و حرفهها بهکارگیرند و اگر هم در شرکت یا سازمانی مشغول به کار شوند، شانس ارتقای پست برای آنها نزدیک به صفر است و به همه اینها باید هزینه سرسامآور وسایل کمک توانبخشی را نیز افزود که درمجموع گوشهای از مشکلات دنیای خاموش ناشنوایان به شمار میرود و شنیدن و درک آنها گوش شنوا میخواهد. در ادامه هریک از این موارد را در ترازوی نقد و ارزیابی قرار میدهیم.
اعتراض به صداوسیما
بگذارید ابتدا از صداوسیما آغاز کنیم که در تولیداتش نه از زیرنویس خبری هست و نه از مترجم خوب. انگارنهانگار ناشنوایان هم سهمی از برنامههای تلویزیون دارند و چقدر دردناک است، این عبارت را که احسان شاهوردی، مدیرعامل شبکه ملی ناشنوایان ایران به زبان میآورد و از صداوسیما انتقاد میکند که ۱۷سال است از زبان اشارهای استفاده میکند که ناشنوایان متوجه آن نمیشوند! بنابراین ناشنوایان و کمشنوایان قادر به تماشای تلویزیون نیستند.
سارا سیاوشی، زبانشناس و کارشناس زبان اشاره، مبنای اعتراض ناشنوایان نسبت به عملکرد صداوسیما را اینگونه شرح میدهد: «مترجم به زبان طبیعی ناشنوایان حرف نمیزند، بلکه از «فارسیِ اشارهای» استفاده کرده و کلمات فارسی را یکبهیک تبدیل به اشاره میکند. این زبان؛ چیزی است که بهصورت خودجوش رواج دارد و در جمعهای ناشنوایان طی تاریخ شکلگرفته، پس این زبان هم مانند هر زبانی پویاست و میتواند در زمان توسط گویشگران تغییر کند. نظامی که به نام «اشاره استاندارد» معروف شده یکزبان طبیعی نیست و به همین دلیل ما زبانشناسان به آن«نظام فارسی اشارهای» میگوییم که در آن دستور زبان فارسی را با اشاره جایگزین میکنند. نمونه مشابه آن میتواند این باشد که یک متن انگلیسی را کلمه به کلمه با فارسی جایگزین کنید. آنچه حاصل میشود نه فارسی طبیعی است نه انگلیسی. ناشنوایان میتوانند هر کلمه از فارسی اشارهای را به شکل جدا متوجه شوند ولی بهصورت کلی مفهوم کلام مشخص نیست.»
«در مدارس ناشنوایان هم از فارسی اشاره استفاده میشود ولی حتی این نظام مصنوعی هم تنها بهعنوان ابزار کمکآموزشی استفاده میشود و تأکید اصلی روی لبخوانی و عدم استفاده از اشاره است. معلمان برای استخدام در مدارس ناشنوا اصلا جزء صلاحیتها یا شرایط استخدامشان دانستن زبان اشاره نیست و به همین دلیل خیلی از معلمها اصلا زبان اشاره بلد نیستند و با همین استدلال میتوان فهمید که چرا بسیاری از ناشنوایان چیزی را که بهعنوان زبان رسمی آنها معرفی میشود را متوجه نمیشوند.» این سطور نیز از دیگر گفتههای سارا سیاوشی است که به گفتههایش این را هم اضافه میکند که تا دهه هشتاد هیچکدام از سازمانهای مربوط به ناشنوایان اعتقادی به زبان اشاره طبیعی نداشتند و آن را عامیانه و مختص بیسوادان میدانستند درحالیکه بنا بر علم زبانشناسی زبان اشاره طبیعی صحیح و کامل است. سازمانها همواره سعی در ترویج «فارسیِ اشارهای» داشتند، مدتها طول کشید قانع شوند زبان قابلفهم برای ناشنوایان اشاره طبیعی است.
مشکل ارتباط در عهد کرونا/ دردسر آموزش مجازی برای ناشنوایان
این مسئله در ایام کرونا بغرنجتر شده، چراکه ناشنوایان امکان برقراری ارتباط را هم ازدستدادهاند. پیش از اینکه کرونایی باشد، آنها به چهرهها چشم میدوختند تا از حرکت متوالی لبها پیام موردنیاز خود را دریافت کنند، اما اکنون ماسک، کارآمدترین عضو ارتباطی این گروه با افراد عادی جامعه را پوشاندهاست، چگونه باید لبخوانی کنند؟ ماسکهای خاصی هم برای ناشنوایان طراحی نشده و فقط ماسک روی لب و قسمتی که دارای طلق است تولید میشود که دارای استاندارد لازم نیست، به این دلیل که تنفس از دهان خارج میشود و باعث بخار روی طلق شده و ارتباط را دشوار و مشکل میسازد.
لبخوانی، مهمترین ابزار ارتباطی برای ناشنوایان و کمشنوایان به شمار میرود و استفاده از این شیوه برای دریافت پیام مهمترین سرمایه ارتباطی این گروه برای برقراری تماس با افراد عادی جامعه است که حالا ویروس کرونا با نشاندن ماسک به چهرهها، این امکان را از آنها سلب کرده است.
مصادیق فراوانی را میتوان ذکر کرد که گویای نادیده گرفتن سهم و حق ناشنوایان از زیستن در این جامعه است. از بدو شیوع کرونا و ادامه جریان آموزش به شیوه مجازی، بازهم این گروه از معلولان موردتوجه نبودهاند. از قول مدیرعامل انجمن ملی زبان اشاره ایران گفتهشده، شبکه شاد به علت شرایط خاصی که دارد باید در آن از برخی علائم استفاده شود و همزمان با آموزش معلم، زبان اشاره هم مورداستفاده قرار گیرد که البته معلمهای عمومی ما این اشارهها را نمیدانند. مهدیه مهدویان از گنجینه لغات یک کودک کلاس اول میگوید که تقریبا ۲۵۰۰ کلمه است اما گنجینه لغات کودک آسیبدیده شنوایی ۴۰۰ کلمه است؛ تازه اگر دورههای آموزش پیش از دبستان ناشنوایان را گذرانده باشد. ازاینرو مهدویان تأکید میکند که هرچه آموزش برای او ملموستر باشد برایش قابلدرکتر است.
«خانوادهها و معلمان لازم است ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر داشته و متوجه باشند که دانش آموزان کمشنوا و ناشنوا حتی در حالت عادی نیز نیاز به دیدن چهره معلم و دریافت کامل زبان و گفتار او دارند.» این عبارت را گیتا موللی- دبیر کمیته مطالعات کمشنوایی و ناشنوایی مرکز تحقیقات توانبخشی اعصاب اطفال دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی میگوید و تأکید دارد که باید امکانات لازم در فضای مجازی برای درک مطلوب مفاهیم آموزشی برای این دانش آموزان فراهم شود. در غیر این صورت اگر در حین آموزش مجازی، اینترنت هم ضعیف باشد و تصویر و صدای معلم بهوضوح دیده و شنیده نشود، مشکلات آنان بهمراتب بیشتر خواهد شد، این درحالی است که در وضعیت فعلی، وجود ماسک در ارتباطات چهره به چهره، مانع بزرگی برای دانش آموزان کمشنوا و ناشنوا محسوب میشود و ارتباطات در دوره کرونا بهشدت برای کودکان و بزرگسالان کمشنوا و ناشنوا چالشبرانگیز شده است.
گرانی وسایل توانبخشی
هزینههای بالای وسایل توانبخشی هم چالش دیگری به شمار میرود. کودکانی که کم شنواییشان زود تشخیص داده میشود، میتوانند جراحی کاشت حلزون انجام دهند یا از سمعک استفاده کنند و اگر خانواده، متقاضی کاشت دولتی باشند، باید حدود ۶ میلیون تومان بهحساب وزارتخانه بریزند که تشکیل پرونده ماهها طول میکشد و یکیدوسال هم باید در صف نوبت جراحی کاشت بمانند. دردسرهای بعدی هم خریدن باتری و تعمیر دستگاههاست، باقیمتهایی که روزبهروز افزایش مییابد، بهاضافه جلسات گفتاردرمانی که هزینه بالایی را به خانواده تحمیل میکند. اگر خانوادهای بخواهند کمتر در صف انتظار بمانند، باید بهصورت آزاد اقدام کرده و حدود ۳۵ تا ۴۰ میلیون تومان هزینه کنند. از سوی دیگر، گرانی سمعک، هزینههای سرسامآور تأمین باتری و تعمیر و فراهم نبودن تسهیلاتی از جانب دستگاههای ذیربط رنج این افراد را افزون کرده است. سال گذشته خبرگزاری ایرنا در گزارشی به این موضوع پرداخت و از قول مادری که فرزند ناشنوا داشت، اینگونه نوشت: « برای تعویض قالب سمعک ۱۶۰ هزار تومان و برای تعویض شلنگ سمعک ۳۰ تا ۵۰ هزار تومان باید هزینه کرد و باتری سمعک هم که بستهای ۵۰ هزار تومان است.»
پیشازاین حامد عابدینزاده، رئیس هیئتمدیره انجمن خانواده ناشنوایان ایران، به خبرگزاری ایسنا گفته بود که در شرایط همهگیری کرونا خدمات سمعک و شنوایی به دلیل کمبود ارز و گران شدن سمعک، باتری سمعک و قطعات و تجهیزات مربوط به آن بسیار محدودشده است و ناشنوایان توان خرید معمولیترین سمعک و باتری را که قیمت آن حداقل چهار میلیون قیمت است، ندارند. به گفته او، سمعکهای باکیفیت حدود هشت میلیون تومان و باتری سمعک نیز بستهای ۳۵۰ هزارتومان است که باوجود حداقل حقوق دریافتی، ناشنوایان توان خرید سمعک و باتری را ندارند و این در حالی است که بسیاری از آنها از حمایتهای مالی مانند بیمه و حقوق از سازمان بهزیستی نیز برخوردار نیستند. بنابراین باتوجه به افزایش چند برابری قیمت تجهیزات توانبخشی، مطالبات افراد دارای معلولیت از وزارت بهداشت و دیگر نهادهای دستاندرکار، این است که ارزدولتی به این تجهیزات اختصاص دهند. گرچه بهزیستی سمعک را در اختیار کمشنوایان میگذارد اما آنقدر بیکیفیت است که اغلب دریافتکنندگان، آن را میفروشند یا استفاده نمیکنند.
اگر کمشنوایان به دلیل گرانی، سمعک را کنار بگذارند، لکنت زبان میگیرند و این مسئله، بر روحیه آنها تأثیر بدی میگذارد و سبب میشود که بیش از گذشته از جامعه فاصله بگیرند.
بیکاری، دردی مضاعف
رنج و غصههای ناشنوایان و کمشنوایان فقط در گرانی وسایل توانبخشی خلاصه نمیشود. بیکاری هم از دیگر مصائب آنهاست. گرچه۳ درصد از کارکنان تمام دستگاههای دولتی و نهادهای عمومی غیردولتی باید از معلولان باشند، اما این قانون در عمده نهادهای دولتی و عمومی رعایت نمیشود.
ناشنوایان اغلب یا بیکارند و یا اگر شانس بیاورند و در شرکت یا سازمانی مشغول به کار شوند، امکان ارتقای پست ندارند، چون نمیتوانند با مدیران خود ارتباط برقرار کنند و در سطح اولیه کار باقی میمانند یا با این استدلال که این اشخاص نمیتوانند پاسخگوی تلفن باشند پست مدیریتی نمیگیرند حتی در سازمان بهزیستی کشور نیز به همین صورت است. اکثر قریب بهاتفاق معلولان و بهویژه ناشنوایان و کمشنوایان در استخدامهای کشوری با مشکلات عدیده و طرد شدن مواجهه هستند که معاش و دسترسی عدالت محور این افراد را با تهدیدهای فراوان روبه رو کرده است.
مسئولان انجمن خانواده ناشنوایان ایران با ارائه آماری مطرح کردهاند که حدود ۸۰ درصد ناشنوايان بيکارند و ۲۰ درصد مابقی نيز شغلهايی غير مرتبط با رشته تحصيلی خوددارند. در ایام کرونا، وضعیت اشتغال ناشنوایان بهمراتب از گذشته بدتر شده است، به این دلیل که بخش خصوصی با موانع بیشماری روبهرو شده و اغلب نیروهایش را بهناچار تعدیل کرده و بیتردید در این تعدیلها، ناشنوایان در صف اول قرار دارند. بهاینترتیب نرخ بیکاری افراد ناشنوا نسبت به سایر افراد بیش از گذشته افزایشیافته است. هرچند که آماری در دست نیست.
جامعه ناآگاه است
لیلا عباسی دزفولی- از فعالان اجتماعی ناشنوایان در گفتوگو با «ما» به همین مشکلات و کاستیها ازجمله بیکاری اشاره میکند، درحالیکه قانون جامع حمایت از معلولان، در قوانین توسعه کشور به تصویب رسیده است و در حال حاضر موجود است، ولی متأسفانه بسیاری از ارگانها مفاد این قوانین را رعایت نمیکنند. عباسی، سوای بیکاری به ناآگاهی جامعه هم اشاره دارد که موجب شده خانواده دارای فرزند ناشنوا و یا کمشنوا آسیب ببینند: «باوجود چنین واقعیتهایی در جامعه برسیاستگذاران هر کشوری فرض است که با اولویت دادن به همکاریهای بین بخشی قدمهای مؤثری در جهت ارتقای سطح سواد سلامت و آگاهی مردم درخصوص شیوههای رفتاری مؤثر اعضای خانواده و جامعه با فرد کمشنوا و یا ناشنوا در جهت رشد عاطفی و سازگاریهای اجتماعی، آمادگیهای آموزشی و ارتقای مهارتهای زبانی و تحصیلی افراد ناشنوا بردارند. موانع ارتباط اجتماعی ناشنوایان با جامعه را شناسایی و در جهت حل آنها عمل نمایند و بافرهنگ سازی هر چه مؤثرتر از رفتارهای ترحمآمیز نسبت به این عزیزان اجتناب کنند.»
این فعال اجتماعی ناشنوایان به «ما» میگوید: «نوزادان و کودکان کمشنوا به خاطر حساسیتها و شرایطی که ازنظر مداخله زودهنگام دارند، در وضعیت متفاوتی قرار دارند و از طرفی، طبق آمار جهانی، ۹۰ درصد نوزادان کمشنوا در خانوادههایی متولد میشوند که والدین شنوا دارند و عمدتا خانواده اولین بار است که با یک کودک و شخص کمشنوا مواجه میشود، بنابراین در شرایط روحی بسیار حساسی قرار میگیرند، به این دلیل که نگران آینده فرزند هستند و نمیدانند آیا برای کم شنوایی فرزندشان راه درمانی هست یا نیست و چه اقداماتی باید انجام بدهند و چه مسیری را باید طی کنند. ممکن است در این راه، حرفهایی را از افراد مختلف بشنوند که بعضا نادرست و غیرتخصصی باشد. خودم در این شرایط قرار داشتهام و با خانوادههای زیادی روبهرو شدهام، میدانم یکی از بزرگترین مشکلات خانوادهها از همان ابتدایی که متوجه نقص در شنوایی فرزندشان میشوند، جدا از نگرانی برای آینده فرزند و اینکه آیا فرزند میتواند باتوجه به مسیر درمانیای که طی میکند، حرف بزند یا خیر، نگاه و قضاوت اطرافیان و جامعه است و این مسئله به خانواده فشار مضاعفی را تحمیل میکند. حتی خانوادهها این موضوع را تا مدتها پنهان میکنند، چون نمیدانند و آگاه نیستند که چطور باید باکم شنوایی و ناشنوایی فرزندشان مواجه شوند و نمیدانند چطور باید این موضوع را برای دیگران توضیح بدهند. از قضاوت دیگران هم میترسند و نمیدانند که دیگران به این قضیه چه نگاهی خواهند داشت. متأسفانه هنوز در جامعه ما بسیاری از افراد وقتی با فردی ناشنوا یا کمشنوا روبهرو میشوند، بهرغم آنکه ممکن است کودک، سمعک و یا دستگاه کاشت حلزون داشته باشد، میگویند این بچه کرولال است! این واژگانی که بهاشتباه و با بیاحترامی بهکار برده میشود، والدین کودک را آزرده میکند. والدینی که باید انرژی اصلی خود را در مسیر درمان کودک صرف کنند، با حرفهای غلط و ناآگاهی اطرافیان، بخش بزرگی از انرژی خود را از دست میدهند و متأسفانه ما از طرف رسانههای جمعی و صداوسیما هم تلاش خاصی را برای فرهنگسازی، آگاهی بخشی و تبیین این موضوع نمیبینیم، درحالیکه باید در کارتونها و برنامههای کودک و سایر برنامههای تلویزیونی در مورد این موضوع صحبت شود که اگر کودکی سمعک و یا دستگاه کاشت حلزون دارد، مثل هر آدم دیگری قادر به شنیدن است و استفاده از واژه کرولال، بیاحترامی و بیادبی است، درست مثل این است که فردی به دلیل ضعیف بودن چشمهایش از عینک استفاده کند و ما بگوییم، این آدم کور است! طبعا سخنان نسنجیده، فشار بسیار زیادی را به خانوادهها تحمیل میکند، درصورتیکه اگر در رابطه با این موضوع در صداوسیما صحبت کنیم و رسانهها از این موضوع گزارش تهیه کنند، وضعیت متفاوت خواهد بود. یک نوزاد کمشنوا، اگر بهموقع در مسیر درمان قرار بگیرد و بهموقع از وسیله کمک شنیداری مناسب استفاده کند، میتواند وارد پیشدبستانی و مدارس عادی شود. بنابراین انتظار هر خانوادهای که کودک کمشنوا دارد، از اطرافیان و جامعه این است که مدام از آنها در رابطه با پروسه درمان کودک سؤال نشود و مدام نپرسند، بچه کی میشنود. حتی گاهی اطرافیان میخواهند شنوایی کودک را تست کنند و بارها دیدهایم که کودکی در یک خانواده سمعک دارد، اطرافیان روی میز ضربه میزنند تا ببینند کودک بهطرف صدا برمیگردد؟ درحالیکه خانواده خودش بهاندازه کافی نگرانی و گرفتاری دارد، بسیار بد است که هنوز در جامعه ما فرهنگسازی لازم صورت نگرفته و افراد نمیدانند که سمعک یا دستگاه حلزون کودک را نباید با انگشت به یکدیگر نشان بدهند. بچهها در شرایط حساسی قرار دارند و تصور میکنند حتما این وسیلهای که روی گوششان قرار دارد، بد است، چون همه با انگشت آنها را به هم نشان میدهند، بنابراین حتی فراتر از این مسائل سبب خواهد شد که در مسیر درمان کودک اختلال ایجاد شود و ازنظر روانی و احساسی، کودک تحتفشار قرار بگیرد و از اطرافیانش خسته شود. طبیعتا ما از خانوادهها این انتظار را نداریم که قوی باشند و به حرف دوست و آشنا و جامعه اهمیت ندهند، چون بسیار سخت است اما دخالتهای خویشاوندان و درک ناصحیح آنها از ناشنوایی و پروسه درمان، باعث رنجش خانوادهها میشود و بسیار آسیبزننده است. خاطرم هست چندسال قبل وقتی سوار تاکسی شدم تا دخترم را کلاس ببرم، از لابهلای موهای فرفری دخترم یک نقطه سبزرنگ که مربوط به دستگاه کاشت حلزون است چشمک میزد، خانمی که سوار اتومبیل شد، دستش را برد لای موهای دخترم تا ببیند آن چراغی که چشمک میزند، چه چیزی هست، که گفتم خانم چکار میکنید؟ با ناراحتی گفت: «می خوام ببینم چیه؟» که برگشتم سمت خانم و گفتم: اگر میخواهید بدانید چه چیزی هست، اول باید سؤال بپرسید و باوجوداینکه بسیار ناراحت شده بودم، خودم را کنترل کردم و گفتم این دستگاه کاشت حلزون است. با این موارد بسیار مواجه شدهام و یا از دوستان و آشنایان کسانی بودهاند که روی میز ضربه میزدند تا ببینند دخترم بهطرف صدا برمیگردد یا نه. تصور کنید که در یک جمعی بچهها مشغول بازی هستند، حتی اگر یک بچه شنوا و عادی را هم در این جمع صدا بزنید، متوجه نمیشود و یا اهمیت نمیدهد، چون مشغول بازی است. ولی همه انتظار دارند، کودکی که سمعک و دستگاه کاشت حلزون دارد، وقتی صدایش میزنند در هرلحظهای برگردد و جواب بدهد. چطور ما از یک بچه شنوا چنین انتظاراتی نداریم؟»
سهم ناچیز ناشنوایان در جامعه و رسانه ملی
این فعال اجتماعی در حوزه ناشنوایان ابراز تأسف میکند از این بابت که نه فرهنگسازی لازم برای چگونگی رفتار با ناشنوایان و کمشنوایان صورت گرفته و نه اینها در جامعه و صداوسیما سهمی دارند. در حال حاضر که در شرایط کرونایی به سر میبریم، حتی مجریان خبر و افرادی که در میزگردها حضور پیدا میکنند، با ماسک در حال صحبتاند که بیننده نمیتواند برای لبخوانی ارتباط بینایی برقرار کند. درحالیکه هر فرد شنوایی هم با ماسک، بسیاری از کلماتی که گفته میشود را نمیفهمد. یعنی این اختلال در مسیر برقراری ارتباط برای همه افراد جامعه به وجود آمده، در این وضعیت، برای آن فردی که کمشنواست و یا سمعک دارد، لبخوانی بسیار مهم است و طبعا ناشنوایان باید از این ارتباط بینایی برای درک گفتار مجری تلویزیون و یا سایر برنامههای صداوسیما استفاده کنند. اگر رسانه ملی میخواهد ماسک زدن را ترویج کند، میتواند بهگونهای دیگر هم این فرهنگسازی را انجام دهد. نباید ارتباط کلامی و شنیداری را قطع کرده و ناشنوایان را از این نوع ارتباط محروم کنند. عمدتا آن دسته ناشنوایانی که این امکان را ندارند تا برای برگشت شنیداریشان از وسایل کمک شنیداری استفاده کنند، جایی در برنامههای صداوسیما ندارند و حتی گاهی ناشنوایان و کمشنوایان در برنامههای رسانه ملی مورد تمسخر هم واقع میشوند، درحالیکه نباید اجازه دهیم، سریال و برنامهای تولید شود که حتی به یک نفر در جامعه بیاحترامی شود، چه برسد به فردی که مشکلی دارد و آن مشکل را خود او انتخاب نکرده است. معلولین جسمی خودشان انتخاب نکردهاند که معلول شوند. بنابراین صداوسیمای ما نهتنها در تولیدات و برنامههایش از زبان اشاره استفاده نمیکند بلکه همان مقدار ارتباط بینایی را هم با گذاشتن ماسک از ناشنوایان سلب کند. افراد ناشنوا، عمدتا سالماند و کارهای معمول و روزمره خود را انجام میدهند و دوست دارند مثل همه افراد جامعه فوتبال بینند و یا اخبار ورزشی و سریالها را تماشا کنند ولی این امکان برای آنها فراهم نیست. حتی بسیاری از افرادی که کاربر سمعک و یا دستگاه کاشت حلزون هستند، در تماشای برنامههای تلویزیون مشکلدارند، به این خاطر که امکان برقراری ارتباط بینایی برای آنها فراهم نیست و این برنامهها، زیرنویس هم ندارند و مجبورند برای دریافت اخبار به خبرگزاریها و شبکههای اجتماعی مراجعه کرده و مطالب را مطالعه کنند. از طرفی این موضوع باید موردتوجه باشد که چنانچه در برنامههای تلویزیونی و یا اخبار از مترجم زبان اشاره استفاده میشود، این زبان باید همان چیزی باشد که افراد ناشنوا در مدارس آموزش میبینند، چون این زبان اشاره که گاهی در صداوسیما بهکار گرفته میشود، آن چیزی نیست که قاطبه جامعه ناشنوایان ما آن را آموختهاند. لذا ناشنوایان ما در صداوسیما سهمی بسیار ناچیز دارند.»
تبعیضهای فاحش در محیطهای شغلی
لیلا عباسی در ادامه تأکید میکند: «در جامعه نیز به همین طریق است و اغلب ناشنوایان و کمشنوایان نمیتوانند کار پیدا کنند و یا در محیطهای شغلی با تبعیضهای فاحشی مواجه میشوند و حتی برخی از افراد مجبورند سمعک و دستگاه حلزونی که دارند را پنهان کنند و این مربوط به افرادی است که راحت صحبت میکنند و در شنیدن مشکلی ندارند. اگر صادقانه بگویند که از سمعک یا دستگاه کاشت حلزون استفاده میکنند از محل کار طردشده و یا مدیر میگوید ماکسی که معلولیت دارد را قبول نمیکنیم. اغلب بهغلط تصور میکنند که فرد معلول نمیتواند از پسکار برآید که این هم از عدم فرهنگسازی لازم ناشی میشود. دامنه این عدم فرهنگسازی گسترده است، بهعنوانمثال اگر باتری سمعک و دستگاه کاشت حلزون کمشنوایان در یک جلسه کاری تمامشود، باید این امکان را داشته باشند که با آرامش و بدون اینکه مورد قضاوت قرار بگیرند باتری را عوض کنند و سایر همکاران هم نباید با تعجب به آنها نگاه کنند اما ما میدانیم که اغلب این اتفاق نمیافتد. خانوادههایی که ازنظر مالی و اجتماعی وضع مناسبی دارند، با مشکلات کمتری در این رابطه روبهرو هستند و یا سعی میکنند بهگونهای این مشکلات را برطرف کنند ولی خانوادههایی که ازنظر درآمدی ضعیف بوده و یا ناآگاه هستند، بسیار آسیبپذیرند و جامعه یا مدرسه هم کمتر پذیرای ناشنوایان و کمشنوایان است و همین مسئله، آسیبپذیری بیشتر خانوادهها را به دنبال دارد. همین مدتی قبل، دخترم برای ورود به مدرسه عادی باید یک تست شنوایی میداد و هدفون را روی گوش او گذاشتند و گفتند اگر صدا آمد، دستت را بالا ببر که گفتم دخترم دستگاه کاشت حلزون دارد و هدفون را نباید روی گوش او قرار دهید، چون نمیتوانید به این وسیله، شنواییاش را بسنجید که قبول نکردند.
البته ما را با نامهای به ادیولوژیست دیگری ارجاع دادند و پس از بررسی مشخص شد که دخترم باتوجه به وضعیت عادیای که دارد میتواند در مدرسه عادی تحصیل کند ولی این نگرانی را داشتم که بگویند نمیتواند در مدرسه عادی تحصیل کند و اگر مدرسهای بخواهد اذیت کند، بهراحتی میتواند مانع ثبتنام این کودکان شود. در جامعه نیز از این مانعتراشیها کم نیست و به همین دلیل ناشنوایان و کمشنوایان نمیتوانند بهراحتی درجایی مشغول به کار شوند و گاهی مجبورند با همان یارانهای که دریافت میکنند، امورات خود را بگذرانند.»
پینوشت: سپاس از لیلا عباسی عزیز که همواره در مسیر اطلاعرسانی و انعکاس مطالبات ناشنوایان پیشقدم است و بیشک تهیه این گزارش، بدون همراهی او میسر نبود.
روز جهانی ناشنوایان , ناشنوایان
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.