مشق بیکاری در میان فارغالتحصیلان
رعنا اسماعیلی
سالهاست که بازار کار ایران با جمعیت انبوهی از بیکاران مواجه است که ویژگی مشترک همه آنها مدرک دانشگاهی است. درواقع رشد افسارگسیخته و بیبرنامه مراکز دانشگاهی بدون نیازسنجی جذب از سوی بازار کار و البته هدایت نادرست فارغالتحصیلان و نداشتن برنامهریزی برای آنان، میتواند علاوه بر متخصص نبودن افراد درزمینه کاری خود، دلیلی هم بر رونق بیکاری باشد. اگر به دادههای مرکز آمار هم سری بزنید، خواهید دید که حدود ۴۰درصد بیکاران کشور را فارغالتحصیلان دانشگاه تشکیل میدهند که تقریبا تشکیلدهنده جمعیتی یکمیلیوننفری است.
هدفمند نبودن دانشگاهها و اینکه دانشجوها بعد از فارغالتحصیلی برای بازار کار بیرون و واقعی که نیاز جامعه است آماده نمیشوند از علل اصلی فارغالتحصیلان بیکار است. آموزش مهارتهای تخصصی یکی از راهکارهای مهم برای دانشجویان در حین تحصیل است اما متأسفانه دانشجویان فارغالتحصیل ما اغلب فاقد اطلاعات کاربردی و مهارتهای تخصصی برای ورود به بازار کار هستند. اگرچه برخی از فارغالتحصیلان دارای تخصص یا مهارتهای ویژه هستند اما با اوضاع کنونی و به دلیل بالا بودن میزان تقاضای کار، آنها نیز شانسی برای یافتن شغل ندارند.
ارتباط و تناسب بین فارغالتحصیلان رشتههای مختلف دانشگاهی و بازار کار و موقعیتهای شغلی در کشور یکی از مهمترین اقداماتی است که باید در جهت بهبود اوضاع اقتصادی و علمی و اشتغال جامعه موردتوجه قرار بگیرد.
ایجاد این تناسب بین رشتههای دانشگاهی و بازار کار و اشتغال مسئلهای است که پشت گوش انداختهشده درحالیکه رفع مشکل اشتغال نیازمند تعامل و هماهنگی دوجانبه بین نظام آموزش عالی و بازار کار کشور است تا دانشگاهها بر اساس اعلام نیاز بازار کار در کشور به جذب دانشجو در هر رشته اقدام کنند و از سوی دیگر بازار کار نیز باید با توجه به استقبال دانشجویان از رشتههای دانشگاهی نسبت به گسترش حجم و تنوع بازار کار خود اقدام نماید.
اگرچه در سال ۱۳۹۳ طرحی با عنوان حذف رشتههای بدون کاربرد و بیارتباط با بازار کار در دستور کار دولت تدبیر و امید قرار گرفت و از این طرح با عنوان حلکننده مشکل بیکاری یاد شد اما این طرح نیز به سرانجام نرسید و در روز صدور این دستور حدود ۲/۱میلیون نفر از کل بیکاران کشور را فارغالتحصیلان دانشگاهی با مدارک بالاتر از فوقدیپلم تشکیل میدادند و امروز این آمار نهتنها کاهش نداشته بلکه افزایش چشمگیری نیز داشته است.
همخوانی رشتههای دانشگاهی با بازار کار، عامل رفع بیکاری تحصیلکردهها
برنامهریزی در خصوص همخوانی رشتههای آموزشی دانشگاهها و مراکز آموزش عالی کشور با نیازهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی منطقه، نخستین گام در راستای رفع مشکل بیکاری دانشآموختگان مراکز علمی و دانشگاهی کشور است و با همکاری نظام آموزش عالی و بازار کار کشور مشکل بیکاری تحصیلکردهها حل میشود چراکه پذیرش دانشجو یا همکاری بازار کار تنها متناسب با نیاز کشور است و به همین دلیل فارغالتحصیل یک رشته خاص بهاندازه نیاز بوده و فارغالتحصیل بیکار در آن رشته وجود نخواهد داشت.
نداشتن تناسب ۸۵ درصد شغلها با تحصیلات دانشگاهی
برنامهریزی نادرست درزمینه هدایت دانشجویان به رشتههای موردنیاز بازار کار و بعدازآن هدایت آنان به سمت مشاغل متناسب با رشته خود باعث به وجود آمدن مشکلی بزرگی
به نام نداشتن تناسب تحصیلات بسیاری از شاغلین در شغلهای مختلف با محل و نوع کار آنان شده است.کارشناسان در مورد نبود هماهنگی بین سیستم آموزش عالی و نیاز بازار کار میگویند، سالهاست که این مشکل بین بحث اشتغال و دانشگاه به چشم میخورد و ضرورت آن در همه دولتها نیز احساس شده است حتی در دولتهای قبلی بهطور مثال در زمان آقای جهرمی هم این مسئله مدنظر قرار گرفت و مقرر شد که بحث هماهنگی میان سیستم دانشگاهی و بازار کار بهخوبی توجه شود، در همان راستا بود که بحث ایجاد دانشگاه کارآفرینی را مطرح کردند و مقرر شد که این مسئله توسط وزارت کار دنبال شود و پسازآن دانشکده کارآفرینی در دانشگاه تهران ایجاد و در حال حاضر مشغول فعالیت است.
نقش دانشگاه در حل مشکل عدم تناسب بین رشتههای تحصیلی با بازار کار و شغل
نظام آموزش عالی کشور بهعنوان یکی از دو قطب تعلیم و تربیت در کشور، مسئولیت تربیت نیروی انسانی متخصص و کارآمد موردنیاز جامعه را در سطوح و رشتههای مختلف بر عهده دارد.
بر اساس بررسیهای بهعملآمده درزمینهچگونگی عملکرد نظام آموزشی عالی میتوان گفت که بنا به دلایل مختلف دستیابی به هدف فوق در سطح جامعه محقق نشده است.جذب فارغالتحصیلان دانشگاهها و مراکز آموزش عالی کشور در بازار کار منوط به داشتن تواناییها و ویژگیهای میباشد که بخشی از آنها میبایست در طول دوران تحصیل در دانشگاه ایجاد گردد. به نظر میرسد عدم تناسب بین فرآیندها و مواد آموزشی رشتههای تحصیلی موجود در دانشگاهها با مهارتها و تواناییهای موردنیاز بازار کار، مهمترین عامل موفق نبودن فارغالتحصیلان در کاریابی و اشتغال است، بنابراین با اشارهای گذرا به عوامل درونی در دانشگاهها میتوان به راهحلهایی برای این مشکل رسید که تعدادی از این عوامل به شرح زیر است: ۱-عدم تناسب بین ظرفیت فعلی پذیرش دانشجو در دانشگاه و نیازهای آتی بازار کار ۲- عدم تناسب بین محتوای آموزش با مهارتهای شغلی ۳- عدم توفیق دانشگاهها در ایجاد و تقویت روحیه علمی و انگیزه خدمترسانی به جامعه در دانشجویان ۴- مشخص نبودن حداقل قابلیتهای علمی و عملی برای فارغالتحصیل شدن ۵- عدم آشنایی اعضای هیئتعلمی با فرآیند و نحوه انجام امور در واحدهای تولیدی و خدماتی مرتبط با رشته تحصیلی فارغالتحصیلان ۶- فقدان زمینه مناسب برای آموزشهای علمی و کاربردی ۷- ناکارآمدی اعضای هیئتعلمی در تربیت نیروی کار متخصص موردنیاز جامعه ۸- مطرح نبودن مسائل علمی و پژوهشی بهعنوان اولویت اول در دانشگاهها که تمامی این عوامل میتواند به حل این مشکلات کمک کند که البته نیازمند بازنگری اساسی در فرآیند چگونگی نگرش به آموزش عالی در کشور است و میتوان با تغییر رویکرد در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی شاهد تحولی درزمینه تناسب رشتههای موجود در دانشگاهها و فارغالتحصیلان رشتههای دانشگاهی با بازار کار بود.
نبود تناسب رشتههای دانشگاهی با مشاغل موجود و بیکاری فراوان برای فارغالتحصیلان
عدم تناسب بین رشتههای دانشگاهی و مشاغل موجود و البته هدایت نادرست فارغالتحصیلان و نداشتن برنامهریزی برای آنان، میتواند علاوه بر متخصص نبودن افراد درزمینه کاری خود، دلیلی هم بر رونق بیکاری در جامعه باشد که تعدادی از علل این رونق منفی را در عناوین زیر میتوان یافت:۱-رواج نیافتن و مشخص نبودن فرهنگ کاریابی ۲- عدم توسعه بنگاههای کاریابی خصوصی ۳- عدم توسعه کانونهای فارغالتحصیلان و ناکارآمدی آنها در کاریابی و هدایت شغلی ۴- تعدد متقاضیان و رقابت شدید برای کسب مشاغل موجود ۵- رواج نیافتن فرهنگ کارآفرینی و کم بودن تعداد کارآفرینان ۶- وجود مشکلات اجرایی در پیاده کردن سیاستها و برنامههای کلان اشتغال.
افزایش چشمگیر تعداد فارغالتحصیلان دانشگاهی و تغییر ذائقه آنها
البته برخی از صاحبنظران در تحلیل علت بیکاری فارغالتحصیلان به این مسئله، چنین مینگرند: «تا دهه ۶۰ تقریبامشکل خاصی با عنوان اشتغال فارغالتحصیلان دانشگاهی در کشور وجود نداشت و حتی افراد دیپلمه نیز میتوانستند بهآسانی در مشاغل مختلف وارد شده و فعالیت کنند، اما امروز شرایط کاملا تغییریافته و افراد با مدارک کارشناسی تا دکترا نیز با چالشهای فراوانی برای ورود به بازار کار مواجهاند.»کارشناسان میگویند اینکه چرا اقتصاد ایران به چنین وضعیتی دچار شده که توان جذب تقاضاهای شغلی موجود را ندارد و درنتیجه چند میلیون تقاضا برای کار شکل میگیرد به چند عامل بستگی دارد. اولا جهش یکباره میزان تولدها در دهه ۶۰ و رسیدن آنها به سن کار در دهههای ۸۰ و ۹۰، رشد نامناسب و ضعیف بنگاههای شغل ساز، ورشکستگی، تعدیل نیرو، در برخی موارد ورود تکنولوژیهای نوین در کار، افزایش چشمگیر تعداد فارغالتحصیلان دانشگاهی و تغییر ذائقه آنها نسبت به کار؛ میتوانند در ایجاد شرایط فعلی بازار کار ایران تأثیر مستقیم داشته باشند.اما برخی دیگر از کارشناسان دلایل بیکاری فارغالتحصیلان را در۱۰ قسمت تقسیم کرده است.
۱- جمعیت دارای تحصیلات عالی بعد از انقلاب ۱۴ برابر شد که این میزان برای مردان حدود ۱۰ برابر و برای زنان ۲۳ برابر است؛ اما ظرفیتهای بازار کار به عقیده کارشناسان اقتصادی و بازار کار پیشرفت نکرده است.
۲- جامعه برای جستوجوی بهتر کار از سطح تحصیلات کاردانی در دهه ۶۰ به سمت تحصیلات کارشناسی و کارشناسی ارشد در دهه ۹۰ حرکت کرده است. این مسئله علاوه بر اینکه سطح توقعات جامعه از کار و اشتغال را تغییر میدهد، شاغل شدن افراد را پیچیدهتر میکند این موضوعی مزید بر علت است.
۳- طی یکی، دو دهه گرایش شدیدی به برخی رشتهها مانند بازرگانی، حقوق، مهندسی، رشتههای گروه بهداشت و پزشکی، کشاورزی، کامپیوتر، دامپزشکی، علوم تربیتی و… شکل گرفت که نتیجه آن انباشت تقاضا برای کار برای فارغالتحصیلان این رشتهها، دشوارتر شدن ورود به بازار کار و درنتیجه دامن زدن به بیکاری کارجویان جوان است.
۴- آمارها نشان میدهد تمایل به تحصیل در برخی از این رشتهها بهصورت تصاعدی و چشمگیر افزایش یافته است. بهعنوان نمونه متقاضیان تحصیل در رشتههای گروه بهداشت و پزشکی ۱۷ برابر شده، اما بازار کار برای این بخش وجود ندارد.
۵- با وجود بیمیلی بیشتر فارغالتحصیلان به تحصیل
در برخی رشتهها مانند زیرگروههای خدماتی، اما نرخ بیکاری افراد فارغالتحصیل در این رشتهها از سال ۶۵تا ۹۰ کاهشیافته و در سالهای گذشته این رشتهها از بازار کار بهتری برخوردار شدهاند. بنابراین نامتوازن بودن تحصیل در رشتههای مختلف نیز دلیلی بر مسئلهدار شدن اشتغال کارجویان تحصیلکرده است.
۶- برخی گروههای تحصیلی مانند کشاورزی، دامپزشکی و علوم تربیتی دارای بالاترین درصد از بیکاران هستند که دلایل گوناگونی دارد. اساسادر ایران، هیچگونه پایش و تحقیقی از وضعیت بازار کار رشتههای دانشگاهی توسط دولت یا خود دانشگاهها صورت نمیگیرد و افراد بدون هرگونه اطلاعی از بازار کار آینده رشتههای تحصیلی، وارد دانشگاهها میشوند. متأسفانه در حال حاضر، هیچگونه بانک اطلاعاتی قابلاعتنایی از وضعیت بازار کار، نیازها، وضعیت جذب دانشجو، آینده شغلی کارجویان و اطلاعات مهم و کلیدی ازایندست وجود ندارد و انتخابها باید با چشمانی بسته انجام شود.
۷- رشتههای تحصیلی دانشگاهی توسط خود جوانان نیز اغلب بر اساس نیازسنجی بازار کار صورت نمیگیرد و افراد بر اساس پارامترهای دیگری مانند علاقه شخصی، رشته دانشگاهی انتخاب میکنند. این مسئله باعث میشود درصد قابلتوجهی از کارجویان در زمان جستوجو برای شغل، با مشکلات جدی مواجه شوند؛ هرچند علاقه و گرایش به رشته تحصیلی باعث ایجاد انگیزه در افراد برای تحصیلات میشود و بدون علاقه کاری پیش نمیرود ولی در شرایط فعلی بازار کار، باید تلفیقی از علاقه و بازار کار رشتهها را دنبال کرد.
۸- به دلایل نامعلوم نرخ مشارکت اقتصادی افراد دارای تحصیلات عالی از ۹/۶۸ درصد در سال ۶۵ به ۴۸درصد در سال ۹۰ کاهشیافته که معنای آن بیبرنامگی درصد قابلتوجهی از افراد تحصیلکرده درباره آینده خود است.عدم مهارت فارغالتحصیلان دانشگاهی نیز یکی از علتهای مهم در بیکاری دانشجویان است.
۹- بیکاری افراد دارای تحصیلات عالی در فاصله سالهای ۶۵ تا ۹۰ به میزان ۴ برابر شده است؛ بااینحال دانشگاهها همچنان به روند جذب دانشجو ادامه میدهند و صف متقاضیان ورود به دانشگاه هم برقرار است. همچنین شاید زمان آن رسیده باشد که بخش قابلتوجهی از تحصیلات
پس از دیپلم متوسطه به سمت رشتههای فنی و مهارتآموزی سوق پیدا کند.
۱۰- اگر قرار است دانشگاهها به روال رقابتی جذب دانشجو ادامه دهند، یکی هم باید برای بازار کار فارغالتحصیلان دانشگاهها، برنامهریزی کند بهنحویکه یا پذیرش میلیونی دانشجو تا چند سال متوقف شود یا اینکه فرصتهای جدید شغلی برای ورود افراد به بازار کار فراهم شود.
بیکاران فارغ التحصیل , بیکاری , رعنا اسماعیلی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.