مشارکت راهبردی در جاده ابریشم
معصومه پورصادقی – دبیر گروه سیاسی
از زمان امضای عهدنامه مودت بین دولتهای وقت ایران و چین در سال ۱۲۹۹ (۱۹۲۰) در ایتالیا، روابط دو کشور تجربه مشابهی بهمانند آنچه امروز شاهد آن هستند، نداشتهاند. دیرینگی دو سرزمین و تمدن ایران و چین بر هیچ کس پوشیده نیست و روابط معاصر چین و ایران فراز و نشیبهای زیادی به خود دیده است.
در سالهای اخیر این روابط اما، بیش از هر زمان دیگری در کانون توجه قرار گرفته و آماج تحلیلهای جهت دار خاص بوده است؛ توجهی که بیشتر هجمه به شکلدهی به نوعی ویژه از روابط بین ایران و چین است؛ روابط ویژه نه از این باب که به نفع یکی از طرفین باشد و یا امتیازی و یا محرومیتی برای هر یک از طرفین ایجاد شده باشد. روابط ویژه متناسب با نیاز دو کشور به یکدیگر.
داستان «برنامه جامع راهبردی ایران و چین» حکایت حکمت دو کشور در جهان متلاطم و پر از آشوب نظام بینالملل است که منافع، بیش از هر زمان دیگری، در تعیین آنچه قرار است رخ دهد، نقش آفرینی میکند.
در تاریخ سیاست خارجی ایران کم نبوده تحولات و یا اسناد و موافقت نامههایی که میشود آنها را به عنوان نقاط مهمی از سیاست خارجی کشور مورد ارزیابی قرار داد و آنها را در حداقل تحلیل ممکن، برگی از صفحه سیاست خارجی کشور در ۲۰۰سال گذشته دانست.
موافقتنامهها و اسنادی که مدتها مورد توجه افکار عمومی و محافل سیاسی و علمی قرار گرفته است و زیر و بم آن گاهی منصفانه و درست و گاهی نیز بیرحمانه و با دقت کمتر، مورد هجمه قرار گرفته است؛ برجام، کنوانسیون رژیم دریای خزر و حالا تفاهم نامه مشارکت راهبردی ایران و چین، از جمله این موارد است.
در ابتدا باید به یک اصل مهم و اساسی در مباحث مربوط به سیاست خارجی اشاره و تکلیف آن را به روشنی مشخص کنیم. پدیدههای سیاست خارجی عمدتا اموری نسبی و تابع تحولات و شرایط زمان خود هستند و نمیتوان آنها را در ظروف زمانی گذشته و یا آینده، مقایسه کرد و یا مورد ارزیابی قرار داد و آنچه در مورد هر یک از آنها گفته میشود، مشخصا تحلیلها و ارزیابیها و برداشتهایی است که صاحبان آن تحلیلها و ارزیابیها و برداشتها در ظرف زمانی خود در مورد آن پدیدهها ارائه میکنند و قطعا همانطور که ما در سال ۱۴۰۰ تحلیلهای خاص خودمان را در مورد روابط و سیاست خارجی ایران در دهههای گذشته داریم، آیندگان نیز میتوانند در مورد آنچه از ما به آنها به میراث باقی میماند، ارزیابیها و تحلیلهای خود در ظرف زمانی خود را داشته باشند.
روابط ایران و چین
با اطمینان میتوان گفت که روابط چین و ایران یکی از پیچیدهترین نوع روابط بین ایران با هر کشور دیگری را تجربه میکند. وجود طیف وسیعی از عناصر مؤثر داخلی، دوجانبه، منطقهای و بینالمللی تأثیرگذار در اینگونه روابط را میشود در رابطه بین ایران و چین مشاهده کرد و همزمان، در سیاست خارجی هر دو کشور رگههایی از ماجراجویی (نه به معنی منفی آن) را میتوان یافت که تحولات سیاست خارجی این دو کشور را برای هر ناظری، جذاب و قابل پیگیری میکند.
هر دو کشور بدون در پیش گرفتن رفتارهای ساختارشکنانه تجدیدنظرطلبانه پرهزینه در سطح نظام بینالملل، تلاش دارند سهم خود از نظام بینالملل را به گونهای ارتقا ببخشند که هر چند ممکن است مورد رضایت طیف حاکم بر نظام بینالملل (غرب) نباشد، اما، جلوگیری از آن نیز فاقد توجیه و مشروعیت جلوه کند و این دقیقا همان نقطهای است که میتواند مبنایی برای مشارکتهای راهبردی تهران و پکن باشد. در جهانی که کانون شکلگیری تحولات آن دیگر غرب نیست، نقش آفرینی در آن قواعد جدید و خاص خود را دارد و طبیعتا باید کانونهای جدید را شناسایی و متناسب با آن، برنامه ریزی های
راهبردی را سامان داد.
ایرانیان سال ۱۴۰۰ را در حوزه سیاست خارجی و در فضای تداوم شرایط کرونایی، با سفر وزیر خارجه چین به تهران و امضای تفاهم نامه آغاز کردند. در سالهای اخیر روابط ایران و چین کم آماج حملات منتقدان قرار نداشته است و با وجود هجمه های سنگین و همراه با فضاسازیهایی که بیش از هر چیز ناشی از ضدیت با توان و قابلیت انطباق پذیری سیاست خارجی ایران با شرایط و تحولات منطقهای و بینالمللی بوده است تا دلسوزی نسبت به منافع کشور، روابط ایران و چین راه خود را از درون تونلی از سنگ اندازیها و فشارها، به سمت مشارکت راهبردی متناسب با ظرفیتها و اهداف راهبردی هر دو کشور، باز کند و به نقطهای برسد که سیاست خارجی هر کشوری به آن نیاز دارد. تعریف روابط بین دو کشور در ابعاد راهبردی میتواند رکن قوام و تداوم سیاست خارجی طرفین اینگونه روابط باشد.
در مقام انصاف و در مقایسه با دو توافق هم عصر یعنی «برجام» و «برنامه جامع همکاری راهبردی ایران و چین» با اختلاف تحلیلی و ارزیابی، میتوان اذعان کرد که آنچه در هفته گذشته در روابط بین ایران و چین گذشته است، به مراتب ارزشمندی پایدار بیشتری برای سیاست خارجی کشور خواهد داشت تا «برجام» که با وجود بهره مندی آن از ابعاد و جنبههای مثبت، اما، تعهدات ایران را که همچنان در حال پایبندی تقریبا کامل به آنها هستیم، در مقابل تعهداتی قرار داده بود که عدم پایبندی به آن، هیچ هزینهای برای طرف مقابل نداشت و با وجود از بین نرفتن کامل این توافق، یک طرف همچنان پایبند است و طرفهای دیگر بدون کمترین پایبندی اثربخشی، تنها در مقام ناظر پرمدعا، به وعدههای پوچ ادامه میدهند.
سیاست خارجی ایران بر پایه پویایی و نقش آفرینی بنا نهاده شده است و هیچ جایگاهی برای انزوا و گوشهگیری و انفعال در آن تعریف نشده است. تمام مخالفتها و خصومتها با «برنامه جامع همکاری ایران و چین» از این ناشی میشود که این نوع همکاری ایران با دیگر کشورها، از جمله چین، مانعی جدی در تحقق سیاست فشار حداکثری و انزوای راهبردی ایران در منطقه حساس خاورمیانه و غرب آسیاست.
در صورتی که ایران وارد چنین همکاریهای راهبردی با دیگر کشورها نمیشد و قدرت و ظرفیت خود را در برابر فشار حداکثری و رویکرد و سیاست غرب برای انزوا، از دست میداد، قطعا بیشتر مورد رضایت معاندان و مخالفان و منتقدان جمهوری اسلامی ایران قرار داشت تا آنچه که از «برنامه جامع همکاری ایران و چین» برای ایران به دنبال خواهد داشت.
غرب و حامیان سیاست فشار حداکثری خواهان و به دنبال انزوای راهبردی ایران در منطقه خود است و تمام توان خود را به کار گرفتهاند که ایران در گوشهای بنشیند و تنها ناظری منفعل در قبال تحولات منطقهای و جهانی باشد که با در نظر گرفتن مجموعه عناصر مؤثر و فعال در سیاست خارجی ایران، چنین رویکرد و هدفی محقق نخواهد شد. «برنامه همکاری جامع ایران و چین» براساس یک نیاز دو طرفه بین تهران و پکن اندیشیده و عملیاتی شده است و میتوان آن را برای هر دو طرف مبتنی بر «حکمت و دوراندیشی» دانست.
ایران , جین , قرارداد 25 ساله ایران و چین , معصومه پورصادقی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.