مردم محلی ناجیان اصلی دریاچه
رئیس سازمان محیطزیست میگوید، «بارشهای اخیر سبب شده که دریاچه ارومیه در وضعیت بسیار مناسبی باشد. اینک حجم آب دریاچه به یک و نیم میلیارد مترمکعب رسیده است و به این ترتیب نگین فیروزهای ایران از نقشه حذف نشده و نسبت به گذشته شرایط بهتری دارد.» این درحالی است که کارشناسان تأکید میکنند، اندک آب رسیده به دریاچه، ناشی از بارشهای اخیر است و عملا هیچ یک از برنامههای ستاد احیا در زمینه کاهش مصرف آب در بخش کشاورزی، معرفی معیشتهای جایگزین، پلمب چاهها و اختصاص حقابه دریاچه به میزان ۳/۴ میلیاردمتر مکعب در سال مقدم بر کشاورزی و صنعت محقق نشده است.
محمد بهنام رسولی، کارشناس ارشد عمران آب نیز معتقد است، اجرای تصمیمهای چند دهه اخیر در توسعه این منطقه ازجمله احداث سدهای متعدد، تغییر الگوی کشت و بارگذاری شدید اشتغال بر کشاورزی، عوامل مؤثر در خشک شدن این اکوسیستم هستند و مادامیکه اصلاحات لازم صورت نپذیرد، تا بهبودی راه درازی در پیش است.
این کارشناس علاوه بر موارد پیش گفته، به این موضوع هم اشاره دارد که تصمیمات در حوزه احیای دریاچه درشرایطی اتخاذ و اجرایی شده که مردم بومی در شکلگیری این تصمیمات و اجرای آنها نقشی نداشتهاند. از طرف دیگر، احیای دریاچه در سال ۱۳۹۲ درحالی به فعال شدن ستاد احیای دریاچه ارومیه منجر شد، که کمتر از ظرفیت مردم محلی در روند سیاستگذاری و تصمیمسازی استفاده شده و حتی در مرحله اجرا نیز کمتر شاهد حضور و نقشآفرینی آنان بودهایم. عمدتا تصمیمگیریها در مدیریت منابع آب در ایران، بدون حضور گروههای ذینفع انجام میپذیرد و در سالی که گذشت بازهم ظرفیت مردم بومی در مسیر احیای دریاچه مغفول ماند.
بهنام، بیان میکند که امسال نیز همانند سالهای گذشته اقدامات ساختاری و اصولی برای احیای دریاچه ارومیه انجام نگرفته است. او که تلاش دارد به شکل واقعگرا به ارزیابی وضعیت این دریاچه بپردازد، تأكيد میکند: پروژههای عمدتا سازهای و پرهزینه دستاوردی ندارد. جنس کارهای سختافزاری پاسخگوی شرایط بحرانی دریاچه نخواهد بود و لازم است بهجای انتقال آب از خارج از حوضه، مدیریت منابع در داخل حوضه آبریز انجام شود.
مشروح این گفتوگو را در ادامه از نظر میگذرانید.
سال ۱۴۰۲ رو به پایان است، وضعیت دریاچه ارومیه را در این سال چگونه ارزیابی میکنید؟
دریاچه ارومیه کماکان با وضعیت مطلوب فاصله دارد و موقعیت آن به همین شکل در حال تثبیت است. امسال توجه افکار عمومی به این موضوع جلب شد و باید این اتفاق را به فال نیک گرفت. مردم نسبت به این مسئله حساس شدهاند و بهعنوان یک دغدغه ملی در میان افراد مختلف مطرح است. دریاچه ارومیه در نشستهای مختلف بهعنوان یک شاهد مثال در اظهارات مسئولان بیان میشود و یک آینه عبرت از وضعیت مدیریت منابع آب در کشور است. باتوجه به اینکه دریاچه ارومیه قابل دیدن و ملموس است، این واقعیت خیلی بهتر درک میشود، که چه بلایی بر سر منابع آمده، کما اینکه در حال حاضر وضعیت آبخوانهای کشور و آبهای زیرزمینی بهمراتب از دریاچه ارومیه بغرنجتر است، اکنون بیلان دریاچه ارومیه صفر است و ورودی و خروجی ندارد، اما در حوزه آبهای زیرزمینی همچنان کسری مخزن به دشتهای کشور تحمیل میشود و اگر دشتها و آبهای زیرزمینی همانند دریاچه ارومیه قابل رویت بودند و این حساسیتی که در مورد این دریاچه وجود دارد، در مورد آبهای زیرزمینی هم ایجاد میشد، شاید میتوانست توجه افکار عمومی را به خود جلب کند.
اما به رغم این توجهات، وضعیت دریاچه ارومیه به نسبت گذشته تغییر محسوسی نداشته، اینطور نیست؟
باید ببینیم وضعیت امروز دریاچه، از چه اقداماتی، در چه بازه زمانیای ناشی میشود. واقعیت این است که وضعیت امروز دریاچه ارومیه در طی چند دهه گذشته ایجاد شده و باتوجه به اینکه سال به سال ورودیهای دریاچه را بستیم، دریاچه کوچک و کوچکتر شده و کماکان بحث استحصال و بهرهبرداری در حوضه آبریز تغییری نداشته و سدهایی که در این حوضه قرار دارند، پابرجا هستند و آب را پشت خود نگه میدارند و مصارف کاهش نیافته. مادامیکه بیلان منفی باشد و حقابه دریاچه ارومیه تأمین و در اختیارش قرار نگیرد، نمیشود انتظار داشت که شاهد تغییری در وضعیت فعلی دریاچه باشیم، شاید همین حجم مرطوب دریاچه هم در آینده نهچندان دور از دست برود.
تا پیش از آنکه بارانی ببارد، حرف از خشکی کامل دریاچه ارومیه مطرح بود، اما در چند روز گذشته به دنبال ریزش باران، امید زیادی شکل گرفته و گروهی معتقدند «خشکشدن دریاچه ارومیه به این معنا که دیگر دریاچه را نداریم و برای همیشه با یک پهنه نمکزار مواجه هستیم، درست نیست. چون دریاچه ارومیه در مواجهه با شرایط جوی و رفتار انسانها دارای کنش است. اگر آب در بخش مصارف کشاورزی حوضه دریاچه ارومیه مدیریت شود، طبیعتا امکان بیشتری برای احیا فراهم میشود. دریاچه ارومیه از پویایی برخوردار است و طبیعتا به تغییر مؤلفهها پاسخ میدهد. نقطه بیبازگشتی برای دریاچه نمیتوان متصور بود چون میزان بارش و کاهش آب مصرفی در حوزه کشاورزی به طور مستقیم روی وضع و حال دریاچه تأثیر میگذارد.» تحلیل شما در این باره چیست؟
اینکه در حال حاضر وضعیت دریاچه به نقطه مورد انتظار و مطلوب نرسیده، به دلیل کاهش بارندگی نیست، بنابراین با وقوع بارندگی هم نمیتوان نسبت به شرایط مطلوب دریاچه امیدوار بود. حتی اگر ترسالی هم باشد و باران بیشازحد نرمال ببارد، عملا جریان ورودی به دریاچه مسدود است، به این علت که روی تمام سرشاخههای دریاچه، سد و بند احداث شده و تراز آبهای زیرزمینی هم بهشدت در حال پایینتر رفتن است. متأسفانه در این حوضه آبریز مناطقی داریم که دچار فرونشست زمین شده اند. این نشان میدهد، جدا از اینکه دریاچه را در شرایط بدی قرار دادهایم، در حوزه آبهای زیرزمینی داریم به مرگ آبخوانها نیز نزدیک میشویم. فرونشست زمین را با مرگ آبخوانها مساوی میدانند و خلل و فرج خاک برای نگهداشت آب در حال فشردگی و پر شدن است. لذا از آن جایی که علت خشک شدن دریاچه ارومیه کاهش بارندگی یا نوسانات اقلیمی و بارندگی نبوده، نمیتوان امیدوار بود که با افزایش بارندگی گرهای از مشکلات دریاچه ارومیه باز شود. متأسفانه ادامه رویکرد مدیریت قبلی، نتایج قبلی را به بار میآورد و آنچه اکنون مشاهده میکنیم، تکرار اقدامات گذشته است. در حوضه دریاچه ارومیه اتفاق مثبتی نمیافتد، مگر اینکه در مدیریت حوضه آبریز، تغییر رویکرد اساسی رخ دهد و اراضی سطح زیرکشت مجدد محدود شده و به گونههای مقاوم به کمآبی اختصاص یابد و بیلان منابع و مصارف حوضه بسته شود تا آن حداقل حقابه دریاچه سالانه در اختیارش قرار گیرد. تازه در آن صورت هم، روند خشکی دریاچه در عرض ۶ ماه و یک سال اتفاق نیفتاده، لذا روند احیا هم با فرض اینکه مصارف مجدد کاهش پیدا کرده و حقابه تأمین شود، در طولانی مدت و به شکل مرحله به مرحله ممکن خواهد بود.
گروهی از کارشناسان معتقدند دریاچه ارومیه پویاست و طبیعتا به تغییر مؤلفهها پاسخ میدهد. نکتهای که همیشه بر آن تأكيد شده، این است که اگر آب در بخش مصارف کشاورزی حوضه دریاچه ارومیه مدیریت شود، طبیعتا امکان بیشتری برای احیا فراهم خواهد شد. آیا اینطور است؟
بله این اظهارات درست است، البته طبیعت پویاست؛ طبیعت چه با این دریاچه و چه بیآن پویاست. زمانی که دریاچه ارومیه بهعنوان یک تالاب باشد، جنسی از پویایی را دارد و اطراف آن از نظر اکوسیستمی غنی است، زمانی که دریاچه ارومیه هم نباشد، طبیعت پویاست اما پویایی خودش را به شکل تشکیل کانونهای ریزگرد و گردوغبار نشان میدهد و بهجای اینکه اطرافش از لحاظ اکوسیستمی غنی باشد با پدیده بادها، تند بادها، گردوخاک و نمک مواجه خواهیم بود و این بار پویایی طبیعت به ضرر ما تمام میشود، نه به نفع ما. لذا طبیعت پویاست چه دریاچه ارومیهای باشد و چه نباشد، فقط مصادیق و آن اتفاقاتی که بعد از این پویایی رخ میدهد، باید ببینیم چقدر در جهت مصالح ما و چقدر در مقابل آن است. واقعیت این است که عمده آب چه در حوضه آبریز دریاچه ارومیه و چه در سایر مناطق کشور در بخش کشاورزی به مصرف میرسد و توسعه لجامگسیخته اراضی سطح زیرکشت در سالهای گذشته متهم اصلی بروز پدیدههایی مثل خشکی دریاچه ارومیه بوده است، بنابراین باید در بخش توسعه چه به لحاظ حجمی و چه کیفی عقبگرد داشت، ما سالها پیش در حوضه دریاچه ارومیه باغات انگوری داشتیم که این میوه کمآب طلب بود، اما به تدریج با افزایش سطح زیرکشت، از زراعت به سمت باغداری رفتیم و بهجای گونه کمآب طلب انگور، به سمت باغات سیبی رفتیم، که هر تابستان بر روی دست باغدار میماند، بنابراین حتما باید تغییر نگاه اساسی نسبت به مقوله کشاورزی در این منطقه از کشور اتفاق بیفتد.
هر سال صدها تن سیب در کنار جادهها خراب میشود؛ درحالی که این میزان سیب هم آب دریاچه را میخورد، هم کشاورز را متضرر میکند. حالا دولت سیزدهم با شعار مدیریت نرم در حوضه دریاچه ارومیه، اعلام کرده که قصد دارد فکری برای مدیریت کشاورزی در این منطقه کند. فکر می کنید این وعده امکان تحقق دارد؟
تاکنون عزمی بر تحقق این موضوع ندیدهام و به زعم من، عزمی در آینده هم وجود نخواهد داشت. طبیعتا در چنین شرایطی در راستای احیای دریاچه و مدیریت کشاورزی اقدامی صورت نمیگیرد.
به هر روی این دریاچه وضعیت مناسبی ندارد. طبیعتا با مدل مدیریتی دولتی هم نمیتوان انتظار تغییر محسوسی داشت، زیرا تا تصمیم گرفته و برای آن تأمین اعتبار شود ممکن است عمر دولت هم به سرانجام برسد و کاری نشود. اینجا نقش چه گروهی در نجاتبخشی دریاچه ارومیه مؤثر است، بهویژه اینکه گفته میشود بخش کشاورزی بیشترین آب را مصرف می کند.
به نظرم تنها گروه و اهرمی که میتواند برای دریاچه ارومیه فکری کند، خود مردم هستند. مردم از دو بابت؛ اول در حوزه مطالبهگری؛ مطالبهگری از نمایندگان مجلس و دستگاه قانونگذاری و قوه مجریه میتواند خیلی جهتدهی کند به تصمیمات و اتفاقاتی که میخواهد بیفتد و یک قسمت هم بهرهبرداران حوضه هستند و تا زمانیکه این اجماع در بهرهبرداران بهویژه کشاورزان شکل نگیرد که مسیر طی شده، درنهایت به زیان آنهاست، عزمی در جهت اصلاح مسیر بهوجود نمیآید. مادامیکه کشاورزان ما به گسترش باغات و افزایش محصولشان دلخوش باشند، اما نبینند با خشکی دریاچه ارومیه چه پیامدهایی گریبانگیر خودشان و فرزندانشان در آینده خواهد بود، اتفاق مثبتی نمیافتد.
در همین حال یک نامهای هم مجمع نمایندگان شمال غرب کشور، مدتی قبل امضا کرده و راهحل احیای دریاچه ارومیه را انتقال آب از خلیج فارس عنوان کرده بودند که واقعا جای نگرانی دارد، اینکه نمایندگان یک حوضه بحرانی از لحاظ وضعیت آب و نمایندگانی که دریاچه ارومیه در منطقه سرزمینی آنهاست، بهجای اینکه مشکل را درست متوجه شده و به سمت راهحل بروند، برای انتقال آب از خلیج فارس مطالبهگری کرده و این را بهعنوان راهحل ارائه دادهاند، نشاندهنده این است که مسیر کاملا اشتباه طی شده، ضمن اینکه عزمی بر کنترل برداشتها نیست و نگاه به انتقال آب از خارج از حوضه است. مادامیکه این اطلاعرسانی و آگاهی بخشی و این دانش در سطوح مختلف اجتماعی کشور نهادینه نشود و مطالبهگری رشد نکرده و متولد نشود، ما شاهد رخداد مؤثری در این حوزه نخواهیم بود، صرفا یک عدهای از مردم یا کل مردم دارند نگاه میکنند، به یک پیکری که در حال جان دادن و ازدسترفتن است. عواقب این مسئله در وهله اول برای خود ساکنین منطقه و در وهله بعدی برای کل ساکنین پهنه کشورمان خواهد بود. این اتفاق صرفا برخاسته از جامعه است، ما میبینیم در استان مرکزی چطور فعالان محیطزیستی برای بحث آلودگی هوا دستبهکار شدهاند و اجتماعات قانونمندی شکل گرفته و خوشبختانه دارند به توفیقاتی هم دست پیدا میکنند. شاید لازم باشد که از استان مرکزی الگو بگیریم و سمنها و فعالان محیطزیستی و مردم کنشگری کنند تا هم در حوزه بهرهبرداران و هم در حوزه حاکمیت، به طور ویژه اتفاقی رخ دهد. در این صورت، روند پرشتاب نابودی دریاچه متوقف شده و بعد به سراغ فازهای اصلاحی خواهیم رفت و میتوانیم دریاچه را مرمت و احیا کنیم.
یعنی فکر میکنید اگر از همان ابتدا ما از ظرفیت مردم بومی استفاده میکردیم، شاید در مسیر احیا موفقتر بودیم؟
قطعا همین طور است. تصمیمات در حوزه احیای دریاچه درشرایطی اتخاذ و اجرایی شده که مردم بومی در شکلگیری این تصمیمات و اجرای آنها نقشی نداشته اند. از طرف دیگر، احیای دریاچه نیز در سال ۱۳۹۲ درحالی به فعال شدن ستاد احیای دریاچه ارومیه منجر شد، که کمتر از ظرفیت مردم محلی در روند سیاستگذاری و تصمیمسازی استفاده شده و حتی در مرحله اجرا نیز کمتر شاهد حضور و نقش آفرینی آنان بودهایم. عمدتا تصمیمگیریها در مدیریت منابع آب در ایران، بدون حضور گروه های ذینفع انجام میپذیرد و در سالی که گذشت بازهم ظرفیت مردم بومی در مسیر احیای دریاچه مغفول ماند.
البته، مردم بومی متهم هستند اما متهم ردیف اول نیستند. چراکه صدها یا هزاران سال در آن منطقه سکونت داشته و سازگاری با طبیعت را بلد بودهاند. این سیاستهای تشویقی دولتها و جهاد کشاورزی بوده که آنها را به سمت توسعه اراضی کشاورزی و تغییر الگوی کشت سوق داده است. حتی سوق داده شدن به این سمت و میزان افزایش برداشت محصولات کشاورزی در یکسری از سالها بهعنوان افتخار مطرح بوده، بنابراین باید مردم متوجه شوند، مسیری که به آن سمت هدایت و تشویق شدهاند، مسیر اشتباهی بوده و باید با عقبگرد از این مسیر، دوباره الگوی سازگار با طبیعت را پیادهسازی کنند.
می گویند، نکته مهم برای احیای دریاچه ارومیه به حداقل رساندن دخالت انسانها در سیستم طبیعت و چرخه آن است. برای نمونه دکتر «علی میرچی»، استادیار مهندسی منابع آب در دانشگاه ایالتی اوکلاهما آمریکا، بهتازگی تأكيد کرده که هرچه بتوانیم دخالت انسانها در طبیعت را کم کنیم، این طبیعت در اینجا دریاچه ارومیه میتواند خودش را احیا کند. آیا در شرایط فعلی اگر بخواهیم دخالت انسانها در چرخه طبیعت در محدوده دریاچه ارومیه را به حداقل برسانیم، امکانپذیر است؟
به هرحال با بیماری مواجهیم که وضعیتش بحرانی است و برای نجات آن باید اقدامات سختی انجام داد. همانند پیکری که دچار سرطان بدخیمی شده و به ناچار باید هزینه و درد شیمی درمانی را به آن تحمیل کنیم. احیای دریاچه ارومیه کار دشواری است و بدون تبعات اجتماعی- اقتصادی نخواهد بود. واقعیت این است که به شکل علمی، میزان آب قابل استحصال از یک حوضه آبریز یا آب تجدیدپذیر نباید بیشتر از ٤٠ یا نهایتا ٦٠ درصد باشد، بنابراین همانطور که اشاره کردید لازم است سطح دخالتمان را در منابع آبی منطقه کاهش داده و اجازه دهیم بخشی از روان آبها مجدد در رودخانهها جریان داشته باشند و برداشتمان را از آبهای زیرزمینی کنترل کرده و کاهش دهیم. طبیعتا این اتفاقات زمینه احیای دریاچه ارومیه را به شکل طبیعی فراهم خواهد کرد.
فکر میکنید ملموسترین دستاورد دولت برای امسال در حوزه دریاچه ارومیه چه بوده، آیا اساسا دستاورد ملموسی که شما بخواهید اشاره کنید، وجود داشته یا خیر؟
امسال نیز همانند سالیان قبل اقدامات ساختاری و اصولی برای احیای دریاچه ارومیه انجام نگرفته. بهتر است ارزیابی ما واقعگرا و نتیجهگرا باشد. اگر اقدام مؤثری رخ داده بود، باید نتیجه آن را به شکل ملموستری در وضعیت دریاچه میدیدیم، واقعیت این است که علیرغم شعارهایی که داده میشود، پروژههای عمدتا سازهای و پرهزینه دستاوردی ندارد و تصور میکنم جنس کارهای سختافزاری پاسخگوی شرایط بحرانی دریاچه نخواهد بود. لازم است بهجای انتقال آب از خارج از حوضه آبریز، مدیریت منابع در داخل حوضه انجام شود.
وضعیت دریاچه را برای سال آینده چگونه پیشبینی میکنید؟
به نظر میرسد اگر نگاهمان درون حوضهای نباشد، سال آینده هم اتفاق جدیدی رخ نمیدهد و به شکل خوشبینانه، همین میزان آبی که در دریاچه هست باقی میماند و با نگاه واقعبینانه تصور میکنم کماکان با خشکی بیشتر دریاچه ارومیه مواجه خواهیم بود. شاید مشابه همان اتفاقی رخ دهد که برای دریاچه نمک قم رخ داد. ما هنوز داریم به خطا میرویم و نگاهمان درون حوضهای نیست. (مدیریت آب از داخل حوضه نیست) هنوز میخواهیم این اتفاقی که رخ داده را با تصمیمات نشدنی حل کنیم. بهعنوان مثال، انتقال آب خلیج فارس به دریاچه ارومیه صد درصد غیرممکن است. اصلا نمیشود شما رشتهکوه زاگرس را بخواهید لوله بکشید و قطع کنید که آب را از یک رقوم ارتفاعی پایینتر به داخل دریاچه ارومیه ببرید و تازه آب خلیج فارس که ای سی آن بالای ٤٠ هزار است.
دریاچه ارومیه , رئیس سازمان محیطزیست
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.