مراکز علمی یا کانون مدرکگرایی
|صدرا غفوریان- کارشناس آموزش عالی|
جایی که دانشگاه باید مأمن و پناهگاه تکتک واژههای علمی باشد، این روزها به دلیل عدم برخورداری از کفالت علمی و همینطور صیانت نکردن از مقوله دانشاندوزی در بدترین وضعیت کسالتوار خود به سر میبرد. با نگاهی به گذشته و تفسیر دانش و علم در جامعه و خانوادهها میتوان مفهوم دانشاندوزی را بهتر ترجمه نمود و به این مهم پی برد که مدرک گرفتن در مقاطع گوناگون دارای قرب و منزلت خاصی بود. سطح کیفی و کمی علم و ارتقاء به مدارج علمی بالاتر در نوع خودش آنقدر دارای قرب و منزلت بود که رسیدن به این درجههای علمی بهعنوان هفتخان رستم تلقی میشد که برای عبور از آنها باید جهد و تلاش بسیاری صورت میگرفت. هرچه زمان به جلو حرکت میکند عقربههای ساعت خلاف حرکت علمی در اکثر دانشگاهها و مؤسسات عالی را نشان میدهد و با یک رکود نسبی و سایه افکندن بر منزلت علم و دانشاندوزی این مراکز علمی به کانون مدرکگرایی تبدیل میگردد. امروز به هرجا گامی مینهیم بنرهای تبلیغاتی و پارچه نوشتههایی میبینیم که برای به دستآوردن مدرک فقط پول و سرمایههای مادی در مراکز دانشگاهی و مؤسسات علمی لحاظ میگردد، غافل از اینکه این راهکار میتواند در آینده نهچندان دور و بافاصله گرفتن مدرکهای قدیمی با نوع جدیدش بهاتفاق فاجعه باری منجر گردد که در اصل باید به ذبح علم و سواد در قتلگاه بیعدالتی به نحوه آموزش آن استناد نمود.این حکایت خیلی از فارغالتحصیلان امروزی است، جوانانی که با سودای مدرک پا در دانشگاهها گذاشتند و نتیجهاش شد آمار بالای فارغالتحصیلان بیکار. اوایل لیسانس بود، بعد فوقلیسانس آخر هم رسید به دکترا! سیر مدرکگرایی روزبهروز همزمان اوج میگیرد و همزمان با این اوجگیری از ارزش مدرکهای تحصیلی کاسته میشود و امروزه کار بهجایی رسیده که دیگر نه لیسانسهها ارجوقرب سابق را دارند و نه حتی به کمتر از آن راضی میشوند! یکی از بزرگترین تبعات این مدرکگرایی که در جامعه نمود عینی هم پیدا کرده این است که دیگر کسی حاضر نمیشود باوجود داشتن مدرک تحصیلی بالا کار خدماتی یا حتی با شأن و منزلت متوسط انجام دهد، همه خواهان میزی هستند که شأن مدرک تحصیلشان حفظ شود و کارهای دیگر هم لابد بماند برای بقیه، همان بقیهای که نخواستهاند تمام عمر و زندگیشان را پشت صندلیهای دانشگاه بگذرانند و به مدارج معمولیتر هم راضی شدهاند، همان بقیهای که بنا بر آمارهای رسمی هم روزبهروز تعدادشان در حال کاهش است.طبق گزارشها، ایران ٥ برابر کشورهای پیشرفته دنیا دانشگاه دارد. ٢هزار و ٦٤٠ دانشگاه در کشورمان وجود دارد و این آمار بهقدری بالاست که حتی دو کشور پرجمعیت آسیایی یعنی چین و هند در ردههای پایینتری از ایران قرار دارند. علی ربیعی، وزیر وقت تعاون، کار و رفاه اجتماعی چندمین بار در زمان حضورش در این وزارتخانه نسبت به آمار بالای بیکاری جوانان و فارغالتحصیلان دانشگاهی اخطار داده و گفته بود، نرخ بیکاری تحصیلکردههای دانشگاهی در بعضی از شهرهای کشور به ۴۰درصد هم میرسد. درحالحاضر براساس آمارهای ارائهشده در شورای عالی اشتغال، نرخ بیکاری جوانان٢٤ درصد است که با توجه به نرخ بیکاری ۲/۱۲درصد کل کشور، نرخ بیکاری جوانان بیش از دو برابر نرخ بیکاری کل کشور است.آنچه مسلم است اینکه تب تند مدرکگرایی از مدتها پیش به جان جامعه افتاده و روزبهروز هم داغتر میشود. هرروز آمار مربوط به تعداد فارغالتحصیلان بالا میرود و بهموازات آن بیکاری نهتنها کاهش نمییابد، بلکه بنا بر آمارها روزبهروز افزایش هم مییابد. حالا باید دید که سر این رشته دراز به کجا خواهد رسید و این وضعیت تا کجا و به چه شرایطی پیش خواهد رفت؟
بههرحال؛ به نظر میرسد تب مدرکگرایی در سطح کشور بهعنوان فراهم آوردن بیشازپیش آمار بیکاران و فارغالتحصیلان بیتجربه و برخوردار نبودن از فنون افزوده است و رد این رهآورد ویرانکننده، افت سطح علم و دانشاندوزی است و مؤسسات علمی، سود را ملاک قرار دادهاند و برای دریافت سود بیشتر به ارائه مدرکهای گاها غیرحضوری بر سر درس و کتابت اهتمام میورزند. ایکاش مسئولان و متولیان امر قبل از اینکه به فکر مدرک و مدرکگرایی برای جامعه بخصوص جوانان این مرزوبوم باشند راهکاری بیندیشند تا بعد از اخذ مدرک موردنظر جامعه بیکاران ما سیر صعودی خود را طی ننماید که در ادامه میتواند به بحرانیترین موضوع چالشبرانگیز کشور مبدل گردد که این روزها بوی آن تا فرسنگها دورتر به مشام میرسد.اما نتایج مطالعات و تحقیقات انجامگرفته در کشور گویای این واقعیت است که حدود ۸۵ درصد متقاضیان تحصیلات عالی در کشور باانگیزه کسب مدرک به این مؤسسات و دورههای آموزشی روی آوردهاند تا بلکه ارتقای موقعیت سازمانی و جایگاه شغلی بهتری را برای آنان تضمین کند، درآمدشان را افزون و یا منزلت اجتماعیشان را ارتقاء بخشد و البته ازجمله عوامل دیگری که بر اساس بررسیها در مدرک جویی تأثیرگذار است و میتوان بهاجمال در ادامه به آنها اشاره کرد، وجود روحیه خودمداری است و رغبت به پشتمیزنشینی، حسادت و چشمهمچشمی ( که جنبه منفی توسعه فردی به شمار میآید و یا حتی غبطه به موقعیت دیگران که از منظر دینی و ارزشی ممدوح شمرده میشود)؛ ارزشگذاری اغراق گونه در تعاملات اجتماعی ازجمله محیط کار، درخواست اشتغال و ازدواج؛ و نیز نقش راهبردی و آرایهای القاب و کنیهها. این موارد، بیتردید در گرایش روزافزون جوانان به برخورداری از تیتر و عنوانهای وجاهت بخش مؤثر بوده است تا جایی که امروزه این عناوین فریبنده از ابتدای نقشپذیری در بازیهای کودکان( در تصاحب مشاغل اجتماعی) و یا زبان گشودن آنان به آرزوهای آینده شغلیشان با اشاره به تیترهای دکتری، مهندسی و خلبانی قابلمشاهده است!البته رغبت عادتوارگونه جوانان به تحصیلات عالیه باهدف کسب مدرک از شاخصههای سردرگمی دوره گذار بوده و در مرحله توسعهیافتگی جامعه رنگ خواهد باخت؛ و از همین روست که در کشورهای مترقی اروپایی، امروزه رغبت چندانی به اخذ مدارک دانشگاهی دیده نمیشود؛ زیرا اعتقاد و فرهنگ حاکم در این جوامع منعکسکننده این واقعیت است که در رقابت نزدیک و نفسگیر سرمایهداران، آنچهکه بیشتر تعیینکننده و شاخص گزینشگری و موجب تغییر و اصلاح رویههای کاری و یا بهبود کالا و خدمات است، نبوغ، خلاقیت و نوآوری مبتنی بر تجربه است و نه مدرک ممتاز دانشگاهی و لذا در این کشورها، هیچ مدیر و یا کارفرمایی به متقاضیان شغل دارای مدارک عالی خوشآمد نمیگوید مگر آنکه در گذشته، مدتزمان مشخصی را در شرکت یا موسسهای، دانش فراگرفته خود را باتجربه لازم حرفهای پیوند نداده باشد و ازاینرو کم نیستند متقاضیان فارغالتحصیلی که برای این مهم حتی درصدد پرداخت حق کارآموزی به شرکتهای معتبر هم برمیآیند تا شانس خود را برای فرصتهای استخدامی افزایش دهند!
صدرا غفوریان , مدرک گرایی , مراکز علمی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.