مراقبت از کودکان در التهابات اجتماعی
گروه اجتماعی- حسن طباطبایی
اخبار بد و تکاندهنده و صحنههای درگیری و خشم به همراه تصاویر دلخراش، روح آدمی را جریحهدار میکند. طی روزها و هفتههای گذشته عمده اخبار رسانههای مكتوب و تصویری، مكالمات روزمره مردم و بهطورکلی فضای اجتماعی بر مسائل ناگوار و تلخ معطوف بوده است. نشر این اخبار، علاوه بر پیامد منفی آن در بزرگسالان، بر امنیت روانی کودکان نیز تأثیر میگذارد. کودکان، بهویژه در سنین پیش از مدرسه، در برابر حوادث ناگوار، بسیار حساساند و فکر میکنند که همان اتفاقهای بد برای آنها و خانوادهشان هم رخ میدهد.
«یكی از اقداماتی كه باید انجام شود مراقبت از كودكان است. آنها با سن كم نمیتوانند همه بحرانها را تجزیهوتحلیل كنند.» سخنی از قول سیدحسن موسوی چلک، رئیس انجمن مددكاری اجتماعی ایران. چلک همواره تأکیدش بر آن بوده و هست که باید از کودکان در برابر هراس و نگرانی که به دنبال تعدد اخبار مربوط به مرگ و حوادث ایجاد میشود، محافظت کرد. در این رابطه مدارس و خانواده نقش مهمی دارند.
مدارس میتوانند شرایط و سازوكار لازم را برای كاستن از فشار روحی كودكان مهیا کنند و بهاصطلاح تبدیل به «مدارس دوستدار کودک» شوند. به گفته چلک، «در صورت بیتوجهی به این مسئله، ممكن است كودكان دچار افسردگی شوند. افسردگی تنها به دنبال سیل و زلزله اتفاق نمیافتد بلكه تمام اخبار ناگوار و منفی میتواند زمینهساز این شرایط باشد. بنابراین مدارس میتوانند چنین فضایی را با برنامههای مشاركتی، كارهای گروهی، تغییر فضای مدرسه و… فراهم كنند.»
اما در كنار مدرسه نقش خانوادهها نیز حائز اهمیت است. حضور بیشتر كنار فرزندان و باهم بودن میتواند ترسها و نگرانیهای كودكان را كاهش دهد. مسئلهای که چلک بر اهمیت آن صحه میگذارد: «والدین باید دقت داشته باشند كه تمام زمان حضور در منزل و مجاورت با فرزندان را صرف گفتوگو درباره اخبار نكنند. حضور در فضاهای مجازی نیز باید با نظارت والدین و كنترل شده باشد. كودكان قدرت تجزیهوتحلیل بزرگترها را ندارند و اگر این فضا را مدیریت كنیم، آنها را از آسیبدیدگی نیز حفظ خواهیم كرد. گسترش فضای غم حتی روی بزرگسالان تأثیرگذار است و باید نسبت به این موضوع دقت داشته باشیم تا امنیت روانی افراد حفظ شود.»
چه بخواهیم و چه نخواهیم بحرانها موجب تشویش و اضطراب كودكان میشود و پرسشی که معمولا به ذهن والدین خطور میکند، این است که «آیا کودکان نباید از اخبار تلخ و ناگوار مطلع باشند؟»
لیلا جعفری، روانشناس کودک به این پرسش، اینگونه پاسخ داده: «یکی از ویژگیهای کودکان این است که به دلیل شکل نگرفتن بخش منطق و توانایی حل مسئله و همچنین به دلیل آنکه نمیتوانند بین هیجانات واقعی و اتفاقات خیالی تفاوتی قائل شوند، ماجراهای منفی دنیای بیرون را به خودشان نسبت میدهند و بهنوعی خودشان را مقصر میدانند و فکر میکنند حتما نقشی در تنشهای زندگی بزرگسالان داشتهاند. بنابراین نیاز است که ردهبندی سنی در این حوزه نیز لحاظ شود و اگر قرار است اخبار حاوی صحنههای خشن یا خبرهای پرخاشگرانه باشد، بهتر است پخش آنها به ساعاتی موکول شود که کودکان خواب هستند. خود والدین بهترین افرادی هستند که میتوانند مرزگذاریها را در این بخش انجام داده و کودکان را از چنین فضاهایی دور کنند.»
او در ادامه، میگوید: «شاید ما نتوانیم جلوی اقدامات رسانهای مثل تلویزیون را بگیریم، به خصوص در روزهای اخیر با توجه به اتفاقاتی که متأسفانه بهصورت تکرارشونده شاهد آنها هستیم و نمیتوانیم در سطح کلان کاری کنیم که کودکان چنین اخباری را نشوند اما خانوادهها خودشان میتوانند از دسترسی بچهها به این محتواها جلوگیری کنند و هم اینکه اگر بزرگسالان در مواجه با چنین اخباری دچار تنش میشوند بهتر است از بروز آنها در مقابل کودکان خودداری کنند. چون وقتی کودکان شاهد تنش و نگرانی والدین و بزرگترهای خود باشند، علاوه بر اینکه بهصورت تقلیدی این تنش و هیجان را تکرار میکنند، احساس گناه، ناارزنده بودن، شایسته نبودن و ناتوانی میکنند و در آنها احساس عذاب وجدانی شکل خواهد گرفت که در بزرگسالیشان ممکن است فراموش کنند که این احساس از کجا ناشی میشود اما تا آخر عمر این گره عمیق گریبانشان را خواهد گرفت.»
گاهی هیچ چارهای نیست و کودکان خواهناخواه در معرض اخبار بد و خشونتآمیز رسانههای تصویری قرار میگیرند. جعفری میگوید: «در صورت مواجهشدن کودکان با اینگونه اخبار بهجای آنکه توضیح اضافهای بدهیم یا موضوع را کتمان کنیم یا بخواهیم آن را مسئلهای غیرواقعی جلوه دهیم، بهترین راهکار این است که در ابتدا سکوت کنیم تا کودک صحبت کند و گوشهای فعال و شنوایی در مواجهه با آنها داشته باشیم. کودکان در مواجهه با خشونت احساس منفعل بودن و بهدردنخور بودن دارند، اما با گوش دادن فعال میتوانیم این حس را در آنها بهوجود بیاوریم که میتوانند حرف بزنند و بهراحتی احساسشان را بیان کنند. بدین ترتیب میتوانیم آنها را از فاز منفعل بودن به فاز فعال بدن وارد کنیم و این فعالیت هم اینگونه است که از چیزی ناراحت شدم و میتوانم بهراحتی درباره آن صحبت کنم و والدین من بهجای آنکه وانمود کنند هیچ اتفاقی رخ نداده، کاملا واقعبینانه با من روبهرو شدهاند و احساسات من را میشنوند.»
دسترسی آسان کودکان به اخبار تلخ و تکاندهنده
طی سالهای اخیر به دلیل شیوع کرونا و برگزاری کلاسهای آنلاین دسترسی کودکان به فضای مجازی آسانتر شده و بیشازپیش در معرض اخبار و اطلاعات قرار دارند. شاید طی سالهای گذشته امکان کنترل اطلاعاتی که کودکان از آن آگاه میشوند وجود داشت اما امروزه به دلیل کنجکاوی ذاتی و شرایط خاص فعالیت در فضای مجازی که کودکان در دوران دوساله اخیر شیوع کرونا تجربه کردند، حتما به اخبار حوادث دسترسی دارند.
گوهریسنا انزانی (روانشناس) در گفتوگو با ایسنا با اشاره به این موضوع میگوید: «بهطورکلی بهتر است که در مقابل کودکان درباره اخبار تلخ و تکاندهنده صحبتی نشود.» معمولا مواجه کودکان با حوادث از دو طریق رخ میدهد که یکی بهوسیله والدین و دیگری از طریق کسب اطلاعات از فضای مجازی و تلویزیون است. در شرایط پیشآمده و التهابات اخیر، کودکان به آشفتگی روحی و فکری والدین خود پی میبرند و به دلیل دسترسی به شبکههای مجازی، میتوانند اخبار و حوادث را دنبال کنند، در این وضعیت حتی اگر والدین غم و اندوه خود را در خانه بروز ندهند اما کودک از طریق تلویزیون و شبکههای اجتماعی به اطلاعات و اخبار دسترسی پیدا میکند. طبیعتا سلامت روان کودکان با مشاهده این اخبار بهشدت آسیب میبیند چراکه تا پیش از ۷ یا ۸ سالگی کودکان موضوعاتی غیرقابل مشاهده و ملموس را بهدرستی درک نمیکنند و پیامداندیشی را بلد نیستند. کودکان در این سنین دیدگاهی درباره مرگ ندارند به همین دلیل این امکان وجود دارد که دچار آسیب شدیدی شوند.
گوهریسنا انزانی درباره علامتهایی که یک کودک آسیبدیده از حوادث از خود بروز میدهد، این موارد را مطرح میکند: «ممکن است کودکان دچار پرخاشگری شوند، درحالیکه لایه زیرین این پرخاشگری ترس قرارگرفته، ترس از تنها ماندن، آسیب دیدن، از دست دادن. کودکانی که از اخبار حوادث آسیب میبینند، ممکن است کابوسهای مکرری را تجربه کنند. دچار کاهش تمرکز شوند و با پرخاشگری و افسردگی دستوپنجه نرم کنند. علائم استرس، وسواس و تنش درون کودکان شدت میگیرد و حتی ممکن است که نتوانند کنترل ادرار و مدفوع خود را داشته باشند. گوشهگیری، انزوا گزینی، ترس از تنها خوابیدن میتواند از دیگر علائم کودکان باشد و آنها معمولا حس ناامیدی شدیدی را تجربه میکنند. در این شرایط استرس، علائم وسواس فکری و وسواس رفتاری در کودکان افزایش پیدا میکند و به همین دلایل ممکن است کودکان ناخنهایشان را بجوند یا موهای خود را بکنند.»
ممکن است والدین تحت تأثیر اخبار ناگوار دچار هیجانات منفی شوند، در این شرایط باید هیجانات خود را بهگونهای مدیریت کنند که کودک دچار آسیب کمتری شوند. گوهریسنا انزانی دراینباره عنوان میکند: «یکی از بخشهای مهم این است که والدین باید با فردی که با او احساس همدلی بیشتری دارند صحبت کنند.
این همصحبتی به والدین کمک میکند که تنشهای حسی کمتری را تجربه کنند؛ حتی اگر والدین دسترسی به فرد موردنظرشان را نداشتند میتوانند احساسات و اضطراب خود را یادداشت کنند تا هیجانات خود را مدیریت کنند. والدین باید بدانند که امکان دارد روزی کودکانشان درباره حوادث با آنها صحبت کنند. بنابراین باید چند نکته را مدنظر قرار دهند.
اولین قدمی که باید انجام داد این است که بزرگترها باید به هیجانات خود مسلط باشند. فضای گفتوگوی آرامی را فراهم کنند. پدر یا مادری که به احساسات خود مسلطتر است باید با فرزند خود صحبت کند. در این شرایط باید فضای آرامی را برای نشستن رو به روی کودک فراهم کرد. بهتر است بین فردی که قصد دارد با کودک گفتوگو کند و کودک خوراکی موردعلاقه او قرار داده شود. والدین باید در اولین مرحله مکالمه با کودک اطلاعات کسب کرده و با سؤالهای باز پاسخ صحبتشان را آغاز کنند. سؤالهای باز پاسخ سؤالهایی هستند که جواب آنها بله یا خیر نیست. به والدین پیشنهاد میشود که از کودک خود بخواهند نوشتهای که درباره حادثه موردنظر خوانده یا تصویری را که دیده به آنها نشان دهد تا والدین متوجه شوند که کودک با چه شرایطی مواجه شده است. در همین راستا والدین باید صبور باشند و اجازه دهند که کودکان درباره هیجانات خود صحبت کنند و سؤال بپرسند. کودکان در سنین متفاوت شرایط رشدی متفاوتی دارند؛ بهعنوانمثال کودکان پیش از
۷ یا ۸ سال تفکر دقیقی درباره مرگ ندارند، به همین دلیل امکان دارد گریه بازماندگان موجب ترس آنها شود؛ پس مهم است که والدین بدانند کودکان چه دیده یا چه خواندهاند.» پس از کسب اطلاعات باید با توجه به زمینه فکری کودکان، با آنها صحبت کرد. انزانی میگوید: «در مواردی والدین تصور میکنند که منطق کودکان مانند خودشان است؛ بهعنوانمثال درباره موضوع مرگ گاهی والدین قصد دارند با توضیحاتی ازجمله رفتن نزد خدا، خوابیدن، مرگ طبیعی است و برای همه اتفاق میافتد و… کودک را قانع کنند؛ این در حالی است که کودکان تا پیش از ۱۴ یا ۱۵ سالگی احساسات فعالتری دارند، به همین دلیل لازم است در شرایطی آرام درباره احساسات کودک نسبت به حادثه صحبت شود. اخبار دوباره شنیده شود یا تصاویر دیده شود. باید مشخص شود که کودک چه هیجانی را تجربه میکند. از طرفی نباید به کودکان این امید واهی را داد که «من همواره در کنار تو هستم» یا «تو هیچگاه من را از دست نمیدهی» و … نمیتوان حادثه را توجیه یا انکار کرد یا بهصورت منطقی درباره آن وارد بحث و گفتوگو شد؛ بر همین اساس فقط باید از هیجانات کودک مطلع شویم و اجازه دهیم که ذهن خود را از این افکار خالی کنند.
هر چه از ارتباط مؤثرتری استفاده شود که بدون نصیحت، پند و اندرز، پرخاشگری و … باشد میتوان گام مؤثرتری برای بهبود شرایط کودک برداشت. ارتباط بین والدین و کودک باید ارتباطی فعال باشد، یعنی باید چشم در چشم کودک با او صحبت کنند و به احساسات پنهان آنها دقت کنند. قاعدتا این راهکار موجب مدیریت بهتر شرایط میشود.»
لزوم دفاع از حقوق کودک
کودکان تا پیش از سن ۱۲ سالگی مفاهیم انتزاعی را درک نکرده و برای هر مفهوم انتزاعی حتما باید مثالهای سادهای وجود داشته باشد که مفهوم را برای کودک قابل لمس کند. این محور سخنان زهرا رازینی (فعال حوزه کودک) است که عنوان میکند: «کودک تا قبل از ۱۲ سالگی مفاهیم عدالت، آزادی، برابری اجتماعی و مفاهیم ازایندست را متوجه نمیشود. با چنین تعریفی باید حواسمان باشد که کودکان در معرض این اخبار و چالشهایی ازایندست نباشند.»
او در گفتوگو با ایسنا بیان میکند:
«اگر حتی کودکان ما سؤال و نگرانی دراینباره داشته باشند، بهتر است با زبان ساده با آنها صحبت کنیم و اصلا لازم نیست آنها را از جزئیات مطلع کنیم. آنها باید در هر شرایطی حمایت ما بزرگترها را داشته باشند؛ زیرا آنها شرایط بحرانی را خوب درک میکنند و احساس میکنند که دارد یک اتفاقی میافتد. آنها احساس اطرافیانشان را درک میکنند و ممکن است بترسند از اینکه برای خودشان و یا خانوادهشان اتفاق بدی بیفتد. کودک چون درک و تفکر پایینتری دارد، ممکن است ایجاد چنین ترسها و اضطرابهایی بر زندگی آینده آنها تأثیر زیادی بگذارد.»
یکی از اصول امنیت کودکان فراهم کردن محیط امن و مطمئن برای آنهاست که بدون همکاری خانواده و حکومتها به دست نمیآید. همه باید حواسشان به امنیت روانی کودک باشد و در برابر استفاده ابزاری از کودکان در نقشها و چالشهای سیاسی و تکتک اتفاقاتی ازایندست بیتفاوت نباشند. رازینی میگوید:
«باید از کودک خودمان و حقوقش شروع کنیم؛ از حقوق کودکمان دفاع کنیم تا بچهها در کنار هم فضای ذهنی و روانی آرامتری داشته باشند.
اجازه دهیم که آنها در حاشیه امن خود چه در خانه و مدرسه و مهدکودک و چه در پارک و خیابان باقی بمانند. به هر نحوی که شده جلوی شکستن حریم کودک را بگیریم و مواظب چیزی که آنها میبینند و میشنوند، باشیم. فرقی ندارد استرس به کودکان از طرف چه کسی باشد؛ ما درهرصورت باید از حقوق کودکان و امنیت روانی آنها دفاع کنیم.»
حسن طباطبایی , کودکان
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.