محتوای آموزش بی‌تناسب با نیازهای روز - روزنامه رسالت | روزنامه رسالت
شناسه خبر : 85703
  پرینتخانه » اجتماعی, مطالب روزنامه, ویژه تاریخ انتشار : 21 اردیبهشت 1402 - 6:26 |
کارشناسان می‌گویند، کتب درسی بیشتر روی محفوظات متمرکز است

محتوای آموزش بی‌تناسب با نیازهای روز

مفاهیم و درون مایه آموزشی با گذشت زمان نیازمند به روز رسانی است. نمی‌توان محتوایی را در یک زمان خاص طراحی کرد، و در ادوار مختلف صرفاً از همان محتوا بدون هیچ تغییری استفاده کرد. بلکه باید همواره موارد جدید و متناسب با نیاز روز جامعه را ارائه و در آن تغییراتی به جهت افزایش بهره‌وری و بازدهی هرچه بیشتر ایجاد کرد.
محتوای آموزش بی‌تناسب با نیازهای روز

مفاهیم و درون مایه آموزشی با گذشت زمان نیازمند به روز رسانی است. نمی‌توان محتوایی را در یک زمان خاص طراحی کرد، و در ادوار مختلف صرفاً از همان محتوا بدون هیچ تغییری استفاده کرد. بلکه باید همواره موارد جدید و متناسب با نیاز روز جامعه را ارائه و در آن تغییراتی به جهت افزایش بهره‌وری و بازدهی هرچه بیشتر ایجاد کرد. کسی نمی‌تواند منکر آن شود که بیشترِ کتاب‌های درسیِ ارائه شده به دانش‌آموزان، بی‌استفاده در زندگی؛ و بی‌پیوند با مسائل روزمره دانش آموزان بوده و نبودنشان از بودنشان مفیدتر خواهد بود. 
حجم بالای کتاب‌های درسی، دشواری برخی مفاهیم و از همه مهمتر کاربردی نبودن مطالب ارائه شده در مدارس سال‌هاست مورد انتقاد صاحب نظران واقع شده و از این رو رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی از تمرکز جدی این سازمان بر بازنگری عناوین و کتاب‌های درسی در تمام دوره‌های تحصیلی خبر داده و پیش بینی کرده است از سال ۱۴۰۳ نتیجه آن به مدارس می رسد و تحولی مشابه آنچه سال ۱۳۹۰ در حوزه کتاب‌های درسی ایجاد شد در این سال رخ خواهد داد.
 تغییر ساختاری در نظام آموزشی
اما «به روزرسانی محتوای آموزشی به تنهایی کافی نیست. سیستم آموزشی ما متعلق به دهه‌های گذشته بوده، و این سیستم از پایه می‌بایست تغییرات بنیادین کند.» این نقطه نظر مهدی فتحی، معلم و کارشناس آموزش است که در گفت و گو با «رسالت» توضیح می دهد: « برنامه‌هایی که در این سیستمِ آموزشی طراحی شده است حتی اگر به روز شوند باز نمی‌توانند جوابگوی نیاز جامعه و موتور محرک تغییر در سیستم باشند. ماشینی را در نظر بگیرید که کهنه و فرسوده شده است. حال اگر ما بیاییم صندلی‌های آن را نو کرده، شیشه‌ها را عوض نموده، و آن را رنگ بزنیم، آیا می‌شود به این ماشین اطمینان کرد و همانند روز اول از آن استفاده کرد؟ نظام و ساختار آموزشی کشور ما نیز دقیقا مثل همان ماشین کهنه و فرسوده شده است. و حتی با وجود ورود ایده‌های جدید و برنامه‌های مدرن به این ساختارِ ناقص آموزشی؛ مشاهده می‌کنیم که صرفا به میزان کاغذ بازی‌های اداری، و کارِ کارکنانِ سیستم افزوده شده، و نه تنها کاربرد مثبتی ندارد، بلکه برعکس بار سیستم را هم زیادتر کرده است.»
«سیستم کهنه و فرسوده‌ای که می‌بایست از میزان وزنِ آن کم کرده، و بارش را سبک کنیم؛ مدام در حال فربه کردنش هستیم و همانند درختی که تنه‌اش در حال خشک شدن است فقط در حال زینت دادن به شاخ و برگ‌های آن بوده، و بر وزنی که متحمل شده است می‌افزاییم» فتحی با بیان این عبارت تشریح می کند: «برای ایجاد تغییرات مثبت و حرکت به سوی تأثیرگذاری در تربیت و آموزش جامعه، لازم است از پایه و اساس ساختار آموزشی‌مان را تغییر دهیم. باید نگرش های نو را به این سیستم تزریق کرد، تا بسیاری از کتاب‌های درسی‌ای که در مدارس تدریس می‌شوند را حذف و به جای آنها کتاب‌های جدید و یا دروس عملیِ به‌روز جهت آموزشِ چگونه زیستن در جامعه، چگونگی مواجهه با بحران‌های پیش روی جوانان و نوجوانان، چگونگی مفید بودن برای آینده‌ یک جامعه، چگونگی افزایش همدلی و همیاری و همکاری بین افراد جامعه و الخ را به کودکان و نوجوانان‌مان بیاموزیم. بی‌تردید با پیشرفت تکنولوژی و تکامل مغز انسان‌ها هرچه جلوتر می‌رویم نیاز جامعه به آموزش‌های جدیدتر و شناخت مباحث نو بیشتر نمود پیدا کرده، و یقیناً افرادی با اندیشه‌های چند دهه گذشته و آپدیت نشده نمی‌توانند تصمیم گیرانِ مناسبی برای سیستم آموزشی کشور باشند. و اگر همچنان بر تکرار این اشتباهات پافشاری کنیم؛ مطمئناً عواقبش در آینده گریبان‌گیر خودمان خواهد شد.»
  یاد دادن مهارت‌های زندگی
بنابراین آنچه در مدارس تولید و ارائه می‌شود؛ با آنچه که در واقع می‌بایست تولید و ارائه شود؛ زمین تا آسمان فاصله دارد، و نه تنها تربیت برای آینده و حرکت به سمت ایده‌آل‌ها نیست، بلکه بازگشتِ به عقب است. حجت الله  بنیادی، پژوهشگر آموزش با نگاهی به اهداف ایجاد نظام‌های آموزشی در دنیا اشاره می کند  به اینکه در نظام های تعلیم و تربیت جهان به آموزش و یادگیری توجه می شود، اما  یادگیری ای که منجر به دانستن و عمل کردن و زندگی بهتر باشد. بنیادی می گوید: «اولویت اصلی کشورهای پیشرفته صنعتی در آموزش و پرورش؛ یاد دادن مهارت‌های زندگی است تا فرد با اتکا به دانسته‌ها و آموخته‌های خود توان اداره زندگی و حضور در جامعه را داشته باشد. براین اساس به مرور زمان نگرش آنها بر مدارس و تعلیم و تربیت از حالت کتابی و القاء محفوظات و فرمول‌ها خارج شده و تلاش دارند بیشتر خود اتکایی، شغل و کارآفرینی و شاد زیستن و… را آموزش دهند. به هر بخش از آموزش و پرورش نگاه کنید به این مسئله می‌رسید که ما باید افراد شایسته‌ای برای زندگی و اداره کردن امور مختلف در این کشور تربیت کنیم. اگر این چنین رسالتی را آموزش و پرورش به‌خوبی انجام دهد، همه امورات این کشور متعادل و مناسب می‌شود و اگر عکس مسئله هم رخ دهد و جایی از این سیستم نقص داشته باشد اعم از طراحی کلان سیستم آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت تا جزئیاتی مثل روابط معلم و دانش‌آموز و محتوای کتاب‌های درسی؛ همه این‌ها به نوبه خود تاثیر عکس دارد. بنابراین هدف از تعلیم و تربیت این است که افراد، زندگی شایسته‌ای داشته باشند.»
این پژوهشگر حوزه تعلیم و تربیت معتقد است: «دانش‌آموزانی که تربیت می‌کنیم و تحویل اجتماع می‌دهیم در خصوص زندگی شخصی و تعاملات اجتماعی و کارهای روزمره خود باید بدون وابستگی به والدین و یا شخص دیگر قادر به انجام کارهای شخصی خود باشند مثل خرید، مراجعه به بانک، آدرس دادن به شخصی و به طور کلی تعاملات اجتماعی شخصی و فردی خود، اما متأسفانه باید بگویم مدارس ما فقط به محتوای آموزشی تأکید دارند و فقط روی محفوظات متمرکز می‌شوند و اینکه نیازهای واقعی دانش‌آموز چیست و او برای زندگی شخصی خود تا چه اندازه در مهارت‌های زندگی تبحر دارد و به چه چیزهایی نیاز دارد کاملاً مغفول است. متاسفانه دانش‌آموزانی هستند که حتی در کارهای شخصی کاملاً وابسته‌اند و نیز آداب معاشرت را نیاموختند؛ آنها روابط اجتماعی خوبی ندارند و از ارتباط گرفتن با اشخاص خارج از خانواده درمانده‌اند، یعنی کار‌های شخصی که باید به بچه یاد بدهیم (چه در خانواده چه در مدرسه) متأسفانه در طراحی‌های کلان نظام تعلیم و تربیت و محتوای آموزشی که بخشی از آن کتب درسی و بخشی از آن تربیت معلم است، تقریباً هیچ کدام از این‌ها، نیاز کشور و خواسته مردم و مفادی که در سند تحول و دیگر کتاب‌های تعلیم و تربیتی ا‌ست را تأمین و برآورده نمی‌کند.»
بنیادی در ادامه، با بیان اینکه محتوای آموزشی نتوانسته مهارت‌های شغلی متناسب با علاقه و سلیقه فرد ارائه دهد، عنوان می کند: «در خصوص مهارت‌های شغلی، وضعیت خیلی اسفبارتر است و شاید درصد بالای افراد بیکار که با تحصیلات عالیه هستند، یکی از نمودهای متناسب نبودن برنامه‌ریزی آموزش و پرورش با نیازهای کشور است. در دوره اول متوسطه بحث‌های پایداری و بحث‌های مهارت عمومی زندگی است یعنی دوره اول متوسطه فرد را آماده ورود به جامعه می‌کند تا فرد فارغ از اینکه چه شغلی دارد، بتواند کارهای فردی خود را انجام دهد. ولی وقتی دانش‌آموز وارد دوره دوم متوسطه ‌شد ما باید به نحوی عمل کنیم که اگر دانش‌آموز بنا داشت تا دیپلم ادامه دهد بتواند شغلی مناسب پیدا کند. یعنی طبق آیین نامه آموزشی دوره دوم متوسطه باید مطالب کتب درسی به‌گونه‌ای باشد که فرد را به علایق خود واقف کند و دانش‌آموز بتواند شغل آینده خود را مطابق با استعداد و علاقه خود انتخاب کند ولی در عمل چنین اتفاقی تاکنون نیافتاده است.»
سوای آموزش مهارت های شغلی، مدرسه جایی است که باید مهارت زندگی کردن را به دانش آموزان یاد بدهد و در این مورد بنیادی تصریح می کند: «ما کمتر به این موضوع پرداخته‌ایم و کتب درسی بیشتر روی محفوظات متمرکز شده است. درست است که مثلا فرمول سرعت در فیزیک یک بحث ثابت است، اما مهارت‌های زندگی و دانستنی‌های مربوط به زندگی باید متناسب با رشد تکنولوژی و به تناسب با شرایط به روز شوند. یا به عنوان مثال ما در آموزش جغرافی و کتاب‌های آن به دانش آموز تاکید می‌کنیم حفظ کند که فلان قله ارتفاعش چقدر است و در کجا واقع شده و… در حالی که در خیلی از کشورها امروز درس جغرافی را به صورت بخشی از زندگی به دانش آموز یاد می‌دهند. مثلا به دانش آموزان می‌گویند سفری را طراحی کنید و مناطق مختلفی که در مسیر سفر شما وجود دارد را پیدا و فیلم و عکس‌هایش را تهیه کنید و درمورد پوشش گیاهی و زندگی مردمان این مناطق در کلاس توضیح بدهید، ولی در کشور ما جغرافی در قالب محفوظات ارائه می‌شود. از طرفی ما در آموزش زبان انگلیسی موفقیت آنچنانی در مدارس نداشته‌ایم و بیشتر رفع تکلیف بوده است، ما باید به جای اینکه اجبار داشته باشیم، انعطاف قائل شویم. برخی مباحث کتاب‌های درسی اینطور است که دانش آموز وقتی بعدها لیسانس می‌گیرد از خودش می‌پرسد این دروس کجا به درد من خورده است؟ شاید خیلی از مطالب نه اینکه زائد باشند بلکه ارتباطش با زندگی دانش آموز بیان نمی‌شود و برای همین دانش آموزان را کم توان بار می‌آورد و خسته‌شان می‌کند و احساس می‌کنند این مباحث فقط برایشان جنبه حفظیات داشته است.» 
  بازنگری روی محتوای کتاب‌های درسی، اقدامی مقطعی نیست
این پژوهشگر حوزه تعلیم و تربیت در ادامه تصریح می کند: « کرونا آمد و رفت و ضرورت داشت که ما بخش قابل توجهی از محتواهایمان را نسبت به این بیماری فراگیر با تلفات زیاد، تغییر بدهیم که این اتفاق نیفتاد. ما ساختاری برای این موضوع نداریم پس من بازنگری روی محتوای کتاب‌های درسی را کاری مقطعی نمی‌دانم، بلکه باید ساختاری باشد که همه تغییرات در حوزه‌های مختلف از جمله صنعت، روابط اجتماعی، زیست و… را رصد کند. به عنوان نمونه موضوعات زیستی که امروز درگیرش هستیم مثل ریزگردها مسائلی است که زندگی انسان‌ها را تحت تاثیر قرار می‌دهد و راجع به همه این اتفاقات باید موضع گیری متناسب در برنامه درسی شکل بگیرد. از سوی دیگر بارها چندین معلم و دانش‌آموز در هوتک‌های سیستان و بلوچستان غرق شده‌اند، چنین اتفاقاتی معنایش این است که دانش آموز و معلم ما از خطرات و تهدیدات محیط زندگی خود مطلع نبودند و حتی نحوه مواجهه با آن را نمی‌دانستند. درکنار این ما مفهومی مثل کسر یا فیثاغورث را به  دانش آموز یاد می‌دهیم بدون اینکه به او بگوییم این آموزه کجای زندگی به دردش می‌خورد و برایش مثال عینی بزنیم تا بفهمد دلیل اهمیت این رابطه ریاضی چه چیزی است و کاربردش را درک کند و بداند در آینده چگونه به دردش می‌خورد.»

|
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : دیدگاه‌ها برای محتوای آموزش بی‌تناسب با نیازهای روز بسته هستند

مجوز ارسال دیدگاه داده نشده است!

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.