ماه هستی
غالبا میشنویم که بگویند رسول خدا صلوات الله علیه خیلی مظلوم است و خیلی غریب؛ آن هم در بین ما شیعیان. اما چرا؟ دلیلی که آورده میشود این است که ما در طول سال به تمام ائمه میپردازیم اما به پیامبر از همه کمتر. دو ماه برای سیدالشهدا عزاداری میکنیم، دو دهه به یاد فاطمه زهرا سلام الله علیها هستیم، در طول سال چند بار به مشهد میرویم، به هر بهانهای ذکر امیرالمؤمنین میگیریم، بارها به یاد بیحرم بودن امام مجتبی علیهالسلام میگرییم، هر جمعه یاد حضرت صاحب و غیبت او میکنیم و در این میان، کمتر از همه به یاد پیامبر میافتیم. اما گویا این هرچه باشد نامش جفا به رسول خدا نیست، برعکس این جفا به پیامبر است.
چراکه مودت به عترت، تنها اجری است که پیامبر از امت خواست. مصیبت عترت، بزرگترین مصیبتی است که به حضرت رسید و پایان غیبت حضرت حجت، مهمترین فرجی است که بر رسول خدا نازل میشود. پیامبر ما از عترتش جدا نیست و او شاید تنها رسولی است که مفهومی به نام عترت و ولایت را به دنبال خود دارد. او ستارهای دنبالهدار است که بدون آن دنباله، درخشش این ستاره نیز ناقص میماند و این شاید معنایی باشد بر کلام نورانی رسول الله الاعظم که «حسین منی وا نا من حسین». اما چرا پیامبر مهمترین اجر خود را مودت و محبت به عترت که صاحبان ولایت هستند قرار داد؟ پیامبر خدا، هم ولایت داشت و هم نبوت. نبوت و این حقیقت که پیامبر از سوی خدا مبعوث شده است، امری سادهفهمتر و قدرتمندتر از ولایت است که در آن ظاهرا بین شخص و آسمان ارتباطی از جنس وحی در کار نیست. ولایت امری است باطنی و در اینجاست که منافقان میتوانند علیه ولی خدا قد علم کنند؛ مبارزه با صاحب ولایت برای اهل کفر و نفاق، سادهتر از مبارزه با صاحب نبوت است. از این رو پیامبر برای اینکه رابطه مردم را با طریق حق بعد از خود حفظ کند، در واقع فرمود همان محبتی را که به من دارید، به عترتم داشته باشید. اگر این محبت و مودت نمیبود، امر رسالت حضرت با تمام سختیها و زحمات ابتر میماند. روز هفدهم ربيع، یک ستاره دنبالهدار درخشید و ماه مجلس خلقت شد. این روز، روز ولادت تمام ائمه است. شاید در این رازی است که نه روز وفات یا شهادت رسول الله منحصر به خودشان است و نه روز ولادت ایشان.
بلکه هردوی این دو روز با شهادت یا ولادت یکی از عترت ایشان همزمان شده است. گویی پیامبر خدا نمیخواهد ما ایشان را تَک ببینیم و منفرد و منفک از دنباله درخشان آن اختر منیر. اصرار دارد رسول که اگر میخواهیم برایشان گریه کنیم، این گریه با گریه بر عترت همزمان باشد و اگر میخواهیم برای ایشان شادی کنیم، این شادی مشترک باشد با شادی بر عترت. حتی در عید مبعث زیارت امیرالمؤمنین علیهالسلام وارد است و عجیبتر اینکه روز بعد از مبعث، روز حرکت امام حسین علیهالسلام از مدینه به سمت کربلاست. روز بعثت حضرت حسین که در نهایت به معراج کربلا ختم شد. اینکه وفات یا شهادت پیامبر با امام حسن علیهالسلام همزمان است شاید از آن جهت است كه غربت و مصیبت ایشان با مصیبت و ابتلای امام حسن شبیه بود. هر دو در میان حلقهای از منافقان بودند و هر دو در خانه خویش غریب. اگر ولادت ایشان نیز با امام صادق همزمان است، شاید از این جهت است که پیروزی و موفقیت این دو معصوم به یکدیگر شبیه است. هر دو توانستند یک مکتب را با قوت و قدرت پایهگذاری کنند. کاری که امام صادق برای مکتب شیعه کرد، کم از نبوت و پیامبری نبود.
شیعه قبل از امام صادق، نه یک مکتب متعین و متمایز و منسجم که جریانی مستحیل و کمرنگ در میان فرقههای دیگر اسلام بود. شیعه حیات اجتماعی و جریانی و علمی خود را مدیون تلاش علمی و تشکیلاتی حضرت جعفر علیهالسلام است که اگر جز این بود، آن حضرت را به حق رئیس مکتب شیعه نمیخواندیم. در حالی که امیرالمؤمنین و سیدالشهدا هویتبخشترین عناصر شیعه هستند. اما آنکه به شیعه یا همان اسلام ناب کالبدی مکتبی بخشید، اباعبدالله الجعفر علیهالسلام بود. همانگونه که رسول خدا از کلیت اسلام یک مکتب منسجم ساخت.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.