لزوم ترمیم عنصر اعتماد میان دولت و جامعه
مصطفی هدایی
سید ابراهیم رئیسی، رئیسجمهور دولت سیزدهم در سخنرانی روز تنفیذ و همچنین تحلیف به یک موضوع بسیار مهم اشاره کرد و از بازسازی اعتماد میان دولت و مردم سخن گفت. این امر تا به حدی مهم و راهبردی است که در صورتیکه دولت جدید تنها همین یک وعده را محقق سازد، خدمت بزرگی به انقلاب اسلامی و کشور کرده است. سالهاست که این اعتماد به خاطر آسیبها و مشکلات اقتصادی و معیشتی دچار بحران شده و اکثریت مردم با دست فرمان دولت قبل، دست به گریبان فقر اقتصادی و تنگناهایی برای تأمین معاش شدهاند. نابودی فقر و فقر مطلق، علاوه بر اعتمادسازی، باعث کاهش جرائم، فسادها و آسیبهای اجتماعی خواهد شد و چهره جامعه ایرانی را روشنتر خواهد ساخت.
صمد کلانتری، جامعهشناس و عضو هیئتعلمی دانشگاه اصفهان در مقالهای با موضوع ارتباط فقر با قانون گریزی و شکلگیری آسیب اجتماعی مینویسد: «قانون گریزی یک بیماری مسری است که در حال حاضر بخش اعظمی از مردم کشور به آن مبتلا شدهاند و ریشه آن عدم نظمپذیری است که به دلیل گسترش فقر و شکاف طبقاتی ایجاد شده است. زیرا نظمپذیری مختص اشخاصی است که حداقل نیازهای طبیعی، فرهنگی و اجتماعیشان تأمین شده است.»
نتیجه تحقیقات این جامعهشناس و همکارانش در دانشگاه اصفهان حاکی از آمار بالای آسیبهای اجتماعی و قانونگریزی در طبقات پایین اجتماع بوده است و به نظر میرسد هرچه میزان فقر بیشتر و طبقه اجتماعی پایینتر باشد، تلقی مثبت نسبت به ابزارهای نظم دهی و قوانین جامعه نیز کمتر خواهد بود. در همین راستاست که میتوان فقر را مادر همه آسیبهای اجتماعی معرفی کرد. «امانالله قرایی مقدم»، جامعهشناس و استاد دانشگاه در یادداشتی به اهمیت این مسئله و روشهای رفع آن در جامعه امروز ایران پرداخته است که با هم میخوانیم.«از دری كه فقر وارد شود، از در ديگر دين و ايمان خارج میشود.» این جمله حضرت علی(ع) است. افلاطون هم میگوید: «شکم گرسنه دین و ایمان ندارد.»جامعه شناسان امروزی نیز معتقدند اقتصاد یک اصل، یک پایه و درواقع زیربنای اصلی است و اقتصاد ویران تحفهای جز فقر برای افراد جامعه ندارد و ماحصل فقر نیز بروز انواع آسیبهای اجتماعی است. اصلا اهمیت این مسئله تا اندازهای است که میتوان گفت فقر مادر همه فسادها در جهان است، آن هم در دنیای امروز. در قرن بیستم و بیست و یکم یا حتی خیلی قبلتر، یعنی از حدود قرن شانزدهم میلادی به بعد آنچه بر اذهان مردم حکومت میکند، مسائل اقتصادی و مادیات است و به هیچوجه نمیتوان اهمیت آن را نادیده گرفت زیرا لازمه زندگی این روزهای ما مادیات است و هیچ انسانی نمیتواند نقش مادیات را در زندگی نادیده بگیرد. اقتصاد زیربنای همه چیز است و حتی شرایط اقتصادی میتواند باورهای دینی و اخلاقی را هم تحت تأثیر خود قرار دهد.تاریخ همواره شاهد نبرد طبقات مختلف جامعه با یکدیگر بوده و هست؛ نبرد ثروتمندان در مقابل فقرا، نبرد بیکاران در برابر ارباب کار و سرمایه و زمین و قدرت و.. . با این حال این اختلافات طبقاتی هم حد و حدودی دارد و اگر از حد و اندازه معینی بگذرد، برای آن جامعه و مردمش ویرانگر خواهد بود. وقتی اقتصاد یک کشور بیمار باشد، زمانی که انتصابها نه براساس توانمندی و قانون مداری و شایستهسالاری و عقل و درایت بلکه بر پایه روابط و دوستیها و سفارشهاست، نتیجهای جز فقر برای جامعه نخواهد داشت. آن هم فقری که هرروز اوج میگیرد و بیشتر و بیشتر میشود و ابعاد گستردهتری پیدا میکند تا تعداد بیشتری از مردم را به دام بیندازد و گرفتار کند. همین فقر است که میتواند همه چیز را از یک فرد بگیرد، خودش را زمینگیر کند و فرزندش را گرسنه و همسرش را معتاد. انسانی که چیزی برای از دست دادن نداشته باشد، میتواند دست به کارهای مختلفی بزند، هر کاری! چنین فردی که چیزی برای از دست دادن ندارد، نهتنها از نظر فرهنگی و اجتماعی برای عموم افراد جامعه خطرناک است، بلکه از نظر سیاسی نیز خطر دارد و انقلاب تودههای رنجور و گرسنه را منجر میشود که نمونهاش وقوع انقلاب فرانسه است. یادمان باشد که حکومت بر مردم فقیر و بیچیز افتخار نیست. شعار دولتها باید رفاه مردمشان باشد. وقتی فقرای یک جامعه بیشتر باشند، حال عمومی آن جامعه نیز خوب نخواهد بود. زمانی که شما با ماشین خودتان از کنار یک فرد فقیر و ژولیده میگذرید، بهطور قطع تحت تأثیر قرار میگیرید و نمیتوانید بیتفاوت باشید و اهمیتی برای آنچه که از کنارش گذشتید قائل نشوید. پس خواه ناخواه شما هم متأثر میشوید و این یعنی با افزایش فقر در جامعه، حال هیچکس در آن جامعه آن طور که باید و شاید خوب نخواهد بود حالا چه فقیر باشند و چه غنی.همانطور که همه ما میدانیم یکی از زیربناهای اصلی فقر، بیکاری است. توزیع ناعادلانه درآمد و ثروت، درآمدهای نجومی بعضی از افراد بدون اینکه مالیاتی از آنها کسر شود و خیلی از مسائل دیگر وجود دارد که اقتصاد یک جامعه را بیمار میکند و جامعه را فقیرتر و بزه و آسیبهای اجتماعی را بیشتر خواهد کرد. در جامعهای که رابطه مداری، جای قانون مداری و ضابطهمندی را میگیرد و کسی ترسی از مورد بازخواست واقع شدن ندارد، در جامعهای که هر عضو آن احساس میکند در برابر چپاولها و اعمال منفی و خلاف قانونش بازخواست نمیشود، ناعدالتی و بیاعتمادی هرروز بیشتر و بیشتر میشود و مردم امیدشان را برای داشتن یک زندگی خوب در سایه قانون و تلاش از دست میدهند و به مرور باور میکنند که در این جامعه آنچه حرف اول را میزند روابط است و هیچ قانونی برای حمایت از آنها و بازخواست از مجرمان اقتصادی وجود ندارد. خوشخیالی است اگر گمان کنیم آسیبهای اجتماعی این جامعه را پر نخواهند کرد.اگر میخواهیم جلوی انواع آسیبهای اجتماعی ازجمله بزه، فحشا، دزدی، اعتیاد، خیانت و… را بگیریم، باید اقتصاد بیمارمان را درمان کنیم. باید اعتماد را به جامعه برگردانیم، اعتماد عمودی و افقی را؛ اعتماد افقی، اعتماد بین مردم است و اعتماد عمودی، اعتماد مردم به مسئولان و دولت. مردم باید ببینند که اگر کسی مفسد اقتصادی است، مجازات میشود، از کار برکنار میشود، به زندان میافتد و حکمهای سنگینی هم برایش صادر میشود. یادمان باشد که اعتماد مردم به دولت و حکومت مهمترین سرمایه اجتماعی است که یک جامعه میتواند داشته باشد.زمانیکه مردم در سطوح بالاتر جامعه شاهد دزدی و بیقانونی و چپاول باشند، نمیتوانم از آنها توقع داشته باشیم که مسیر صداقت و درستی را برای زندگیشان انتخاب کنند و به این ترتیب فساد و آسیب در همه سطوح جامعه بیش از پیش رخنه میکند.
جامعه , دولت سیزدهم , رئیسی , مصطفی هدایی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.