قورباغه درونت را قورت بده
علی پژوهش
هیچکس در جهان منکر تغییر موازنه رسانهای پس از تولد اینترنت نیست. عصر کتاب، مطبوعات، رادیو حتی تلویزیون رو به افول است، به اذعان بسیاری از صاحبنظران اکنون در عصر حکمرانی فضای سایبر بر جامعه هستیم . مخاطب امروز برای تأمین خوراک رسانهای خود، بیش از هر نقطۀ دیگری بر فضای مجازی، بهخصوص پیامرسانها و VOD ها (بستر پخش آنلاین محتوا مانند نرمافزارهای فیلیمو، نماوا و …) متکی است . روی خوشی که مخاطب به این بسترها داشته است، دلیلی برای مدیران آنها شده تا وارد عرصه خطیر تولید محتوا شوند . درآمد سرشاری که این سرویسها در قِبل استفاده مردم از محتوای آنها به دست میآورند، جسارت ورود به این عرصه تخصصی را به وجود آورده است. اغراق نکردهایم اگر ادعا کنیم که در حال حاضر این بسترها حتی از رسانه ملی نیز آزادی عمل بیشتری برای تأمین سرمایه موردنیاز تولید و تأمین محتوا را دارند اما نباید فراموش کرد که «سرمایه»، یگانه مؤلفه لازم برای تولید محتوا در فضای مجازی نیست، این امر خطیر مستلزم چینش ساختاری قدرتمند، افراد متخصص در تمام عرصههای تولید محتوا، تهیهکنندگان کارآمد و عواملی ازایندست است، ورود به عرصه تولید محتوا که ارتباط مستقیمی با حوزه فرهنگ کشور دارد، بدون فراهم بودن ملزومات آن بیشتر نوعی آسیب زنی به ساختار جامعه است تا کار وزین فرهنگی که از سیاستهای کلان کشور به دور است. بنابراین جای تعجب دارد که چرا برنامههای گفت وگو محور رسانهای ایران از
تاک شو های غربی کپیبرداری میشوند، سریالهای ایرانی در حال رونوشت برداشتن از محتوای نمونههای خارجی بدون داشتن وجه تمایز خاصی هستند یا مسابقههای تولیدی کشور تبدیل به تکرار برنامههای خارجی با زبان و اجرای پارسی شدهاند. این نوع برنامهسازی با فرهنگ ما غریبه است اما یک خطر جدی برای فرهنگ کشور دارد؛ «مخاطب ایرانی با دیدن نمونه خارجی احساس همزادپنداری نمیکند ولی اگر همین محتوا و فرم، توسط عوامل ایرانی و با زبان پارسی تولید شود، آنگاه این خطر وجود دارد که او خود را در نقش شخصیتهای اصلی داستان تصور کند که سیاه بودن فضای برنامه میتواند مخاطب را تبدیل به کشته نبرد نرم در عرصۀ هم آوردی فرهنگی با نظام سلطه کند.»اکنون با این مقدمه در حاشیه نشست کارشناسی جبهۀ انقلاب اسلامی در فضای مجازی که در مرکز مطالعات راهبردی ژرفا برگزار شد با« مقصود نعیمی ذاکر» کارشناس حوزه کودک و رسانه همراه شدیم تا به بررسی محتوا و تحلیل ساختار سریال «قورباغه» بپردازیم، سریالی که مدتی است در بستر یکی از پیامرسانهای داخلی در حال پخش است و ۱۱ قسمت از آن تاکنون منتشرشده است .
پیام اصلی سازندگان سریال قورباغه خطاب به مخاطب چیست ؟
فکر میکنم باید هدف سریال و هدف سازنده از یکدیگر متمایز کرد؛ چراکه بنده بهطور طبیعی امکان آگاهی از نیت قلبی سازنده این سریال را ندارم اما معتقدم محتوای سریال قورباغه شامل چند پیام اساسی است . نخست آنکه قصد دارد، صرفا دوران کودکی افراد را ریشۀ بزهکاری برخی از آنها در دوره بزرگسالی معرفی کند . گاهی روانشناسان چنین نظریهای را در فضای جامعه مطرح میکنند اما سریال قورباغه تلاش میکند تا به این نظر محتمل، لباس حقیقت قطعی بپوشاند که امر نادرستی است . روایت کنندگان سریال قورباغه معتقدند که هر اشتباهی اعم از جنایت، فساد اقتصادی، اخلاقی، اجتماعی و … اگر در سطح اجتماع رخ میدهد، به دلیل مشقتها و رنجهای دوران کودکی بزهکاران است ! متأسفانه این اغراق تا جایی پیش میرود که تعرض یکی از شخصیتهای سریال به خواهر خود را نیز با همین گذاره توجیه میکند! بنابراین میتوان گفت؛ «نسبت دادن رذیلتهای اخلاقی به گذشته افراد» هدف روانشناسانه سریال است . پیامد دیگری نیز در لایههای زیرین سریال وجود دارد. جامه عمل پوشاندن به ایده ماکیاولی و استالین، رویکرد پنهان در پس استعارههای سریال است. این برنامه ناخواسته حذف کامل مخالف را برای مخاطب خود توجیه میکند! ذهن بیننده با دیدن این سریال با نوعی خشونت افراطی مأنوس میشود، متأسفانه با دیدن سریال، «خشونت بیحدومرز» برای مخاطب به امری ساده و عادی بدل میشود که این عادیسازی برای جامعه چالش آفرین است . تئوری که سالها از تبلیغ آن توسط سینمای هالیوود میگذرد، تولیدات هالیوود خشم جامعه آمریکایی را بازنمایی میکند تا به نحوی مردم جهان را وادار به ترس از هیمنه خود نماید. این امری است که رد آن در لایههای پنهان آن قابلمشاهده است، بهزعم بنده بزرگترین ضعف این سریال، انجام فعلهای ناپسند توسط قهرمان آن است که اعمال منفی خود را با دلایل فلسفی توجیه میکند. وی رفتار منفی خود را با آرامش کامل انجام میدهد، جنایت میکند، بدون اینکه حتی اثری کوچک از عذاب وجدان در صورت وی هویدا باشد !
البته بنده در مقام قضاوت نیستم که عمدی یا سهوی بودن این موارد را ارزیابی کنم اما نشانههایی از وجود این مؤلفهها در محتوای سریال وجود دارد .
محورهای اصلی مطرحشده در این سریال را چه چیزهایی میدانید؟
گفتمان «یأس و ناامیدی» بر محتوای این سریال غالب است .
روایت این سریال کمالگرایی و اصلاح انسان را امری تقریباً ناممکن میداند .ادبیات گفتاری سریال نیز به این گذاره دامن میزند. ادبیات گفتاری این سریال نقطه امیدی برای اصلاح جامعه متصور نیست، شخصیتهای این سریال در کل قصه فیلمنامه به دنبال دروغ، نیرنگ، دورویی و طراحی مدلی برای حذف نقش مقابل خود هستند!
قرابتهای معنایی احتمالی این سریال با ساختار فرهنگ ایرانی چیست ؟
بدون تردید این سریال قرابت معنایی خاصی با فرهنگ اصیل ایرانی ندارد. منکر وقوع جرائم خشن در کشور نیستیم اما سطحی از خشونت که این فیلم برای مخاطب بازنمایی میکند، کاملاً اغراقآمیز و غیرواقعی است . اشخاصی که در کشور مرتکب جرائم خشن میشوند، ادعایی دراینباره ندارند که رفتار آنها صرفاً مربوط به رنجهای دوران کودکی آنها است. معتقدم آنچه این سریال به مخاطب خود عرضه کرد، سطحی از فرهنگ غربی است که در قالب هم آوردی نرم به کشور ما تحمیلشده است .
نقش رگلاتور، مدیران پیامرسان و تماشاگر به ترتیب در متعهد کردن تولیدکنندگان برای تولید محتوای مبتنی بر ارزشهای فرهنگی ایرانی چیست؟
طبعاً نقش پلتفرمها در این دوره از حیات رسانهای کشور بسیار حائز اهمیت است، البته نحوۀ مدیریت آنها بر هدایت جریان تولید محتوا اثر بیشتری دارد . پیامرسانها در بین قشر جوان ما مصداقی برای تمایز روشنفکران از عامه مردم شده اند، جوانان نیز به همین دلیل رغبت زیادی به عضویت و استفاده از این پیامرسانها و همینطور شبکههای اجتماعی دارند . متأسفانه برخی از مخاطبان پشت کردن به رسانه ملی و همینطور استفاده از شبکههای اجتماعی را نشانهای از شخصیت اجتماعی برتر برای خود میدانند .
اکنون به دنبال ریشهیابی علل این مسئله نیستیم اما شرایط حاکی از این است که مدیریت پلتفرمها باید بر تمام جنبههای فرهنگی مسلط باشند، درحالیکه امروز تخصص مدیران این پلتفرمها حوزه فنی است، متأسفانه آنها شناختی از فرهنگ و جنبههای گوناگون آن ندارند، هم آوردی نرم را نمیشناسند بنابراین امکان مواجهه با آن را ندارند . نقش رسانه ملی و این پلتفرمها در آگاهی بخشی
به مردم انکار ناشدنی است، آنها باید خطر تهاجم فرهنگی را به مردم یادآور شوند. تهاجم فرهنگی مسئله قابلاغماضی نیست، جبهه کفر در عرصه نبرد فرهنگی بیش از هر زمینه نظامی دیگری در نبرد سخت، انرژی خرج کرده است. دیدگاهها آنها این است که مخاطب اختیاری برای انتخاب محتوای تولیدی خود نداشته باشد اما تصور کند که به اختیار خود محتوای مورد نیازش انتخاب و دنبال میکند! بنابراین تولید محتوا و مدیریت آن در این پلتفرمها از اهمیت ویژهای برخوردار است .
فکر میکنید هنرمندی که دغدغه انقلاب و ایران را دارد، برای رشد فرهنگ این کشور باید رفتار خود را بر پایه چه اصولی استوار کند ؟
هنرمندانی که دغدغه انقلاب را دارند همچنین گروهی که ناخواسته تحت تأثیر تهاجم فرهنگی غرب قرار گرفتند، نقش اساسی در تحقق این موضوع ایفا میکنند. متأسفانه برخی از هنرمندان ما تصور میکنند که هراندازه جامعه ایران را سیاهتر نشان دهند، افتخار بیشتری نصیب آنها میشود! معتقدم هنرمندان انقلابی ما وظیفهدارند که از این گروه حمایت کنند تا در مسیر اهداف متعالی انقلاب به فعالیت هنری خود ادامه دهند .وظیفه مدیران و سیاستگذاران این است که از هنرمندان فعال همینطور دلسوزان متخصصی که به دلایل مختلف از صحنه اجرا فاصله گرفتهاند، حمایت جدی انجام دهند تا به تولید محتوای فاخر بپردازند، آنها نیازمند توجه جدی مدیریت فرهنگی کشور و متمرکز شدن در فعالیتهای کاری هستند، البته هنرمندان ما نیز باید در ترغیب مدیران فرهنگی برای گام برداشتن در این مسیر تلاش نمایند .
سریال قورباغه , علی پژوهش
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.