قهرمان آتش به اختیار
گروه اجتماعی
شاید شبیه قصه ها باشد؛ این که پسری ۱۵ ساله، وقتی مثل تمام هم سن و سالهایش، هوش و حواسش پی بازی و سرگرمی است، با شنیدن صدای انفجار از خانه همسایه، بی درنگ به دل آتش می زند تا جان آدمها را از مرگ برهاند. کاری که علی لندی، قهرمان ۱۵ ساله ما کرده از دل کتاب های قصه بیرون نیامده، از دل واقعیت سر برآورده است و می تواند دستمایه ای برای نویسندگان باشد و تبدیل به قصه ای پرفروش شود. برای اینکه بتوانی قهرمان شجاع و از خودگذشته یک قصه باشی، یک قصه پرکشش و خواندنی، حتما نباید جوان و یا میانسال باشی، گاهی قهرمان قصه می تواند یک نوجوان ۱۵ ساله باشد، درست مثل علی که سیاوش وار همچون قهرمان افسانهای در داستانهای شاهنامه، خودش را برای نجات جان انسانها به آتش می زند. خیلی ها او را قهرمان دهه هشتادی ها می خوانند، قهرمانی که به عمویش گفته بود، «هر شخص دیگری نیز به جای من بود همین کار را میکرد و اگر دوباره چنین اتفاقی رخ دهد باز هم همین کار را انجام خواهم داد.» باید داستان علی را بارها و بارها روایت کرد و کاش به جای قصه های تخیلی، داستان واقعی علی را به بچه ها معرفی کنیم.
برخی کاربران شبکه های اجتماعی در این باره نوشته اند، «پطروس فداکار فقط انگشتش بی حس شد
دهقان فداکار فقط پیرهنش سوخت
و هرکدوم به اسطوره فداکاری تبدیل شدند
علی_لندی هم کل بدنش بی حس شد و هم کل بدنش سوخت.
داستان شهید علی لندی باید سالیان سال به عنوان اسطوره فداکاری به نسل های فعلی و بعدی معرفی بشه»
«ای کاش به داستان فداکاری های واقعی نوجوانانی چون حسین فهمیده وبهنام محمدی وعلی لندی پرداخته شود. هنوز هم این سرزمین حسین فهمیده دارد…»
همه ما ماجرای شجاعت و ایثار علی لندی، نوجوان ایذهای را شنیده ایم، او که پس از وقوع آتشسوزی در خانه همسایه بهدل آتش میزند تا زنی میانسال و زنی سالخورده را از مرگ نجات دهد اما خودش با ۹۱ درصد سوختگی بستری شد و سرانجام هم جانش را از دست داد. حالا در فضای مجازی خبر از خودگذشتگی این نوجوان دست به دست می چرخد و برخی هم پیشنهاد داده اند که اقدام فداکارانه او در کتاب های
درسی چاپ شود. خبرنگار خوزستانی با انتشار توییتی نوشته است: «آیا کسی هست قصه علی لندی، نوجوان ایذهای را که فداکارانه برای نجات ساکنان خانه همسایه به دل آتش زد، در کتابهای درسی چاپ کند؟»
این اتفاق آنقدر بزرگ است که نه فقط در کتاب های درسی بلکه باید به شیوه های مختلف آن را بازخوانی کرد.
ماجرا چه بود؟
علی که ۱۸ شهریورماه به خانه خالهاش رفته بود، متوجه شد در خانه همسایه اتفاقی افتاده است. زنی۸۰ ساله و دخترش به دلیل آتش گرفتن کپسول پیکنیک در میان شعلههای آتش گرفتار بودند و جانشان به خطر افتاده بود. در این شرایط بود که پسر ۱۵ ساله با شجاعت به دل آتش زد و کپسول پیک نیک را برداشت و با خود به خانه خالهاش برد تا از بالکن بیرون بیندازد و پیرزن و دخترش را آرام کند اما چون بالکن حفاظ داشته، آتش به لباس و پاهایش می گیرد اما بازهم اعتنایی نمیکند تا اینکه در حین پرتاب، خودش شعلهور میشود و در آتش میسوزد. پسر و دختر خاله علی، او را میکشند زیر دوش آب تا با پاشیدن آب روی بدن نحیف این نوجوان تا زمان رسیدن آمبولانس از سوختگی بیشتر او جلوگیری کنند؛، آتشنشانی و اورژانس میرسند. علی و پیرزن و دخترش به بیمارستان سوانح و سوختگی طالقانی در پاداد اهواز منتقل میشوند. شدت سوختگی ۹۱ درصدی علی باعث میشود که پزشکهای اهواز پیشنهاد انتقال او را به بیمارستان سوانح و سوختگی امام موسیکاظم (ع) اصفهان بدهند. علی به اصفهان میرسد و در بخش «آی سی یو» تحت مراقبتهای ویژه قرار می گیرد.
به پدر علی پیشنهاد میدهند که شکایت کند، اما او می گوید، پسرم از روی آگاهی؛ همسایه را نجات داده و من اجر این فداکاری پسرم را خراب نمیکنم. مقدّر بود که علی با این فداکاری جان چند نفر را نجات دهد. پسرم یک قهرمان است و همیشه در زندگیاش اینگونه بوده است. آخر قصه علی، مرگی فداکارانه بود. او دچار نارسایی تنفسی ناشی از سوختگی استنشاقی شد و درنتیجه جان خود را از دست داد. رئیس بیمارستان سوانح سوختگی امام موسی کاظم(ع) قصه مرگ نوجوان ایذه ای را اینگونه شرح داده است: «پزشکان چندین مرتبه قصد عمل جراحی علی را داشتند اما به دلیل افت اکسیژن او چنین امری ممکن نبود و مورد عمل جراحی قرار نگرفت. هرچند کادر درمان بیمارستان تمام زحماتی که امکان پذیر بود را برای احیای زندگی او انجام دادند ولی متخصص بیهوشی بیمارستان به دلیل ریسک در عمل، اجازه این کار را نداد. معمولا بیمارانی که دچار سوختگی عمیق و بیش از ۵۰درصد میشوند هیچ پیشبینی برای ادامه حیات آنان وجود ندارد چراکه حتی بیماری با سوختگی ۹۵درصد نیز وجود داشته که زنده ماند و برعکس بیمار دیگری هم بوده که با عارضه ۵۵درصد سوختگی فوت شد. مقاومت بدن بیماران تعیین کننده حیات و یا مرگ آنان هست اما متاسفانه عمق سوختگی علی زیاد بود و سوختگی استنشاقی نیز مضاف بر آن شد که درنتیجه علیرغم تلاش پزشکان متاسفانه قهرمان نوجوان کشورمان به دامان مرگ گرفتار آمد. تا قبل از فوت متوفی به درخواست خانواده او کمیسیون ویژه پزشکی نیز تشکیل دادیم تا پیگیریهای لازم و تخصصی انجام شود همچنین تمام فعالیتهایی که به بهبود او کمک میکرد هم همواره انجام شد اما علی دیگر به این دنیا تعلق نداشت.»
ایثار و فداکاری همواره جزو بهترین اعمال در هر جامعه بوده و در دیدگاه تمامی انسانها جایگاه ویژهای دارد، روایات و احادیث زیادی از معصومان وارد شده که ارزش ایثار را در دید مردمان نمایان ساخته از جمله حضرت علی(ع) فرمودند: ایثار و از خود گذشتگی بالاترین درجه ایمان است.
احساس دلبستگی به سرنوشت دیگران
در جامعه گاهی برخی از افراد چنان به سرنوشت دیگران احساس دلبستگی و مسئولیت میکنند که گویی به تنهایی عهدهدار کار همه هستند و همواره آخرین حد بخشش و نهایت از خود گذشتگی و ایثار نسبت به دیگران را نشان میدهند نمونه اینها را در دوران مدرسه در کتابها خواندهایم و نمونه عملی آن را هم بارها در جامعه دیدهایم، مثل شهیدان هشت سال دفاع مقدس و اکنون هم سالهاست که اخبار متعددی از فداکاری میشنویم.
ریزعلی خواجوی در یک شب سرد زمستانی وقتی متوجه شد ریل قطار آسیب دیده است پیراهنش را از تن بیرون آورد و به آتش کشید و راننده قطار را متوجه خطر کرد و مسافران را نجات داد و یا معلمی که در زمستان ۷۶ با به خطر انداختن جان خود، جان ۳۰ دانشآموز را از مرگ نجات داد، او برای نجات جان دانشآموزانش از آتش بخاری نفتی، خود را به آتش زد و دچار سوختگی شد و پس از تحمل سالها رنج و سختی در سال ۹۱ با زندگی وداع کرد و امروز دوباره این فداکاری در ایذه تکرار میشود، نوجوانی که ققنوسوار دل به آتش میزند و برای نجات زندگی ۲ نفر خودش میسوزد.
این گذشتها و فداکاریها نشان از آن دارد که هنوز هم هستند کسانی که جان خویش را سپر مردمانی میکنند که با مرگ دست و پنجه نرم میکنند، تا ایثار و نوعدوستی مهجور و تنها تعریفی تاریخی در یک کتاب فرهنگ قدیمی نباشد.
ایثارگری در ذات تربیتی نوجوان ایذه ای
در این زمینه با «علیرضا شریفی یزدی» پژوهشگر مسائل اجتماعی و جامعه شناس گفت و گو کردیم تا او ایثارگری این نوجوان دهه دهشتادی را مورد تحلیل و واکاوی قرار دهد. شریفی یزدی کوتاه و مختصر به ما می گوید: «ایثارگری وظیفه ذاتی هر انسانی محسوب می شود و در ذات هر انسانی نوعی تعاون و همکاری و ایثارگری و تقسیم امکانات وجود دارد و در خانواده هایی که ایثارگری آموزش داده می شود، فرزندان با این مفهوم آشنا می شوند و خیلی ربط به این ندارد که فرزندان متعلق به کدام دهه باشند. از سوی دیگر در سن نوجوانی، هیجانات بر بچه ها غالب است و هیجان هم به دو دسته مثبت و منفی تقسیم می شود و بر نوجوان ایذه ای که جانش را برای جان آدمها از دست داده، هیجان مثبت غلبه یافته است. بی تردید او در بستر خانواده، ایثارگری و کمک را آموخته و در واقع ایثارگری در ذات تربیتی نوجوان ایذه ای نهادینه بوده است. بنابراین اگر کودکان و نوجوانان ما در بستری رشد کنند که مسئله ایثارگری و کمک به دیگران جزء ویژگی های تربیتی شان باشد حتما این مفاهیم را فراگرفته و در ارتباطات اجتماعی خود به کار می گیرند. نکته دیگری هم که اهمیت دارد این است که در فرهنگ ایرانی، ایثار نهفته است و ما جامعه ای جمع گرا هستیم و برخلاف جوامع فردگرا، ارتباطات قوی تر و ریشه ای تر است و این فرهنگ هم از طریق ادبیات و هم دیدن فیلم و نقل قول منتقل می شود، بنابراین نمی توانیم بگوییم نسل جدید ما فاقد همدلی و همراهی و ایثارگری و فداکاری است و اگر بخواهیم به صورت نسلی نگاه کنیم طبیعتا نسل دهه شصت ما جانبازی و ایثار را بیشتر دیده اند اما بازهم این موضوع دلیلی نمی شود
برای آنکه دهه های جدید، از جمله دهه هشتادی ها، ایثار و از خودگذشتگی را ندانند و فداکاری نوجوان ایذه ای مصداق همین مسئله است.»
تغییر نگرش درباره دهه هشتادی ها
پیش از این بحث های فراوانی درباره دهه هشتادی ها مطرح بود و نتایج بسیاری از مطالعات پژوهشی و میدانی درباره این نسل، توصیفات و ویژگی های عجیب، متناقض و نامتعارفی را گزارش میداد. بهطور مثال، دهه هشتادی ها بیشتر از سایر نوجوانان و جوانان، تمایل به استفاده از لباس های به اصطلاح «پاره و دوخت ناقص» دارند. گرایش بسیار به شنیدن موسیقی های «فرا رپ» غربی دارند.
نسلی که به قول برخی جامعه شناسان جایگزین نسل سوم و یا مدل جدیدتری از آن شده است. متاسفانه گسترش استفاده از ماده مخدر «گل» و توزیع انواع تصاویر و فیلم های پورنوگرافیک و خشن توسط برخی افراد سودجو میان تعدادی از نوجوانان، منجر به وقوع انواع درگیری نوجوانان با والدین خویش و ایجاد فاصله و تفاوت بیشتر میان نسل ایشان شده است. در این رابطه اخیرا برخی از پژوهشگران به وجود نوعی «آنارشیسم پنهان» میان دهه هشتادی ها که روز به روز نیز بر نافرمانی آنها افزوده می شود، اشاره دارند که به زعم آنها امروز به تقابل این نسل با خانواده ها محدود شده و در فردایی نزدیک به مقابله ای آشفته، خشن و بی هدف با جامعه منجر خواهد شد. البته می توان گرایشات آنارشیستی مذکور را محصول و پدیده ورود نامتوازن و غیر اصولی فرهنگ پسا مدرن به داخل کشورمان و عدم انطباق آن با فرهنگ بومی و ایرانی – اسلامی دانست و توصیفات مذکور نشانگر «بحران هویتی»است که بخشی از نوجوانان را درگیر خود ساخته است اما در حال حاضر می توان با صراحت تاکید کرد، آنچه گفته شد قطعا تمام اعضای نسل دهه هشتاد را در بر نمی گیرد و به عبارت بهتر، نوجوان ایذه ای تعریفی که از دهه هشتادی ها ارائه می شد را تغییر داد و از این پس باید قصه قهرمانی این نوجوان را در کتابها خواند.
علی لندی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.