قهرمانی که ذخیره انقلاب بود
وحید عظیمنیا
سخن گفتن درباره قهرمانی که به معنی اَتَمِّ وَجه ذخیره انقلاب بود اما هرگز حقوق نجومی نگرفت و حتی حاضر نشد به خاطر زندگی مادی بدون دغدغه، عطای کشورش را به لقایش ببخشد، حداقل از زبان ذرهای چو این قلم خارج است.
قهرمانی که از حدود ۷ سال قبل از شهادتش میدانست اسمش در فهرست ترور سرویسهای جاسوسی قرار دارد اما نه تنها پا پس نکشید بلکه با تمام توان و قدرت پای صنعتی ماند که این صنعت برای همیشه در تاریخ این سرزمین خواهد ماند و ایران عزیزمان را وارد «باشگاه جهانی هستهای» کرد.
هم او که با زحمات مخلصانه و شبانهروزی «غنیسازی ۲۰ درصد» را به ارمغان آورد؛ ارمغانی که کشورهای قلدر دنیا را مجبور کرد به پای میز مذاکره هستهای با ایران بیایند و نتیجهای بسازند به نام برجام.
اگر نبود «توانایی هستهای» و «توان دفاعی»، هنر دیپلماسی به خودی خود کاری از پیش نمیبرد و کسی هم جرئت نمیکرد باد به غبغب بیندازد و در گرمای اصطکاکی انتخابات از رقیب بپرسد: «شما بلدید مذاکره کنید؟!»
واژهای به نام «نمیتوانم» در قاموس او جای نداشت. به قول همسرش که او نیز از ذخایر انقلاب و دانشمندان هستهای کشورمان است، اگر مشکلی پیش میآمد به خانواده چیزی نمیگفت و اگر میپرسیدند چیزی شده است؛ میگفت: «یه مشکل کوچکی هست، انشاءالله حل می شود» یا «یه مشکل کوچکی بود، حل شد.»
قهرمان ما به معنی واقعی کلمه انسان سادهزیستی بود؛ چه آن زمان که تازه داماد بود و مراسم عروسیاش را در سلف دانشگاه برگزار کرد و چه آن زمانی که مهمترین پروژه، غنیسازی ۲۰ درصد را به ارمغان آورد و با رادیوداروهای راکتور تحقیقاتی تهران برای بیماران هموطن زندگی و برای نظام اسلامی آبرو خرید حتی حاضر نشد یک ریال بگیرد؛ بله حتی یک ریال بابت کاری که به قول رئیس سازمان انرژی اتمی اگر هر مبلغی بابت آن طلب میکرد، حتما به او پرداخت میشد یا به قول دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی اگر بابت کاری که کرد (دستیابی به غنیسازی ۲۰ درصد) میلیاردها تومان میخواست نظام حاضر بود پرداخت کند. اما دریغ از دریافت یک ریال.
البته زمانی بنا بود که او را وارد حیطه اجرایی کنند که بحمدالله نشد چرا که حیف بود وقت چنین متخصصی صرف امور اجرایی میشد؛ استاد مطهری در کتاب «انسان کامل» میگوید: «معالأسف بوعلی سینا مدتی وزیر بود…» یعنیای کاش آن وقتی که صرف امور اجرایی کرد هم در اختیار مباحث علمی بود. خوشبختانه این «ای کاش» درباره قهرمان ما پیش نیامد.
وطنپرستی که به تورم رگ گردن و درازی زبان نیست؛ عمل میخواهد و جَنَم؛ او برای کشورش سنگ تمام گذاشت و وقتی پیشنهاد رحل اقامت در فلان کشور غربی با ضمیمههای مالی و رفاهی آنچنانی که شوربختانه برخیها برای دست یافتن به آن وطنفروشی میکنند؛ به او میشد بر میآشفت که چرا وطن و کشورش را بگذارد و برود.
قهرمان ما در سال ۱۳۴۵ در زنجان متولد شد. تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در زنجان، دوره کارشناسی ارشد را در رشته مهندسی الکترونیک در دانشگاه صنعتی امیرکبیر (از سال ۱۳۶۳ تا سال ۱۳۶۸)، دوره کارشناسی ارشد را در رشته مهندسی هستهای در دانشگاه صنعتی شریف (از سال ۱۳۶۹ تا سال ۱۳۷۱) و دوره دکتری در رشته مهندسی هستهای را در دانشگاه امیرکبیر از سال ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۷ گذراند. همه مقاطع تحصیلی را در این کشور گذراند و دانشمند نامدار و البته مفید به معنی واقعی کلمه هم شد.
برگزاری دورههایی همچون «کارگاه آموزشی آشنایی با کدهای محاسباتی راکتورهای هستهای» از جمله سوابق اوست.
یکی از طرحهای مهم او، طراحیهای تئوریک مربوط به ساخت نسل جدید راکتورهای هستهای است که بازتاب زیادی نیز در مراکز علمی جهان داشت. او از جمله کارشناسان ارشد مبارزه با کرم رایانهای استاکس نت بود.
مگر میشود از نیکویی چنین قهرمانی حرف زد و از معنویت او که ریشه همه خوبیهاست، سخن نگفت؛ باز از سخنان همسرش که این نگارنده چندی پیش با او به گفتوگوی دو ساعته نشسته است، وام میگیرم: «انصافا همه چیزش به یک نقطه وصل بود یعنی واقعا یک نقطه کانونی داشت و آن نقطه کانونی رضایت خدا و دستورات قرآن بود و همه چیز بر اساس آن بود یعنی رفتار و کردارش، گفتارش، درس خواندنش، ادب و تواضعی که داشت نماز خواندنش، خیراتش، عصبانیتش و همه چیزش به این نقطه وصل بود.»
به قول رئیس سازمان انرژی اتمی «او از جمله افرادی بود که مصداق این عبارت است که یک شبه ره صد ساله را طی کرد. او نه تنها در علوم تخصصی به درجه ممتاز رسیده بود بلکه در تهذیب نفس هم به مراتب عالی انسانی رسیده بود. هم دین داشت هم علم.»
هرگز فراموش نمیکنم کلاس خبرنگاری روز دوشنبه ۸ آذر ۱۳۸۹ را که تلفن همراه استاد زنگ خورد؛ بعد از مدتی سکوت گفت «شنیدید که امروز یکی از دانشمندان هستهای کشورمان ترور شد؛ از تحریریه (واحد مرکزی خبر)تماس گرفته بودند تا اگر امکان دارد مصاحبه رئیس سازمان انرژی اتمی را که در حال گریه هست پخش کرد.» قطعا هرکسی به اندازه علیاکبر صالحی قهرمان ما را میشناخت گریه میکرد و با گذشت ۱۰ سال از آن حادثه تلخ هنوز گریه برای او بدیهی است اما گریه برای او نافی بالیدن سرزمینمان به داشتن چنین قهرمانی نیست.
اینکه شبکهٔ جهانی صهیونیسم اعم از آمریکا و اسرائیل و … در ذلیلانهترین حالت ممکن دست به ترور دانشمندان این مرز و بوم زدند، معنایی جز وحشی بودن آنها و تلاش برای توقف مسیر پیشرفت مردمان این سرزمین ندارد، اما مگر این مسیر قابل توقف است؟ مگر دانشجویان تربیت شده همو نبودند که صنعت هستهای و فناوری غنی سازی ۲۰ درصد را به پیش راندند و میرانند.
اگر آن روز که دکتر بهجت قاسمی میخواست برود کمک کند اما به دلیل انفجار بمب و شکستگی پا نمیتوانست و صرفا میگفت «مجید من»، امروز دیگر فقط «مجید او» نیست و به واسطه کمکهای غرورآفرینی که به این مرز و بوم کرده «شهریار هستهای ایران» است و مردم قدردان زحمات شهید هستهای خودشان هستند.
شهدای هسته ای , شهید مجید شهریاری , وحید عظیم نیا
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.