قبله عشق و اعتقاد ایران - روزنامه رسالت | روزنامه رسالت
شناسه خبر : 86752
  پرینتخانه » فرهنگی, مطالب روزنامه, ویژه تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱۴۰۲ - ۶:۳۵ |
گویی تمام ایران صحنی است از صحن‌های حرم پاره تن پیامبر خدا

قبله عشق و اعتقاد ایران

آمدم بگویم خوش به حال مشهدی‌ها، هر وقت دلتنگ شدند بین آن‌ها و شما چند ایستگاه اتوبوس یا مترو، یا یک تاکسی فاصله است. بعد گفتم نکند مشهدی‌ها می‌گویند خوش به حال غیرمشهدی‌ها؟ که دلتنگ می‌شوند و می‌سوزند و صفا می‌کنند؟ که یاد تو می‌کنند و تو یادشان می‌کنی؟ که صدایت می‌کنند و صدایشان می‌کنی؟ سر صف‌های نمازجماعت حرم، هر وقت می‌شنویم «زائرین و مجاورین حرم»، حسودی‌مان می‌شود به مجاورین.
قبله عشق و اعتقاد ایران

گروه فرهنگی
آمدم بگویم خوش به حال مشهدی‌ها، هر وقت دلتنگ شدند بین آن‌ها و شما چند ایستگاه اتوبوس یا مترو، یا یک تاکسی فاصله است. بعد گفتم نکند مشهدی‌ها می‌گویند خوش به حال غیرمشهدی‌ها؟ که دلتنگ می‌شوند و می‌سوزند و صفا می‌کنند؟ که یاد تو می‌کنند و تو یادشان می‌کنی؟ که صدایت می‌کنند و صدایشان می‌کنی؟ سر صف‌های نمازجماعت حرم، هر وقت می‌شنویم «زائرین و مجاورین حرم»، حسودی‌مان می‌شود به مجاورین. ما زائرها بر می‌گردیم، امشب، فردا، این هفته. بالأخره بر می‌گردیم. اما نکند مجاورین با خود می‌گویند خوش به حال زائرها، با چه حالی می‌آیند زیارت، با چه حالی وداع می‌کنند. واقعیتش این است که زائر و مجاور زیاد فرقی ندارند. همه در فراق‌اند، پای خورشید که وسط باشد. راستش حق با حجت اشرف‌زاده است. «هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم؛ اندوه بزرگی است چه باشی چه نباشی». حق با مرحوم کریمخانی است. «لایق وصل تو که من نیستم؛ اذن به یک لحظه نگاهم بده». حتی در رضوان شما هم شوق وصل نمی‌خوابد. بی‌جهت نیست که دور ضریح آنگونه قیامت است. کیست که دلش نخواهد در آغوشتان بگیرد؟ اگر دست به شما نمی‌رسد، به مزارتان، اگر به آن هم نمی‌رسد به ضریحتان. پیرمرد که دیگر دست و پای میان شلوغی رفتن را ندارد، سرش را روی سنگ‌های مرمر دیوارهای مهربان حرم می‌گذارد و می‌گرید، انگار که بغلتان کرد. گفتم دیوارهای مهربان؛ لبخند مهربانی آن دیوارها را، انصافا ندیده‌ایم؟ گرمای آغوش امام را حس نکرده‌ایم؟ احوال‌پرسی امام را نشنیده‌ایم؛ دستی که روی سرمان آمد را ندیدیم؟ دیدیم. «بلذیذ مناجاتهم» همه این‌ها را دیدیم. نه فقط جواب سلام را. که جواب همه چیز را. جواب بوسه را با بوسه، جواب خواسته را با اجابت، جواب اشک را با دلجویی، جواب عشق را با عشق. امام رضا؛ هرچه درباه شما گفتند راست بود. حق با علامه طباطبایی است. «همه امامان علیهم‌السلام لطف دارند، اما لطف حضرت رضا علیه‎السلام محسوس است؛ همه امامان معصوم علیهم‌السلام رئوف هستند، اما رأفت حضرت امام رضا علیه‌السلام ظاهر است». حق با آیت‎‌الله جوادی آملی است: «هیچ موجودی از هیچ موجود دیگری راضی نمی‌شود، مگر به وساطت مقام امام هشتم؛ هیچ انسانی به هیچ توفیقی دست نمی‌یابد و خوشحال نمی‌شود، مگر به وساطت مقام رضوان رضا سلام الله علیه؛ و هیچ نفس مطمئنه‌ای به مقام راضی و مَرضی بار نمی‌یابد، مگر به وساطت مقام امام رضا! او نه چون به مقام رضا رسیده است، به این لقب ملقّب شده است؛ بلکه چون دیگران را به این مقام می‌رساند، ملقب به رضا شد. ممکن است در بین آحاد امت کسانی باشند که به مقام رضوان راه پیدا کنند؛ چون پایان بخش سوره مبارکه فجر که فرمود: یا أیَّتُهَا النَّفسُ المُطمَئِنَهُ ارْجِعِی إلی رَبِّکِ راضِیَهً مَرضِیَّه مخصوص ائمه نیست، شامل سایر انسان‌های ملکوتی‌منش هم می‌شود. ممکن است در بین امّت کسانی باشند که دارای نفس مطمئنه و نائل به مقام راضِیَهً مَرضِیَّهً بشوند، امّا رضا نخواهند بود. آنها جزء امت‌اند، ولی امام رضا واسطه است که چنین افرادی در بین امّت به مقام راضِیَهً مَرضِیَّهً راه پیدا می کنند. اهداف جزئی هم مشمول این اصل کلّی است. اگر کسی در کارهای جزئی موفق شد و راضی شد؛ چه بداند چه نداند به برکت امام رضا است. اگر فرزندی کوشید، رضای پدر و مادر را فراهم کرد؛ چه بداند و چه نداند، به وساطت مقام امام رضا است. و اگر عالم حوزوی یا اندیشور دانشگاهی به مقام علم و دانش بار یافت و بر کُرسی استادی تکیه زد و راضی شد؛ چه بداند چه نداند به وساطت مقام ایشان است». حق با ناصرالدین شاه قاجار است: «کجا هوای شهنشاهی زمین دارم؛ که کفشداری سلطان هشتمین دارم». حق با پروفسور سمیعی است: «جایی که اسم امام رضا باشد، اسم من محو می‌شود». حق با آیت‌الله بهجت است: «مگر می‌شود کسی از امام رضا چیزی بخواهد و به او عطا نشود؟» حق با قیصر امین‌پور است: 
کوچه‌های خراسان تو را می‌شناسند
موج‌های پریشان تو را می‌شناسند
پرسش تشنگی را تو آبی٬ جوابی
ریگ‌های بیابان تو را می‌شناسند
نام تو رخصت رویش است و طراوت
زین سبب برگ و باران تو را می‌شناسند
هم تو گل‌های این باغ را می‌شناسی
هم تمام شهیدان تو را می‌شناسند
حق با شماست که در جمع مردم نیشابور فرمودید: «سَمِعتُ أبی جَعفَرَ ابنَ مُحَمَّدٍ یقولُ: سَمِعتُ أبی مُحَمَّدَ بنَ عَلِی یقولُ: سَمِعتُ أبی عَلِی بنَ الحُسَینِ یقولُ: سَمِعتُ أبِی الحُسَینَ بنَ عَلِی بنِ أبی طالِبٍ یقولُ: سَمِعتُ أبی أمیرَ المُؤمِنینَ عَلِی بنَ أبی طالِبٍ یقولُ: سَمِعتُ رَسولَ اللّه یقولُ: سَمِعتُ جَبرَئیلَ یقولُ: سَمِعتُ اللّهَ جَلَّ جَلالُهُ یقولُ: لا إلهَ إلَّا اللّهُ حِصنی، فَمَن دَخَلَ حِصنی أمِنَ مِن عَذابی. قالَ: فَلَمّا مَرَّتِ الرّاحِلَةُ نادانا: بِشُروطِها، و أنَا مِن شُروطِها؛ ز پدرم، محمّد بن علی شنیدم که می فرماید: از پدرم، علی بن الحسین شنیدم که می فرماید: از پدرم، حسین بن علی بن ابی طالب شنیدم که می فرماید: از پدرم، امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب شنیدم که می فرماید: از رسول خدا شنیدم که می فرماید: از جبرئیل شنیدم که
 می فرماید: از خداوند جلّ جلاله شنیدم که می فرماید: (کلمه) لا اله الا اللّه حصار من است و هرکس وارد حصار من شود از عذابم در امان است. اسحاق می گوید: چون شتر به راه افتاد حضرت با صدای بلند به ما فرمود: اما این شرط هایی دارد و من از شرط های آن هستم». حق با شماست و شما با حقید؛ همچون امیرالمؤمنین علیه‌السلام که هم‌نام و هم کنیه اویید. حق با فرزندتان جوادالأئمه علیه‌السلام است: «زیارة اَبی افضل، و ذلک انّ ابا عبد الله صلوات الله علیه یزورُهُ کلُّ النّاس و ابی صلوات الله علیه لا یزورُهُ الّا الخواصُّ من الشّیعة؛ برتری زیارت پدرم از زیارت امام حسین(ع) از آن رو است که امام حسین را همه مردم زیارت می کنند، ولی پدرم را جز خواصّ از شیعیان زیارت نمی کنند». حق با پدرتان امام کاظم علیه‌السلام است: «وقتی روز قیامت شد، هر که ائمه را زیارت کرده، با ما و کنار ما خواهد نشست، منتهی زائران قبر فرزندم علی ـ علیه‌السلام ـ از نظر رتبه برتر و هدیه ای که دریافت می کنند، نزدیکتر به ما خواهند بود. 

|
برچسب ها
,
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : ۰
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.