فرهنگ قاچاق!
حامد حاجيحيدري تمايلي هست تا هرچه اين روزها بر اقتصاد کشور ميگذرد، يا ناشي از تحريمها دانسته شود، يا در سوي مقابل ناشي از بيتدبيري دولت محسوب گردد ولي مسير سوم تحليلي هم هست که اغلب، کسي تمايل ندارد، به آن توجه کند؛ دقيقا به همان دليلي که کسي دوست ندارد تا قطعه دوم “مرغ […]
حامد حاجيحيدري
تمايلي هست تا هرچه اين روزها بر اقتصاد کشور ميگذرد، يا ناشي از تحريمها دانسته شود، يا در سوي مقابل ناشي از بيتدبيري دولت محسوب گردد
ولي مسير سوم تحليلي هم هست که اغلب، کسي تمايل ندارد، به آن توجه کند؛ دقيقا به همان دليلي که کسي دوست ندارد تا قطعه دوم “مرغ سحر ناله سحر کن” را بخواند؛ قطعه اول “مرغ سحر” نقد دولت است و آوازخوانان بسياري آن را ميخوانند ولي قطعه دوم به نقد شماري از مردم ميپردازد که کسي تا حال جرات خواندن آن را نداشته است؛ واقع آن است که بخش دوم نيز بخش مهمي از الگوي تحليلي کامل ملکالشعراء بود: عمر حقيقت به سر شد، عهد و وفا بياثر شد … راستي و مهر و محبت فسانه شد … قول و شرافت همگي از ميانه شد …
هر چند که تحريمها در وضع و حال فعلي اقتصادي و کمبودها مؤثر هستند؛ هر چند که بيتدبيري قابل ملاحظه و بيسابقهاي در اين دولت هست، ولي، بيگمان، شماري از ما که از هر فرصتي براي “سودجويي” بهره ميبريم نيز مقصر هستيم.
زماني “سودجويي” و”جستن سود”، عنواني تحقيرآميز تلقي ميشد و حتي هنوز هم قدري آثاري از شماتت در اين تعبير هست، ولي در عمل “سودجويي”، در ديدگاه ما موجه ميدارد که وقتي قيمت گوشت در سليمانيه عراق به نحوي است که صدور آن بدانجا سودآورتر از ارسال به بازار کشور باشد، سود فردي به قيمت معضل دروني اولويت يابد؛ بماند که همين شهرنشيناني که ميخواهند گوشت مصرف کنند، زماني به قيمت راحتي خود، نفع روستانشين دامدار و زارع را به مخاطره افکندهاند. همين وضع در مورد آرد گندم صورت گرفته و ميگيرد و برخي نانوايان که سهميه آردي که براي تدارک نان مردم دريافت ميدارند، به قناديها يا از آن بدتر، به قاچاقچيها ميسپارند تا گرانتر در سليمانيه و افغانستان و پاکستان به فروش برسد. گويا تا وقتي که سال ۹۸ به اتمام برسد، موج از پس موج
“قاچاق” رهاوردي براي ما خواهد داشت. قاچاق گازوئيل حل نشده، معضل پتروشيمي و پت شروع ميشود و تا پت حل نشده، داستان گوشت شروع ميشود؛ گوشت حل نشده، آرد شروع ميشود؛ آرد حل نشده، … ؛ ما با يک “فرهنگ قاچاق” مواجهيم!
“فرهنگ سودجويي”، به شکلگيري نحوي “فرهنگ قاچاق” منجر شده است؛ با اين ترتيب، راستي و مهر و محبت افسانه ميگردد، و قول و شرافت از ميانه پر ميکشد. شخصيت “سودجو”ي امروز، که از بس معمولي شده، تعبير ديگري از “شهروند” به حساب ميآيد، نه تنها خصلت ملي خود را به طور عمده از دست داده و دفاع از منابع ميهن و مردم را به کناري مينهد، بلکه از آن بيش، دين و ملت را از مسير دنياطلبي گذر داده است و ملغمه عجيبي براي بر باد سپردن جامعه ميسازد. صرفنظر از اين که استمرار اين وضع، چه شرايط وخيم اقتصادي را به بار ميآورد و موجب اتصال نامشروط و نامحدود و
غير قابل کنترل اقتصاد کشور به يک اقتصاد بحرانزده سرمايهداري و “سودجويي” ميگردد، آنچه مايه نگراني ديگر است، تأثير وخيم اين شرايط بر فرهنگ و روابط اجتماعي است.
تاريخ دراز و پر فراز و نشيب ايران و باورهاي ديني مردم ايران و بالاخره، پديدار شدن ادبيات بسيار غني و بازتاب شرايط عيني و ذهني اين سرزمين و مردمش در آثار نويسندگان سدههاي گوناگون، چنان فرهنگي به بار آورده که “نفعطلبي” و “سودجويي” را نميپذيرد. حتي در پي آن است که نفعجويي را مهار کند و حواس انسان را به منبع اصلي فضايل در آخرت جلب نمايد و حصول آن را منوط به نوعدوستي و مسئوليتپذيري در قبال ديگران سازد. در رابطه با اين بحث، ميتوان به انساندوستي ايراني-اسلامي اشاره کرد. ايراني در تاريخ خويش به آن درجه از انسانيت رسيده که غم همه انسانهاي محنت کشيده را غم خود ميداند، چه رسد به همميهنانش. در اين ادبيات، مبهوت پرسيده ميشود که چگونه ممکن است آدمي ناظر به محنت انسانها از نيازمنديهاي مادي و غيرمادي باشد و با خيال آسوده ثروت بيندوزد و تنها به خود و منافع شخصي خويش بينديشد؟ حماسههاي پديد آمده به صورت فردي يا گروهي در سطح محلي و ملي نيز بيانگر وجود انديشهها و باورهاي نيرومندي است که نفع شخصي را به کناري ميزند.
زماني، محلههاي پولدارنشين، در واکنش به احساس منفي عامه نسبت به “سودجويي”، جدا از توده مردم زندگي ميکردند و ناچار از مخفي کردن سودپرستي خويش بودند. شخصيت “سودجو”ي نوکيسه و مدرن، خود را مخفي ميکرد. اگر بخشي از ثروتمندان سنتي ايراني، با انجام هزينههاي ديني-اجتماعي، به نحوي موفق به کاستن از احساسات منفي مردم ميشدند و اگر سرمايهداران غربي با پرداخت ماليات، افزايش اشتغال و بالاخره با دفاع از منافع ملي به طور نسبي در جامعه خويش نوعي مشروعيت به دست ميآوردند، شخصيت “سودجو”ي نوکيسه و مدرن، عمدتاً با نپرداختن ماليات، ترجيح منافع بيگانه به علت وجود سود شخصي بيشتر در آن، انتقال سرمايههاي خويش به خارج و به بخشهاي غير توليدي، اقدامي در جهت عکس انجام دادهاند.
از اولين روزهاي پخش تبليغات بازرگاني تلويزيوني، وقتي تبليغات آن بانک ميگفت: “بانک … ،،، در خدمت شماست”، صداها درآمد و اين نحو “سودجويي” که ميخواهد بگويد که تنها بانک … ،،، در خدمت شماست، خلاف اخلاق دانسته شد. ولي، اين روزها، اين که کسي رفعت خويش را به قيمت ذلت ديگران بخواهد طبيعي شده است، چرا که “سودجويي” در عمل طبيعي قلمداد ميشود. ديگر طبيعي است که يک تبليغ مايع ظرفشويي قدرت خود را به ضعف ديگران مستند کند و همين کار را يک رئيسجمهور در مناظرات انتخاباتي صورت دهد. در همان سالها که تبليغات بانک… پخش ميشد، برخي را عقيده بر اين بود که براي هموار کردن راه توسعه بايد همچون اروپا دست به اصلاحات ديني و اخلاقي زد تا نفعجويي و سودجويي، يک ارزش تلقي شود. حاصل، فراوان شدن عدهاي است که صرفاً به سود خويش ميانديشند، و پرواي زيان وارده به ديگران و محيط زيست و اجتماع را نخواهند داشت.
حامد حاجيحيدري , فرهنگ قاچاق
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.