فراز مغزها
گروه اجتماعی
افتخار آفرینی دانش آموزان ایرانی در المپیادهای جهانی، مایه مسرت و شادمانی است.
حتما در خبرها خوانده اید که تیم المپیاد زیستشناسی دانشآموزی کشورمان، در سکوی نخست جهان ایستاد. تیم المپیاد ریاضی جزء هشت کشور برتر جهان قرار گرفت. تیم ملی المپیاد شیمی جایگاه پنجم جهان را از میان ۸۴کشور شرکت کننده به خود اختصاص داد. تیم المپیاد دانشآموزی فیزیک کشورمان نیز موفق شد ۲مدال نقره و ۳ مدال برنز در کشور سوئیس کسب کند.
این سلسله موفقیتها، اتفاقی بزرگی است. اتفاقی که بیانگر رشد ادامهدار نهال علم و دانش در ایران است و همچنین نمایانگر بازگشت دوباره نام ایران به عناوین برتر مسابقات علمی. این رخداد مبارک حکایت از این حقیقت دارد که در ایران، زمینه برای فتح قلههای علمی و پیشرفت جامعه نخبگان فراهم است و اعتبار علمی تحصیل در ایران در حد رسیدن به بلندترین جایگاههای جهانی بالاست. این مهم است که بدانیم ایران نخبهپرور است و نخبه ایرانی برای شکوفایی استعدادهای خود، مجبور نیست در جای دیگری باشد. موفقیت دانشآموزان ایرانی در المپیاد جهانی ریاضی پرده از ظرفیت بالای ذهن و تلاش ایرانی بر میدارد و ما را برای حفظ این ظرفیت بیبدیل، به فکر فرو میبرد. عدهای در تلاشند که القا کنند مغز ایرانی دائم در فرار است اما میبینیم که مغز ایرانی در ایران درس میخواند و سپس بر فراز مغزها و استعدادهای جهانی قرار میگیرد. احساس غرور و شعف از موفقیت علمی فرزندان ایران در پهنه جهان در جای خود طبیعی و لازم است اما در مرحله بعد باید در تکاپوی فراهمسازی هرچه بیشتر بستر فعالیت علمی نخبگان کشور باشیم. واقعیت آن است که نخبهای که در ایران بماند کم نیست و نخبهای که پس از ادامه و تکمیل تحصیلات خود در خارج از کشور به ایران بازگردد هم همینطور، اما برای ما حتی یک نخبه جوان ایرانی که سودای مهاجرت باشد نیز زیاد و سنگین است. مرحله نخست جلوگیری از مهاجرت نخبگان آن است که بدانیم این پدیده چه اندازه پیامدهای منفیای دارد.
پیامد مهاجرت
به گفته محققانی که در باب مهاجرت استعدادهای برتر علمی، مطالعات جامعی انجام دادهاند، گسترش سیل مهاجرت نخبگان و متخصصان از کشورهای در حال توسعه سبب خواهد شد که این کشورها توان بهرهگیری از علم و فناوری روز را از دست بدهند و این روند بر تولید، صادرات و توان رقابت بنگاههای اقتصادی در کشورهای مذکور اثر خواهد گذاشت.
یکی از مهمترین پیامدهای مهاجرت نخبگان در صورت عدم بازگشت به کشور را باید «مهاجرت ژنها» دانست. نظریهای که نخستین بار توسط دکتر زلفی گل شیمیدان و نخبه ایرانی و دانشمند برجسته حاضر در جمع دانشمندان یک درصد برتر جهان، مطرح و خبرگزاری ایسنا آن را بازنشر کرد. بر اساس این نظریه مفاهیم مهاجرت نخبگان را باید «با مهاجرت ژنهای هوشمند یا ژن های بالقوه دانایی و توانایی جایگزین کرد زیرا ژنها هستند که اطلاعات وراثتی را از نسلی به نسل دیگر منتقل میکنند و هوش و استعداد نیز با ژنها ارتباط لاینفک داشته و این یک اصل علمی ثابت شده است. با مهاجرت مغزها در طولانی مدت و پس از گذشت سالها ، اختلاف فاحش ژنتیکی بین کشورهای نخبهپذیر و نخبهگریز ایجاد خواهد شد. به عبارتی، هر نخبهای که از کشور خارج میشود، یک ژنوم هوشمند از کشور خارج شده و با زندگی در کشوری دیگر و ازدواج و تولید نسل در آن جا، به تکثیر ژن های هوشمند آن کشور کمک میکند؛ لذا به تدریج درصد ژن های هوشمند جوامع نخبهپذیر افزایش مییابد و در طولانی مدت و پس از گذشت سالها، اختلاف فاحش ژنتیکی بین کشورهای نخبهپذیر و نخبهگریز ایجاد خواهد شد. بدین ترتیب، جوامع نخبهگریز، با کاهش ژن های هوشمند به تبعیت بیچون و چرا از جوامع نخبهپذیر تن در داده و اداره امور جامعه با اتکا به افرادی انجام خواهد شد که از ضریب هوشی کمتری برخوردار هستند و این به عقبماندگی این کشورها میانجامد.»
آمار دقیقی از مهاجرت المپیادی ها در دست نیست
فارغ از درستی یا نادرستی این تعابیر، در این موضوع تردیدی وجود ندارد که سال هاست با جریان انتقال سرمایه انسانی به کشورهای توسعهیافته مواجهیم و مهاجرت نخبگان ابعاد پیچیدهی گوناگونی دارد. صاحب نظران بسیاری معتقدند تحلیل درست این پدیده، در گام نخست نیازمند بانک اطلاعات جامعی است که بتواند مبنای آسیبشناسیها و سیاست گذاریها قرار گیرد؛ این که بدانیم در گذشته چه قدر از این سرمایه انسانی برخوردار بودیم و هم اکنون چه میزان از این سرمایه برای ما حفظ شده است. در غیر این صورت آنچه ارائه خواهد شد، آماری مشوش است که نه تنها راهگشا نیست که از فرط تکرار، فقط دلزدگی ایجاد خواهد کرد؛ چنانچه آمار خروج نخبگان از کشور نیز، تقریبا به همین وضع مبتلاست و از فرط پراکندگی و تضادها، قابل نتیجهگیری نیست.
«۹ درصد مدالآوران المپیادی از کشور مهاجرت کردهاند». این خبری است که صفدر زارعحسین آبادی، دبیر کل انجمن استعدادهای برتر ایران اعلام کرده است. زارع حسینآبادی در مصاحبهای گفته در سالهای اخیر میزان مهاجرت در بین استعدادهای برتر ایران زیاد بوده است و به گفته او «بچههایی که مدال میگیرند بهواسطه جاذبه خارج از کشور نه، بلکه به خاطر کمتوجهیهای موجود در کشور به فکر مهاجرت میافتند.» او همچنین گفته: «۸۶ مدال دار المپیادی داشتیم که از این میان ۸۲ تا ۸۳ نفرشان مهاجرت کردهاند.» اما این آمار خیلی زود از سوی پرویز کرمی، سخنگوی بنیاد ملی نخبگان تکذیب شد. کرمی با اشاره به مطالعات صورتگرفته در بنیاد ملی نخبگان و آمار مندرج در کتاب سالنامه مهاجرتی ایران، توضیح داده است: «براساس مطالعات آماری انجامشده روی بیش از ٢٨٠٠نفر از برگزیدگان المپیادهای جهانی و کشوری (مدالهای طلا، نقره و برنز) ۶۲درصد برگزیدگان المپیادهای جهانی در کشور اقامت دارند. از این میان ۵۷درصد قطعی در داخل کشور بوده و ۴٫۴درصد نیز توسط برنامه بازگشت، پس از ادامه تحصیل به کشور بازگشتهاند.»
آمار دیگری را هم، رضا عامری، عضو هیئت علمی دانشگاه ارائه کرده است. به گفته او ۳۷ درصد از دارندگان مدال المپیادهای دانشآموزی در بازده زمانی دهه ۸۰ تا ۹۰ مهاجرت کردند.
عامری، یکی از دلایل این مسئله را، عملکرد بد دستگاههای متولی امور نخبگان دانسته و تاکید کرده است که المپیادهای دانشآموزی، فرآیند ناقصی دارند و در عین حال برای شناسایی نخبگان سرمایهگذاری شده و به آنها آموزش داده و آماده تولید علم هستند اما برای مهمترین بخش که استفاده از نخبگان در توسعه علمی، فناوری و رفع مسائل و معضلات ایران است برنامهریزی مطلوبی وجود ندارد.
این عضو هیئت علمی دانشگاه تهران با تأکید بر اینکه متولیان زیادی در این بخشها حضور دارند افزوده: با وجود برخی کارهای مثبت، اقدامات به طورکلی مؤثر نبوده و بخشهای دیگر نیز باید پای کار بیایند و اقدامات دیگری صورت بگیرد.
در همین حال، رئیس باشگاه دانشپژوهان جوان فارغ از بررسی کم و کیف این ماجرا و اقدامات در دستور کار، با اشاره به آمار مهاجرت مدال آوران می گوید: «بنیاد ملی نخبگان گزارشی آماری در این زمینه منتشر کرده که معطوف به یکی دو سال اخیر نیست و دادههای ۱۰ سال قبل را شامل میشود. این گزارش نشان میدهد بسیاری از آمارهایی که در زمینه مهاجرت المپیادیها و نخبگان در شبکههای اجتماعی مطرح میشوند بیربط و اغراقآمیز هستند. البته نمیخواهم بگویم میل به مهاجرت در بین نخبگان و المپیادیهای ما وجود ندارد بلکه معتقدم در این موضوع گرفتار اغراق شدهایم و فقط انجام یک مطالعه دقیق آماری میتواند میزان تمایل المپیادیها به مهاجرت را مشخص کند. برای بررسی چشمانداز آینده شغلی المپیادیهای کشور هم نیاز به یک مطالعه دقیق آماری داریم، اما فضای موجود فعلی حاکی از آن است که این قشر از آینده شغلی خود مطمئن نیست و مسئولان باید بکوشند تمایل به مهاجرت در المپیادیها و نخبگان کنترل و به اندازه متعادلی برسد.»
مطالعات انجام شده در خصوص عوامل خروج نخبگان نشان میدهد این عوامل در چهار بخش اقتصادی، علمی و فرهنگی، اجتماعی و سیاسی قابل بررسی است. «در بخش اقتصادی مهمترین عوامل به ترتیب نبود امنیت شغلی، نبود فرصتهای شغلی مناسب، عدم تعادل دستمزدها و هزینههای زندگی، عدم تناسب رشته تحصیلی و شغلی و در بخش علمی و فرهنگی، فقدان حمایت مالی مناسب از تحقیقات و اکتشافات، کمبود امکانات پژوهشی و بودجههای تحقیقاتی، مدیریت غیر علمی، توزیع ناکافی امتیازات و فرصتهای آموزشی، در بخش اجتماعی، عدم مشارکت متخصصان و نخبگان در تصمیمات، عدم رفاه فراگیر و کارآمد، ملاک بودن رابطه به جای ضابطه، ممانعت بروکراسی از فعالیت های علمی و گاه عدم شایسته سالاری مطرح است.»
به رغم تمام کمی ها و کاستی ها و چالش هایی که در این حوزه وجود دارد، باید به این مسئله هم گریزی زد که مهاجرت به کشورهای پیشرفته کار راحتی نیست. در همین زمینه، دکتر آخوندزاده، استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران که سالها پیش در کسوت قائم مقام معاون تحقیقات و فناوری وزارت بهداشت فعالیت می کرد، به عنوان نخبه حاضر در جمع دریافتکنندگان «جایزه علامه طباطبایی» در سال۱۳۹۳ از جمله کسانی است که انگیزهها، دغدغهها و انتظارات نخبگان جوان را خوب میشناسد. او می گوید: «این طور نیست که آن سوی دنیا برای نخبگان فرش قرمز پهن کرده باشد. کار کردن در کشورهای پیشرفته اصلا راحت نیست و رقابت سختی در کار است. من دانشجوی دکترای تخصصی دانشگاه گلاسگو انگلستان بودم. آنجا ۱۶ ساعت کار و تحقیق میکردم. یک سال به عنوان عضو هیات علمی به دانشگاهی در ژاپن رفتم؛ آن هم با نامهای که مرا دانشجوی پرکار معرفی میکرد؛ آنجا فهمیدم ۱۶ ساعت کار کردن برای دانشجوی پرکاری مثل من اصلا چیز مهمی به حساب نمیآید. در ژاپن باید روزی ۲۰ ساعت کار کنم. یک نخبه قبل از قصد مهاجرت باید بداند هیچ جا در دنیا سفید یا سیاه نیست؛ همه جای دنیا خاکستری است، اما یک فرهنگ غلط در بین ما حاکم است که تصور میکنیم اروپا و آمریکا بهشت برین است. من به شما میگویم اگر در دانشگاهها و مراکز تحقیقاتیمان مدیران علمی تراز اول تاپ بگذاریم خیلیها میمانند. برخی سرمایه های علمی که به کشورهای پیشرفته رفتهاند، بورس داشتهاند یا خودشان خواهان بازگشت به کشور هستند، بازمیگردند تا از علم آموخته شده برای پیشرفت کشور استفاده کنند، اما پس از بازگشت، با خشکسالی امکانات پژوهشی در دانشگاه مواجه میشوند و میبینند آنچه آموختهاند، در ایران اصلا قابل اجرا نیست و لذا یا باید در این سیستم حل شوند یا در اولین فرصت مهاجرت کنند. هر چند که استادان بسیاری هم با همین شرایط رفته اند اما بازگشتهاند و با وضعیت موجود ساختهاند؛ اما نمیتوان منکر واقعیت کمبود امکانات و تجهیزات تحقیقاتی و آزمایشگاهی شد. لذا به دلیل فقدان تجهیزات کافی، کارایی و انگیزه نخبگان برای ماندن کاهش مییابد.»
پرورش نخبگان به صورت جدی مورد توجه نیست
محمد داوری از کارشناسان ارشد نظام آموزشی نیز از دریچه نگاه خود موضوع مهاجرت المپیادی ها را در گفت و گو با «رسالت» تحلیل می کند. داوری در این باره می گوید: «پرورش نخبگان، سیاستگذاری ذیل تربیت نیروی انسانی است که به صورت جدی در معرض توجه نبوده و تنها در حد چند خبر و گزارش در رسانه ها منعکس شده است. موضوع مهاجرت نیز به صورت سطحی مورد بررسی قرار گرفته و در یک عبارت کلی، از خروج آنان تحت عنوان فرار سرمایه یاد شده اما واقعیت آن است که هزینه های صرف شده برای دانش آموزان المپیادی، در کشور ما به سرمایه تبدیل نمی شود. نخبه گرایی با هدف الگو بودن آنها برای کسب مهارت های تخصصی و حرفه ای، باید در گرایش ها و رشته های مختلف مورد توجه باشد اما نیست و نخبگان در کشور ماندگار نخواهند بود. المپیادهای جهانی با هدف شکل گیری رقابت بین المللی برای شناسایی سرمایه های علمی برگزار می شود و این سرمایه ها از نقاط مختلف جهان، جذب کشورهای توسعه یافته و مراکز دانشگاهی معتبر می شوند. به این طریق، سالانه کشورهای درحال توسعه و یا توسعه نیافته از وجود سرمایه انسانی خالی و خالی تر می شود. در واقع انگیزه های رفاهی و تحصیلی و شغلی؛ مشوق نخبگان و مدال آوران المپیادی برای خروج از کشور است و راه نگهداشت آنها نیز ایجاد جاذبه است؛ این جاذبه ها عمدتا مادی و علمی هستند و باید این واقعیت را بپذیریم که دافعه در داخل کشور ما بیش از جاذبه است. طبیعتا دانش آموزان المپیادی با چند سفر به کشورهای خارجی و آشنایی با دانشگاه ها و مراکز علمی مختلف، باهدف تحصیل مهاجرت کرده و به تدریج در کشور مقصد ماندگار می شوند.»
توسعه یافتگی الزاما به معنای نخبه پروری نیست
داوری، نقدی هم به نگاه نخبه گرایی داشته و تاکید می کند: «در سطح آموزش عمومی نباید، این نگاه پررنگ باشد و در سطح آموزش عالی هم، سیاست برخی کشورها، ارتقاء متوسط رشد افراد است و ما نیز با تمرکز بر این مسئله، باید افراد را در گرایش ها و مهارت های مختلف به میانگین قابل قبولی برسانیم. احتمال دارد در المپیادها مدال طلا کسب کنیم اما این نشانه موفقیت در هدایت تحصیلی و شغلی نیست؛ وقتی میانگین معدل ما در دوره آموزش عمومی، زیر ۱۲ است، کسب مدال در المپیاد به تنهایی کافی نخواهد بود و باید به دنبال میانگین رشد افراد باشیم. برخی از کشورها در المپیادهای جهانی مدالی کسب نمی کنند، ولی متوسط رشد آنها بالاست و توسعه یافته به شمار می روند. بنابراین توسعه یافتگی الزاما به معنای نخبه پروری نیست، بلکه به معنای ارتقا متوسط رشد افراد جامعه در هدایت تحصیلی و تربیتی است؛ ما اگر به این سیاست توجه کنیم، کمتر برای مهاجرت المپیادی ها نگران خواهیم بود. نخبگان می توانند الگوی انگیزش باشند، البته به شرطی که آدرس غلط ندهیم؛ نباید افراد را به لحاظ هوشی طبقه بندی کرد، همانطور که کشوری مثل ژاپن معتقد است، هوش ظرفیتی بالقوه است که افراد مختلف برای به فعلیت رساندن آن به تلاش و زمان های متفاوت نیاز دارند، بنابراین تلاش و پشتکار است که اهمیت دارد و باید بر روی تمام نیروی انسانی اعم از تعریف نخبه و غیرنخبه سرمایه گذاری کرد تا صرفا تکیه ما بر روی مدال آوران المپیادی نباشد.»
نخبگان مناطق محروم را شناسایی کنید
رتبههای برتر المپیادهای کشور در انحصار دانشآموزان شهرهای بزرگ است و دانشآموزان همتراز در شهرهای کوچک از این رقابت جا میمانند. محمد داوری، این موضوع را حتی از پدیده مهاجرت نگران کننده تر توصیف کرده و
می گوید: «ما در نقاط محروم کشور دانش آموزانی داریم که اگر بر روی آنها سرمایه گذاری شود و در شرایط خاصی قرار بگیرند، جزء مدال آوران المپیاد خواهند بود و بسیاری از افراد مستعد و نخبگان بالقوه به دلیل نابرابری ها و پایین بودن کیفیت آموزشی سرکوب می شوند. کسانی که با بهره مندی از پشتیبانی و حمایت خانواده به مدارس تیزهوشان و خاص راه می یابند، این امکان را دارند که مصداق نخبه باشند، اما بسیاری از نخبگان ما شناسایی نشده و هنوز فرصتی برای رشد و پرورش پیدا نکرده اند. به نظرم کشور ما باید بر روی این مسئله سرمایه گذاری کند. نگرانی دیگر هم آن است که انگیزه های تحصیلی در نوجوانان و جوانان ما کاهش یافته، چون تحصیلات، شاخص دستیابی به رفاه و بهبود وضعیت اقتصادی نیست و اصلاح این موارد در نظام آموزشی، می تواند به تربیت نیروی انسانی با کیفیت منجر شده و ضامن دوام و بقای آنها در داخل کشور و سازندگی و پیشرفت باشد.»
ارزش سرمایه انسانی از بشکه های نفت بیشتر است
محب علی محمدی از دیگر کارشناسان نظام آموزشی در رابطه با دلایل مهاجرت مدال آوران المپیادهای دانش آموزی به «رسالت» می گوید: «تورم تحصیلکردگان بیکار انکارناپذیر است و دامنه این مسئله امروز به برخی از دانشگاه ها و رشته های برتر هم کشیده شده؛ به رغم شعارهایی که مسئولان داده اند، بسترهای مناسبی برای اشتغال نخبگان و مدال آوران فراهم نشده و موانع فراوانی پیش روی آنان برای فعالیت در شرکت های دانش بنیان و شهرک های علم و فناوری وجود دارد. بسیاری از تحصیلکردگان ما، تازه پس از ۴۰ سال می توانند مسکن تهیه کنند و حتی توان خرید خودرو ندارند، در این وضعیت جاذبه مادی کشورهای توسعه یافته، مدال آوران را به آن سوی آبها می کشاند. باتوجه به اظهارات وزیر آموزش و پرورش باید مطرح کرد، تحصیل المپیادی ها در هر رشته ای که تمایل داشتند، به معنای ایجاد انگیزه نیست، آن هم در شرایطی که آنها بلافاصله پس از مهاجرت می توانند به پیشرفته ترین امکانات آزمایشگاهی و پژوهشی دسترسی پیدا کرده و از نظر امکانات رفاهی و تهیه مسکن و خودرو دغدغه ای نداشته باشند. بنابراین مادامی که وضعیت به این ترتیب باشد، هر آن باید منتظر بود که کشورهای اروپایی و آمریکایی سرمایه انسانی ما را جذب کنند، آنگاه ما همچنان به این مسئله بی توجهیم که ارزش سرمایه انسانی خیلی بیشتر از بشکه های نفت است. همواره بر استقرار صنایع برای تبدیل نفت خام و فرآوری مواداولیه و فروش مشتقات آن با ارزش افزوده بالا تاکید می کنیم، اما چندین برابر این مسئله باید به فکر سرمایه انسانی باشیم. نفت روزی تمام می شود اما نیروی انسانی و ظرفیت نخبگان، سرمایه ای تمام نشدنی است.» با این حال دکتر امید نقشینه ارجمند؛ رئیس باشگاه دانشپژوهان جوان، انتقادات صورت گرفته را نپذیرفته و از ایجاد انگیزه برای ماندگاری المپیادیها در کشور می گوید. به گفته او تا اواسط دهه ۸۰ برای این قشر کار خاصی صورت نگرفت و فقط یک مدال به المپیادیها اعطا شد؛ اما با تأسیس بنیاد نخبگان و بر اساس آییننامه آن از سال ۸۶ به بعد همه مدالآوران تحت حمایت جدی قرار گرفتند و از تسهیلات بنیاد در دوران تحصیل، سربازی و استخدامشان استفاده میکنند. حتی در این سالها حمایتهای مادی و معنوی از المپیادیها به حدی بوده که بعضیها انتقاد کردند چرا این همه از نخبگان و مدالآوران حمایت میشود!
فرار مغزها , فرار نخبگان , نخبگان
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.