فخر بشر - روزنامه رسالت | روزنامه رسالت
شناسه خبر : 60652
  پرینتخانه » اسلایدر, فرهنگی, مطالب روزنامه تاریخ انتشار : ۲۴ بهمن ۱۴۰۰ - ۲۲:۰۱ |
اصول و ارزش‌های مولای متقیان انسانی بود پس عشق و محبت او نیز متعلق به تمام انسان‌ها ست

فخر بشر

در تاریخ اجتماعی و فرهنگی عرب همواره عنوان یا سرفصلی به نام «مفاخره» به چشم می‌خورد. مفاخره و تفاخر، اختصاصی به اعراب ندارد اما در میان آنان، به طرز افراطی‌تری بروز کرده است. این سنت در شعر عرب که مهم‌ترین هنر و رسانه آن است نیز به‌خوبی مشهود است و می‌توان از خلال آن به آمال و غایات سرایندگان آن پی برد.
فخر بشر

گروه فرهنگی
در تاریخ اجتماعی و فرهنگی عرب همواره عنوان یا سرفصلی به نام «مفاخره» به چشم می‌خورد. مفاخره و تفاخر، اختصاصی به اعراب ندارد اما در میان آنان، به طرز افراطی‌تری بروز کرده است. این سنت در شعر عرب که مهم‌ترین هنر و رسانه آن است نیز به‌خوبی مشهود است و می‌توان از خلال آن به آمال و غایات سرایندگان آن پی برد. نزول قرآن تا حدی بار منفی این سنت را کاست و اسلام به‌صراحت از تفاخر مذموم نهی فرمود. قرآن در سوره تکاثر، انسان‌هایی را حکایت می‌کند که کارشان به شمارش تعداد قبرهای قبرستان قبلیه و تفاخر به آن‌ها رسیده. یعنی آن‌قدر داشته‌های خود را به رخ یکدیگر کشیده‌اند، که نوبت به شمارش قبرها رسیده است.  هرچند این رسم دیرین پس از اسلام قدری کمرنگ شد اما در خلال برخی اشعار و اقوال هنوز هم به چشم می‌خورد. تفاخر البته همیشه هم مذموم نیست. مثلا رجز در میدان جنگ، یکی از انواع تفاخر و از اساس در مقابل دشمن مستکبر، باید با سلاح تفاخر آبرو و حیثیت دشمن را لگدمال کرد. اما این تفاخر، باید مبتنی بر واقعیت و حقیقت باشد. یعنی اولا راست باشد و ثانیا مبتنی بر ارزش‌های راستین و حقیقی. علاوه‌بر این‌ها، نباید به‌منظور برتری‌جویی و تحقیر دیگران باشد؛ مگر دشمنان. تفاخر اگر برای نمایاندن حق باشد، ارزش و جهاد است و اگر برای نمایاندن خود، مصداق نفس‌پرستی و تکبر. مشکل تفاخری که قرآن در سوره تکاثر مثال می‌زند این بود که افراد برای بالا بردن خود و تحقیر طرف مقابل تفاخر می‌کردند و آن‌هم با مسائلی که هیچ ارزشی ندارند؛ دیگر از شمار قبرها چیزی داریم بی‌ارزش‌تر؟در اصل تمام دارایی‌های مادی و دنیایی آدم بی‌ارزش‌اند و غیرقابل تفاخر، چراکه از درون او نیستند و ربطی به روح او ندارند. دارایی را زلزله‌ای تبدیل به خاک می‌کند و آتشی تبدیل به خاکستر و دزدی تبدیل به هوا! کافی است صبحی از خواب برخیزی و دارایی‌ای که آن را آبروی خود قرار داده بودی، هیچ ببینی. اعراب به اصل و نسب خود نیز بسیار می‌نازیدند. البته که خاندان با اصالت، پاک و ارزش‌محور قابل تفاخر است، اما بزرگی و اصالت خانواده به پست مقام و یا مال‌ومنال پدر نیست. گذشته از این ممکن است فرزند، هیچ بویی از اصالت و بزرگی خاندان خویش نبرده باشد. آنجایی می‌توان به پدر یا خاندان نازید، که خود را ادامه‌دهنده راه آن‌ها دانست و آن‌ها را پیشروان راه حق. بهترین و منطقی‌ترین تفاخر، تفاخر به مرام و مسلک است. هنر آنجاست که انسان به راهی که می‌رود بنازد و حقانیت راه خود را اثبات کند. برای اثبات حقانیت راه نیز، دستاویزی بهتر از پیشوایان و بزرگان راه و مکتب نیست. ما در مکتب اسلام، شخصیتی داریم که هر انسانی، فارغ از دین و آیینش می‌تواند به او تفاخر کند. هر انسانی که سالک راه انسانیت باشد و  انسانیت خود بیابد، می‌تواند به وجود او فخر بفروشد. همه شنیده‌اند داستان خواهر پهلوان عرب، عمرو بن عبدود را. او، هنگامی‌که جسد برادرش را دید، آرام شد و دست از جزع و سوگواری برداشت. چراکه با دیدن جسد برادرش، هویت کشنده او را دریافته بود و گفت: «چون دانستم که یک جوانمرد برادرم را به قتل رسانده، داغم کاهش یافت.» جسد عمرو، لباس و زره داشت و غارت نشده بود. اگر هر کس دیگری جز این جوانمرد بود، لباس عمرو را از تنش درمی‌آورد. آن جوانمردی که خواهر عمرو می‌گفت، همان جوانمردی بود که پیامبر خدا درباره‌اش می‌گفت: «لافتی ألا علی…». همه اقوام و اقشار بشری، می‌توانند به مولای متقیان مباهات کنند. چراکه اصول انسانی او، در برابر همه یکسان بود. به جسد دشمن مشرکش بی‌احترامی نمی‌کند. وقتی دشمن ظاهرا مسلمانش، عمرو عاص در میدان جنگ از ترس خود را برهنه می‌کند، از کشتن او که مغز متفکر خیمه معاویه به شمار می‌رفت چشم می‌پوشد تا نگاهش آلوده نگردد. فرزند خردسال زنی را که او را دشنام می‌گفت، بر پشت کمر می‌نشاند و چهار دست‌وپا راه می‌رود و از حنجره خودصدای گوسفند درمی‌آورد تا آن کودک بخندد. این همان حنجره‌ای است که در مسجد کوفه خطبه می‌خواند و مرزهای بلاغت را تا همیشه تاریخ جابه‌جا می‌کند. اصول او انسانی است، پس عشق او هم انسانی است. با همان دستی کفش خود را وصله و پینه می‌کند، که می‌تواند با تکان دادن یک انگشتش گران‌ترین کفش‌ها را حاضر کند. جایی که لازم است، در عظیم یک قلعه را افسانه‌وار و اسطوره‌صفت از جا می‌کند و در جای دیگر در برابر سوختن در خانه خودش صبر پیشه می‌کند و آرام می‌ماند. در کعبه به دنیا می‌آید و در سر نماز ترور می‌شود. مولود شب اول ایام البیض ماه رجب است و شهید شب قدر ماه رمضان. عده‌ای در مورد او چندان گمراه‌اند که گمان می‌کنند او نماز نمی‌خواند و عده‌ای او را خود خدا می‌دانند. برای محبتش آن‌قدر دلیل فراوان است که برای عدم دوست داشتنش، دلیلی جز ذات ناپاک نمی‌توان جست. همچون منظره طلوعی روشن و یا غروبی غریب و زیباست. همچون منظره خورشیدی بر فراز آب دریا. آتش خشمش منافاتی با آب بی‌کرانه رأفتش ندارد. آبی آسمان لبخند و شوخ‌طبعی‌اش منافاتی با زمین خشک کار و جدیتش ندارد. بلکه تمام این‌ها در کنار هم منظره‌ای هوش‌ربا و طبیعتی زیبا را پدید می‌آورد. او تنها کسی است که می‌ارزد به او تفاخر کنیم!اما کسی هست که بهتر از ما می‌تواند علم تفاخر به امیرالمؤمنین را به دوش بکشد و او مقام ولایت در عصر ما، حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای است.
 الگوی تمام پیشه‌ها و اندیشه‌ها
امیرالمؤمنین علیه‌السلام یک الگوی کامل برای همه است. جوانیِ پرشور و پرحماسه او الگوی جوانان است. حکومت سراسر عدل و انصاف او الگوی دولت‌مردان است. زندگی سراپا مجاهدت و سراپا مسئولیت او الگوی همه مؤمنان است. آزادگی او الگوی همه آزادگان جهان است. سخنان حکمت‌آمیز و درس‌های ماندگار او الگوی عالمان و دانشمندان و روشن‌فکران [است].
 تجسّم حکومت الهی
… آن‌وقتی که این انسان بزرگ اندیش و بزرگ بالاخره بر مسند قدرت و حکومت دست پیدا کرد ـ در آن دوران کاری کرد که اگر سال‌های سال مورّخان و نویسندگان و هنرمندان بنویسند و تصویر کنند کم گفته‌اند و کم تصویر کرده‌اند ـ وضع زندگی امیرالمؤمنین در دوران حکومت قیامتی است. اصلاً علی علیه‌السلام معنای حکومت را عوض کرد. او تجسّم حکومت الهی، تجسّم آیات قرآن در میان مسلمین، تجسّم «اَشِدّاءٌ عَلی الکُفّارِ رِحُمَاءُ بَیْنَهُمْ» و تجسّم عدل مطلق بود. او فقرا را به خود نزدیک می‌کرد و ضعفا را مورد رعایت خاص قرار می‌داد. برجستگانی که با پول و زور و بقیه وسایل مطرح‌شدن، خودشان را به‌ناحق مطرح کرده بودند، در نظر علی علیه‌السلام با خاک یکسان بودند. آنچه در چشم و دل او ارزش داشت، ایمان و تقوا و اخلاص و جهاد و انسانیّت بود. با این مبناهای باارزش، امیرالمؤمنین کم‌تر از پنج سال حکومت کرد. قرن‌هاست که درباره امیرالمؤمنین می‌نویسند و کم نوشته‌اند و نتوانسته‌اند درست تصویر کنند و بهترین‌ها معترف به عجز و تقصیر خودشان هستند.
 ظلم‌ستیزی علی علیه‌السلام
علی علیه‌السلام در هر سطحی با هر نامی و زیر هر پوششی ظلم‌ستیز بود. زندگی دشوار امیرالمؤمنین را نگاه کنید. این جنگ‌های اوست. ببینید با چه کسانی جنگید؟ چه طور جنگید؟ با چه صلابتی جنگید؟ آن‌ها چه کسانی بودند؟ زیر چه نام و عنوان‌های فریبنده‌ای پنهان‌شده بودند؟ امّا وقتی تشخیص می‌داد که این ظلم و باطل است درنگ نمی‌کرد. این راه ماست؛ راه دشواری که باید آن را طیّ کنیم. این راه یکایک کسانی است که ادّعای پیروی امیرالمؤمنین علیه‌السلام را می‌کنند؛ راه مقابله با ظلم و ظالم در هر سطحی و یا هر کیفیّتی…
 شخصیّت و فضایل علی علیه‌السلام
شخصیّت امیرالمؤمنین علیه‌السلام ترکیبی از عناصری است که هرکدام به‌تنهایی یک انسان عالی‌مقام را اگر بخواهد به اوج آن برسد به‌زانو درمی‌آورد. زهد امیرالمؤمنین و بی‌اعتنایی و بی‌رغبتی او نسبت به شهوات زندگی و زخارف دنیایی یکی از این عناصر است. علم آن بزرگوار و دانش وسیع او  که بسیاری از بزرگان مسلمین و همه شیعه بر آن اتّفاق دارند که بعد از نبیّ اکرم صلی‌الله علیه و آله وسلم کس دیگری غیر از امیرالمؤمنین از آن علم برخوردار نبوده است ـ یکی از این عناصر است. فداکاری آن بزرگوار در میدان‌های مختلف ـ چه میدان‌های نظامی و چه میدان‌های اخلاقی و سیاسی ـ یکی از این عناصر است. عبادت آن بزرگوار یکی دیگر از این عناصر است. عدل و دادگری امیرالمؤمنین که پرچم برافراشته شاخصی برای عدل اسلامی است. رأفت آن بزرگوار نسبت به ضعیفان ـ اعم از فقرا، کودکان، زنان و ازکارافتادگان ـ یک وادی عظیم و یکی دیگر از ابعاد شخصیّت امیرالمؤمنین است… در همه این‌ها در حدّ اعلاست.
 قاطعیّت علی علیه‌السلام
… قاطعیّت و صلابت درراه حقّ، این خصوصیّت ـ اگر نگوییم مهم‌ترین ـ حداقل بارزترین خصوصیت زندگی امیرالمؤمنین است. آن چیزی که اوّل از این دستگاه حکومت مشاهده می‌شود، این است که امیرالمؤمنین بعد از تشخیص حقّ هیچ‌چیزی نمی‌تواند جلوی راه حقّ او را بگیرد. …امیرالمؤمنین ازجمله کسانی است که درراه خدا هیچ‌کس و هیچ‌چیزی نمی‌تواند جلوی او را بگیرد و مانع او بشود. آنچه را که تشخیص داد بدون هیچ‌گونه مبالاتی عمل می‌کند. اگر به سرتاسر زندگی امیرالمؤمنین نگاه کنید، این خصوصیّت را مشاهده می‌کنید. قاطعیّت و صلابت از اولِ نشستن بر مسند حکومت، امیرالمؤمنین این قاطعیّت و صلابت را نشان می‌دهد؛ یعنی حکومت وقتی‌که به نام خدا و برای خدا و برای اجرای احکام الهی است، باید تحت تأثیر هیچ ملاحظه‌ای که مخالف با حقّ باشد قرار نگیرد. این آن منطقی است که امیرالمؤمنین دنبال می‌کرد.

|
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : ۰
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.