غریبانهترین قیام تاریخ
گروه فرهنگی
مصیبت عظیم تمام خلق خداوند، مصیبت امام حسین است. بزرگترین مصیبتی که بر تمام فرشتگان، جنیان، آدمیان، و دیگر جنبندگان و غیر جنبندگان وارد آمده است. امابزرگترین مصیبتی که بر خود خمسه آل عبا وارد آمد مصیبت مادر بود. مادر ستون زندگی هر آدمی است و از ستون بالاتر. مادر همچون خورشید است در مرکز منظومه. شیرازه است، همچون قلب است در میان کالبد. شهادت حضرت زهرا، خانه اهل بیت را ویران کرد. خانه، در و دیوار و سقف و بستر و مطبخ نیست. خانه، نام دیگر مادر است. مادر که نباشد، خانه قبری بیش نیست. میگویند پیامبر در روزهای آخر عمر، زیاد میگریست. این گریه از مصیبت ارتحال یا شهادت خودش نبود، میدانست بعد از او نزدیکانش آزار میبینند. این یعنی مصیبت فاطمه بر پیامبر هم وارد شد!
قیام دختر پیامبر، فاطمه اطهر، غریبانهترین قیام دنیا است. سپاهش، یک زن است. میدانش، یک کوچه. شهیدش، یک جنین و یک مادر. اما تأثیرات این قیام، حیرتآور است. روضهخوانها میگویند از آن روز بر در و دیوار خانه حضرت زهرا و امیرالمؤمنین، رگههایی از خون باقی مانده بود. من نمیدانم آیا از نبردی که آن روز با آن مادر انجام شد، رد خونی باقی ماند یا نه؛ اما بر در و دیوار خانه تاریخ، از انحرافی که پس از پیامبر شکل گرفت، رگه های خون فاطمه زهرا سلام الله علیها به جا مانده است. او اجازه نداد انحراف، تمیز انجام شود. نگذاشت انحراف، ردپایی از خود به جا نگذارد. نگذاشت این انحراف ارتدادآلود، برای مطالعهکنندگان تاریخ سؤالی پیش نیاید و پرسشهای مهم و هولناک، ذهن هر جوینده حقیقت را نیازارد. فاطمه با میدانداریاش در کوچه بنیهاشم، با حمایت بدنی و زبانی از امیرالمومنین در حین دستگیری و انتقال ایشان به مسجد، با گریههای مداوم و احتجاج با مردم مدینه، با ابراز نارضایتی از روند اوضاع سیاست و اجتماع در بستر بیماری و در جریان عیادتها، با تشییع و دفن مخفیانه از روش رسول خدا و دین او و از ولایت دفاع کرد. ولایت، به عنوان امتداد نبوت، همچون جسمی است از برای روح و همچون تنه است از برای ریشه. نبوت بدون ولایت، عقیم میماند. پیامبر میفرمایند من برای تنزیل قرآن جنگیدم و به زودی کسی برای تأویل آن خواهد جنگید و در پاسخ به اینکه او چه کسی است؛ به علی علیه السلام اشاره میفرمایند.
حضرت زهرا، از هویت جریان حق دفاع کرد و اجازه نداد این جریان در جریانهای مختلف جامعه مستحیل یا محو گردد. اما بهای این شهادت ایشان در جوانی بود. حضرت زهرا یا هجده سال داشت و یا بیست و هشت سال. جسم حضرت در مدت بیماری، مدام روبه نحیف شدن میگذارد تا جایی که گویی از جسم چیزی نمانده و گویی در بستر، کسی نیست! علی بن عیسی اربلی در کتاب کشف الغمه مینویسد چون امیرالمومنین خبر وفات همسر خود را از امام حسن و امام حسین در مسجد شنید، از بزرگی مصیبت روی زمین افتاد و با خود میگفت: «من خود را به چه کسی تسلیت بدهم ای دخترپیامبر؟ من خود را در مصیبتهای روزگار به تو آرام میساختم؛ حال بعد تو چه کسی را خواهم داشت؟
با خود میگویم، حیدر را در مسجد کوفه نکشتند. او آنجا کشته شد که کمرش شکست، در مسجد مدینه، آنجا که قلبش شکافته شد.
حضرت زهرا (س)
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.