عمودهای زندگی در معیت حسین(ع) - روزنامه رسالت | روزنامه رسالت
شناسه خبر : 50295
  پرینتخانه » فرهنگی, مطالب روزنامه, ویژه تاریخ انتشار : ۱۶ شهریور ۱۴۰۰ - ۶:۲۷ |
امام هم راه است هم راهبر و هم مقصد

عمودهای زندگی در معیت حسین(ع)

مذهب شیعه بر آن اعتقاد است، که زمین هیچ‌وقت از امام و حجت خدا خالی نخواهد بود؛ یعنی اگر فقط دو نفر روی زمین باشند یکی از آنان امام و حجت خداست. شیعه بر آن باور است که اگرچه با رحلت پیامبر صل‌الله علیه واله «وحی» تمام شد، اما شکل دیگری از آن باوجود امام معصوم همیشه در جامعه هست و امام باخدا و فرشتگان ارتباط خاص دارد.
عمودهای زندگی در معیت حسین(ع)

عبدالحمید فاطمی تبار 
مذهب شیعه بر آن اعتقاد است، که زمین هیچ‌وقت از امام و حجت خدا خالی نخواهد بود؛ یعنی اگر فقط دو نفر روی زمین باشند یکی از آنان امام و حجت خداست. شیعه بر آن باور است که اگرچه با رحلت پیامبر صل‌الله علیه واله «وحی» تمام شد، اما شکل دیگری از آن باوجود امام معصوم همیشه در جامعه هست و امام باخدا و فرشتگان ارتباط خاص دارد. چراکه آنان محدث هستند یعنی با ملائکه صحبت می‌کنند، علم غیب دارند و بلکه مخزن علم خدای تعالی هستند و بر عالم، ولایت تکوینی داشته و دارای مقام عصمت می‌باشند. امام واسطه فیض الهی به زمین است چنان‌که در زیارت جامعه کبیره می‌خوانیم: «بکم ینزل الغیث». یعنی باران که در این جمله می‌تواند مصداقی از تمام فیوضات الهی باشد به‌واسطه امام معصوم بر زمین نازل می‌شود. نقش امام این است که دین –یعنی برنامه جامع هدایت بشری- را تفسیر کرده و مبانی آن را بیان ‌کند. امام تجسم و تجسد دین و مهم‌ترین نشانه خدا روی زمین است؛ ازاین‌رو مصداق تام خلیفه‌اللهی است و هدف از کل دستگاه آفرینش او، یعنی انسان کامل است.
 امیرالمؤمنین على بن ابيطالب عليه السلام امر امامت را این‌چنین بیان می‌کند: «بِنَا فَتَحَ اَللَّهُ وَ بِنَا يَخْتِمُ وَ بِنَا يَمْحُو ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ؛ خداوند به ما ابتدا کرد و به ما به پایان می‌رساند و به سبب ما آنچه را می‌خواهد محو و یا اثبات می‌سازد.» ازاین‌رو معیت با امام، تنها راه رستگاری است. این معیت با امام همان ولایت‌پذیری است که دریایی است از معارف و رکن رکین دینداری است. برای درک معرفت رفیع ولایت و معیت با امام، ما ناچاریم به تمسک به مثال‌ها و یکی از جلوه‌های معیت با امام، راهپیمایی اربعین است. در راهپیمایی اربعین حضرت سیدالشهدا نه‌تنها مقصد مسافران است، که در طول مسیر هم آن به آن دیده می‌شود! حسین علیه‌السلام را می‌توان در نگاه پر از حس وظیفه‌شناسی و جد و حجد موکب‌داران دید. 
حسین علیه‌السلام را می‌توان در زائرانی که سختی‌های راه را به روی خود نمی‌آورند دید. امام حسین علیه‌السلام در تمام طول آن مسیر حضور دارد. این یعنی او نه‌تنها مقصد این راه، که مسلک و طریق است. امام هم راه است، هم راهبر و مقصد. ما درراه رسیدن به خدا هیچ‌گاه دستان امام معصوم را رها نخواهیم کرد. بلکه دست در دست او به دور کعبه حضرت اله طواف می‌کنیم. 
اما در طول تاریخ عده‌ای به کمترین میزان این نقش کلیدی امامت در عالم خلقت را نشناختند و نه‌تنها با آن همراه نشدند، بلکه وجود مقدس معصوم را مانعی بر سر راه دنیای خود دیدند تا جایی که در طول درخشش دویست‌وپنجاه ساله‌شان، یک‌به‌یک به شهادت رسیدند و همین امر باعث شد عاقبت افراد بسیاری بلکه عاقبت جوامع بسیاری به تاریکی ختم شود. در این نوشتار کوتاه به بررسی نقش امامت و ولایت در عاقبت بخیری اشاره خواهیم نمود.
 امام شناسی اولین پیام حسین به اهل کوفه
در تبیین چرایی بدعهدی سریع و باورنکردنی مردم کوفه، بی‌شک یکی از دلایل را می‌توان نگاه منحرف آنان به معصومین برشمرد. درواقع آنان نیز همچون مردم مدینه‌بعد از قتل عثمان، امام معصوم را برای ولایت‌پذیری و اطاعت و قدم گذاشتن درراه ولایت نمی‌خواستند بلکه به دنبال کسی بودند که اهداف آنان را بهتر محقق نماید. این عدم باور مردم کوفه به نقش امامت آن‌قدر بارز است که حضرت اباعبدالله علیه‌السلام دریکی از نامه‌های خود خطاب به اهل کوفه اولین مطلبی را که گوشزد می‌کند، بحث امام شناسی است: «مِنَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِىٍّ، إِلَى الْمَلا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُسْلِمِینَ … فَلَعَمْرِی مَا الاِمامُ إِلاَّ الْعامِلُ بِالْکِتابِ؛ از حسین بن على به بزرگان از مؤمنان و مسلمانان! … به جانم سوگند! امام و پیشوا تنها کسى است که به کتاب خدا عمل کند.» یعنی اگر می‌خواهید عاقبت‌به‌خیر شوید بدانید که آن امام و پیشوایی مفید به حالتان است که کتاب خدا را سرلوحه کار خود قرار دهد و مردم را با کلام خدا آشنا کند نه امامی که دنیاطلب بوده و دنبال پست و مقام و جاه باشد و به مردم ظلم و ستم روا بدارد. به تعبیر دیگر، امامی مانند یزید و ابن زیاد مصداق امام نار هستند که مردم را به سمت جهنم هدایت می‌کنند؛ چنان‌که قرآن می‌فرماید:«وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ؛ و آنان را پيشوايانى كه به‌سوی آتش مى‌خوانند گردانيديم.
 کربلا؛ پل صراط اهل کوفه!
برای معیت با امام و همچنین عداوت با او، هیچ مثالی بالاتر از کربلای حسین نیست. در کربلا هیچ ‌وسطی وجود نداشت یک‌طرف بهشت و سوی دیگر جهنم. چنان‌که عبیدالله حر جعفی در ظاهر نه توهینی به حضرت کرد و نه آسیبی به ایشان رساند، اما از عاقبت‌به‌خیری بازماند و حضرت به او گفت از نزد ما دور شو تا صدای کمک‌خواهی ما را نشنوی. عبیدالله حر جعفی مقام حضرت را نشناخت. در ظاهر بسیار هم احترام کرد، اما حاضر نشد برای حضرت جان بدهد و امام نیز عزت‌الله بوده و از کسی که حق او را نشناسد، چیزی قبول نمی‌کند.
لشکر عمرسعد را اگر در یک جمله بخواهیم تعریف کنیم، آن جمله همان است که در روضه‌هایمان از زبان حضرت زهرا می‌خوانیم:
 « بنی! ما عرفوک!» پسرکم، قاتلانت تو را نشناختند! در سال شصت و یک اغلب مردم حضرت حسین را نشناختند اما درعین‌حال در کربلا بودند کسانی که نشناختن حق امام را به‌مثابه یک افتخار با صدای بلند فریاد می‌کردند و با حضرت به زبان طعنه سخن می‌گفتند. آن‌ها زودتر از بقیه لشکر طعم عاقبت به شری را چشیدند. یکی از کسانی که به خاطر عدم شناخت حق امامت عاقبت به شر شد محمد بن اشعث است. همان کسی که در کوفه حضرت مسلم را دستگیر می‌کند و به عبیدالله تحویل می‌دهد. همان کسی که خواهرش، امام مجتبی علیه‌السلام را با زهر مسموم می‌کند. پدر او اشعث بن قیس نیز از منافقین دوران خلافت امیرالمؤمنین بود که جنگ صفین را در حساس‌ترین ساعات که سپاه حضرت امیر به پیروزی نزدیک شده بود متوقف کرد و در جریان حکمیت نیز او کسی بود که ابوموسی اشعری را پیشنهاد داد تا نتیجه حکمیت آن‌همه فاجعه‌بار گردد. حال محمد بن اشعث با این سوابق در روز عاشورا مقابل امام حسین آمد و گفت: حسین! تو چه ارتباطی با پیامبر داری؟ مسیر تو از پیامبر جداست، تو نوه پیامبر هستی اما راه پیامبر را نرفتی! به‌عبارت‌دیگر صراحتا به کسی که تجسد اسلام است، می‌گفت تو دیگر مسلمان نیستی… بعد گفت: «حسین! این کارهایی که تو می‌کنی آتش جهنم را به دنبال دارد.» این‌که چنین کسی امام حسین را از آتش عذاب خدا می‌ترسانید و قرابت حضرت را با پیامبری که خودش را از نوه‌اش می‌دانست انکار می‌کرد، مصداق قتل امام با کلام و زبان است. این جملات نیز مانند تیر حرمله یا چه‌بسا بدتر، قلب امام حسین را درید، حضرت دست‌هایش را بالا آورد و فرمود: خدایا، حرمت و مقام ما را به او نشان بده تا بفهمد که ما چقدر نزد تو مقام و ارزش‌داریم. 
محمد بن اشعث در همان صبح عاشورا برای قضای حاجت به‌جایی رفت عقرب پایش را گزید و در اثر آن پایش عفونت کرد و به هلاکت رسید و طبق نقلی دیگر در قیام مختار به درک واصل شد. روز عاشورا مردم این کرامات حسین را مشاهده کردند ولی لشکر شیعیان آل ابی‌سفیان کور بود. «وَمَنْ كَانَ فِي هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِيلًا؛ اما کسی که در این جهان نابینا بوده است، در آخرت نیز نابینا و گمراه‌تر است!»
یکی دیگر از کسانی که علنا و با صدای بلند حق امام را انکار کرد و بلکه جسارت و گستاخی را به اوج خود رسانید، عبدالله بن حوزه بود. در صبح عاشورا کنار خیمه‌های امام حسین آمد، حضرت در پشت خیمه‌ها گودال کنده بود و در آن آتش ریخته بود که دشمن نتواند از پشت حمله کند. گفت: حسین! قبل از این‌که ما تو را به آتش جهنم بفرستیم؛ خودت برای خودت در این دنیا آتش درست کردی؟ صبر کن، چرا عجله کردی؟ امام فرمود: نامت چیست؟ گفت: عبدالله حوزه. امام فرمود: «اللَّهم حُزهُ الی النّار فاضطربت به فرسه فی جدول فوقع؛ خدایا در همین دنیا حرارت آتش را به او بچشان که بفهمد چه کسی به جهنم می‌رود. اسبش رم کرد و او را در همان گودال آتش انداخت.» بله کسانی که به‌جای استفاده از فرصت‌ها فرصت سوزی می‌کنند درواقع چشم و گوش و قلب آنان از درک واقعیات محروم است، ازاین‌رو قادر نخواهند بود از حقایق درس عبرت بگیرند: «وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ؛ به‌یقین، گروه بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم؛ آن‌ها دل‌ها (عقل‌ها)بیدارند که با آن (اندیشه نمی‌کنند) ونمی‌فهمندو چشمانی که با آن نمی‌بینندو گوش‌هایی که با آن نمی‌شنوند؛ آن‌ها همچون چهارپایان‌اند؛ بلکه گمراه‌تر!»در مقابل این نمونه‌های بدعاقبت، ماکسی راداریم که شیعه نبود  اما قدر و منزلت یک معصوم را شناخت. آن معصوم فاطمه سلام‌الله علیها بود و آن عاقبت‌به‌خیر، حر.
 معنای جنب الله چیست؟
معرفت به امام آن‌قدر ضرورت دارد که خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يَا حَسْرَتَا عَلَى مَا فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ وَإِنْ كُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرِينَ؛ (این دستورها برای آن است که) مبادا کسی روز قیامت بگوید: افسوس بر من از کوتاهی‌هایی که در اطاعت فرمان خدا کردم و از مسخره‌کنندگان (آیات او) بودم!» از امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام سؤال کردند که معنای«جَنبِ الله» چیست؟ حضرت فرمودند:«أنَا الهادِی وَ أنَا المُهْتَدی… وَ أنَا جَنْبُ اللهِ الَّذی یّقُولُ أنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسرَتی عَلی ما فَرَّطْتُ فِی جَنبِ اللهِ؛ فرمود جنب الله من هستم که خدا در این آیه می‌فرماید: وقتی بعضی‌ها به صحرای محشر یا عالم برزخ می‌آیند، می‌گویند ما درباره «جنب الله» کوتاهی کردیم.» بنابراین قول حضرت امیر، مهم‌ترین رکن عاقبت‌به‌خیری، محبت و ارادت به امام و ولایت‌پذیری است.

نویسنده : عبدالحمید فاطمی تبار  |
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : ۰
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.