عصر اخوان - روزنامه رسالت | روزنامه رسالت
شناسه خبر : 49608
  پرینتخانه » آخرین اخبار تاریخ انتشار : 06 شهریور 1400 - 6:21 |
چرا باید اخوان را خواند؟

عصر اخوان

برخی حق ایرانی بودن را بجا می‌آورند و نیز حق خراسانی بودن را و نیز حق ادبیات و کلمات را و نیز حق شاعری را. کسی که تمام این‌ها را در خود جمع کند، باید هم تبدیل به اخوان ثالث شود؛ شاعری با آفرینشی ناب و  بی‌خلل. صاحب زیبایی‌هایی پاک و هنری منزه که در دوره و زمانه اخوان می‌رفت که نایاب شود.
عصر اخوان

جواد شاملو
برخی حق ایرانی بودن را بجا می‌آورند و نیز حق خراسانی بودن را و نیز حق ادبیات و کلمات را و نیز حق شاعری را. کسی که تمام این‌ها را در خود جمع کند، باید هم تبدیل به اخوان ثالث شود؛ شاعری با آفرینشی ناب و  بی‌خلل. صاحب زیبایی‌هایی پاک و هنری منزه که در دوره و زمانه اخوان می‌رفت که نایاب شود. اگر دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی را استاد مسلم ادبیات در عصر ما بدانیم که خود علاوه بر کسوت استادی شاعر است، باید طبق نظر ایشان اخوان را بزرگ‌ترین شاعر عصر خود بدانیم. اگر به‌عنوان دوستداران رهبر انقلاب که خود در ادبیات صاحب‌نظر بوده و با توجه به جایگاهی که دارد بیانش تماما از روی حساب‌وکتاب است به اخوان نگاه کنیم، بازهم باید او را «بهترین شاعر شعر نو که از تمام اقرانش برتر است» بدانیم. دکتر شفیعی اما اخوان را نه‌تنها در شعر نو، بلکه در تراز شاعران بزرگ سرتاسر پهنه ادبیات فارسی می‌داند. 
همیشه به‌واسطه نام خانوادگی خودم، با شهرت بی‌بدیل احمد شاملو مواجه بوده‌ام. شهرت عجیبی دارد در میان عامی‌ترین مردم؛ کافی است کارمند شوخ‌طبع بانکی باشد یا مأمور ساده حراستی تا با دیدن عنوان شاملو در مدارکت، بپرسد: «با احمد شاملو نسبتی نداری؟» انگار که نسبت داشتن با شاملو نوعی سیادت باشد. این را بگذاریم کنار این واقعیت که، شعر شاملو یکی از خاص‌پسندترین و غریب‌ترین اشعار برای مخاطب ایرانی است و خصوصا مخاطب عام ایرانی که تمام خاطره‌اش از شعر، مربوط به قوالب کلاسیک آن است. این شهرت شاملو البته اتفاقی نیست؛ چنان‌که خود دکتر شفیعی درجایی این شهرت عظیم و فراگیر را ریشه‌یابی می‌کند و آن را محصول حمایت‌های رسانه‌ و مجلات از او می‌داند، به‌طوری‌که اکنون نام شاملو در فضای ذهنی ایرانی‌ها جا افتاده است. با شدتی کمتر، سهراب سپهری هم شهرت زیادی دارد و بعد از او نیما، که نیما به‌عنوان پدر شعر نو، استحقاق بیشتری برای این شهرت دارد. اخوان اما برای عموم مردم ناشناخته است. بااین‌که به بیان خود اهل شعر، فاصله کلام او با هم‌عصرانش انکارناشدنی است. اخوان در عصر خود، در اوج قله دو مقوله لانه کرده که هر شاعری این دو مقوله را به فزونی داشته باشد، تاج شاعران خواهد شد. یکی موسیقی و دیگری خیال. اخوان در هر دوی این‌ها حیرت‌انگیز است. او نیز همچون هوشنگ ابتهاج ابتدا با موسیقی آغاز می‌کند و از موسیقی، راهش به سمت وادی ادبیات کج می‌شود. پدر اخوان با موسیقی مخالف بود و صدای تار او را صدای شیطان می‌خواند، اما قریحه موسیقی اخوان تماما پشت کلمات او آمد. عنصر دیگر خیال است که بازهم شعر اخوان را متفاوت می‌کند از دیگران به فاصله‌ای زیاد. قدرت خیال او را یکی در فضاسازی‌های مخصوص به خودش می‌توان مشاهده کرد که مثال اعلایش شعر «کتیبه» است. دیگری لحن روایتگر او است که در بسیاری از آثارش
 مشهود است و اصلا روایت، ارمغان شعر نو است که در کلام اخوان به اوج می‌رسد. شعر نو با به هم ریختن قالب‌های شعر کلاسیک و ایجاد آزادی عمل بیشتر برای شعر، زمینه را برای روایت‌پردازی به شکل امروزین فراهم می‌کند. در شعر کلاسیک ما زمینه داستان‌پردازی را بیشتر در مثنوی می‌بینیم. در غزل و قصیده مطلقا روایت دیده نمی‌شود. حتی در غزل با نوعی گسستگی میان ابیات طرفیم و پیوند ابیات بسیار زمینه‌ای و کمرنگ است، اما در شعر نو زمینه برای قصه‌گویی شاعرانه به شکلی دیگر است و تبحر اخوان را  در این قصه‌گویی  در «در حیاط کوچک زندان در پاییز» و کارهایی مثل «خان هشتم» و «قصه شهر سنگستان» و «کتیبه» می‌توان دید. «در حیاط کوچک زندان…» پر است از خاطره‌هایی از زندان رفتن اخوان بعد از سال چهل‌ودو که با زبان شعر بیان‌شده‌اند و لحنشان بسیار راویانه است. در همین دفتر، خطوطی دیده می‌شود در ستایش جوانان مذهبی که نشان می‌دهد اخوان تحت تأثیر ایمان حقیقی و ثبات قدم آن‌ها قرارگرفته و درواقع وجهه‌ای دیگر از دین و ایمان را به چشم دیده. اخوان بچه‌مسلمان بوده اما نه زیاد اهل دین. علاقه بسیاری به آیین‌های ایران باستان مثل زرتشتی، مزدک و میترائیسم داشته که تأثیر آن‌ها در شعرش نیز فراوان است، به‌طوری‌که برای فهم شعرش باید آشنایی ولو حداقلی با آن‌ها داشت. در اشعاری که آخر عمر سروده، جلوه‌ علاقه‌های دینی‌اش بیشتر نمایان است. قصیده‌ای برای علامه امینی دارد به‌عنوان کسی که در زندگی عشقش را شناخت و عمرش را پای آن گذاشت، که نتیجه‌اش الغدیر باشد. ابراز ارادتی هم در کارهای واپسینش به امام رضا و حضرت امیر علیهماالسلام دیده می‌شود. 
اخوان علاوه بر قریحه سرشار، سواد ادبی بالایی هم دارد. محمدرضا شفیعی کدکنی در کتاب «حالات و مقامات م.امید» که زندگینامه اخوان است به خواهش ه. ا. سایه (چه شود!) درباره سطح دانش او می‌نویسد: «همین اخوانی که جز در دوره دبیرستان آن‌هم از یکی دو استاد چیزی دیگر از کسی نیاموخته بود، به برکت قریحه ذاتی و پشتکار عجیب و دیوانه‌وارش تمام متون ادبیات فارسی را _ از عصر رودکی تا دوران معاصر، چه نظم و چه نثر_ به دقتی از نوع دقت‌های بدیع‌الزمان فروزان‌فر و علامه قزوینی خوانده بود. تصور می‌کنم اگر  روزی  یادداشت‌های  او را از کنار صفحات کتاب‌های کتابخانه شخصی او استخراج کنند، کمتر از یادداشت‌های قزوینی نخواهد بود. اخوان وقتی به جان کتابی می‌افتاد غوغا می‌کرد. در حاشیه کتاب‌ها انواع مطالبی را که سودمند یا تازه یا خنده‌دار می‌دید موردنظر و بررسی قرار می‌داد و برای خود استخراج می‌کرد تا در تحقیقات و مطالعات ادبی‌اش مورداستفاده قرار دهد. اخوان محقق بزرگی بود در تراز بزرگ‌ترین محققان عصر ما.» شفیعی در همین کتاب با توجه به پشتکار و سواد اخوان خطاب به جوان‌ترها اشاره می‌کند: «همین‌طوری نمی‌توان اخوان شد…». اخوان بدون این مطالعات ادبی هم شاعر خوبی می‌شد، اما او بر شانه غول هزارساله ادبیات فارسی ایستاد و به‌جای این‌که صرفا شاعر خوبی از آب دربیاید، «اخوان» شد!
به نظر می‌رسد بیش از همه از فردوسی متأثر است. همان غنا و ابهت کلام، همان صلابت و حماسه نگاه در او دیده می‌شود. همچنین بسیاری از مؤلفه‌های اساطیری شاهنامه هم در شعر او تکرار می‌شود. یکی از درخشان‌ترین آثار او همین «خان هشتم» است که روایتی است نو از قتل رستم به دست برادرش شغاد.علاوه بر اساطیر شاهنامه، آموزه‌های زرتشتی و میترائیسم هم جابه‌جا در اشعار اخوان به چشم می‌خورد. همین دو مؤلفه، شعر او را بسیار ایرانی می‌کند. اخوان شاعر شعر نو است، اما تمام بار شعر سنتی ایرانی را هم بر دوش می‌کشد و هرگز از ادبیات بی‌نظیر کلاسیک ایران عبور نمی‌کند، آن‌چنان‌که برخی همگنانش عبور کردند. شعر او باوجودآنکه ازلحاظ قالب در رسته شعر نو قرار می‌گیرد اما سرشار از کلمات و تعابیر و ساخت‌های کهن است. کهن، اما نه کهنه! مانند جواهری باستانی که هرگز تبدیل به «فسیل» نشده. شعر اخوان کهن‌ترین صورت شعر نو است و نوترین صورت شعر سنتی. معمول است که در تاریخ ادبیات، هر دوره را به نام شاعری می‌زنند، عصر حافظ، عصر صائب، عصر رودکی و… گمانم به گواه قالب ادیبان اهل انصاف، عصر ما را به لحاظ ادبی باید «عصر اخوان» خواند.   

نویسنده : جواد شاملو |
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : دیدگاه‌ها برای عصر اخوان بسته هستند

مجوز ارسال دیدگاه داده نشده است!

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.