عشقورزی، راه خروج از زندگی خاموش
گروه اجتماعی
هیچکس تا پیش از شروع زندگی مشترک گمان نمیکند قرار است سهم او از خوشبختی ناکامی و شکست باشد. بیشتر زنان به خاطر ویژگیهای عاطفی و روانی، تمام سرمایههای روحی خود را صرف موفقیت در زندگی زناشویی میکنند، اما گاه عوامل مختلف باعث میشود این تلاشها به ثمر نرسند و درنتیجه روابط زناشویی زیر سایه ناامیدی از بهبود شرایط قرار گیرند و فاصلهها آنقدر پررنگ شوند که امکان هرگونه تغییری را سلب کنند. طلاق عاطفی گاه چهره پنهانی دارد. بسیاری از زنان شاید تا مدتها متوجه نشوند این اتفاق در زندگی آنها رخداده است. سردی حاکم بر روابط، گاه به شکل خزنده زن و مرد را از هم جدا میکند و زمانی که هرکدام از زوجین به این واقعیت پی میبرند، مدتهاست زندگی مشترک شکل طبیعیاش را ازدستداده و سالها از این اتفاق گذشته است. طلاق عاطفی یا طلاق خاموش به دلیل فراوانیاش در جامعه امروز و همراه بودنش با آسیبهای اجتماعی بسیار نیازمند اتخاذ سیاستها و راهكارهایی جدی از سوی متخصصان است. طلاق عاطفی علاوه بر ایجاد مشكلات اجتماعی، صدمات جبرانناپذیری به فرهنگ و روابط عاطفی میان فردی زوجین وارد میکند. به عبارتی میتوان گفت طلاق عاطفی یكی از بحرانهای روز جامعه ایران است كه مهمترین شاخصه آن عدم داشتن هرگونه رابطه احساسی و عاطفی نسبت به شریک زندگی است.
آماری در دست نیست
طلاق عاطفی به سردی رابطه میان زن و مرد گفته میشود كه وجود این مشكل زمینه بیمهری و كم شدن انرژی مثبت در خانواده را فراهم میکند. در این حالت زوجها در بیگانگی دنیای یكدیگر گمشده و فقط حكم یک همخانه را برای یكدیگر دارند. اگرچه آمار دقیقی از میزان وجود طلاق عاطفی در دست نیست اما میتوان بهجرئت گفت كه آمار طلاق عاطفی در كشور ما از طلاق قانونی بسیار بیشتر است. مطالعات و تحقیقات بسیاری هم در این زمینه صورت گرفته كه عدم درک صحیح از رفتار و گفتار یكدیگر، نداشتن شناخت كافی از روحیات طرف مقابل و نهایتا بیعلاقگی و سردی نسبت به شریک زندگی را ازجمله دلایل طلاق عاطفی در زندگی زوجها میدانند. بنابراین با توجه به اهمیت موضوع و بهمنظور واكاوی بیشتر،«رسالت» با دكتر سید حسن حسینی، استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران به گفتوگو نشست.
طلاق عاطفی و تفاوت آن با طلاق رسمی
حسینی در خصوص طلاق عاطفی و تفاوت آن با طلاق رسمی گفت: وقتی از طلاق صحبت میکنیم یعنی از جدایی صحبت میکنیم. وقتی زن و مردی باهم ازدواج میکنند و تشكیل خانواده میدهند درواقع یكسری وظایف نسبت به یكدیگر دارند كه بایستی آنها را خوب و با توجه به امكانات موجود انجام دهند تا همواره مورد رضایت طرف مقابل قرار بگیرند.
حسینی افزود: اما مشكلاتی هم در زندگی پیش میآید كه باعث میشوند زن و مرد در انجام وظایفشان ناتوان باشند. انجام وظایف میتواند گفتمانی، فكری و عشق و علاقهای باشد و باید این موارد را در حوزه روابط عاطفی زن و مرد بهحساب آورد. هر عاملی كه موجب سستی گفتمان این افراد و عشق آنها در این زمینهها شود، زمینه را برای ایجاد كشمكش و فاصله میان زن و شوهر فراهم میکند.
وی افزود: درواقع منظور از طلاق عاطفی در اینجا، فاصله فكری و روانی است. طلاق عاطفی جایی است كه زن و شوهر نسبت به هم کمکم سرد شده تا جاییكه دیگر نمیتوانند یكدیگر را در یک بستر تحمل كنند و كمتر با هم گفتوگو میکنند، ترشرویی میکنند و سنگین صحبت میکنند. این وضعیتی است كه گفته میشود یک جدایی صورت گرفته هرچند یک جدایی رسمی و قانونی نیست. درواقع طلاق نقطه پایان كشمكش زناشویی و طلاق عاطفی میان دو همسر است. لذا وقتی این امر تحقق پیدا میکند دیگر ما بحثی از طلاق عاطفی نمیکنیم. گفته میشود طلاق عاطفی پروسهای است كه تقریبا مدتزمان زیادی از آن گذشته و چون این زن و شوهر نتوانستهاند مشكلات خود را با یكدیگر حل كنند به طلاق رسمی منجر شده است.
عوامل بسترساز طلاق عاطفی
حسینی در خصوص عوامل بسترساز طلاق عاطفی گفت: وقتیکه ما به وظایفمان در زندگی زناشویی درست عمل نكنیم، خودبهخود امكان كشمكش پیش میآید و با بروز آن یک تاریكی ذهنی نسبت بهطرف مقابل ایجاد میشود كه در گفتار و رفتار زن و شوهر نسبت به یكدیگر تأثیر میگذارد و در درجه بالا بهنوعی از نفرت تبدیل میشود. این استاد دانشگاه افزود: اینكه چه عواملی بسترساز هستند به نظر من بیشتر عوامل فكری و اختلافات فكری است كه منجر بهبروز كشمكش میان زن و شوهر و طلاق عاطفی میان آنها میشود. به میزانی كه یک زن و شوهر به لحاظ فرهنگی و فكری با یكدیگر نزدیک باشند حتی عوامل سختافزارانه نیز مثل بحرانهای اقتصادی، كمبود امكانات و چیزهای دیگر نمیتواند میان زن و شوهر فاصله چندانی ایجاد كند.
آسیبهای اجتماعی طلاق عاطفی
حسینی در خصوص آسیبهای اجتماعی طلاق عاطفی گفت: آسیبهای مترتب بر طلاق عاطفی در ابتدا گریبانگیر این زن و شوهر میشود و اگر فرزند یا فرزندانی داشته باشند در مرحله بعد گریبانگیر آنها خواهد شد.
وی اضافه كرد: یكی از بهترین محیطهایی كه در دنیای امروز میتوانیم آن را تجربه كنیم محیط زناشویی و خانوادگی است. درواقع بهترین محیطی كه میتواند به ما آرامش دهد محیط خانواده است. حال اگر ما با یک خانواده متشنج و دارای كشمكش مواجه شویم طبیعتا آرامش خود را از دست میدهیم و در چنین فضای متشنجی نهتنها نمیتوانیم كارهای شخصی و روزمره خود را بهخوبی انجام دهیم بلكه حتی اگر در بیرون از خانه هم شاغل هستیم نمیتوانیم كارهای خود را بهدرستی و دقیق پیش ببریم. به عبارتی در انجام امور روزمره خود دچار سستی و عقبماندگی میشویم.
این استاد دانشگاه افزود: وقتی در یک خانواده، طلاق عاطفی صورت میگیرد محیط خانواده به یک فضای بسیار سرد و غیرقابلتحمل تبدیل میشود و زنوشوهری كه برای هم غیرقابلتحمل هستند در ساعاتی كه زیر یک سقف زندگی میکنند درواقع بدترین ساعات زندگیشان را میگذرانند. ازاینجا به بعد هم مشكل دیگری بروز میکند و آن ارتباط مرد با زنان دیگر و ارتباط زن با مردان دیگر و مشغولیت آنها با پدیدههای دیگر است.
وی افزود: در چنین فضایی كه میان زن و شوهر طلاق عاطفی صورت گرفته و روابط میان اعضا سرد و غیرقابلتحمل و همراه با توهین و خشونت است، فرزندان هم شاهد این اختلافات هستند و نهتنها فضای خانه برایشان غیرقابلتحمل میشود بلكه حتی به انجام كارهای پرخاشگرانه و حتی فرار از خانه میپردازند. نكته دیگر اینكه فرزندان این افراد نیز در زندگی آینده خود دچار مشكل میشوند و حتی از بدبینترین افراد نسبت به زنان و یا همسران خود میشوند.
دلایل رواج طلاق عاطفی در جامعه امروز
حسینی در خصوص دلایل رواج طلاق عاطفی در جامعه امروز گفت: همیشه اختلافات زناشویی بوده و هیچ زندگی زناشویی نمیبینید كه در آن اختلافات وجود نداشته باشد اما به میزان سرمایه فرهنگی زن و شوهر، اختلافات خانوادگی نیز قابلحل است. یعنی هر چه نزدیكی فكری و فرهنگی زن و شوهر به هم نزدیک باشد به همان میزان اگر در مورد موضوعی اختلاف پیدا كنند میتوانند آن را حل كنند و این اختلاف میتواند منجر به طلاق عاطفی نشود.
وی افزود: پس بحثی كه وجود دارد این است كه اختلاف در میان گروههای اجتماعی و یا خانوادگی از عوامل نرمال و طبیعی زندگی ما انسانها ست اما اگر اختلافات نتوانند حل شوند میان افراد ادامه پیدا میکند و عمیق میشوند، اما این که چرا در حال حاضر در جامعه رواج یافته ،شاید یكی از دلایلش این باشد كه مردم مسائلشان را به بیرون بروز میدهند. درواقع ما در دنیایی زندگی میکنیم كه از طریق رسانهها مسائل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی تكثیر میشوند و به اطلاع مردم میرسند. پس اطلاعرسانیها باعث شده نسبت به چیزهای زیادی ازجمله کشمکشهای زناشویی اطلاع داشته باشیم.این استاد دانشگاه افزود: اینكه چرا طلاق عاطفی افزایش پیداکرده درواقع باید گفت روابط زناشویی شکنندهتر شده و این شکنندهتر شدنش موجب این شده كه دچار اختلاف فكری و ذهنی شوند، چون در دنیای متنوعی زندگی میکنیم و مدام در معرض امواجی از بیرون هستیم كه به هر میزان كه نسبت به دریافت این امواج سطحینگر باشیم ، به همان میزان بیشتر زندگیهای خانوادگیمان دچار مشكل میشود.
راهکارها چیست
حسینی در خصوص راهكارهایی برای كاهش میزان طلاق عاطفی میان زوجین گفت: من بهعنوان كسی كه ۳۰ سال است كه جامعهشناسی خانواده درس میدهم معتقد هستم به هنگام انتخاب همسر باید یک انتخاب فكری مناسب به لحاظ فكری، فرهنگی، سلیقه و رفتار از همسر آینده خود داشته باشیم. به عبارتی من نمیگویم كه دختر و پسری كه باهم میخواهند ازدواج كنند صد در صد به لحاظ فكری با یكدیگر منطبق باشند اما برای یک زندگی زناشویی بد نیست كه ۶۵ درصد مسائل فکریشان اشتراک داشته باشد. این مهمترین امر است.
وی افزود: زنان و مردان باید بتوانند در تمام زندگیشان این سلیقههای مشترک را اولا حفظ كنند و دوما درباره یكسری المانها و عوامل فرهنگی دیگر كه با آن مواجه میشوند به توافق برسند. اختلاف زناشویی ناشی از اختلافات فكری است. هر چه میان زنان و مردان اختلافات فكری كمتر باشد و توافقات بیشتری با یكدیگر داشته باشند، از کشمکشهای زناشویی آنها كاسته میشود و خودبهخود طلاق عاطفی و به دنبالش طلاق رسمی هم پیش نمیآید. ریشه مشکلات و بنبستهای این نوع همسران و مخصوصا زوجهای جوان اغلب نخواستن و یا دوستنداشتن یکدیگر و یا عدم تمایل به داشتن یک زندگی سعادتمند توأم با آرامش نیست، مشکل اصلی در نتوانستن است. نتوانستنهایی که ناشی از ندیدن آموزش کافی و لازم برای شروع یک زندگی مسئولانه و آگاهانه و از سوی دیگر، عدم مهارت و توانایی در برقراری ارتباطهای دوستانه، عاطفی و صمیمانه و اظهار محبت و عشق بهطرف مقابل بهعنوان شریک اصلی زندگی است. بنابراین بخش عمده بیتوجهی زوجها به یکدیگر ناشی از ناآگاهی از مهارتهای ارتباطی است که مانع از بروز احساسات و عواطف میشود یا مانع از بروز عواطف و احساسات به شکل سازنده و سالم میشود. فراهم کردن بستر فرهنگی مناسب، آموزش مهارتها زیر نظر مشاور و روانشناس، آموزش مهارتها در مدرسه و در رسانهها نقش بسزایی در کاهش طلاق عاطفی دارد. البته در آموزش باید مبانی علمی و از آن مهمتر، مبانی فرهنگی را مدنظر قرار داد.یک متخصص روانشناسی نیز در گفتوگو با رسالت، یکی از دلایل مهم شکلگیری روابط فرازناشویی و خیانت زوجین به یکدیگر را ایجاد «طلاق عاطفی» دانست و در رابطه با این طلاق، تصریح کرد: زوجینی که در عقد یکدیگر هستند اما باگذشت مدتزمان کوتاهی تنها نسبت به یکدیگر خود را متعهد دانسته و هیچ ارتباط عاطفی باهم ندارند، عملا دچار طلاق عاطفی شدهاند.در این وضعیت سبکهای عشقورزی جای خود را به عادت و روزمرگی میدهد. وی ایجاد روابط فرازناشویی و خیانت در زندگی مشترک را نتیجه بروز طلاق عاطفی دانست و افزود: دلایل متعددی ازجمله وجود فرزند، عرف جامعه و خانواده، تبعات طلاق قضایی بهویژه برای بانوان و نگاه جامعه به یک زن مطلقه باعث میشود تا زوجین بهویژه بانوان، از طلاق قضایی صرفنظر کرده و به طلاق عاطفی رویآورند. این متخصص روانشناسی ادامه داد: در شرایط بروز طلاق عاطفی، زوجین به خود حق ایجاد رابطه فرازناشویی را نیز میدهند. عمده افرادی که قدم درراه رابطه فرازناشویی و خیانت گذاشتهاند، خود یک دوره طلاق عاطفی را تجربه کردهاند.
آسیب به فرزندان
وی تبعات و آسیبهای تحمیلشده بر فرزندان در طلاق عاطفی را غالبا بیشتر از طلاق قضایی دانست و تأکید کرد: کودکان در خانوادهای که منشأ گرما و محبت نباشد، رشد سالمی نداشته و همواره احساس ترس و اضطراب دارند. این ترس در کودکانی که پدر و مادرانشان از هم طلاق قضایی نگرفتهاند، بیشتر است چراکه در خانه، والدین همانند یک ربات وظایفشان را بدون عشق و احساسات نسبت به هم انجام میدهند.
این روانشناس، ایجاد حس نفرت والدین نسبت به فرزندانشان را یکی دیگر از نتایج بروز طلاق عاطفی دانست و اظهار کرد: اگر عدم جدایی و تن دادن به طلاق عاطفی وزندگی کردن بدون تجلی روح عشق به علت فرزندان بودهباشد، بهمرور والدین با وخیمتر شدن شرایط نسبت به فرزندان خود احساس نفرت پیدا میکنند چراکه آنان را عاملی برای گذراندن زندگی سخت خود دانسته و مانع بزرگی برای ساختن آیندهای بهتر میپندارند ازاینرو فرزندان را متهم ردیف اول شکلگیری این طلاق عاطفی دانسته و کانون انتقامگیری پدر و مادر خواهند شد. از طرفی بچهها در این خانه هیچ امنیت و آرامشی را احساس نمیکنند و بیشتر تمایل دارند وقت خود را بیرون از خانه و با دوستان بگذرانند. جامعه ناامن آماده پذیرش این افراد است و متأسفانه این بچهها تمایل به استفاده از موادمخدر، ارتباطهای ناسالم و نامشروع و انجام کارهای خلاف و غیرعرف نشان میدهند و هم به خود و هم به جامعه آسیب وارد میکنند و برخی نیز دچار افسردگی و در خود فرورفتن میشوند و مسلما چنین بچههایی برای آینده خود و تشکیل یک زندگی جدید هیچ الگوی مناسبی پیشرو نداشته و شاید آنها نیز در آینده دچار مشکل پدر و مادرهای خود شوند.
عشقورزی، راه ماندگاری زندگی مشترک
عرفانی، طلاق عاطفی را پایان راه ندانست و گفت: زوجین با مراجعه نزد مشاوران میتوانند درصدد تغییر و اصلاح زندگی زناشویی خود باشند بنابراین بهترین راه برای پیشگیری از این عمل تلخ، مراجعه قبل از ازدواج به مشاوران برای یادگیری و تسلط به علم مباحث زناشویی است. وی با اشاره به نقش بسیار مهم و پررنگ سبک عشقورزی در تازگی و هیجان زندگی حتی باگذشت نیمقرن از زندگی مشترک، عنوان کرد: بنابر نظریه استنبرگ، عشق براساس یک مثلث سهضلعی همیشه پررنگ، تازه و پرهیجان خواهد ماند بهشرط آنکه هر سه ضلع نقش خود را همزمان و یکرنگ باهم ایفا کنند. این روانشناس، صمیمیت، شور و اشتیاق و تعهد را اضلاع مثلث عشق دانست و بیان کرد: صمیمیت بهتنهایی ،بروز عشقی دوستانه، شور و اشتیاق عشقی شهوانی و تعهد عشقی پوچ را پدید میآورد. وی بابیان اینکه پررنگ بودن اضلاع صمیمیت و شور و اشتیاق، باعث شکلگیری عشقی خیالانگیز خواهد شد، مطرح کرد: پررنگ بودن دو ضلع صمیمیت و تعهد باعث بروز عشقی مشوقانه و پررنگ بودن اضلاع اشتیاق و تعهد عشقی ابلهانه را پدیدار میشود. عرفانی تأکید کرد: با آموزش درست روابط زناشویی در خانواده و مراجعه به نزد مشاوران خانواده میتوان از علم مباحث زناشویی بهرهمند شد و توانایی مثلث عشقورزی برای داشتن زندگی شاد توأم با عشق حقیقی را پیدا کرد.
دانشیار گروه روانشناسی دانشگاه پیامنور همدان در پایان یادآورشد: باید به خاطر داشت که طلاق عاطفی نخستین گام برای شروع یک رابطه فرازناشویی و خیانت است.
روابط عاطفی , طلاق , عشق
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.