عاشورا؛ طلوع ابدی خورشید حق
نمیدانم اینکه میگویند لغات تاسوعا و عاشورا، نه تسع و عشر بلکه از وسعت و معاشرت میآید از نظر علمی درست است یا نه. میگویند تاسوعا، موعد توسعه وجودی انسان است برای عاشورا که ما به اوج معاشرت با امام معصوم علیهالسلام برسیم. معاشرت با معصوم شرط معیت با اوست و معیت با معصوم شرط معیت با خدا. ما با هیچ امامی نمیتوانیم به اندازه امام حسین به معاشرت و نزدیکی برسیم. برای هیچ امامی نمیتوانیم آنگونه گریه کنیم که برای سالار شهیدان و هیچ امامی را نمیتوانیم اینگونه دوست داشته باشیم. این معاشرت با امام در روز عاشورا به اوج خود میرسد.
چرا که در این روز غم و اندوه ما برای امام به اوج خود میرسد. سیم ربط ما به امام حسین، همین اندوه است. تأکیدی که روی مجالس و محافل حضرت و گریه هرچه بیشتر بر حضرت شده، از همین جهت است که این گریهها در اصل معاشرت با امام و معیت با اوست که در اصل مقدمه معیت با خداوند است. مظلومیت راه را برای ارتباط عاطفی باز میکند. اصلش این بود که امام حسین حتی اگر این همه مظلومانه به شهادت نرسیده بود هم ما برایش گریه میکردیم. گریهای از روی عشق و شوق وصال. همانگونه که زلیخا برای یوسف ضجه میزد. همانگونه که مجنون برای لیلی زار میزد. مگر یوسف یا لیلی کشته شده بودند؟ نه! آنها تنها معشوق بودند.
امام حسین هم محبوب زمین و آسمان است و شاید برای اینکه تمام مخلوقات از عشق او بهرهمند شوند؛ خدا باب تظلم برای او را گشود. گریه از مظلومیت کار عشق را آسان میکند و روضه، مسیر قلبها را برای عاشقی کردن باز. امام حسین به ما فرصت نابترین نوع عاشقی را بخشید. معاشرت و عشق ورزیدن به محبوبی آسمانی، کار سختی است. مگر ما چند عارف داریم که بتوانند همچون مادران بچهمرده از عشق خدا یا ولی خدا زار بزنند؟ اما برای سیدالشهدا همه زار میزنند. نه عارفها، بلکه گنهکارها، بدها، روسیاهها و معمولیها. بلندمرتبه ز عرش بر زمین افتاد، تا دستمان از دامن نایابترین گوهر عشق کوتاه نماند. قلب بیشتر ما زبان عرفان را نمیفهمد، اما قلب همه آدمها زبان مظلومیت را میفهمد. مظلومیت همان باب الحسین است که از دیگر درهای بهشت و رستگاری، عریض و طویلتر است. مظلومیت همان سفینةالنجاتی است که از دیگر کشتیها بزرگتر و سریعتر است.
برای درک مظلومیت امیرالمؤمنین علیهالسلام باید علامه امینی باشی. آن وقت برای مظلومیت علی زار هم میزنی. برای درک مظلومیت حضرت حیدر باید آیتالله بهجت باشی. آن وقت تنها میگویی: «چه کشیدند…». اما برای درک مظلومیت سیدالشهدا چه؟ کافی است یک پیرمرد بیسواد باشی در یک روستای دورافتاده که فرزندی داشته باشد و روضه علیاکبر را بشنود. حالا آن پیرمرد بیسواد که نه علم امینی را دارد و نه معرفت بهجت را، زار میزند برای حسین…
وقتی ماه رمضان میآید، باید سیدالساجدین باشی تا تمام وجودت شوق بشود برای این ماه و برای وداعش از سوز جان مناجاتی عاطفی بنویسی. حال برای محرم چه؟ کافی است که یک بازاری ساده باشی که پرچمهای عزا را ببینی و زیر لب ناخودآگاه زمزمه کنی باز این چه شورش است که در خلق عالم است…
عاشورا لیلة القدر ما بدهاست… ما که شاید از کثرت گناهانمان آه نکشیدیم یا برای وصال خدا اشکی نریختیم. اما برای حسین سوختیم و خدا فرمود «أحب الله من أحب حسینا»…
آه حسین…
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.