عاشورا؛ روزی بیپایان
صبح عاشورا هر سال در حالی سر میزند که شب قبلش، انبوهی از شیعیان به هر زبان و بیان به او میگویند که سر نزند. گاه مثل آن دودمه معروف با التماس میگویند مکن ای صبح طلوع. گاه مثل بوشهریها میگویند: «ای صبحدم یک دم مدم یک امشبی بهر خدا…» و گاه مثل اهالی شمیران او را تخطئه میکنند: «ای صبح تیرهرو ز چه رو میشوی سپید؟
فردا حسین تشنهجگر میشود شهید…». این مواجهه شیعیان است با اعظم مصیبتهای ارض و سما. ای کاش این روز سر نزند و شب عاشورا هیچگاه به صبح نرسد. آنقدر این روز تلخ است که تحمل فرا رسیدنش سخت است. شیعیان انگار با زمان سر جنگ دارند. آخر جلوی گردش ایام را که نمیشود گرفت. شیعیان، ناامید از انسانیت قاتلان آن وجود نازنین، باری از شمشیرها میپرسند که شما چرا بریدید؟ گاهی از آب فرات میپرسند که تو چرا موج زدی و به تشنگان بیتفاوت ماندی؟ و گاهی از صبح، که تو چرا سر زدی؟ اگر از دست ما بر میآمد زمان را متوقف میکردیم. صبح بشود که چه؟ مگر چه اشکالی دارد شب برای همیشه بماند؟ مگر الآن شب نیست؟ مگر در سرتاسر جهان تاریکی و ظلم موج نمیزند؟ شب عاشورا به صبح رسید، اما شام غریبان نه.
صبح عاشورا به حرف ما گوش نکرد و سر زد. اما ما تسلیم زمان نشدیم. حالا که عاشورا با تمام اتفاقات هولناکش پدید آمد و زمان بیرحمانه به گردشش ادامه داد، ما جور دیگری متوقفش میکنیم. حالا که عاشورا متوقف نشد ما در آن متوقف میشویم. این روز را جریان میبخشیم تا برای همیشه بماند. این ستیز ماست با زمان. سر جایت بایست زمان! نه سر جایت، درست کنار مقتل، کنار حسین، کنار شهید ما، بایست! ما آب بخوریم میگوییم حسین، نوزادمان متولد شود میگوییم حسین و تربت در کامش میگذاریم، حاجت داشته باشیم روضه نذر میکنیم، شبهای جمعه برایمان شب زیارت است، محرم و صفر برایمان قیامت است و اربعینِ شهادت او رستاخیز ماست.
حسین علیهالسلام در سرتاسر زمان ما جاری شد. عاشورای هر سال برای ما گویی همان عاشورای سال ۶۱ است. ما خیمههای امام را میبینیم، صفوف دو سپاه را میبینیم، خودمان را در سپاه حضرت میبینیم، آغاز جنگ را میبینیم و شهادت امام را میبینیم. شاید التماس مکن ای صبح طلوع ما بیجواب ماند اما عاشورا هرگز غروب نکرد. ما نتوانستیم جلوی طلوع عاشورا را بگیریم اما جلوی غروب و فراموش شدن آن را که میتوانیم بگیریم.
دل ما در ماجرای کربلا مانده. عاشورا به پایان نخواهد رسید تا آن صبح سپیدرو سر بزند، صبح انتقام. بدون خورشید ظهور، شام غریبان هرگز تمام نمیشود. شام غریبان همان شبی است که خانواده امام حسین، چندین زن و بچه در بیابانی بیپناه شروع به دویدن کردند و به دنبال جایی برای پناه گرفتن گشتند. بعضی گم شدند، بعضی جان باختند و بعضی اسیر غارتگران شدند. چه شبی از این سیاهتر؟ چه خورشیدی میخواهد سیاهی این ظلم را بزداید جز خورشید ولایت عظمی؟
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.