ضرورت ساماندهی علمی سگهای ولگرد
افزایش جمعیت سگهای بیصاحب همواره یکی از مهمترین نگرانیها بوده است. گروهی معدومسازی را باعث امن شدن زندگی انسانها میدانند. آنها با این استدلال که سگهای بیصاحب منبع بیماری و آلودگیاند و مستعد حمله به کودکان هستند، این ایده را دنبال میکنند. ایدهای که بهدرستی باعث خشم افکار عمومی شده و گاه اعتراضاتی را در پی داشته است. مخالفان سگکشی هم میگویند برای کنترل جمعیت سگها بهتر است پناهگاههایی برای آنها در نظر گرفته شود و در مواردی نیز این سگها عقیمسازی و سپس رها شوند تا جمعیتشان کنترل شود. شهرداریها که مسئولیت جمعآوری و کنترل این نوع سگها را بر عهده دارند، هزینه بالای احداث پناهگاه و نگهداری سگها را از مهمترین اشکالات این طرح میدانند؛ اگرچه در برخی از شهرها اقدام به راهاندازی پناهگاههای متعددی کردهاند. اما فعالان حقوق حیوانات میگویند تعداد این پناهگاهها برای تحت پوشش قرار دادن تمام سگها کافی نیستند.
متأسفانه به سبب فقدان دانش کافی و عدم توجه به مراجع علمی موجود در دنیا، شاهد روشهای غیراصولی و غیرانسانی در مدیریت جمعیت سگها در کشور بودهایم. روشهایی که سالها انجامشده و هیچ حاصلی جز اتلاف منابع مالی نداشته است. درحالیکه سازمان بهداشت جهانی، از سال ۱۹۹۰ در دستورالعملهایی به کشورها توصیه کرده است که بهجای کشتار از روشهای جایگزین مانند آموزش عمومی، واکسیناسیون، ثبت و شمارهگذاری و عقیمسازی استفاده کنند.
برخی از کارشناسان حیاتوحش با اشاره به وضعیت اکنون کشورهای اروپایی مانند انگلیس، راهکار جمعآوری و انتقال به پناهگاه را مطرح میکنند، حال اینکه مجتبی طباطبایی، پژوهشگر اخلاق محیطزیست میگوید: «در دستورالعملهای بینالمللی تأکید شده است که نباید کورکورانه از دیگر کشورها تقلید کرد، در آن کشورها سگ بیسرپرست وجود ندارد، و تمام سگهایی که به پناهگاه برده میشوند، سگهای صاحبدار گم یا رهاشدهاند. بهخصوص تأکید شده است در کشوری که هنوز موفق به کنترل جمعیت سگهای پرسهزن نشده و دچار مشکل ازدیاد جمعیت سگها است، نباید انتقال به پناهگاه انجام شود. ناآگاهی از اصول علمی مدیریت جمعیت حیوانات باعث تصورات غلط و تقلید کورکورانه میشود که نتیجه آن چیزی جز اتلاف منابع مالی نخواهد بود. مطابق مبانی علمی، حذف مستقیم فیزیکی نمیتواند باعث کاهش جمعیت سگها شود و دقیقا به همین دلیل هیچ زمانی مسئولان ما نتوانستند مشکل سگها را حل کنند، وقتی در فقدان اجرای برنامه مدیریت جمعیت سگها با عنوان طرح بهاصطلاح «ساماندهی» اقدام به جمعآوری و حذف فیزیکی آنها شود، قلمروی خالی توسط سگهای جدید اشغال میشود و از طرفی سگهای حاشیه شهرها به منطقه مهاجرت میکنند و همچنین مرگومیر تولهها کاهش و نرخ بالغ شدن موفق آنها بهشدت افزایش پیدا میکند و بهسرعت جمعیت حذفشده جایگزین میشود، هرچه کشتار بیشتر باشد سرعت جایگزینی جمعیت بیشتر میشود.»
درستترین کار برای مقابله با سگهای ولگرد چیست؟
این پژوهشگر با استناد بر اظهارات دکتر کاترین پولاک، سرپرست مدیریت جمعیت حیوانات شهری سازمان بینالمللی فورپاز در جنوب شرقی آسیا، دامپزشک و دارای دو بورد تخصصی از دانشگاههای معتبر آمریکا، مدیریت جمعیت سگها را مهم دانسته و بیان میکند: «چه از نظر سلامت عمومی، چه رفاه حیوان، این موضوع اهمیتی خارقالعاده دارد. سگهای پرسهزن میتوانند سبب بروز مسائل گوناگونی ازجمله انتقال هاری و تصادف با ماشین شده و عامل مزاحمت عموم قلمداد شوند. گرچه، خود آنها نیز از تغذیه ناچیز، بیماری، مسمومیت، و مورد آزار قرار گرفتن بینهایت رنج میبرند. به یک راهحل اخلاقی نیاز است که کارآمد و نیز پایدار بوده، و به جوامع و سگها به یک اندازه کمک کند. همه میتوانند اتفاقنظر داشته باشند که سگها در بیشتر موارد واقعا نباید در خیابانها زندگی کنند، و همگی ما سگهای کمتری میخواهیم، پس ناچاریم رویکردی بیابیم که بهطور اخلاقی به ما دررسیدن به آن هدف کمک کند. ابزارهای متنوعی وجود دارند که میتوان از آنها به این منظور استفاده کرد ازجمله جراحی، عقیمسازی، واکسیناسیون انبوه هاری، آموزش، مدیریت پسماند، و مشارکت دستاندرکاران. هرچند هر موقعیت منحصربهفرد بوده و به رویکرد خاص خود نیاز دارد.»
مجتبی طباطبایی، در گفتوگو با «رسالت» در پاسخ به این پرسش که درستترین کار برای مواجهه با سگهای ولگرد چیست، عنوان میکند: «اگر به این شکل سؤال پرسیده شود، پاسخ نیز کمابیش مشخص است، احتمالا باید روشهای متداول پیشین را ادامه دهیم، مگر چه گزینههایی برای «مقابله» آنهم با موجوداتی «ولگرد» (که با رجوع به لغتنامه معادل بیسروپا است) باقی میماند؟ احتمالا باید حذفشان کنیم. ما با سگها مقابله نمیکنیم، بلکه با مشکلات مقابله میکنیم، آیا سگها مسئول وضعیت فعلی هستند یا مشکل از فقدان برنامه اصولی وعدم بهرهگیری از متدهای علمی است؟ پس قدم اول همین است، با مسئول کردن سگها از خودمان سلب مسئولیت نکنیم. اکنون اگر بپرسیم چه تغییری در خودمان، در برنامههایمان و بهویژه در رفتار تمام ذینفعان برای مواجهه با جمعیت سگها ایجاد کنیم تا مشکلاتمان حل شود، میتوانیم به پاسخ «برنامه مدیریت جمعیت سگها» برسیم، این برنامه مشخص چند اصل اولیه دارد که مواردی از آن شامل جمعیت سگهای صاحبدار (بهخصوص سگهای گله و نگهبان در روستاها) و منبع معمول جمعیت سگهای پرسهزن (اعم از پرسهزن صاحبدار یا بلاصاحب) است، بنابراین ترویج مالکیت مسئولانه باید در اولویت قرار گیرد. اکولوژی سگها وابسته به انسان است، در نتیجه تغییر رفتار انسانی شرط اساسی موفقیت برنامه مدیریت جمعیت سگها است. ثابتشده که شرایط رفاهی بهتر سگها، مشکلات مربوط به جمعیت آنها را کاهش میدهد. موارد دیگر نیز وجود دارد که در اینجا به آنها نمیپردازم.»
تراکم جمعیت در هیچ کجای دنیا با حذف سگها کاهش نیافته است
این پژوهشگر محیطزیست در ادامه مطرح میکند: «عدهای میگویند باید تمام سگهای ولگرد را عقیم و یا در مراکز حمایت از حیوانات بیسرپناه نگهداری و مراقبت کرد. تمام این حرفها غلط است، در وهله اول باید زیر جمعیتهای سگها را بشناسیم و ببینیم منشأ وجود کدام زیرجمعیت با چه رفتاری از جوامع رابطه دارد، این مرحله ارزیابی نام دارد، دقیقا به همین دلیل کلمه ولگرد از متون علمی و دستورالعملهای بینالمللی منسوخشده است. اساسا چیزی به نام «عقیمسازی» بهتنهایی در برنامه مدیریت جمعیت سگها وجود ندارد. عمل عقیمسازی میتواند صرفاً بهعنوان بخش کوچکی از دو برنامه اجرایی شود، اولین برنامه، «کنترل زادوولد» است که در مورد سگهای صاحبدار بهعنوان منبع معمول جمعیت سگهای پرسهزن اجرا میشود و دوم، برنامه چهارگانه که عبارت است از گرفتن، عقیمسازی، واکسیناسیون و بازگردانی، برای مدیریت جمعیت تولههایی که در خیابان متولد میشوند. بیتردید برنامهای که صرفا بخش ناقصی از منشأ جمعیت را لحاظ کند؛ نه سگها بلکه خودش را عقیم کرده است. مراکز نگهداری از سگهای بیسرپناه نیز برای سگهای گم یا رهاشده است، نه سگهایی که در خیابان یا حاشیه شهرها قلمرو و سرپناه دارند، این مراکز در ایران به سگها پناه نمیدهند بلکه با گرفتن سرپناهشان، سگ بیسرپناه تولید میکنند و صرفا قلمروهایی را خالی کرده که خیلی زود از سگهای جدید پر میشود. این کارهای بیحاصل با هزینههای گزافی انجام میشوند که ممکن است حتی در یک سال چندین بار قلمروی مشخص از سگها خالی و سپس پر شود. هزینههای عدم کنترل هاری و گزش را هم به این موارد اضافه کنید، چرا که ثابتشده است، اولا هاری ارتباطی به تراکم جمعیت سگها ندارد و با کاهش حتی مقطعی جمعیت هم کاهش پیدا نمیکند، در مورد گزش هم همینطور است. ثانیا تراکم جمعیت در هیچ کجای دنیا با حذف سگها کاهش نیافته است، کشور خودمان نمونه بارز آن است.»
برخی از کارشناسان میگویند، چرخ را نباید از ابتدا اختراع کنیم، باید ببینیم کشورهای دیگر چگونه توانستهاند با صرف بودجه و زمان کم مسئله را تا حد قابل قبولی حل کنند. این کارشناسان از کانادا بهعنوان یکی از کشورهایی نام میبرند که در این زمینه بسیار موفق عمل کرده است. در این کشور هیچ سگ بدون صاحبی به چشم نمیخورد و هیچ تعارضی بین سگ و انسان و نیز سگ و حیاتوحش وجود ندارد. در این کشور مراکزی وجود دارد که هر سگی که بدون صاحب است را زنده گیری و به مرکز منتقل میکنند.
طباطبایی دراینباره تصریح میکند: «کارشناسان چنین نظری ندارند، این نظر عوام بیدانش در کسوت کارشناس است. اگر مسئله جمعآوری به این سادگیها بود تا به امروز ۱۰۰ کشور درگیر مسئله هاری نبودند. در کشور کانادا سگهای بلاصاحب جمعآوری نمیشوند، چنانچه گفتید در آنجا سگ بلاصاحبی وجود ندارد، بلکه سگهای گم یا رها شدهای هستند که جمعآوری میشوند، سگهایی که در شرایط مشابه ایران هرگز به صاحبانشان برنمیگردند. آیا تصور میکنید، برنامه چهارگانه شامل عقیمسازی در مدیریت جمعیت شامل این سگها میشود؟ اینگونه سخنان صرفا یکسری اظهارات بی منبع هستند، با چنین ادعاهایی نمیتوان در مدیریت جمعیت سگها موفق و تعارضات را کاهش داد. آمارهای کشور مبنی بر روند صعودی گزش، هزینههای واکسیناسیون هاری و هزینههای بیحاصل شهرداریها نیز گواه تداوم این روند است.»
لزوم غذا رسانی مسئولانه
برای تشریح مسئله باید ابعاد و پارامترهای متعددی را موردبررسی قرارداد. گروهی از فعالان محیطزیست بر این باورند که حذف کامل دسترسی سگها به منابع غذایی مانند زبالههای خوراکی یا ممنوعیت غذا رسانی میتواند روش درستی برای کنترل جمعیت سگها باشد. البته تا به امروز هیچ منبع علمی تأثیر غذا رسانی در افزایش جمعیت یا فقدان غذا رسانی در کاهش جمعیت سگها را تائید نکرده است. هرچند مدیریت پسماند تحت عنوان کنترل محیطی ازآنجاییکه میتواند تا حدی توزیع جمعیت سگها را به سمت مکانهای کم تعارضتر ببرد حائز اهمیت است.
طباطبایی در این زمینه توضیح میدهد: «ادعاهای مطرحشده در مورد اهمیت و اولویت تأثیر منابع غذایی حاصل عدم درک درست، پویایی جمعیت سگها و نرخ بالای گردش جمعیت است، بهعبارتدیگر جمعیت سگها همواره در حال زادوولد و مرگومیر است، در این میان کاهش و یا افزایش دسترسی به منابع غذایی صرفا بر نرخ پرسه زنی سگها (home range) و میزان سلامتی و سرعت جایگزین شدن جمعیتشان تأثیر میگذارد، نه بیشتر، چراکه همواره در شهرهای ما غذایی برای ادامه بقا سگها یافت میشود. بنابراین مدیریت پسماند تلاش برای کاهش دسترسی به منابع غذایی بهمنظور کاهش جمعیت نیست، این حرف ازنظر علمی کاملا بیاساس است، بلکه مدیریت پسماند تلاشی باهدف اعمال تغییر در محیطهای پرسه زنی سگهاست.»
ایمان معماریان، دامپزشک در همین زمینه، اصلیترین و ابتداییترین اقدامی که باید برای کنترل جمعیت سگهای بلاصاحب در محیطهای شهری انجام شود، را مدیریت پسماند و غذا رسانی مسئولانه عنوان کرده و در گفتوگو با «رسالت» میگوید: «هنگامیکه غذا بهراحتی از طریق پسماندها در اختیار این نوع از حیوانات قرار میگیرد میزان تولیدمثل آنها افزایش پیدا میکند. یکی از اصول مدیریت جمعیت، مدیریت پسماند است. آنچه به اسم غذا رسانی در ایران اتفاق میافتد، به معنای عدم مدیریت پسماند است، و آن غذا رسانی مسئولانهای که ارگانهای بینالمللی نظیر آیکم بر آن تأکیددارند، برای جمعیتی از سگ هاست که عقیم شده و تحت مدیریتاند و در فضای محدودی که تعارض خیلی کمی با انسان دارد و یا اساسا تعارضی با انسان و حیاتوحش وجود ندارد، بهصورت مسئولانه غذا رسانی انجام میشود. در غیر این صورت ریختن زباله است.»
معماریان در ادامه تأکید میکند براینکه، مسئولان ذیربط باید به این جمعبندی برسند که مدیریت جمعیت سگها و گربههایی که بدون سرپرست و ولگرد هستند، یک الزام است: «ما اولین کشوری نیستیم که میخواهیم جمعیت سگها را مدیریت کنیم. کشورهای پیشرفته سالها در این زمینه کارکردهاند و موفق هم بودهاند. بنابراین راهکارهایی که با موفقیت همراه بوده مشخص و واضح است اما به دو اصل پایهای باید توجه کرد، که اولین مورد، مدیریت پسماند است و سپس باید صاحبان سگها مسئولیتپذیر شوند. به این مفهوم که سگها تحت کنترل و تحت مراقبتهای دامپزشکی باشند و حتما عقیم شده و نتوانند آزادانه در هرجایی تردد کنند. همیشه این دو اصل باید بهصورت جامع رعایت شده و سپس راهکارهای مختلف و متعدد بعدی نظیر یوتانایز، جمعآوری و عقیمسازی و رهاسازی در مورد انواع مختلف سگها، بسته به آن پیش مطالعهای که انجامشده در یک بازه زمانی مشخص اجرایی شود تا برنامه مدیریت جمعیت سگها موفق باشد، در غیر این صورت موفق نخواهد بود، ولی مشکل اصلی این است که ارگانهای مسئول در این حوزه، برنامه مدون و مشخصی ندارند و یا همانند سالهای گذشته، هر برنامهای که انجامشده، موفق نبوده و یا بهصورت پراکنده اجراشده است. در حال حاضر هیچ برنامه مدون و درستی برای مدیریت جمعیت سگها وجود ندارد و برنامههای محدودی هم که عملیاتی شده، جمعآوری آنها از سطح شهر و سپس رهاسازی در محیطهای خارج شهر است، درحالیکه دوباره آنها به محیط شهری بازمیگردند و یا بدتر از آن به طبیعت و حیاتوحش آسیب میرسانند.»
کارشناسان حیاتوحش معتقدند در کشورهای دیگر بر اساس فرهنگ بومی خود الفتی با سگها داشتند و نژادهای مختلف سگها را در منازلشان نگهداری میکردند. معضلی که در کشورهای دیگر وجود دارد، بیشتر معضل سگهای بلا صاحب است که بیخانمان شدهاند. درواقع سگهای نژاد داری که در منازل نگهداری میشدند و به هر دلیلی حالا بدون سرپرست ماندهاند. در کشورهای دیگر این سگها زنده گیری و مدتزمانی مشخص میشود تا کسی بتواند سرپرستی حیوان را بپذیرد و متقاضیان سرپرستی در این کشورها زیاد است. در کشور ما چنین فرهنگی وجود ندارد. ضمن اینکه عمده سگهای ما، ولگرد هستند، نه سگهای بلاصاحب و بیخانمان. اگر بخواهیم با روشهای علمی و براساس اصول سازمان جهانی بهداشت حیوانات، مدیریت جمعیت را انجام دهیم، به یک برنامه کلنگر و ملی نیاز است و باید ارگانهای بسیاری همکاری کنند. دستورالعملها و برنامههای موجود منطبق بر روشهای علمی و کارآمد نیست، هرچند کشتار نفیشده، اما چون راهکار جایگزین کشتار بهدرستی تبیین نشده، اغلب برنامهها ناکارآمد و پرهزینه است. بنابراین لازم است مطابق با روشهای اصولی و با ابلاغ برنامههای علمی به شهرداریها و دهیاریها مشکلات در حوزه مدیریت جمعیت سگها حل شود.
سگ های ولگرد
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.