ضرورت بازتعریف مفهوم تخریب محیط‌زیست - روزنامه رسالت | روزنامه رسالت
شناسه خبر : 83141
  پرینتخانه » اجتماعی, مطالب روزنامه, ویژه تاریخ انتشار : 23 اسفند 1401 - 6:34 |
طبیعت همواره پویاست پس مفاهیم وابسته به آن نیز در سیر زمان متفاوت می‌شود

ضرورت بازتعریف مفهوم تخریب محیط‌زیست

امــروز همه‌جا بحــث  محیط زیســت داغ اســت و حرف و سخن‌ها دراین‌باره، حول تخریب و نگرانی‌های حاصل از آن می‌چرخد. کمپین زاگــرس مهربــان نیز بــه همیــن منظور بــرای شناساندن  تخریبگــران   محیط‌زیست و ناقضان اصل ۵۰ قانون اساسی، باهدف رؤیت پذیر کردن چنین اقداماتی و فشار برای توقف آن،  جایزه‌ای را تحت عنوان اپوش معرفی کرده است.
ضرورت بازتعریف مفهوم تخریب محیط‌زیست

سروش طالبی اسکندری- پژوهشگر حوزه آب 
امــروز همه‌جا بحــث  محیط زیســت داغ اســت و حرف و سخن‌ها دراین‌باره، حول تخریب و نگرانی‌های حاصل از آن می‌چرخد. کمپین زاگــرس مهربــان نیز بــه همیــن منظور بــرای شناساندن  تخریبگــران   محیط‌زیست و ناقضان اصل ۵۰ قانون اساسی، باهدف 
رؤیت پذیر کردن چنین اقداماتی و فشار برای توقف آن،  جایزه‌ای را تحت عنوان اپوش معرفی کرده است. نامی برگرفته از دیو خشکسالی در اساطیر کشور که گامی در جهت معرفی شخصیت‌هایی است که طبیعت و منابع ارزشمند خدادادی و بین نسلی را فدای منافع اقتصادی کوتاه‌مدت یا ناپایدار می‌کنند، اما باوجود متداول بودن بحث درباره تخریب و مخربان   محیط‌زیست، به‌راستی نشان اپوش شایسته چه کسی است؟
 داستان‌های کودکانــه، خبرهــای صداوســیمایی یا حتــی اظهــارات مســئولین عموما تصویری بســیار  ساده‌سازی شــده از  تخریبگری   محیط‌زیست ارائه  می‌دهند. داســتان شــکارچی بدجنســی که حیوانات جنــگل را شــکار  می‌کند و روزی حیوانــات باهم در برابرش متحد  می‌شوند، یا کارخانه متخلفی که بدون رعایت ضوابــط   محیط‌زیست را تخریــب  می‌کند، اما روزی مســئولین امر سر از کارش درمی‌آورند و به چنگ قانون  می‌اندازندش، یــا صاحبان چاه غیرمجازی که از ســفره آب زیرزمینی برداشــت می‌کنند و حالا متولیان امر وعده می‌دهند به دنبال شناســایی و پلمب چاه‌ها هستند، این‌ها نمونه‌هایی است که قصد دارد خط‌کشی مشخصی بین شهروند  دوستدار  محیط‌زیست با خاطیــان مخرب آن بکشــد و موضوع تخریب   محیط‌زیست را یک شر مشخص و معینی بداند کــه  آدم‌های بــد موجبش  می‌شوند. اما من بــه دنبال دلایلی هســتم که نشــان دهــم تخریب   محیط‌زیست  نمی‌تواند تعریفی مشخص، پذیرفتنی برای همه و ثابت درگذر زمان داشته باشد. 
پیش از هر چیز، تعریفی ساده از تخریب   محیط‌زیست عموما مســتلزم جداســازی و  دوگانه ســازی انســان و طبیعت اســت. انسانی که بر طبیعت تحمیل  می‌شود و اگــر قواعد تعامل با آن را نداند یــا رعایت نکند، موجب تخریبش  می‌شود. اما نه انســان به‌کل موجودی غیرطبیعی است و نه طبیعت امروز امری غیرانسانی است. انسان همچون دیگر  زیستمندان غذا  می‌خورد، مکان  زندگی‌اش را  متناسب‌سازی  می‌کند و  آلودگی‌هایی بــه همراه دارد. انســان بخشــی از  چرخه‌های طبیعت اســت و نه محرکی خارجی که بر آن تأثیر  می‌گذارد. از سوی دیگر حداقل امروزه چیزی بر روی زمین طبیعی، بکر و  دست‌خورده نیســت. دفاع از تالاب طبیعی، کوه طبیعی، جنگل طبیعی و … چندان دقیق نیست. برای مثال اولین روزی که انســانی برای آشامیدن، خودش از آب چشــمه یا رود اســتفاده کرد، بر منابــع آبی که وارد تالاب  می‌شد تأثیر گذاشــت و با افزایش اســتفاده در کشــاورزی و شــرب و … چرخه آب هر چه بیشتر تبدیل به یک چرخه طبیعی-انســانی شد. بنابراین هر موجود و پدیده‌ای هم‌زمان انســانی-طبیعی اســت؛ همچنان که خود انســان موجــودی طبیعی در عیــن  جنبه‌های مصنوع و تکنولوژیک اســت. وقتــی چیز طبیعی بکر نداریم،  نمی‌توانیم شیوه درست  پدیده‌ها را شبیه زمانی بدانیم که انســان نبوده اســت. نهایتا ما شاید بتوانیم از  تعادل‌های جدیدی حرف بزنیم که آن‌هم بسته به زمان و تغییر شرایط پویا خواهد بود. 
این پویایی ما را به دومین دلیلی  می‌رساند که موضوع تخریــب   محیط‌زیست را پیچیده  می‌کند. شــیوه بهره‌برداری از طبیعت دائما متحول شده و  می‌شود. اما آیا شیوه سنتی،  طبیعت مدار بوده است؟ ممکن است یک فعال  محیط‌زیست در شرایطی که میزان تغییر و تحولات شدید و گســترده است، شکل ســنتی -احتمالا زمانی پیش از انقلاب صنعتی و ورود  تکنولوژی‌های مدرن- را مطلوب و سازگار با   محیط‌زیست بداند.  همان‌گونه که اکنون قنات، طومار  شیخ بهایی،  مادی‌های  زاینده‌رود و  سی‌وسه‌پل با چنین  صفت‌هایی ذکر  می‌شوند. اما واقعا تمایز ذاتی میــان چاه با قنات، یا مادی با شــبکه بتنی آبیاری یا  سی‌وسه‌پل با سد  زاینده‌رود یا کشاورزی سنتی با کشاورزی مدرن وجود دارد؟ حتما متوجه تمایز میان این موارد به لحاظ شدت و دامنه تأثیراتش هستیم. ولی اگر معتقد به عدم تداخل در طبیعت یا حفظ حیات سایر  زیستمندان باشیم، به نظر  می‌رسد سازوکارهای سنتی نیــز واجد چنین  ویژگی‌هایی  نبوده‌اند. انســان همواره برای  بهره‌برداری از طبیعت و ارتباط  راحت‌تر با آن ابزار درست کرده است. ابزاری که از طبیعت و بافکر انسان ساخته  می‌شود، ما را در برابر آن توانمندتر کرده است و هــر ابزاری زمین را به زمیــن جدیدتری تبدیل کرده و بر زیست ســایر موجودات تأثیر گذاشته است. بنابراین   محیط‌زیست  پدیده‌ای نیســت که از بدو به وجود آمدن انسان تا چند۱۰ ســال قبل شکلی تقریبا ثابت داشته و در  دهه‌های اخیر به‌یک‌باره تغییر شکل داده باشد؛ بلکه همواره پویا بوده اســت.   محیط‌زیست امروز تبدیل به مسئله شده است. اما  نمی‌توان باعجله نظر داد که شیوه زیست بومی دوســتدار   محیط‌زیست است و گذشتگان ارزش حفظ درخت، ارزش حفظ آب و … را  می‌دانستند و ما  نمی‌دانیم. تفکری که قائل به مدرن شــدن انســان اســت، معتقد به چیره شدن انسان بر  ناانسان‌ها است. اما همان‌گونه که برونو لاتور، انسان‌شناس و نظریه‌پرداز فرانسوی  می‌گوید به این معنی ما هیچ‌وقت مدرن  نبوده‌ایم (یا نشده‌ایم). ما همواره درعین‌حال که در تلاش برای تســلط بر طبیعت  بوده‌ایم دائما در مقابل آن مغلوب  شده‌ایم. برای مثال از گذشته تاکنون برای مواجهه با خشکســالی و سیل ابتکاراتی را پیش  برده‌ایم ولی همواره در مواردی نیز غافلگیر شدیم و طبیعت قدرتش را به رخ ما کشیده است. 
طبق ســومین اســتدلال، آنچه ممکن اســت تحت عنوان تخریبگر   محیط‌زیست بدانیم،  می‌تواند برای همه  انسان‌های جهان عمومیت داشته باشد و تفکیک انسان دوســتدار  محیط‌زیست- مخرب   محیط‌زیست چندان ســاده نیســت. تفاوتی ذاتی میان روســتایی و شهری، کشورهای توسعه‌یافته و توسعه‌نیافته و هرگونه دوگانه دیگری قابل‌تصور نیســت. زندگی نیازمند  بهره‌برداری از طبیعت است. خانه هرکدام از ما درجایی ساخته‌شده که قبلا محل زندگی  زیستمندان دیگری بوده است. از ســیمان و آهن و چوب و شیشــه و پارچه و … برای خانه استفاده  می‌شود که هرکدام برای تولیدش موجب تغییر شکل   محیط‌زیست شده و پس از اتمام کارمان با آن نیز تبدیل به زباله  می‌شود. ما غذا  می‌خوریم (چه گیاهی، چه گوشتی و …) از انرژی استفاده  می‌کنیم (چه پاک، چه فســیلی) و به‌طورکلی به نحوی زیست  می‌کنیم که هر  جنبه‌اش مداخله در طبیعت است. طبیعت منافع و منابع را برای انســان تأمین  می‌کند؛ برای  بهره‌برداران که بسیار هم غیر همگن هستند.  بهره‌برداری از طبیعت و ناهمگن بودن جوامع در  بهره‌برداری از منابع و تعامل با   محیط‌زیست این موضوع را تبدیل به امری فرهنگی و سیاسی  می‌کند.
ســبک زندگی و میــزان مصرف به‌شدت فرهنگی اســت و در مــرور زمــان نیــز کامــلا تغییر  می‌کند. در ســرزمین ما ۵۰ سال قبل گوشــت نخوردن برای حفظ   محیط‌زیست امری غریب بود و اصلا بعید نیست که ۵۰ ســال بعد گوشــت خوردن برای اکثریت جامعه به‌کلی تبدیل به امری غیراخلاقی شــود. نحوه تعامل انسان با درخت، آب، حیوانات، غذا و … از یک منطقه به منطقه دیگر و از یک‌زمان به زمان دیگر متفاوت است. بنابراین برخی معیارها برای تعامل با   محیط‌زیست نیز به‌ناچار محلی و غیر  جهانشمول خواهد بود. در چنین شرایطی معیارهای مشــخص و جامعی برای انســان  دوســتدار   محیط‌زیست ممکن نیست.
ناهمگن بودن وقتی بیش‌ازپیش تبدیل به  مسئله‌ای سیاســی و اخلاقــی و در ارتباط با عدالت  می‌شود که  بهره‌برداری از   محیط‌زیست را درون نظــام تولید و در ارتباط با معیشــت، ســرمایه و ســبک زندگــی ببینیم. حتــی اگر بپذیریم یک امر خاص مخرب   محیط‌زیست اســت و همگی دربــاره آن توافق کنیم، بازهم ممکن اســت تعیین اینکه چه کسی مسئول این تخریب است، چندان ساده نباشــد. این مسئله گاهی خود را در قالب سؤالات دیگری نشان  می‌دهد که آیا روستائیان تخریبگر   محیط‌زیست هستند یا شهرنشینان؛ آیا فقرا تخریبگر   محیط‌زیست هستند یا ثروتمندان؛ یا تولیدکنندگان سنتی مقصرند یا تولیدکنندگان صنعتی؛ یا بهره‌برداران متقدم حق‌دارند، یا  بهره‌برداران جدید؟ برای مثال اگر بپذیریم مصرف میزان فعلی گوشــت قرمز ضرر دارد، مقصر تولیدکننده خرد و سنتی گوشت اســت، یا تولید صنعتی آن یا مصرف‌کننده؟ کســی که در مکان‌های عمومی زباله می‌ریزد یا جوامع شهری ثروتمنــدی که حجم گســترده پسماندشــان درنهایت ســر از سکونتگاه‌های حاشیه‌ای یا حتی اقیانوس‌ها یا دیگر قاره‌ها درمی‌آورد؟ کســانی که برای دستیابی به حداقل معیشت به شیوه‌های ناپایدار تولید غذا متوسل می‌شوند یا جوامعی که حجم و نوع غذایشان نیازمند به خدمت گرفتن ســهم بزرگی از منابع طبیعی است؟ 
افرادی که از سوخت‌های ناپاک استفاده می‌کنند یا جوامعی که ســرانه مصرف انرژی‌شان چند صد برابر فقراســت؟ و در یک‌کلام ثروتمندانی که ســبک زندگی‌شان مســتلزم بهره‌برداری از منابعی عظیم اســت یا فقرایی که به سراغ باقیمانده منابع، اگرچه که با تخریب‌کنندگی بالا، می‌روند؟ در بســیاری موارد گفته می‌شود حــد خاصی از بهره‌برداری  محیط‌زیست قابل‌قبول است و عبور از این حد تخریب محســوب می‌شود. حتی اگر فرض کنیم که این حــد موردتوافق و اجمــاع قرار گرفت، بازهم با سؤالات جدیدی مواجه می‌شویم. یکی از سؤالات این است که چه کســانی و به چه میزان این اجازه رادارند که بهره‌بردار باشــند تا ســقف در نظر گرفته‌شده رعایت شود؟ برای مثال اگر در یک دشــت تعداد معینی چاه امکان حفر داشــته باشــد و در شــرایطی کــه تعداد متقاضیان بیشــتر از تعداد چاه‌های قابل‌حفر باشــد، حق حفــر چاه باید به چه کسانی برسد- اگر چاه‌ها قبلا حفرشده باشند و الان به دنبال مسدود کردن برخی از آن‌ها باشیم که مسئله پیچیده‌تر هم می‌شود؟ کسانی که زمین بزرگ‌تری دارنــد، زودتــر تقاضــا داده‌اند، قبلا بهره‌برداری کرده‌اند، زمین بهتری دارنــد یا …؟ انتخاب از میان هر یک از این موارد به شکلی به بی‌عدالتی دامن خواهد زد. چنین مسئله‌ای در مقیاس بین‌المللی در ارتباط با سهم کشورها از تولید کربن نیز مطرح است. بنابراین  محیط‌زیست امری کاملا درآمیخته با عدالت است. ما با این سؤال مواجه هستیم که اگر کره زمین برای همه اســت، منابع آن چگونه باید میان انسان‌ها تقسیم شود؟ توصیه به حفاظت از  محیط‌زیست- مثلا با حفاظت از جنگل‌های گرمسیری یا حفاظت از منابع آب- می‌تواند موجب کمبــود و گرانی غذا و محروم شــدن جوامع فقیر از آن شــود. بنابراین چنین توصیه‌هایی گاه اگرچه برای جامعه مرفه جهان هزینه چندانی به بار نخواهد داشــت، اما موجب قحطی و نابودی جوامع فقیر می‌شود. 
تــا اینجا تلاش کردم که نشــان دهم تعییــن اینکه چه چیزی یا چه کســی تخریبگر  محیط‌زیست است امر ساده‌ای نیســت و معیــار و مصداق بــرای تخریب  محیط‌زیست چندان مشــخص و واضح نیســت. اما با همه ایــن چالش‌ها و پیچیدگی‌ها، حــس جمعی به ما می‌گوید که اوضاع  محیط‌زیست خوب نیســت. تنوع زیســتی با سرعتی بی‌سابقه در حال از بین رفتن است، گرمایش زمین تبعات جبران‌ناپذیری داشته و به وضعیت برگشت‌ناپذیری رســیده اســت، آب‌های زیرزمینی در حال تخلیه هســتند و به دنبالش محروم شــدن جوامع و ســایر زیســتمندان از دسترســی بــه آب و همچنین فرونشســت زمین رخ می‌دهد. چنین چالش‌هایی ما را مجاب می‌کند که مســائل فلســفی به‌جای آنکه ما را به انفعال برساند باید برای دستیابی به راه‌حل مفید باشد. انســان در دوره حیاتــش بــر روی زمین همــواره در طبیعــت دخل و تصرف کرده اســت. امــروز با جمعیت بســیار بیشتر و تغییر ســبک زندگی این دخل و تصرف به‌مراتب زیاد شده است. اما همچنان انسان امروز برای نحوه تعامل با جهان توانمندتر هم شده است. بنابراین نابودی هر چه بیشتر  محیط‌زیست ناگزیر نیست؛ زیرا دســتان ما کاملا خالی نیست. شــناخت پیچیدگی‌ها دربــاره تعریف تخریب  محیط‌زیست ضــرورت دارد تا برای بهبــود شیوه‌ها و ســازوکارهای حفاظــت از آن توانمند شویم. این عدم قطعیت‌ها و نداشتن ذاتی معین نشــان می‌دهد تعریف  محیط‌زیست پایــدار یا تخریب  محیط‌زیست نیازمند طرح در عرصه عمومی و گفت‌وگوی عمومی درباره آن اســت. ما بایــد با معیارهای فرهنگی خودمان در هــر برهه زمانی درباره  محیط‌زیست از نو بیندیشیم و آن را به بحث عمومی بگذاریــم. از اثرات اقدامات گذشــته خــود بیاموزیم و برای آینــده پایدارتر هم‌اندیشی کنیــم. حساســیت و دغدغه‌های جامعه به‌ویژه فعالان  محیط‌زیست- در هــر دوره خاص، تعیین‌کننده تعریــف  محیط‌زیست پایــدار، مصادیق تخریب  محیط‌زیست و اولویت‌های مواجهه با آن است. مــن از همین منظــر می‌خواهم به معیــاری برای تعیین شایســتگان لقب اپوش ورود کنــم؛ به‌جای آنکه معیارهــای جهانشمول و همیشــه درســتی را برای تعریف  محیط‌زیست پایــدار و موارد تخریــب آب به کار بگیرم. چنین معیاری کمک خواهد کرد که باوجود همه پیچیدگی‌های ذکرشده، بتوان با قطعیت درباره کسانی که به‌واقع شایســته لقب اپــوش برای  محیط‌زیست کشورمان هستند، حرف زد. مــن معتقدم کــه واجدین شــرایط اپــوش را باید در میان نخبگان سیاسی، اقتصادی، علمی و متخصصین جســت‌وجو کــرد. پیــش از آنکه بــه موضوع اصلــی وارد شوم، لازم اســت ظرفیت‌های مهم نخبگی برای حفظ  محیط‌زیست را بیان کنم. علم، قانون، رویه‌های رسمی و تکنولــوژی ظرفیت‌های ارزشــمندی بــرای تعدیل مسائل  محیط‌زیستی دارند و اصحاب این حوزه‌ها نیز چنین وعده‌هایی را داده و وظایفی برعهده‌گرفته‌اند. 
 تک‌تک افراد نمی‌توانند در بسیاری از جنبه‌ها با یکدیگر هماهنگی داشته باشــند که منافع جمعی حاصل شود و بــه همین جهت دولت‌ها ایجادشده‌اند و اختیارات و منابع زیــادی را در تملک گرفته‌اند تا چنین خدماتی را ارائه دهند.  محیط‌زیست سالم و پایدار یکی از مهم‌ترین این خدمات است. قانون، سازوکارهای اداری و رسمی، سیاست‌ها، تنظیم‌گری‌ها و سرمایه‌گذاری‌های دولتی ابزارهایی هســتند تا فعالیت‌های انســانی را به سمت پایداری بیشــتر ســوق دهند. علم نیز شــناخت ما را از جهان ارتقا می‌دهد و به ما کمک می‌کند تا  محیط‌زیست و شیوه‌های تخریــب یا حفــظ آن را بهتــر درک کنیم.
ایــن علم وقتــی درون فعالیت‌های اقتصــادی قرار می‌گیرد بــا خلــق تکنولوژی‌های جدیــد، ممکن اســت فرصت‌های هماهنگ شــدن زندگی انسان با  محیط‌زیست پایدار و کاهش فقــر و رفع نیازها با حداقل تخریب  محیط‌زیست را فراهم کند. اما دولت، کسب‌وکارها، جامعه دانشــگاهی و جامعه متخصصیــن و همچنین پرکتیس‌هایشــان همچون قانون، رویه‌های رســمی، علم، تکنولوژی و فعالیت‌های فراهم‌کننده ارزش‌افزوده اقتصادی، در عین خدمات ارزنده‌شان، مقدس نیســتند. هر یک از ایــن پرکتیس‌های نخبگــی درعین‌حال که ظرفیتی برای بهبود شــرایط  محیط‌زیست را دارد، فراهم آورنــده فرصت‌هایی هســتند برای تســخیر جامعه و  محیط‌زیست از سوی نخبگان. این تسخیر زمانی صــورت می‌گیرد کــه پرکتیس‌های نخبگی ابزاری باشــد برای خارج کردن مسئله  محیط‌زیست از عرصــه عمومی. اینجا همان‌جایی اســت که باید در مقابل نخبگان ایستاد و از اینکه پرکتیس‌هایشان ابــزاری برای ایجاد انحصار و ســوء اســتفاده به نفع منافع شخصی و گروه محدودشان شود، جلوگیری کرد. همان کاری که جایزه اپوش قصد آن را دارد. نخبگان از رانت نخبگــی برخوردارند. این رانت هم می‌تواند در جهت بهبود  محیط‌زیست باشد و هم در جهت تخریب آن. منظور من درباره سوءاستفاده از چنین رانتی، دولتمردانی هســتند که قانون و رویه‌های اداری را وضع می‌کنند و از آن برای کنترل جامعه اســتفاده می‌کنند، اما خودشان راه فرارش را می‌دانند یا می‌یابند یا می‌سازند تــا منابع طبیعی را به نفــع خود در تملک گیرند. قانون و مقررات به‌جای اینکه برقرارکننده نظم و عدالت باشد، اختیار صدور مجوزهایی را به مسئولین دولتــی می‌دهد که از آن برای منافع خود و شبکه‌شان مورداستفاده قرار می‌دهند. در فضای سوءاستفاده از رانت نخبگی، بیش از آنکه علم روشــنگر جهان باشــد، ابزاری بــرای فراهم آوردن انحصار بــرای اصحاب علم است تا بتوانند پستوهایی برای خود فراهم کنند و تنها به منافع شخصیتشان از پروژه‌ها فکر کنند. علمی که به‌جای آنکه عیان کننده تبعیض‌ها و امتیازات باشــد، ابــزاری در اختیار قــدرت برای حل‌وفصل مســائلش می‌شود. درنهایت تکنولوژی به‌جای اینکه به دنبال رفع مسئله  محیط‌زیست باشــد می‌تواند ابزاری قوی برای بهره‌برداری هر چه بیشتر از منابع طبیعی و تولید ثروت برای صاحبان آن تکنولوژی باشد. نخبگان ظرفیت بالایی برای تبدیل‌شدن به شبکه‌ای اپوش صفت دارند. نتیجه این اتحاد و شبکه سهم بری هر چه بیشتر از زمین مشترک برای ثروتمندتر شدن نخبگان است. اگرچه وعده‌های نسیه درباره حفظ  محیط‌زیست داده می‌شود، ولی رانت نخبگــی در جهت انحصار هر چه بیشتر از منافع  محیط‌زیست است. استراتژی اصلی نخبگان اپوش صفت، منحرف کردن روال امور تأثیرگذار بر  محیط‌زیست از عرصه عمومی و از بین بردن شفافیت است. استدلال این اســت که دیگران چون روشنی نور علم، تخصص یــا قانون را درک نکرده‌اند، اجازه ورود به این حیطه را ندارند. اما خیالشــان راحت باشد که ما نمایندگان بر حق جامعه، مدافع حقوقشان هستیم. در مقابل این شــبکه اپوش صفت، تلاش دائمی برای طرح مسئله  محیط‌زیست در عرصه عمومی و نظارت بر آن همان‌جایی است که طرفداران  محیط‌زیست باید سفت‌وسخت از آن حفاظت کنند. 

نویسنده : سروش طالبی اسکندری |
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : دیدگاه‌ها برای ضرورت بازتعریف مفهوم تخریب محیط‌زیست بسته هستند

مجوز ارسال دیدگاه داده نشده است!

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.