ضربان کُند اهدای عضو
| گروه اجتماعی |
آمارها نهتنها کم نیست، بلکه تکاندهنده است. شاید شنیده باشید که تقریبا ۲۵ تا ۳۰ هزار نفر در لیست انتظارند و روزانه ۱۴ نفر دیگر هم به لیست متقاضیان افزوده میشوند و هر روز ۱۲ نفر، یعنی چیزی حدود ۹۰ درصد براثر نرسیدن عضو پیوندی، نامشان برای همیشه از فهرست زندگی خط میخورد؛ البته شرایط حال حاضر هم بر دامنه نگرانیها افزوده، چون تاریخ انقضای کرونا مشخص نیست و احتمال دارد شمار کسانی که جان میبازند، بیشتر و بیشتر شده و وضعیت بیماران نیازمند به پیوند وخیمتر شود. شاید تا سال گذشته، کاهش اهدای عضو، چندین و چند دلیل ثابت داشت از گناه پنداشتن آن تا امید به بهبود بیمار مرگ مغزی و کمرنگ بودن حضور و تلاش رسانههای فرهنگساز اما حالا به این لیست بلندبالا باید کرونا را هم بهعنوان یک عامل متغیر اضافه کرد؛ کرونایی که نتوانسته حریف مراودات اجتماعی شود اما تا به اینجای کار از تمایل افراد جامعه برای اهدای عضو کاسته است.
اهدا به این شرط که گیرنده و دهنده مشکوک به ویروس نباشند
چند ماه پیش، درست بعد از اینکه محرز شد ویروس مهلک و جانگیر کووید ۱۹، همچون مهمانی ناخوانده و نحس، بساط نامبارکش را بر سر این سرزمین پهن کرده، اهدای عضو در تهران، گیلان، قم، مازندران، اصفهان، خوزستان و یزد ممنوع شد. در سایر استانها نیز پس از انجام بررسیهای دقیق و موشکافانه در مورد احتمال ابتلای فرد به کرونا، روند اهدا انجام پذیرفت، آن هم بهصورت محدود و مشروط به اینکه «گیرنده و دهنده مشکوک به ویروس نباشند و گیرنده در شرایط اورژانسی قرار گرفته باشد.» این را «امید قبادی»، نایبرئیس انجمن اهدای عضو گفته است. او با ارائه راهکار و پیشنهادی مؤثر برای رفع این مشکل، مطرح کرده: «میتوان یک مرکز جامع را به مقوله اهدا و پیوند اختصاص داد، یعنی اگر ما اهداکننده غیر کرونایی داریم، از هرجای ایران به تهران منتقل کنیم تا در همان بیمارستان عضو را به گیرنده بدهیم. این بیمارستانها نیز میتوانند جزء بیمارستانهایی باشند که هنوز آغاز به فعالیت نکردهاند.»این راهکار یا پیشنهاد، تاکنون عملی نشده و لیست انتظار اهدای عضو، دقیقهای افزایش یافته. هنوز هم وضعیت به همین ترتیب است. گرچه آمار روشن و شفافی موجود نیست اما آنان که مسئولهستند و دستی بر آتش دارند، از طولانی شدن زمان دریافت عضو، با توجه به تاختوتاز کرونا سخن میگویند. پیشتر که نه خانی آمده بود و نه خانی رفته بود و فرآیند اهدا، روال عادی خودش را سپری میکرد، حدود
۸۶۰۰ نفر نیازمند پیوند کلیه در لیست انتظار بودند. «در واقع از ۲۵ تا ۳۰ هزار نفر متقاضی، بالغ بر۸۵ درصد نیازمند پیوند کلیه هستند و به نظر می رسد، در حال حاضر این انتظارها طولانی تر شده باشد. بگذارید برای مشخص شدن ابعاد ماجرا، اینطور بگویم که در حال حاضر ۶۰ درصد عملهای پیوند عضو از بیماران مرگ مغزی، ۴۰ درصد از اهداکنندگان زنده و ۵ درصد هم از اقوام و وابستگان درجه یک افراد صورت میگیرد.»
روزانه ۱۲ نفر به دلیل نرسیدن عضو پیوندی از دست میروند
اردیبهشتماه گذشته، همزمان با «روز پیوند عضو»، ایرج حریرچی، قائممقام وزارت بهداشت عنوان کرده بود: «سالانه ۴ هزار نفر مرگ مغزی با قابلیت اهدای عضو در کشور اتفاق میافتد؛ هریک از افرادی که دچار مرگ مغزی شدهاند، ۸ عضو پیوندی بالقوه دارند و چنانچه تنها
۳ عضو از ۳ هزار فرد دچار مرگ مغزی شده در سال به نیازمندان اهدا شود، میتوان لیست انتظار پیوند عضو را از میان برداشت اما بسیاری با اهدای عضو بیماران مرگ مغزی موافقت نمیکنند.»آنطور که صادق بیگی، رئیس واحد فراهم آوری اعضای پیوندی گفته:«فقط ۲۵ درصد بیماران مرگ مغزی به اهدای عضو میرسند و مهمترین دلیل این مسئله، عدم رضایت خانوادههاست، چون باور ندارند مرگ مغزی غیرقابل برگشت است و همچنان امیدوارند که بیمارشان بهبود مییابد. از آنجا که مرگ مغزی ظاهری شبیه کما دارد و قلب برای مدت کوتاهی با کمک داروها و دستگاهها فعالیت میکند، خانواده بیماران مرگ مغزی تصور میکنند بیمارشان زنده است؛ در حالی که مرگ مغزی یک اتفاق غیرقابل برگشت است و تنها یک درصد علت مرگ ها را شامل میشود.» بیتردید امکان بهبودی و بازگشت بیمار مرگ مغزی به هیچ عنوان وجود ندارد. مواردی که فرد دچار مرگ مغزی شده و سپس بهبود یافته است، در واقع مرگ مغزی نبوده، این بیماران در کمای عمیق بودهاند ولی نزدیکان آنها و یا حتی گاهی برخی از پزشکان و پرستارانی که درباره تفاوت مرگ مغزی و کما اطلاعات کافی ندارند چنین برداشت نادرستی کردهاند.به هر روی، اکنون شرایط با ماهها و سالیان قبل متفاوت است و از زمان شیوع ویروس تا ۳۰ اردیبهشتماه، نزدیک به ۳۸ مورد اهدای عضو انجام گرفته و این در حالی است که تا پیش از شیوع این بیماری، در هر ۱۰ دقیقه یک نفر به لیست انتظار افزوده شده و طبعا در شرایط فعلی، وضعیت بهمراتب نگرانکنندهتر است و آنطور که نجفی زاده مدیرعامل انجمن اهدای عضو ایرانیان تأکید کرده، «بعد از شیوع کرونا، پیوند اعضا در تمام دنیا متوقف شد و فقط به موارد اورژانسی و افرادی که ثابت شود کرونا ندارند، محدود شد. در عین حال بر اساس آمارها روزی هفت تا ۱۰ یا ۱۲ نفر به دلیل نرسیدن عضو پیوندی از دست میروند، حال تصور کنید که از اسفندماه و بعد از شیوع کرونا این آمار به کجا رسیده است. البته امیدواریم با برطرف شدن کرونا پیوند عضو به وضعیت عادی برگردد.»
ایرانیها ۱۲ درصد و آمریکاییها ۴۶درصد کارت اهدای عضو دارند
هرچند قبل از این اتفاق هم جایگاه اهدای عضو در کشور، چندان ایدهآل نبود. کتایون نجفی زاده، به این مسئله اذعان نموده که علیرغم فرهنگسازی وسیع از سال ۱۳۸۴ در زمینه اهدای عضو، از کل حدود ۵۰ میلیون بزرگسالی که در کشور وجود دارند، حدود ۱۲ درصد کارت اهدای عضو دارند. این در حالی است که در کشوری مانند آمریکا این رقم ۴۶ درصد بوده و اخیرا به ۵۸ درصد رسیده است. در انگلیس هم یکسوم بزرگسالانشان کارت اهدای عضو دارند.او در پاسخ به این پرسش که چرا باوجود همه فرهنگسازیها در ایران فقط ۱۲ درصد بزرگسالان کارت اهدای عضو دارند، چند علت را نام برده، ازجمله اینکه «مردم نمیدانستند به چه صورت کارت اهدای عضو را دریافت کنند. در عین حال در کشورهای دیگر در صورت تمایل افراد به اهدای عضو، نشان اهدای عضو بر روی گواهینامه رانندگی درج میشود. حال تصور کنید که در ایران روزی حدود ۱۶ هزار نفر گواهینامه میگیرند و اگر این اقدام در کشور ما انجام شود و تمایل به اهدای عضو بر روی گواهینامه رانندگی ثبت شود، مطمئن باشید که ایران خیلی زود به آمار جهانی میرسد.»اما سوای کارت اهدای عضو و یا کرونایی که بر زندگیمان سایه افکنده، خانوادهها چندان برای اهدا آماده نیستند. هرچند سال ۸۴ میانگین آمار رضایت گیری از خانوادهها، ۵ درصد بود و سال ۹۲ به ۳۶ تا ۳۷ درصد رسید، با این حال هنوز با استانداردهای جهانی فاصله داریم، این را من نمیگویم، کسانی میگویند که در این زمینه فعالیت دارند. برخی نمایندگان مجلس شورای اسلامی معتقدند، آمار اهداکنندگان در سالهای اخیر کاهش داشته است. محمدحسین قربانی، عضو کمیسیون بهداشت و درمان در مجلس دهم درباره این موضوع بیان کرده: «اینکه در شرایط کنونی آمار اهداکنندگان عضو کاهش یافته است با عملکرد مسئولان ارتباط دارد و از طرفی این اقدام خوبی نیست که فردی به دلیل مشکلات اقتصادی، عضوی از بدن خود را در ازای دریافت مبلغی معامله کند، چرا که این اقدام، هم از نظر قانونی و هم شرعی دارای اشکال است، بنابراین باید در ابتدا حاکمیت عدالت اقتصادی را در جامعه حاکم کند تا هیچ فردی به دلیل تأمین معیشت خانوادهاش ناچار به فروش کلیه خود نشود. هماکنون باید با فرهنگسازی سعی شود که نیاز این بخش از طریق اهدای عضو بیماران مرگ مغزی برطرف شود، ضمن اینکه این امری بلامانع است که نزدیکان بیمار نیز برای اهدای کلیه خود به بیمار اقدام کنند.مسئولان باید تلاش کنند تا از ایجاد فضاهای زیرزمینی بدون رعایت ملزومات پزشکی برای فروش کلیه که در گذشته گزارشهایی از این نوع تخلفات به ما رسیده بود و خریدوفروش کلیه از طریق فضای مجازی ممانعت به عمل آید.»بشیر خالقی، دیگر عضو این کمیسیون بر مشارکت افراد زنده در اهدای کلیه تأکید و عنوان کرده: «این عضو نمیتواند جایگزین دیگری داشته باشد یا دارو نیست که بتوانیم آن را از کشور دیگری وارد کنیم و باید نیاز این بخش از طریق اقدام داوطلبانه افراد تأمین شود. تأمین کلیه موردنیاز بیماران تنها از طریق بیماران مرگ مغزی هم امکانپذیر نیست، چرا که مگر چه تعداد دچار مرگ مغزی میشوند که خانواده آنها هم مجوز اهدای عضو آنها را بدهند، بنابراین کلیه اهداشده به این روش پاسخگوی نیاز بیماران نیست. البته مسئولان باید با در نظر گرفتن مبالغی برای افرادی که اقدام به اهدای عضو میکنند، دست واسطهها را قطع کنند، چرا که پیوسته افرادی روی دیوار انجمن حمایت از بیماران کلیوی و بیمارستانهایی که دارای بخش دیالیز هستند، شماره تماس خود را مینویسند تا در ازای دریافت پول، کلیه خود را بفروشند.»
مردم تفاوت بین مرگ مغزی و کما را نمیدانند
سال ۹۲ «امید قبادی»، نایبرئیس انجمن اهدای عضو در گفتوگو با روزنامه قانون به این مسئله پرداخته بود که عامل اصلی پیشرفت نکردن ایران در زمینه اهدای عضو این است که مسئولان در میان سایر دغدغهها و مصائب کوچک و بزرگ، تقریبا چنین موضوع بااهمیتی را فراموش کردهاند.
او گفته: «ما هرچه کردهایم خودمان کردهایم. خودمان از ارگانهای فرهنگساز مانند وزارت ارشاد و صداوسیما کمک خواستیم. طرح بازرسان را برای آگاه شدن کامل از مرگ مغزی اعمال کردیم و درصدد آموزش تخصصی برای کسب رضایت از خانوادهها برآمدیم در حالی که بسیاری از نیروهای ما حتی بیمه نیستند و مدتهاست حقالزحمه دریافت نکردهاند. یکی از دلایلی که منجر به موفق نبودن ما در این زمینه شده این است که مسئول امور بنیاد بیماریهای خاص وزارت بهداشت و مسئول مرکز اهدای عضو این وزارتخانه یک نفر هستند و برای هردو یک جایگاه تعریف شده که سنگین بودن هر دو مسئولیت، رسیدگی همزمان را کاهش میدهد. بهجز اهمال مسئولان که امر تازهای نیست، اعتقادات مذهبی مردم در سالهای گذشته مانع از رضایتشان میشد. تصور میکردند میخواهیم عزیزشان را مثله کنیم در حالی که این جراحی فقط یک برش عمودی بر روی شکم است که خیلی تمیز دوخته خواهد شد. ما در این مورد با تمام علمای مطرح ایران و حتی عراق صحبت کردیم و نظر موافق آنها را جلب کردیم. آنچه مردم را در تصمیمگیری دچار اشتباه میکند این است که تفاوت بین مرگ مغزی و کما را نمیدانند و هر دو را یک مورد واحد میپندارند. کما نوعی اختلال کارکرد مغز است که بیمار را دچار کاهش شدید سطح هوشیاری میکند و شانس بهبودی در آن هست. در حالی که در مورد مرگ مغزی به دلیل خونریزی و تورم بافتها هیچ شانسی برای برگشت نیست. اما بهندرت پیش میآید که پزشکان چنین تفاوتی را برای افراد و خانوادهها توضیح دهند و همینطور یکی از مشکلات ما، اطبای خودمان هستند.»
اهدا کنندگان با سنین بالا را تا اطلاع ثانوی نمیپذیریم
«فرحناز صادق بیگی»، رئیس واحد فراهم آوری اعضای پیوندی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در تشریح مسئله اهدای عضو و چالشهای آن به «رسالت» میگوید: «تقریبا بین ۱۰ تا ۱۵ درصد مردم دارای کارت اهدای عضو هستند و از طرفی میزان رضایت اهدای عضو تقریبا در کل کشور به حدود ۵۰ تا ۶۰ درصد رسیده و این رقم در مرکز مسیح دانشوری بین ۸۰ تا ۹۰ درصد است به این دلیل که سبقه و سابقهای طولانی دارد اما هنوز جای کار دارد؛ با توجه به اینکه پتانسیل بالایی در کشورمان وجود دارد و میتوانیم اهداکنندگان بیشتری داشته باشیم.چرا که سالانه بین ۶ تا ۸ هزار مورد مرگ مغزی در داخل کشور رخ میدهد که از این تعداد، تقریبا ۵۰ درصد قابلیت اهدای عضو دارند اما فقط ۲۵ درصد این بیماران به اهدا میرسند و ۷۵ درصد دیگر به دلیل عدم رضایت خانوادهها و تصور اشتباه در مورد بیماران مرگ مغزی و بهبود آنان، اعضای بدنشان اهدا نمیشود درحالی که هیچ امیدی برای برگشت بیمار نیست و مغز، مرده و اعضای بدن کمکم فاسد میشوند. بنابراین همچنان نیازمند فرهنگسازی و اطلاعرسانیهای دقیق و درستی هستیم. با توجه به اینکه میتوان اعضای بدن کسانیکه به مرگ طبیعی هم فوت میکنند را اهدا کرد، منتها به این شرط که فرد در بیمارستان فوت کند و درباره این موضوع هماهنگی شده باشد، زیرا یک عضو را نمیتوانیم بدون آزمایشهای کامل اهدا کنیم و از زمانی که فرد براثر ایست قلبی جانش را از دست میدهد، یک ساعت فرصت داریم تا ارگانها را برداریم. بر همین اساس بهصورت محدود با برداشتن کبد و نه کلیه، چنین فرآیندی را انجام دادهایم و البته شرایط فعلی قدری با گذشته متفاوت است و مواجهه با بحران کرونا، ضمن کاهش روند اهدای عضو، سبب شد مرکز مسیح دانشوری به این علت که مرکز بستری بیماران مبتلا بود، اهدا را متوقف کند اما بعد از اینکه به کنترل نسبی بیماری رسیدیم، اهدای عضو را با رعایت پروتکلهای بهداشتی ادامه دادیم. به این ترتیب اهداکنندگان با سنین بالا را تا اطلاع ثانوی نمیپذیریم و همه کسانی که میخواهند در این اقدام خیرخواهانه مشارکت کنند از نظر ابتلا به ویروس و سیتیاسکن ریه، تست میشوند.»
رئیس واحد فراهم آوری اعضای پیوندی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، کلیه را به لحاظ عددی، بیشترین عضو اهدایی میداند، چرا که هر فرد دارای دو کلیه است و بالطبع با ظهور و بروز کرونا، لیست انتظار برای پیوند دچار وقفه شده، بهویژه آنکه در عمل پیوند، ریز فاکتورهای بسیاری دخیل است و باید بهدرستی بدانیم، یک عضو باید چه زمانی به بیمار برسد و گروه خونیاش چیست، حتی ارگان به ارگان متفاوت است و برای ارگان کلیه، مراکز مختلف، عملکرد متفاوتی دارند و در تهران، مدت انتظار کوتاهتر است و حتی احتمال دارد بسته به گروه خونی، ظرف سه هفته، نوبت به فرد متقاضی برسد و در شهرستانها این مدت انتظار ۲ یا ۶ هفته است و برای کبد هم فرآیند مشخصی وجود دارد و بیماران اورژانسی سریعتر پیوند میشوند و این لیست برای ریه حداقل ۶ ماه است اما بیمارانی هستند که بعد از یک هفته پیوند شدهاند، به همین علت بر مسئله ریزفاکتورها تأکید کردم. اما درمجموع بیشترین لیست انتظار مربوط به بیماران متقاضی کلیه و بعد از آن کبد، قلب، ریه و لوزالمعده است و در مورد افزایش شمار کسانی که میخواهند عضو خود را اهدا کنند، بیش از سیاستهای تشویقی مادی، نیازمند فرهنگسازی هستیم. به این دلیل که اغلب خانوادهها بعد از مرگ مغزی عزیزان خود این مسئله را مطرح میکنند که در صورت اهدای عضو، ممکن است دوستان و آشنایان، بهغلط چنین تصور کنند که اعضای عزیز خود را فروختهاند.
بر همین اساس تمایل به اهدا و حرفوحدیثهای بعد را ندارند و ماهم به همین علت، بر روی سیاستهایی که جنبه مادی دارد، تمرکز نمیکنیم. از سوی دیگر تمام توجهمان را به این سمت معطوف کردهایم که بساط بازار سیاه جمع شود و به غیر از کلیه در مورد سایر اعضای بدن توانستهایم بازار دلالها را کساد کنیم، چون حداقل عملکرد ما شفاف است و اهدای عضو بیمار مرگ مغزی در بیمارستانهای دانشگاهی و با نظارت کامل وزارتخانه انجام میشود، یعنی هیچ میانبری وجود ندارد که اهداکننده بتواند عضو خودش را از طریق واسطه به یک گیرنده عضو دیگر بدهد و حتی در زمینه کلیه هم دلالها نمیتوانند مثل سابق عمل کنند، چون با ابلاغ آییننامه جديد، هيچ اهداکننده کلیهای قادر نیست بهطور مستقيم به مراکز پيوند کليه مراجعه کند و حتما بايد از طريق وزارت بهداشت و درمان در ليست انتظار قرار بگيرد. در واقع اگر فردی بخواهد کليه خود را اهدا کند، بايد از طريق انجمن حمايت از پيوند کليه و وزارتخانه ثبتنام کند و عملا گيرنده و دهنده، يکديگر را نمیشناسند.»
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.