صیانت مجازی
جواد شاملو
عوامل مختلفی باعث شده ماجرای «طرح حمایت (یا صیانت) از حقوق کاربران فضای مجازی» قدری پیچیده و چندوجهی شود. از ایرادات فرمی و محتوایی پیشنویس قانون تا اصرار بر تصویب آن هر چند طبق اصل ۸۵ در روز غیبت رئیس مجلس. عدهای از اساس با ورود مجلس به این حوزه مخالف بودند و این حرکت را موجب تمرکززدایی از مدیریت فضای مجازی میدانستند. اصولا شورای عالی فضای مجازی عهدهدار قانونگذاری و مدیریت فضای مجازی است. در پاسخ به این اشکال باید گفت نمیتوان فعالیت تقنینی مجلس را با فعالیت اجرایی دولت از یک جنس دانست و قانونگذاری در حوزههای مختلف را موجب تمرکززدایی و موازیکاری، که بیشک يك خطای مدیریتی است به حساب آورد. شبیه این ورود مجلس را در قانون «اقدام راهبردی برای لغو تحریمها» هم دیدیم. آنجا نیز بسیاری این حرکت را دخالت در امور مربوط به وزارت خارجه میدانستند اما در نهایت و در سیر مذاکرات وین، دیدیم که این قانون چقدر لازم بود و بدون آن معلوم نمیشد رئیس جمهور تقریبا سابق (!) بنا داشت چه «تقریبا هیچ» یا «خسارت محض» دیگری را برای ملت به ارمغان بیاورد.
در واقع قانونگذاری میتواند نوعی نظارت پیشینی و ریلگذاری مجلس برای دولت باشد. چیزی که وظیفه مجلس است. خاصتا زمانی که دولت کارآمدی لازم را در مورد یک موضوع نشان نداده و ابراز نارضایتی شدید رهبر انقلاب نسبت وضعیت فضای مجازی گواه همین ناکارآمدی است. پس اصل ورود مجلس به مقوله حکمرانی فضای مجازی چندان محل اشکال نیست؛ هر چند ممکن است رویکرد دولت سیزدهم چندان نیازی به این تنظیمگیری پیشنی نداشته باشد؛ اما به هر رو در این دولت هم لازم است از نظارت و پویایی مجلس استقبال صورت گیرد.همچنین در مورد اظهارنظرها نسبت به طرح نیز باید گفت موضع شفاف و قاطع قالیباف حرکتی نو و دلچسب بود. او بدون رعایت برخی کلیشهها در اظهارنظرهای اینچنینی قدری خیال مردم را راحت کرد و بهسادگی گفت: «اینستاگرام و واتساپ فیلتر نخواهند شد.» این رویکرد خوبی در روابط عمومی مسئولین است. وقتی از نگرانی مردم خبر داریم
باید با آنها راحت صحبت کنیم و سخنمان دقیق و تمامکننده باشد. قالیباف در جواب دادن به نامه رضا کیانیان هم یک سنتشکنی و ابتکار به خرج داد که نفس این حرکت، فارغ از محتوای نامههای رد و بدل شده، نشان از فهم بهتر مقتضيات ارتباطی این دوران دارد؛اما قصد داریم ماجرای اخیر طرح صیانت که مفصلا به آن پرداخته شد را بهانه قرار دهیم و نگاهی کلان به حکمرانی فضای مجازی در کشور داشته باشیم. به وضوح، ما به سمت حکمرانی فضای مجازی در حرکتیم. هر چند دیر و با عقبماندگی؛ اما این عقبماندگی اگر تنها یک حسن داشته باشد، همین است که میتوانیم که از تجربه و مسیر طیشده کشورهای دیگر در حکمرانی فضای مجازی استفاده کنیم. نظارت و مدیریت فضای مجازی یک ضرورت است، چه ذیل طرح چه ذیل هر قانون و اقدام دیگری. البته این تنها ضرورت نیست، واقعنگری یعنی علاوه بر آنکه ضرورت حکمرانی فضای مجازی درک میکنیم باید حضور و ریشه دواندن پلتفرمهای جهانگیر را هم درک کنیم. عموما شرکتهای بزرگی مثل
«گوگل»، «آمازون»، «فیسبوک» و «نتفلیکس» را «چندملیتی» میخوانند. این عبارت چندان دقیق نیست چراکه اینها در نهایت آمریکایی هستند. از این جهت نمیتوان آنها را بینالمللی یا جهانی دانست، بلکه محصولات این شرکتها فراگیر و جهان گیر شدهاند. به دلیل همین فراگیری نمیتوان به راحتی ادعا کرد که برای آنها در داخل کشور جایگزین وجود دارد؛ چنانکه در این مدت گفته شد. برای پلتفرمی مثل اینستاگرام نه تنها در جهان، بلکه در خود آمریکا هم جایگزینی وجود ندارد. چگونه یک پلتفرم بومی حتی با فرض محال همپایی کیفی با پلتفرمهای شرکت گوگل یا فیسبوک میخواهد جایگزین محیطی شود که صدها میلیون کاربر در سرتاسر جهان دارد و تمام مشاهیر دنیا در آن حضور دارند و انواع شرکتها و مراکز
حاکمیتی و… در سرتاسر کره خاکی از آن به عنوان تریبون استفاده میکنند؟ پس بحث جایگزین داشتن این شبکهها اساسا منتفی است. برخی در تلاشاند تا اهمیت رابطه مردم با این زیستبومهای مجازی به حضور کسبوکارهای اینترنتی تقلیل دهند.
در این صورت واضح است که کار این کسبوکارها با پدیدههای مشابه داخلی هم راه میافتد؛ اما رابطه مردم با پلتفرمی مثل اینستاگرام فراتر از اینها است؛ مردم اینستاگرام را «دوست دارند»! محیطی به گستردگی اینستاگرام برای آنها جذاب است. مردم به هر پدیده مشابه دیگری به مانند یک جنس بدلی یا به قول معروف، فیک خواهند نگریست. این همان واقعیتی است که بالاتر نوشتیم در کنار نیاز به حکمرانی فضای مجازی باید لحاظ شود. همانگونه که نظام با مذاکره با آمریکا کنار آمد چون این واقعیت را درک کرده بود که بخش مهمی از مردم با تمام وجود رابطه با آمریکا را سرآغاز دورانی بسیار بهتر میدانند. از لحاظ شرعی نیز در اسلام هر نوع استبدادی حرام است. یعنی در اسلام به مردم نمیتوان زور گفت! در اینجا هم باید با درک واقعیات، راه میانهای در پیش گرفته شود.
در اینجا دو نوع مواجهه با حکمرانی فضای مجازی پیش روی ماست. چین و روسیه هر دو در حوزه سایبری اقدامات جدیای انجام میدهند. این دو خصوصا از جهت جبههگیریای که نسبت به آمریکا دارند و حساسیتی که این امر در حوزه سایبری ایجاد میکند، برای ما قابل الگوگیریاند؛ اما با بررسی مشی این دو حاکمیت، به این نتیجه میرسیم که حکمرانی فضای مجازی به سبک روسی مناسبت بیشتری با جامعه و فرهنگ ایرانی دارد.
اما مواجهه چینی چگونه است؟ شاید بعد از کره شمالی، چین سفت و سخت ترین برخورد را با اینترنت داشته باشد. تقریبا تمام سایتها آمریکایی فیلترند و تنها تعداد بسیار معدودی از سایتها اجازه دسترسی دارند. تمام اطلاعات مردم چین در سرورها و پلتفرمهای داخلی این کشور در گردش است. چین البته علاوه بر این پلتفرمهای بومی خود را مانند «تیکتاک» و «ویچت» صادر میکند.
در این برخورد سفتوسخت چینی علاوه بر زبان منحصر به فرد و جمعیت بینظیر که هر دو میتوانند به خودبسندگی این کشور در زمینه اینترنت کمک کنند و همچنین فرهنگ فرمانپذیر و جمعگرای آسیای جنوب شرقی، ویژگیهای دیگری هم دارد که سبب این رویکرد شدهاند. چین از لحاظ تاریخی و تمدنی همواره فرهنگ خود را دارای فضیلت و برتری بر اقوام و نژادها و سرزمینهای ديگر دیده است، اما هیچگاه در پی صدور آن نبوده است. یعنی چین منظومه عقیدیت و اخلاقی کهن خود را حق و حقیقت میداند اما در پی این نیست که دیگر ملتهای جهان را هم از گمراهی بیرون بکشد و هدایتشان کند. این بلندنظری و ذوق رهبری و پدرخواندگی هیچگاه در چینیها نبوده است. این قضیه در مورد حکومتهای دینی صادق نیست. حتی حکومتهای کاملا غیر دینی و مدرنی همچون ایالات متحده نیز همواره در پی صدور فرهنگی که آن را حق میپنداشتهاند بودهاند. رهبری فرهنگیای که در نهایت به سلطهگری و استکبار میانجامد.
در حقیقت چین، عبارت است از یک واحد سیاسی چندین هزارساله. آنچه برای چینیها اهمیت دارد عبارت است از چین و دیگر هیچ؛ اما در مورد ایران بعد از انقلاب، ما نماینده یک عقیده شدهایم. اساسا انقلاب ما یک انقلاب تماما عقیدتی بوده و ما به شدت در پی صدور آن هستیم. صدور انقلاب و فریادزدن پیامهای آن و هدایت مردم جهان و از بین بردن سایه جهل و ضلالت به عنوان آرمان و هدف انقلاب در نظر گرفته شده و جزء ذاتی آن به حساب میآید. کشوری با ویژگیها و جهتگیری عقیدتی قدرتمند همچون ما نمیتواند درهای ارتباطی خود را روبه دنیا ببندد؛ چراکه این با رسالت فرهنگی انقلاب اسلامی در تضاد است. اینترنت جهانی هر ضرر و آسیبی که برای ایران در خود داشته باشد، صدایی برای ابلاغ پیام ماست و هیچ چیز نباید باعث شود این صدا خاموش شود. حضور پایگاه اطلاع رسانی رهبر انقلاب به چند زبان مختلف در توییتر نیز بیانگر همین رویکرد است. البته کشوری مثل چین هم از دیپلماسی فرهنگی قدرتمندی برخوردار است؛ اما این دیپلماسی عمومی جنبه حکومتی دارد و تنها از آن جهت است که چهره این کشور در جهان موجه باشد. برای ما این کافی نیست، ما برای دنیا حرفهای زیادی برای گفتن داریم و جوان انقلابی هرگز نمیپذیرد که بخواهند او را از عرصه جهان خارج کنند.
مدل روسی مواجهه با فضای مجازی عبارت است از تعامل و دیپلماسی با شرکتهای بزرگ فناوری. روسیه با اعمال نظارت و وضع قوانین برای پلتفرمهای مختلف همچون توییتر و فیسبوک آنها را با قوانین داخلی خودش همراه میکند. اگر پلتفرمها در اعمال قوانین روسیه کوتاهی کرده و یا از پذیرش برخی از آنها سر باز زدند، روسیه آنها را تهدید به فیلترینگ میکند. در واقع در مدل روسی فیلترینگ بیش از آنکه ابزار فشار و اعمال مدیریت بر مردم باشد، اهرم فشاری برای پلتفرمهاست. این نوع حکمرانی اینترنت با دیپلماسی فرهنگی روسیه نیز همخوان است.
در سیاستگذاری برای اینترنت، انتظار میرود اهمیت این پدیده در دنیای امروز درک شود و در تصمیمگیری، فرهنگ، تاریخ و جغرافیای ایران در نظر آورده شود. ما معتقدیم در نظام جمهوری اسلامی قوه عاقلهای وجود دارد که در نهایت، اینترنت را به مسیر درستی هدایت خواهد کرد و نگرانیهای امروز مردم و نخبگان، محقق نخواهد شد.
جواد شاملو , طرح صیانت از فضای مجازی , فضای مجازی , مجلس شورای اسلامی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.