صهیونیسم؛ قفل زندان جهان
گروه فرهنگی
وندی شرمن از اعضای مهم وزارت خارجه آمریکا چند سال پیش اسرائیل را برای آمریکا مسئلهای «حیثیتی» نامیده بود. یعنی یک خط قرمز، چیزی که آمریکا اگر از آن بگذر، دیگر آمریکا نیست. از سوی دیگر برای انقلاب اسلامی ایران هم فلسطین یک مؤلفه هویتبخش به شمار میآید. یعنی از ابتدای شکلگیری مبارزات یکی از محورهایی که بین انقلابیون و رژیم گسل و شکاف ایجاد میکرد، مسئله فلسطین بود. دفاع از سرزمین و مردم فلسطین، یکی از دالها و گزارههای اصلی گفتمان انقلاب اسلامی است. یعنی اگر انقلاب را همچون خیمهای در نظر بگیریم، یکی از ستونهای آن آرمان فلسطین است. انقلاب اسلامی بدون آرمان قدس، دیگر وجود نخواهد داشت. نفس نامگذاری آخرین جمعه ماه مبارک رمضان به عنوان روز قدس و دعوت از مردم برای راهپیمایی با زبان روزه از سوی بنیانگذار انقلاب، به این اهمیت هویتی و حیثیتی آرمان فلسطین برای انقلاب باز میگردد. مرحوم امام خمینی در مصاحبهای به صراحت میفرمایند: «يكى از جهاتى كه ما را در مقابل شاه قرار داده است، كمك او به اسرائيل است. من هميشه در مطالبم گفتهام كه شاه از همان اول كه اسرائيل بهوجود آمد، با او همكارى كرده؛ و وقتى كه جنگ بين اسرائيل و مسلمانان به اوج خود رسيدهبود، شاه، همچنان نفت مسلمين را غصب كرده، به اسرائيل مىداد و اين امر خود از عوامل مخالفت من با شاه بودهاست.» حضرت امام در سخنرانی تاریخی خود در مسجد فیضیه مخالفت با اسرائیل را مسئلهای اساسی و غیرقابل گذشت قلمداد کرده و میگویند: «… والله، اسرائيل به درد تو نمىخورد. اطلاع دادند كه بعضى از اهل منبر را بردهاند در سازمان امنيت، گفتهاند: شما با سه موضوع كار نداشته باشيد، پس از آن هرچه خواستيد بگوييد. يكى اينكه با شاه كارى نداشته باشيد و از او حرف نزنيد، يكى هم اين كه با اسرائيل كار نداشته باشيد و ديگرى هم اين كه شما نگوييد دين در خطر است. اگر ما اين سه مطلب اساسى را كنار بگذاريم، ديگر چه بگوييم. ما هر گرفتارى كه داريم مربوط به اين سه مطلب است. تمام گرفتارىهاى ما از اينهاست. مىگويند: از شاه و اسرائيل حرف نزنيد، رابطه بين شاه و اسرائيل چيست؟ مگر شاه اسرائيلى است؟!»
مسئله فلسطین در کلام سخنوران انقلاب نیز برجسته و پراهمیت است. طنین فریاد شهید مطهری با آن تکرار قسم جلاله را بارها شنیدهایم و حتی مرحوم شریعتی نیز بارها به این موضوع میپردازد. او جایی مینویسد:
«و تو ای علی! ای شیر! مرد خدا و مردم، ربّالنوع عشق و شمشیر! ما شایستگی “شناخت تو را” از دست دادهایم. شناخت تو را از مغزهای ما بردهاند، اما “عشق تو را”، علیرغم روزگار، در عمق وجدان خویش، در پس پردههای دل خویش، همچنان مشتعل نگاه داشتهایم، چگونه تو عاشقان خویش را در خواری رها میکنی!؟ تو ستمی را بر یک یهودی که در ذمّهحکومتت میزیست تاب نیاوردی و اکنون، مسلمانان را در ذمه یهود ببین! و ببین که بر آنان چه میگذرد!»
برای اینکه بدانیم راز اهمیت ماجرای فلسطین چیست که حق و باطل آن را برای خود مؤلفهای هویتساز میدانند، باید از سه چیز سؤال کنیم: صهیونیسم چیست؛ قدس کجاست و صهیونیسم در قدس چه میکند. یهود به عنوان یک آیین به انحراف رفته، شاخهای افراطیتر از صهیونیسم ندارد. آنچه صهیونیسم در پی آن است بدعتی است تازه و غریب. یهود در ذات خود برتری جو است؛ به این معنا که نیازی به بسط و اشاعه دین خود نمیبیند و آن را عملا به یک نژاد و تبار تبدیل میکند. در مرحله بعد این نژاد و تبار، باید کشوری از آن خود داشته باشد! تا به حال دیده نشده که قومی پراکنده تصمیم بگیرد منطقهای را به انحصار خود درآورد و آن را تبدیل به ملک مطلق خود گرداند به گونهای که اقوام و ساکنان دیگر آن حقی از آن نداشته باشند. این چیزی فراتر از اشغال است؛ صهیونیسم میخواهد با ایجاد یک یهودیه، یهودیان را تبدیل به ملت کند؛ یعنی تأسیس یک کشور و یک ملت با استفاده از سرزمین ملتی دیگر. باید توجه داشت هیچ دینی، نژاد یا ملت نیست، بلکه از اساس خصلت دین این است که فرانژادی و فرا ملی است و ادیان بزرگ خصوصا ادیان ابراهیمی، یک امت تشکیل میدهند که مجموعهای از فرهنگها و رنگها و نژادها است. تنها یک دین را سراغ داریم که اولا تبار است؛ یعنی خط خون مشترکی در میان پیروان آن جریان دارد و در ثانی میخواهد یک ملت، یک کشور و یک سرزمین هم باشد. یعنی تصنع در تصنع؛ زیادهخواهی در زیادهخواهی و برتریجویی در برتریجویی. اینجا ما دیگر رسما نه با یک دین، که با یک تشکیلات امپریالیستی طرفیم. برای این کار نمیرود یک گوشهای از این کره خاکی را به نام خود بزند؛ بلکه میآید در قدس کشور خود را بنا میکند. اینجا میرسیم به سؤال دوم؛ قدس کجاست؟ قدس برادر کعبه ما است! بیت الله است. نخستین جایی است که پیامبر عزیز و نازنین ما صورت خود را به سمت آن میکرده و با خدای خود به راز و نیاز میپرداخته. نخستین جایی است که نمازجماعتهای آسمانی رسول الله و امیرالمومنین و خدیجه کبری به سمت آن بوده و سجدههای طولانی این بزرگان آنجا را هدف داشته. قدس یکی از دو قطب اسلام است. سرزمینی است توحیدی که خانه تمام ادیان الهی به شمار میآید. هرچند که ما میدانیم خداوند جز یک دین ندارد و آن اسلام عزیز است؛ اما با مسامحه میگوییم ادیان الهی. تمام ادیان الهی این سرزمین که مزار پیامبران و مدفن اسرار راه توحید است را محترم میشمارند، اما گروهی نه تنها حق ساکنان پنج هزارساله این سرزمین، که حق ادیان الهی دیگر را نیز زیرپا گذاشته و بر یکی از مقدسترین نقاط کره زمین ادعای مالکیت کردهاند. هیچ احترامی هم برای این نقطه در نظر گرفته نمیشود. در همین مسجد میزنند و در همین مسجد میکشند. اینجا میرسیم به سوال سوم؛ صهیونیسم در قدس چه میکند؟ آنچه در قدس اتفاق میافتد تنها اشغال نیست؛ بلکه عبارت است از اخراج، هویتزدایی، کشتار و نسلکشی، تحقیر گسترده و غصب یک فرهنگ. این تازه تنها معطوف به داخل مرزهای فلسطین است؛ اشغال این کشور کل منطقه غرب آسیا را تحتالشعاع خود قرار داده و اسرائیل امروز مرکز خرابکاریها، دخالتها و تنشها و شکافها غرب آسیا است. وصلهای است ناجور که مدام ناهمخوانی خود را یادآوری میکند. همچون عضوی پیوندی که با گروه خونی بدن پذیرنده همخوان نیست و مدام عفونت میکند یا برای مثالی دقیقتر همچون سرطانی که مدام با متاستاز و عفونت بیمار را میآزارد. این حقیقت را رهبر انقلاب با بیانی زیبا و فراموش نشدنی مورد اشاره قرار میدهند: « صهیونیستها فلسطین غصبشده را از روز اوّل به یک پایگاه تروریسم تبدیل کردهاند. اسرائیل نه یک کشور، که یک پادگان تروریستی علیه ملّت فلسطین و دیگر ملّت های مسلمان است. مبارزه با این رژیم سفّاک، مبارزه با ظلم و مبارزه با تروریسم است و این وظیفهای همگانی است.»
آنچه در خود فلسطین هم اتفاق میافتد فاجعهای تمام عیار است. در دو سال گذشته، ما شاهد فلسطینیزدایی صهیونیستها از محلههای اطراف مسجدالأقصی هستیم. در واقع جنگ بین متجاوز و ملت فلسطین در این دو سال به مسجد الأقصی و اطراف آن کشیده شده است. سال گذشته صهیونیستها با اخراج فلسطینیها از محله قدیمی شیخ جراح، آتش جنگی را روشن کردند که البته به شکست آنها و موشکباران شدن تلآویو منجر شد. همچنین صهیونیستها با برگزاری راهپیمایی پرچم در مسجدالأقصی و اطراف آن، سعی در فلسطینیزدایی و ادامه خط اشغال خود دارند. خود این اقدامات مذبوخانه یک نشانه است. نشانهای از اینکه اشغالگری صهیونیستها تا چه اندازه ناموفق بوده و چگونه قلب فلسطین که الأقصی باشد هنوز در دستان فلسطینیها تپش دارد.
دیوید گریبر در روزنامه اینترنشنال تایمز در جستاری با عنوان «مرگی به نام زندگی: تأملاتی درباره کرانه باختری» مینویسد: «کرهایها بعد از جنگ جهانی دوم، تکنیک بسیار کارآمدی را برای شکنجه اختراع کردند که طی آن قربانی را مجبور میکردند تا کاری را که برایش اندکی ناخوشایند است، برای مدتی بسیار بسیار طولانی انجام دهد. مثلاً لبۀ صندلی بنشیند یا با زاویهای ناراحت به دیوار تکیه دهد. با طولانیشدن زمان، قربانی حاضر میشد به هر چیزی اعتراف کند تا از این عذاب خلاص شود. دیوید گریبر، انسانشناس آمریکایی، میگوید این شبیه تکنیکی است که اسرائیل روی کل یک ملت به کار بسته است.» او ادامه میدهد: «البته شکنجۀ تمامعیار هم وجود دارد، به مردم شلیک میکنند، آنها را مورد ضرب و شتم قرار میدهند، شکنجه میکنند و با خشونت آزار میدهند و همۀ اینها واقعیت دارد. اما اینجا دارم دربارۀ آدمهایی حرف میزنم که این اتفاقات برایشان نیفتاده است. برای اکثر مردم، گویا چنین است که بافت زندگی روزمره طوری طراحی شده است که تحملناپذیر باشد، اما به شیوهای که هیچ کس بهراحتی نمیتواند بگوید که حقوق بشر آشکارا نقض شده است. هیچوقت آب کافی در دسترس نیست. برای دوشگرفتن تقریباً ترتیبات نظامی لازم است. به آسانی نمیتوانید اجازه عبور بگیرید. همیشه باید توی صف بایستید. اگر چیزی خراب شود، تقریباً امکان ندارد که اجازۀ تعمیرکردن آن به شما داده شود. یا اگر اجازه داده شود، نمیتوانید برای تعمیر وسایل تان به جای دوردستی بروید. چهار نظام متمایز قانونی (عثمانی، بریتانیایی، اردنی و اسرائیلی) وجود دارد که در هر پروندۀ حقوقی هیچ کس نمیتواند بگوید که فلان دادگاه چه حکمی خواهد داد و بر مبنای چه قوانینی قضاوت خواهد کرد، یا چه مدارکی لازم است یا پذیرفته میشود. بیشترِ این قوانین اصلاً قرار است بیمعنا باشند. ممکن است
۲۰ کیلومتر رانندگی برای دیدن نامزدتان هشت ساعت طول بکشد، و طی این ساعتها تقریباً بدون تردید مسلسلهایی را جلوی صورتتان تکان دادهاند، و آدمهایی که معتقدند پستتر از انسانهایید، با زبانی که نصفهنیمه میفهمیدش بر سرتان فریاد کشیدهاند. برای همین بیشتر حرفهای عاشقانهتان را از پشت تلفن میزنید. البته اگر پول آن را داشته باشید که چند دقیقه صحبت کنید.» پیشنهاد ما این است که این جستار را به صورت کامل در وبسایت ترجمان علوم انسانی بخوانید تا به خوبی این نکته را لمس کنید که در فلسطین بیش از یک اشغال رخ داده؛ بلکه مردمی بی جرم و جنایت با پنبه ذبح میشوند.
مبارزه با اسرائیل، مبارزه با تمام دستگاه استکبار است و دفاع از فلسطین، دفاع از تمام مظلومان. اگر قبح اشغالگری اسرائیل در فلسطین بشکند و این ماجرا به دست فراموشی سپرده شود، جهان آینده بیش از امروز دنیای زور خواهد بود.
رژیم صهیونیستی , فلسطین
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.