صدای جاودانه انقلاب - روزنامه رسالت | روزنامه رسالت
شناسه خبر : 60430
  پرینتخانه » اسلایدر, سیاسی, مطالب روزنامه تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱۴۰۰ - ۲۲:۰۰ |
خصلت همیشگی انقلاب این است که در آن اسلام و ایران جدایی‌ناپذیرند

صدای جاودانه انقلاب

وقتی احساسات انسانی در هم آمیخته می‌شوند، به طوری‌ که نتوان آن‌ها را از هم بازشناخت، آثار نابی پدید می‌آیند که هرگز تکراری نمی‌شوند. می‌توان بارها و بارها آن‌ها را دید یا شنید.
صدای جاودانه انقلاب

جواد شاملو
وقتی احساسات انسانی در هم آمیخته می‌شوند، به طوری‌ که نتوان آن‌ها را از هم بازشناخت، آثار نابی پدید می‌آیند که هرگز تکراری نمی‌شوند. می‌توان بارها و بارها آن‌ها را دید یا شنید. این لحظات عجیب و غریب، زیبایی‌های خاص انسان‌اند. نمی‌توان آن‌ها را در طبیعت یا جانوران یافت. لحظاتی تفسیرناپذیر و سرشار از معنا. به بیان بهتر، سرشار از معما. لحظاتی مرموز، که گویی زمان را متوقف و مکان را محو می‌کند. لئوناردو داوینچی، در تابلوی «مونالیزا» کوشید یکی از این لحظات را به تصویر بکشاند. او زنی را کشید که گویی در عصر ما زندگی می‌کند و به یک دوربین عکاسی زل زده است. در چهره او، از هر احساس انسانی می‌توان ردی پیدا کرد.

اندکی شرم می‌توان دید. گویی زن از اینکه سوژه نقاشی قرار گرفته، ذوقی شرماگین دارد. سعی می‌کند لبخند بزند، اما لبخند رمق ندارد و  بیش از آنکه حاکی از شادی باشد، از غم نشان دارد. زن انگار اندک اضطرابی هم دارد، اما در مجموع، تمام این احساسات او گویی زیر پرده‌ای از آرامش است. چهره‌ مونالیزا، در نهایت چهره‌ای آرام است و همین است که این به عمق و زیبایی این تابلو می‌افزاید. مخلص کلام اینکه لئوناردو که بسیاری او را مهم‌ترین هنرمندان تاریخ می‌دانند در مونالیزا که همگان آن را برترین اثر او می‌خوانند، سعی کرده یکی از این لحظات رازگونه که تقاطع احساسات گوناگون است را تصویر کند. در پشت سر مونالیزا، صحنه آشفته‌ای ترسیم شده است. مسیر پیچ‌ و واپیچ یک رودخانه و کوهستان‌های نوک‌تیز که رفته رفته محو می‌شوند، گذشته و آینده دشوار و مبهمی را برای مونالیزا در ذهن بیننده تداعی می‌کند. 
آنچه به عنوان نقطه پایان مبارزات انقلاب و پیروزی نهضت بود، یک صدا بود که از رادیو پخش شد. این صدا، برای همه در حکم شکست و فروپاشی قطعی رژیم بود. سرنوشت رژیم از بیست و ششم دی و بالاتر از آن از دوازدهم بهمن هویدا بود، اما تنها این صدا بود که آن را باورپذیر می‌کرد: «این صدای انقلاب اسلامی ایران است.» این صدا بود که بر لب امام خمینی لبخند پیروزی نشاند. این صدا بود که رهبر انقلاب را از خودرو پیاده کرد و به سجده برد. این صدا بود غریو شادی و فریاد پیروزی را در خیابان‌های تمام کشور به آسمان برد. بعد از ین صدا بود که جشن ۲۲ بهمن آغاز شد. این صدا بر لب همه خنده و فریاد و تکبیر آورد، اما خود حالت غریبی دارد. رهبر انقلاب در دیدار امسال با همافران، از عکس ماندگار خبردار ایستادن همافران در دیدار با حضرت امام سخن گفتند. صدای شهید آیت‌الله شیخ فضل‌الله محلاتی نیز همچون آن عکس، از مواریث کوچک اما پر حرف و ماندگار روزهای انقلاب است. نمی‌توان گفت در این صدا دقیقا چه احساسی وجود دارد. این صدا، می‌تواند صدای کسی باشد که بغضی در گلو دارد. می‌تواند صدای کسی باشد که بهت زده شده و از چیزی در حیرت است. در این صدا شعف خاصی نیز شنیده می‌شود و تمام این احساسات در هم آمیخته شده و در یک جمله نشسته. اما فراتر از همه، این صدا آرام است. در این جمله شهید محلاتی، اطمینان خاصی وجود دارد که نشان از تمام توکل و ایمان او به خداوند است. لحن و تن صدای شهید محلاتی، گویی تمام داستان انقلاب را برای ما خلاصه می‌کند. جمله‌ای که در آن بغض و بهت و شعف و اطمینان الهی جمع است، اصیل‌ترین و ناب‌ترین ابراز احساسی است که می‌توان نسبت به انقلاب اسلامی داشت. در این صدا باید هم بغض باشد. شمار فراوان شهیدان، سال‌ها تحمل زندان و شکنجه، سال‌ها خفقان و اضطراب، سال‌ها فریادهای در گلومانده، سال‌ها دوری امام و مبارزان دیگر و تمام سختی‌های راه انقلاب حالا نتیجه داده بود. وقتی آدم به نتیجه‌ای می‌رسد که مدت‌ها برای آن سختی‌های زیادی را تحمل کرده، تمام آن مشقت‌ها از جلوی چشمش رد می‌شوند. در ۲۲ بهمن پنجاه و هفت هم تمام سختی‌های راه نهضت از جلوی چشم مبارزان رد می‌شد. در آن صدا بهت بود، چه مگر اتفاقات بزرگ به همین راحتی قابل باور است؟ مثل این است که کسی به ما بگوید تل‌آویو سقوط کرد یا آمریکا از هم پاشید. مگر می‌توان به همین راحتی پذیرفت کاخ‌نشینان سعدآباد و نیاوران که پشت به کاخ سفید گرم داشته‌اند از این مملکت محو شده‌اند، آن هم با کمترین تقابل مسلحانه و تنها با راهپیمایی و بیانیه و فعالیت‌های عمدتا فرهنگی. در آن صدا شعف هم بود. شعفی که از شدت انباشتگی و حجیم بودن، تبدیل به فریاد نمی‌شد. آرامش او نیز حاکی از آرامش مبارزان و مردم انقلابی در طول نهضت بود.    
در این جمله شهید محلاتی، هم اسلام هست و هم ایران. او نمی‌گوید: «این صدای انقلاب ایران است» یا «این صدای انقلاب اسلامی است». نه اسلام را حذف می‌کند و نه ایران را. حواسش هست بگوید چه کسانی انقلاب کرده‌اند و نیز متوجه است که جهت آن‌ها را نیز ذکر کند: «این صدای انقلاب اسلامی ایران است.» این در هم آمیختگی خاصیت انقلاب ۵۷ است. از این انقلاب نه می‌توان اسلام را حذف کرد و نه ایران را. این صدا، جواب تمام مستندها و روایت‌‌سازی‌های بیگانگان که در تلاشند تا انقلاب را، عصیان اقتصادی، زدوبند سیاسی قدرت‌های جهانی مانند آمریکا و انگلیس بر سر سرنگونی پهلوی و یا نتیجه جنبش‌های ایدئولوژیک چپ نشان دهند، یک‌تنه می‌دهد. این صدای انقلاب اسلامی ایران است، ایران و نه روحانیت، نه مردم مذهبی و نه هیچ دسته یا جریان دیگری. ایران است که به پا خاسته و انقلاب نیز تنها صفت اسلامی را به خود می‌پذیرد. 
این صدا چنان اعتماد به نفس و صلابتی دارد که گمانم هنوز دشمن را می‌آزرد. تمام انقلاب ایران، خلاصه نمادین انقلاب مهدوی است. در ایران، امام خمینی وقتی توانست وارد کشور شود، که انقلاب مردمی شده، شاه اخراج شده و زمینه فراهم شده بود. همچنین تنها پس از حضور امام بود که رژیم به سقوط نهایی رسید. در زمان ظهور هم شرایط جهانی، باید طوری باشد که استکبار در آن به یک مو بند باشد، اما تنها پس از ظهور امام است که سلطه جهانی به طور کامل فرو می‌ریزد. این صدای خاطره‌انگیز هم در انقلاب حضرت مهدی جای خودش را دارد. صدایی که بی‌واسطه از گلوی امام بیرون می‌آید و برای شنیده شدنش، نیاز به رادیو یا هیچ دستگاه مصنوع انسان نیست. «ألا يا أهل العالم أنا الإمام القائم…»

|
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : ۰
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.