صحن قدس سلطان طوس - روزنامه رسالت | روزنامه رسالت
شناسه خبر : 45875
  پرینتخانه » بین الملل, مطالب روزنامه تاریخ انتشار : ۰۲ تیر ۱۴۰۰ - ۶:۳۹ |
شاید روزی از صحن قدس دالانی گشوده شود به صحن آزادی که اسمش را گذاشته‌اند رواق مقاومت

صحن قدس سلطان طوس

این روزها که روزهای امام رضا علیه‌السلام است، دل هرکسی برای یک‌گوشه حرم تنگ می‌شود، دل ما هم رفته صحن قدس. خصوصا که همین دیروز که روز ولادت حضرت رضا بود، نظامیان صهیونیست با فلسطینیانی که در شیخ جراح تجمع کرده بودند درگیر شده و بیست جوان فلسطینی را مجروح کرده‌اند.
صحن قدس سلطان طوس

مهدی پور چریکی
این روزها که روزهای امام رضا علیه‌السلام است، دل هرکسی برای یک‌گوشه حرم تنگ می‌شود، دل ما هم رفته صحن قدس. خصوصا که همین دیروز که روز ولادت حضرت رضا بود، نظامیان صهیونیست با فلسطینیانی که در شیخ جراح تجمع کرده بودند درگیر شده و بیست جوان فلسطینی را مجروح کرده‌اند. پس بگذار حالا که زخم شيخ جراح سر هم آمدن ندارد ما هم برویم صحن قدس، در کنار نماد آرمانمان در وسط حرم اماممان. زیر سایه یکی از رواق‌های صحن می‌نشینیم و بعد از زیارتنامه، چندجمله‌ای هم با سقاخانه صحن قدس «آن شبیه‌سازی هنرمندانه قبه‌الصخره»سخن می‌گوییم. که عاقبت آزاد می‌شوی و در این خبر، هیچ شکی نیست. این کوچک‌ترین پاداش مقاومت است. پاداش بزرگ‌تر آن مقوله‌ای است که از لحظه شروع مقاومت به مجاهدان عطا می‌شود و آن آزادگی است. پاداش مقاومت یا آزادگی است و یا هم آزادگی و هم آزادی. «ما لنا إلا إحدی الحسنینین.» هرچند آزادگی کجا و آزادی کجا؟ که چه بسیار انسان آزادی که رنگ آزادگی را ندید. که از آزادگی تا آزادی فاصله زیاد است. از آزادگی تا آزادی، فاصله از زینب در زنجیر تا عبیدالله‌بن‌زیاد است. در بستر و زمین مقاومت، همه‌چیز رنگ آزادگی به خود می‌گیرد؛ حتی خواهش از دشمن. خصوصا اگر خواهش، خواهش یک پدر باشد و پاسخ دشمن اگر یک تیر. از آزادگی تا آزادی از حنجر بچه شش‌ماهه تا پنجه اهریمن راه است. از آزادگی تا آزادی، از بادبادک‌های پرچم فلسطین بر فراز محله شیخ جراح تا پرچم‌های دروغ‌آلود اسرائیل در چنگ صهاینه در راهپیمایی مضحک پرچم راه است. اما فارغ از آزادگی، آزادی نیز وعده رب الأرباب به مجاهدین است. مگر می‌توان مال سلطانی قادر و فاتح را تا ابد مغصوب نگاه داشت؟ تاریخ انسان عاقل را کفایت می‌کند تا بداند در آینده وضع چطور خواهد بود. انسان مؤمن هم که نیازی به شاهد و گواه ندارد برای پیش‌بینی نصرت الهی. اما اینجا می‌گوییم تاریخ گواه ما ست؛ اگر کربلا و نجف تا ابد مغصوب دست یزید اموی و مهدی عباسی و صدام تکریتی می‌ماند، شاید قلب بی‌ایمان در آزادی قدس تردید می‌کرد. اگر مشهد‌الرضا هنوز در چنگ قدرت 
مأمون عباسی و استالین روسی بود، مسجدالاقصی هم در حصر یهود می‌ماند؛ اما آنان نماندند و قدس نیز نخواهد ماند. که چشم بی‌بصیرت هم سپیده‌ سحر آزادی را در دوردست می‌بیند. در دوردست یا در همین نزدیکی. 
 نجف باز از حرم پادشاه، امیر اول و آخر، جوانه زد و سبز شد 
و ریشه دواند و تسخیر کرد. خورشید مهر امیرمؤمنان، در آن تشییع شلوغ شبانه‌ حاج‌قاسم و ابومهدی، از پشت ابر به درآمد و پادشاه، ولو محزون بر تخت جلوه نمود. همه در تشییع آن دو شیعه‌ امیر دیدند که حاکم آنجا، نه سربازها و جنگنده‌ها و پهپادهای آمریکایی، که ابوتراب است.
کربلا از حرم مولای ما حسین، کربلا از قیام شعبان، از خون سرخ شیعیان و رد گلوله بر دیوارهای حرم ارباب، از سربندهای سرخ یاحسین شهید در شلمچه، کربلا از همان منافذ شروع کرد به جوانه زدن. جوانه‌ سبز آزادی رشد کرد و ریشه کرد و بعد یک روزی در اربعین، بین میلیون‌ها میلیون زائر، تسخیر کرد و تسخیر شد و ارباب همه، با آن هیبت و شمایلی که در روضه‌ها خوانده‌ایم و شنیده‌ایم، در حرم خویش ایستاد و همه اشک ریختند و زانو زدند. صدام اجازه مراسم اربعین را نمی‌داد اما می‌گویند 
بعد از دوران او یکی از امرای بلندمرتبه ارتش عراق در همان مراسم زیارت‌الاربعین،پشت یک تویوتا کل مسیر مشایه را ایستاده و با حالت احترام نظامی روبه زائران پیاده طی کرد. روزگار می‌چرخد و می‌چرخاند.
اما تو ای قدس، ای شریف، ای مغصوب، ای مغضوب، ای زیبا، ای محزون. تو هم از حرم جوانه خواهی زد، سبز خواهی شد، ریشه خواهی کرد و دست‌آخر، تسخیر خواهی کرد. کاخ سفید که ارزش حسینیه شدن ندارد، اما این تن بمیرد مسجدالأقصی را حسینیه خواهیم کرد، زینبیه خواهیم کرد. که شیعه و سنی با شنیدن مجاهد شهید، کلمه‌ای جز «حسین» در حافظه‌شان نمی‌شکفد. تو ای قدس از سقاخانه‌های صحن قدس، از حرم سلطان طوس سر بر خواهی آورد. عاقبت روزی از صحن قدس دالانی گشوده خواهد شد به صحن آزادی. اسمش را شاید بگذارند رواق مقاومت. تو ای قدس از دل عاشقان سلطان، که با چشم‌های خیس اشک در باب الجواد اذن دخول می‌خوانند سبز خواهی شد و سر برخواهی کشید و یقین دارم، انگار این‌که با چشمانم می‌بینم، سپاه سلطان طوس، سپاه قدس، سپاه صحن قدس، فوج فوج بر دروازه‌ بیت‌المقدس خواهد ایستاد و باهم خواهند گفت و ای‌بسا که خواهیم گفت: «أ أدخل یا ولی‌الله، یا سلطان! یا علی‌بن‌موسی‌الرضا.» آخر ما نه‌تنها صحن قدس، که خود اقصی را هم صحنی از صحن‌های حرم امام رضا می‌دانیم. 
آری مجاهدان اذن دخول می‌خوانند و آنگاه تو در میان چشم‌های خیس، که بر تو وارد می‌شوند، خواهی درخشید، سر برخواهی آورد و تسخیر خواهی کرد. در آن سپیده‌ زیبا و محزون، همه عطر صحن قدس را، در دل بیت‌المقدس خواهند شنید. آن روز، کار ناتمام جوان فلسطینی بازداشت‌شده را که رد پای صهیونیست‌ها را بعد از راهپیمایی پرچمشان از مسجدالأقصی بازمی‌شست، با خونمان تمام خواهیم کرد، مثل خادمان حرم. راستی آن نوجوان را تکه‌تکه هم بکنند، کجا جای سوزش این حرکت او را مرهم می‌توانند گذاشت؟ فلسطینی‌ها استاد نقره‌داغ کردن شده‌اند انگار.

نویسنده : مهدی پور چریکی |
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : ۰
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.