شیعه صادق
جواد شاملو
نیمه خرداد است؛ با گرمای نفسگیری که جایی برای بهار باقی نگذاشته. گرمای خرداد، گاهی حتی از تابستان هم آزاردهندهتر میشود. از چیست این تب و حرارت؟ از من بپرسی میگویم از رحلت امام حریت؛ چراکه دارد میرسد روزهای فرج و رهایی امام. هم او که انتظار فرج مولود نیمه شعبان را معنا کرد و خود انتظار فرج از نیمه خرداد میکشید. آری، داد از داغی آفتاب نیمه خرداد. خاصه آنروز که بر پیرهن مشکی مردان و چادر مشکی زنان میتابید و خون آن دریای جمعیت را به جوش میآورد. داد از داغ رفتن امام از داغهایی که نمیتوان باورشان کرد. از داغهایی که با آن شلنگهای آبپاش آتشنشانی که آب میریختند بر سر جماعت نمیتوان سردشان کرد. از داغهایی که نهتنها گریبان ملت قدرشناس، که حتی کفن امام روحالله را هم پارهپاره نمود. داد از داغهایی که بوی کرب و بلا میدهند… داد از رفتن آنهایی که مردم در تشییعشان زیر دستوپا جان میدهند. از رفتنهایی که کشته میدهند. از رفتن آنهایی که شهید آوینی، راوی فتح را تبدیل به راوی وداع مینماید: «داغهای همه تاریخ را ما بهیکباره دیدهایم، چراکه ما امت آخرالزمانیم و خمینی، این ماه بنیهاشم میراثدار همه صاحبان عهد بود در شب یلدای تاریخ.» شهید آوینی در اینجا امام خمینی را ماه بنیهاشم میخواند و ماه بنیهاشم صفت علمدار زیبای حسینبنعلی است. مگر نه اینکه امام نیز برای حضرت مهدی علمداری نمود؟ کار علمدار این است که به نیابت از امام تدبیر مأمومین را به دست بگیرد و عصای دست امام شود. امام را کفالت و حمایت کند، پشتیبان امام شود و ستون خیمه او. امامت جز با حمایت پشتیبان مدبر و مقتدری چون عباس علیهالسلام نمیتواند قیام کند یا حاکم شود. این قانون امامت است که در کنار هر خورشید امامت، باید یک ماه نیابت و علمداری هم باشد تا امام را پشتیبانی کند. علمدار یعنی حضرت مسلم، که باید در کوفه مردم را مدیریت میکرد و تشکیل سپاه میداد و آماده همراهی با حسینشان مینمود، اگر بیوفایی کوفیان امان میداد. علمدار یعنی عباس که سردار سپاه اباعبدالله بود در کربلا. علمدار پیش از اینها یعنی فاطمه که خانه به خانه میگشت و غدیر را به یاد مردم میآورد تا بلکه بسیج شوند و بساط غصب را برچینند. علمدار همان کسی است که اگر کنار دست امام جعفرصادق بود و میتوانست مردم را با امام همراه کند، ایشان قیام میکرد و طبق وعده پدرش او قائم آل محمد میشد. آنچه باعث شد این اتفاق برای مدت نامعلومی عقب بیفتد نبود علمداری بود که مردم را بیدار کند و به سمت امام دعوتشان نماید. امام صادق یاران بسیار داشت اما بلندایشان به عمارها و سلمانها و مالکها و مسلمها و حبیبها و درنهایت، عباسها نمیرسید؛ اما تقدیر این بود که حضرت صادق، محیاکننده بستری برای خیزش یاران آخرالزمانی امامت باشند.
امسال ارتحال امام خمینی با شهادت امامی که شیعه را به نام او میشناسند همزمان شده تا این نکته را نیز به یاد بیاوریم، اینکه امام خمینی از بستری برخواست که توسط امام جعفر صادق علیهالسلام گسترانده شده بود. امام از بستر حوزه علمیه برخواست و تنور نهضت هم در ابتدا توسط طلاب حوزه گرم شد. آنها اولین گروهی بودند که در پانزدهم خرداد چهلودو شهید دادند و مردم هم با دیدن صداقت و اسلامخواهی حقیقی اهل حوزه پشت سر آنها به راه افتادند.
با این وجود نهضت اسلامی ایران با اینکه ریشه حوزوی دارد، هرگز توسط حوزه مصادره نشد و حوزه آن را به دست مردم سپرد. حوزه علمیه در جریان انقلاب مثل یک حزب عمل نکرد و از ابتدا نقش رهبری و بیدارسازی را بر عهده گرفت.
اما این بستر چگونه شکل گرفت؟ ریشه حوزههای علمیه تشیع و فقه آل محمد با نهضت علمی حضرت صادق و پرورش شاگردان و رواة متعدد احادیث پدید آمد و نیز اولین بارقههای شبکه وکالت نیز در زمان حیات حضرت صادق به وجود آمد. شبکه وکالت که عبارت بود از علمایی که توسط امام نیابت داشتند تا واسطه ارتباط شیعیان با امام باشند و وجوهات و نامههای آنان را به دست امام برسانند در زمان غیبت تبدیل به شبکه مرجعیت شد پس از قطع ارتباط ظاهری با امام نیز امور شیعیان در گردش باشد. بستر این شبکه مرجعیت، حوزه بود که مصلحان اجتماعی بزرگی از میرزای شیرازی گرفته تا شیخ فضلالله، از مدرس گرفته تا نواب و تا خود حضرت امام و یارانش که یکی از شکوفاترین دورههای حوزه را تشکیل میدهند را پرورش داد.
امام خمینی (ره) , جواد شاملو , رحلت امام
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.