شکست تئوری پیشرفت غربی در ایران
گروه فرهنگی
در هفتهای که گذشت خبری توسط یکی از خبرنگاران افغانستانی پخش شد که واکنش برخی از کاربران ایرانی را نیز در پی داشت. نسرین صفاریان گزارشگر رادیو شهر بلخ افغانستان با انتشار تصویری از حذف زبان فارسی و جایگزینی زبان انگلیسی در تابلوی دبیرستان «رابعه بلخی» در بلخ خبر داد. در واکنش به این خبر برخی از کاربران فارسیزبان از آن استقبال کرده و بابیان مطالبی از قبیل «زبان علمی دنیا، زبان انگلیسی است» و «برای پیشرفت باید انگلیسی را جایگزین فارسی کنیم»، موافقت خود را از این تغییر اعلام کردند؛ فارغ از اینکه رابعه بلخی اولین شاعر فارسیزبان زن سده نهم میلادی است و این تغییر خود جفایی است در حق وی. بر آن شدیم تا با توجه به این خبر، از سابقه تئوری «تغییر خط و زبان به لاتین برای پیشرفت» با مهدی عسگری، پژوهشگر تاریخ گفتوگویی داشته باشیم که در ادامه میخوانید؛
آیا این تئوری که خط و زبانمان را برای پیشرفت تغییر دهیم، در ایران نیز سابقه دارد؟
بله، بحث تغییر زبان و الفبا برای پیشرفت در کشور ما سابقهای نزدیک به دویست سال دارد. بدون شک میتوان اولین طراح این تئوری در ایران را میرزا فتحعلی آخوندزاده (تیر ۱۱۹۱- ۱۸ اسفند ۱۲۵۶) دانست که سرسختانه درراه تغییر زبان و رسمالخط دو کشور ایران و عثمانی تلاش فراوان کرد. وی در ایران کاملا شکست خورد اما در عثمانی، در مرحله اول شکست خورد، اما بعدها «منیف پاشا» با همان نظراتی که آخوندزاده داده بود کار تغییر خط را پیش برد.
چرا این افراد به فکر تغییر دادن خط و الفبای فارسی بودند؟
آخوندزاده با توجه به ایراداتی که از الفبا و رسمالخط فارسی میگرفت، معتقد بود باید زبانمان را به لاتین عوض کرده تا کارمان سادهتر شود و پیشرفت کنیم. وی که همواره نسبت به اعراب حملات تندی داشت، در مورد الفبای عربی مینویسد: «یکی از آثار شوم غلبه تازیان وحشی بر مرزوبوم ایران این است که خطی را به گردن ما بستهاند که بهواسطه آن، تحصیل سواد متعارف هم برای ما دشوارترین اعمالشده است.» و با همین نظر معتقد بود با تغییر زبان و خط، زنان ایرانی نیز باسواد میشوند. بعد از او در ایران، میرزا ملکم خان (۱۲۱۲-۱۲۸۷) که از شاگردان وی بود، راه استاد را در پیش میگیرد. ملکمخان حتی نبود آزادی و امنیت جانی ، مالی و شیوع ظلم و رواج بیانصافی در مورد خط فارسی را نشانه نقص در آن میدانست. ازنظر وی، خطوط ملل اسلام امکان ترقی را از آنها سلب کرده است، ازاینرو یکی از علل عقبماندگی مسلمانان را نقص در الفبای آنها میداند و میگوید: «باکمال جرئت میتوانیم بگوییم که منشأ مشکلات حالیه ما، عزم دشمنان دولت اسلام نبوده و نیست مگر این خط بیانصاف که آخرالامر ما را منکوب و ذلیل ملل عیسوی خواهد ساخت.»
چه کسانی در ایران به مقابله با این تئوری پرداختند؟
افراد زیادی بر نظرات اینچنینی آخوندزاده و ملکم خان نقد نوشتند و نظرات آنها را زیر سؤال بردند که ازجمله آنها روحانیون هستند. در مورد مخالفت روحانیون با نظرات آخوندزاده، وی در متنی مینویسد: «پطر دید که خط قدیم روسها مانع ترقی ملت است در علوم و آن را ترک نموده با حروف لاتین خطی نو ایجاد کرد. عوام، کشیشان و اشراف مملکتش بر مخالفتش برخاستند، فریاد زدند که: دین ما از دست خواهد رفت … پطر اصلا به حرف حمقا اعتنا نکرده و در عزم خود مردانه بود … به همین سبب خط جدید رو به ترقی نهاد.» بازمیآورد: «چون پطر دید که روحانیون از خواندن و یادگرفتن رسم جدیدش ابا کردند … از ایشان دست برداشته فرمود: شما بمانید با خط قدیم خودتان. من رسم جدید خودم را به اهتمام رعایا و نجبای مملکت خودم مجری خواهم داشت و تا امروز کتب روحانیون روس در کلیساها در خط قدیم روسی باقی است و در اشکال و نقصان برادر خط ماست.» از مهمترین افرادی که در برابر تغییر خط و الفبا موضع گرفت باید از فخرالدین شادمان (۱۲۸۶-۱۳۴۶) نام برد. شادمان در کتاب تسخیر تمدن فرنگی سخت به این افراد میتازد و آنها را دیوانه خطاب میکند. وی با آوردن مثال نقض تلاش میکند تا تئوری تغییر زبان و خط را برای پیشرفت زیر سؤال ببرد. او مینویسد: «هیچ ملتی، چه نزدیک به اروپا و چه دور از آن، نمیتواند به تغییر لباس و خط و زبان، علمای فرنگی را بهاشتباه بیندازد. از مدعی تمدن؛ کتاب، آنهم کتاب درست و عمیق مطلبدار و معلم دانا و مجسمه و موسیقی و علم و معرفت میخواهند، نه تقلید ابلهانه و ظاهرسازی و تغییر لغت و الفبا و عجز و الحاح که ای فرنگیان برای رضای خدا ما را در جمع خود بپذیرید؛ مگر نه ما مثل شما لباس میپوشیم و از چپ به راست مینویسیم. به این بیچارگان سستعنصر خطاب میرسد که ای ظاهربینان، جامه و خط و زبان و دین نشان تمدن فرنگی نیست. اهل مملکت «هائیتی» به زبان فرانسه تکلم میکنند و عیسویاند و پیش از شما کتوشلوار و کلاه لبهدار داشتند و متمدن نیستند و ابنسینا، ابوریحان بیرونی، ابن رشد قطبی، افلاطون، فردوسی و خیام کراوات رنگارنگ و کلاه بادگیر مانند نداشتند و متمدن بودند.»
آیا این تئوری در کشورهای دیگر پاسخ داد؟ به بیان سادهتر آیا تغییر خط و زبان به لاتین سبب پیشرفت این کشورها شد؟
اگر در دوران شادمان، هائیتی مثال نقض این تئوری بود، امروزه ترکیه مثال خوبی برای مسئولان افغانستان است. ترکیه که از سالها پیش روند مدرنیزاسیون خود را آغاز کرد و در ظاهر و باطن از مغربزمین تقلید کرد، سالهاست در تلاش است تا از کشورهای پیشرفته اروپایی روی خوش دریافت کند. ترکها معتقد بودند که به دلیل دشواری زبان ترکی و رسمالخط عربی نمیتوانند پیشرفت کنند و از همین رو به رسمالخط لاتین روی آوردند. از طرف دیگر با استناد به سخن بسیاری از زبانشناسان بزرگ دنیا زبان ژاپنی و کرهای، هم در الفبا و هم در رسمالخط جزء سختترین زبانهای دنیا محسوب میشوند، اما امروزه با مقایسه جایگاه علمی و تکنولوژی ژاپن و ترکیه میتوان به صحیح یا نادرست بودن این تئوری پی برد. امید که کشور متولیان فرهنگی افغانستان با عبرت گرفتن از ترکیه، از راهی که تازه در ابتدای آن هستند، بازگردند.
خط فارسی , رابعه بلخی , زبان فارسی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.