سیمای زیبای پدرانگی
گروه فرهنگی
یکی از امراض نهادینه در سینمای ایران، تقبیح خانواده و خصوصا پدر است. اما هستند هنرمندانی که در نمایش خانواده و زیباییهای آن، استاد باشند. یکی از این هنرمندها، سیدرضا میرکریمی است که در «نگهبان شب» شایسته تحسین است.
شخصیت محوری «نگهبان شب»، یک شخصیت مطرود است. از آنهایی که از جامعه فقط توسری خوردهاند. رسول جوانی است ساده، بیدستوپا و بیعرضه اما بسیار خوشقلب. از مهربانی خدا، او به تور مردی خورده که همچون خودش، بسیار مهربان است. کاراکتری که میتواند در سینمای ایران ماندگار باشد. پدری که جایش در سینمای ما خالی بود. این پدر ترکزبان است؛ اما از آذری بودن تنها یک زبان ندارد؛ بلکه همان سادگی و صراحت آذری را هم میتوان در او دید. این پیرمرد برعکس رسول، کاربلد است و در بنایی، بسیار ماهر. اما همچون رسول قلبی زلال دارد. او چند سالی است که پسر رعنای خود را از دست داده است و این داغ تمام وجود پیرمرد ترک را مسخر خود کرده است. رسول، نگهبان شب یک ساختمان نیمهکاره است. ساختمانی که سالهاست نیمهکاره مانده و معلوم نیست چرا کارش جلو نمیرود. این ساختمان متعلق به فرهنگیان و معلمانی است که زمین را خریدهاند و از مسکن بیبهره ماندهاند. پیمانکار پروژه، خواهرزاده پیرمرد است و او را دایی صدا میکند. پیمانکار جوانی است فربه و متمول. اما زمینی که مهندس روی آن برجسازی میکند، در اصل باقی بوده متعلق به داییاش. نگهبان شب یا همان رسول در کارهای بنایی یک واحد از ساختمان نیمهکار کمک دایی پیر میکند. پیرمرد، بحث ازدواج را با او باز میکند و رسول آس و پاس حتی از تصور ازدواج کردن خودش خندهاش میگیرد. پیرمرد اما جدی است. او صحبت را به سمت دختری میبرد که یک بار به ساختمان آمده بود. او به رسول وعده میدهد که پدر آن دختر یا همان نصیبه، صحبت میکند.
در فیلم چندجا شاهد ضربههای داستانی هستیم. اولین جا، وقتی است که میفهمیم پدر نصیبه خود پیرمرد است. رسول به راحتی به نصیبه دل میبازد و او را با ولع به همسری خود میپذیرد. حالا معلوم میشود خانه کوچکی که پیرمرد با کمک رسول میساخت، قرار بود کلبه کوچک رسول و نصیبه شود. اما رسول تنها قرار نیست از ساختمان محافظت کند، او باید از کلاهبرداریهای مهندس هم حفاظت کند و با امضای یک چک، راهی زندان شود. این در حالی است که رسول، مهندس را به عنوان اربابی مهربان و دلسوز شناخته بود که همواره به او کمک میکند. مهندس، شخصیت سراسر سیاهی نیست؛ مثل اکثر آدمهای بد. او بعد از یک هفته رسول را از زندان خارج میکند؛ اما این رسول دیگر رسول سابق نیست. او حالا جنم پیدا کرده؛ عنصری که پیرمرد آن را اینگونه تعریف کرده بود: «جنم یعنی اینکه هر کس هرچه گفت؛ به او نگویی چشم!» او با همین جنم، به دویست میلیون پولی که مهندس برای جبران ظلمش به رسول داد دست رد زد. رسول به خانه خانواده همسرش برگشت. پیرمرد حالا خیلی بیشتر از پیش، نشانههای آلزایمز از خود نشان میدهد. رسول میپذیرد که یک روز به دنبال سر پیرمرد راه بیفتد و بفهمد که او هر روز به کجا میرود.
پسر این پیرمرد، یک چتر باز بود. پیرمرد این را قبلا به رسول گفته بود و به همین دلیل رسول وقتی دید سر از پیست پاراگلایدر در آوردهاند؛ همه ماجرا را فهمید. پیرمرد با این آرزو که سوار پاراگلایدر شود و حس و حال فرزندش را تجربه کند، به پیست میرود اما چه کسی حاضر میشود این پیر فرتوت را به کاری تا این اندازه خطرناک وارد سازد؟ رسول، بار دیگر جنم از خود نشان میدهد و قوس شخصیتی خود را کامل میکند. او سوار چتر میشود تا پیرمرد بار دیگر تصور کند پسر خود را در حال چتربازی میبیند. رسول حالا نه تنها همسر خوبی برای نصیبه است، بلکه میتواند برای پدرزنش یک پسر باشد. این مقامی است که او با خوشقلبی از یک سو و تجربه نامردی روزگار از سویی دیگر، به آن نائل میآید.
به گزارش ایمنا، طی یادداشتی که سید مهدی سجادزاده، منتقد سینما در اختیار خبرگزاری ایمنا قرار داده، آمده است:
«نگهبان شب بهعنوان ۱۰ امین کار بلند سینمایی سیدرضا میرکریمی بهحساب میآید که در ادامه آثار قبلی او ساختهشده است. مؤلفههایی همانند سادگی، داستان روان و موضوع اجتماعی در آثار قبلی این کارگردان دیده میشود. فیلم نخستین بار در جشنواره فجر سال ۱۴۰۰ اکران شد که علیرغم نامزدی در ۹ رشته تنها یک تندیس سیمرغ بلورین برای بازیگر نقش مکمل برای نقش دایی فیلم دریافت میکند. فیلم نگهبان شب این روزها در کنار آثار نهچندان خوب سینمای ایران و شرایطی که فیلم فارسی فسیل در حال رکوردشکنیهای مالی است در اکران است. فیلمی که به تعبیر محمد فاضلی، جامعهشناس در کنار سایر آثار میرکریمی به سینمای زندگی معروف است. فیلم در شرایطی در نیمه دوم سال ۹۹، تولیدش آغاز شد که نخست نوید محمدزاده بهعنوان بازیگر این کار معرفی شد و در ادامه به دلیل شرایط کرونایی، یکبار پروژه چندهفتهای تعطیل شد. میرکریمی ثابت کرده است در آثارش امضا خودش را دارد و این امضا و نگهداشت آن در شرایط کنونی فرهنگی، اجتماعی بسیار حائز اهمیت است. همین امضا است که آثار او را در سطح جهانی با اقبال روبهرو کرده است که در خصوص اثر آخر او هم بیتأثیر نبوده است. بیان شخصی فیلم بسیار ساده و روان است همچون آثار قبلی او از جمله امروز، دختر و قصر شیرین با فیلمی روبهرو هستیم که بسیار کمدیالوگ است.
سادگی بیپایان در «نگهبان شب»
در فیلم نمادها و نشانهها بسیار گویا است؛ استفاده از استعارههای رأیگیری در روز عروسی، بحث بنر تبلیغاتی فرد کاندید بر ساختمان نیمهتمام محل نگهبانی بازیگر اصلی داستان که وعده کمک جهت اتمام پروژه را داده در صورت پیروزی در انتخاباتی که بهنوعی مشخص است که پیروز نخواهد شد و حتی صاحبکاری که در طول فیلم بسیار منتظریم تا جایی سر کارگر ساده فیلم کلاه بگذارد که سرانجام هم این اتفاق میافتد و او را به مأموریتی که وعده داده است، میفرستد.
در این فیلم با دو بازیگر تازه روبهرو هستیم تورج الوند در نقش رسول و علیاکبر اصانلو در نقش دایی که هر دو بهظاهر از پس نقش برآمدهاند. دومی که برنده سیمرغ جشنواره فجر هم شده است و اولی که آینده روشن در بازیگری دارد. اما در این فیلم آن چیزی که بسیار آزاردهنده است سادگی زیاد از حد رسول است بهگونهای که بهسرعت به صاحبکار خود اطمینان میکند و یا در مواجهه با درخواست ازدواج، آنهم با یک دختر ناشنوا بسیار عادی میپذیرد. این سطح و حد از سادگی، آنهم در جریان زندگی کنونی، حتی با فرض آمدن از روستاهای دورافتاده که روی نقشه هم نباشد، بسیار بعید به نظر میرسد. گویا قرار نیست شخصیتهای اصلی سینمایی میرکریمی بهمرورزمان این سادگی را با پیچیدگیهای سطح جامعه بهروز کنند. اما به هر رویهای که هست مخاطب با رسول جلو میآید تا ببیند که فرجام او چه میشود؟! سینمای میرکریمی همواره ساده و بدون اوج بوده است و به عناصر ساده و مینیمالیستی بوده است. سینمایی که عنوان سینمای شاعرانه را هم میتواند به خود اختصاص دهد اما این سادگی بیپایان آن را دچار یک چالش اساسی کرده است یکی از تکنیکهای میرکریمی در فیلمهایش استفاده خوب از اقلام تبلیغاتی فیلم است. میرکریمی در کارهای خود سعی کرده بهنوعی از این اقلام جهت جذب مخاطب فیلم استفاده کند. از امضای پای پوستر و عنوان به همین سادگی مرحوم عباس کیارستمی گرفته تا تیزر معروف فیلم یک حبه قند که نگار جواهریان را بر یک تابسوار میبینیم، و در این فیلم هم با دو پوستر بسیار خوب و مفهومی روبهرو هستیم. یک پوستر عکس که رسول در بیرون از اتاقی که در مجموعه نیمهساز، لباس عروس به دست ایستاده تا عروس لباسش را عوض کند و او که اکنون محرم است به عروس در بیرون از اتاق (حریم خصوصی) ایستاده است را که نشاندهنده حیا بیش از اندازه او است و در پوستر دیگر که عروس و داماد را در یک ساختمان نیمهساز در پست زمینه یک شهر بیدروپیکر و در بین نوارهای زرد خطر میبینیم. درنهایت ما با یک فیلم بسیار ساده و بهدور از هرگونه پیچیدگی روبهرو هستیم که حتی سکانس پایانی آنهم که تحقق آرزوی دایی است، نمیتواند از سادگی اثر بکاهد اما در عین حال برای مخاطبین جدی میرکریمی هم جذابیت اثری مثل خیلی دور خیلی نزدیک را ندارد.
نگهبان شب
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.