سیستم معیوب آموزشی و کسب نتایج ضعیف در میان دانش آموزان
گروه اجتماعی- زهره سادات موسوی
زهرا خماریان، معلم و کارشناس آموزش با این توضیح که نتایج آزمونهای بینالمللی مثل «تیمز» به مدیران سیستم آموزشی اجازه نمیدهد همان نمایش همیشگی خود مبنی بر اینکه همه چیز آرام و عالی است را در پیش گیرند، به « رسالت » میگوید: « برای برخی از کشورهای دنیا این دو آزمون (تیمز و پرلز) بسیار ملاک عمل است، بهگونهای که گاهی اوقات احتمال دارد، نتایج ضعیف منجر به عزل وزیری در آن کشورها شود. متأسفانه در آزمون تیمز که دروس علوم و ریاضی است و پرلز که سواد خواندن است، کشورمان هرسال جزو ردههای پایین بوده و این نشاندهنده سیستم آموزشی معیوب ماست. تمام کارشناسان معتقدند این سیستم ایراد دارد اما خب مسئولین ما نمیخواهند بپذیرند. »
تغییر کتب درسی کمکی به بهبود اوضاع نکرد
این کارشناس آموزش، محتوای کتابها را علیرغم تغییر خالی از ایراد ندانسته و در این خصوص بیان میکند: « یکی از دلایل اصلی تغییر کتابها مخصوصا ریاضی همین پایین بودن نمرات بچهها در آزمونهای بینالمللی عنوانشده بود اما این همه سال بعد از تغییر کتب درسی اعم از فارسی، علوم یا ریاضیات ما شاهد رشد آموزشی و مهارتهای بالای بچهها نیستیم. چراکه به نظر میآید این کتابها خالی از ایراد نیست. بهعنوانمثال برخی از مباحث این کتابها اصلا با سن دانش آموزان همخوانی ندارد. »
آموزش معلمین و نظارت بر کار آنان اصول مغفول مانده
خماریان عدم آموزش کافی معلمین، تعداد بالای دانش آموزان در مدارس و عدم نظارت در کار معلمین به صورت حرفهای را ازجمله دلایل دیگر عملکرد ضعیف دانش آموزان میداند و تأکید میکند: « دورههای ضمن خدمت که بازآموزی است عملا به دورههایی نمایشی تبدیلشده است که معمولا معلمها پول میدهند و فرد دیگری به جای آنها در این دورهها شرکت میکند. دوم اینکه تعداد بالای
دانش آموزان در مدارس و عدم نظارت در کار معلمین به صورت حرفهای نشاندهنده این است که ما با همان روند ۶۰، ۵۰ سال پیش تدریس میکنیم. شاید بتوان گفت معلمین انگشتشماری داریم که واقعا خلاقانه تدریس میکنند. نکته بعدی اینکه کتابهای ریاضی و علوم؛ کتابهای مهارت محور هستند، یعنی بسیاری از مباحث این کتب وسیله آموزشی میخواهد که البته بیشتر به صورت
دست سازه هستند اما حتما بچهها باید در کلاس دست ورزی کنند به این معنا که وسیله بسازند و کار کنند. اما معلم اصلا فرصت این کار را ندارد چراکه هم تراکم دانشآموزی بالاست و همزمان آموزش به نسبت حجم کتابهای درسی کم است. نتیجه این میشود که معلم مجبور است از طریق دادن تمرینهای مختلف، بچهها را به صورت مکانیکی بالا بیاورد، بدون اینکه آنها مهارت لازم را پیدا کنند. تا جایی که اطلاع دارم سیستم آموزشی کشور ما سیستمی است که پوسته را گرفته و به عمق کاری ندارد. مراکز تربیت معلم ما مراکز واقعا ضعیفی هستند هرچند نیروهایی که از تربیت معلم میآیند به مراتب از نیروهای حقالتدریس یا نهضتی که بسیاری از آنان آموزش لازم را ندیدهاند، بهتر هستند. از طرفی بسیاری از جوانهایی که جذب تربیت معلم میشوند از سر بیکاری به این حرفه روی آوردهاند، نه علاقه. گاهی نیز به بهانههای واهی نیروهای خلاق و علاقهمند به حرفه معلمی را از بدنه آموزش و پرورش میرانیم. مهمتر از همه اینکه بدنه دانشگاه ما نیز از آموزش و پرورش بسیار دور است یعنی اساتید ما اصلا در این زمینه بهروز نیستند و این لطماتی به سیستم آموزشی وارد میکند. گویی آموزش و پرورش در یک جزیره تنهایی است و آنچه از جاهای دیگر میگیرد را نیز نمیتواند عملی کند. در دروس و آموزشهای جدید نیز مدارس تنها به پوسته توجه میکنند و آموزش از عمق خالی است. معلمهای ما باید زیر نظر بهترین اساتید و با متد خوب آموزش ببینند و به علاوه بستر آموزش در مدارس نیز مهیا باشد. ما باید آزمایشگاههای مجهز داشته باشیم. وسایل آموزشی و کیتهای آموزشی ریاضی کاملی داشته باشیم. فرض را بر این بگذاریم که معلم هیچ دستساختهای را نمیخواهد درست کند اما حتما این کیتهای آموزشی بهروز باید در مدارس در دسترس بچهها باشد. زمانی که این امکانات مهیا باشد و نظارت نیز بر روی کار معلم انجام گیرد، مطمئنا آموزش بهتری خواهیم داشت. متأسفانه عملا معاونین و مدیران مدارس ما از محتوای کتب درسی چیزی نمیدانند که بخواهند بر کار معلم نظارت کنند.»
آموزش و پرورش از بدنه خود جداست
این معلم، آموزش و پرورش را جامعه کوچکی در بستر کلان مدیریتی جامعه میداند و خاطرنشان میکند: « بهعنوانمثال زمانی که اقتصاد ما رشد نمیکند آموزش و پرورش ما نیز مطمئنا رشد نخواهد کرد. به هر حال بودجهای که برای آموزش و پرورش در نظر میگیریم یا حقوقی که به معلمین میدهیم و ایجاد انگیزههایی که برای آنها میکنیم در پرورش خلاقیت و ساخت معلمین بهروز اهمیت بسیاری دارد. اما عملا میبینیم، آموزش و پرورش از بدنه خود جداست.
در محتوای کتب درسی نظر معلم دیده نمیشود. بهعنوانمثال بسیاری از معلمین پایههای پایین متوجه میشوند برخی از مباحث درسی مناسب دانشآموزانی با بهره هوشی بالاست و دانش آموزان هوش بهره متوسط و مرزی اصلا اینها را درک نمیکنند و باید حتما آموزشهای مکمل داشته باشند و آن مباحث را اختصاصی آموزش ببینند. این باعث میشود تنها قسمتی از دانش آموزان که والدین باسواد و تحصیلکرده دارند یا کلاسهای خصوصی میروند این مهارتها را پیدا کنند و بچههایی که در قشر متوسط و پایین هستند و خانواده کمسوادی دارند از تحصیل جا بمانند. من فکر میکنم تغییراتی که این کتابها داشتهاند باعث شده است خانوادهها از کتب درسی دور بمانند. اکنون که آموزشها آنلاین شده است تازه متوجه میشویم که چه میزان سواد والدین در پیشرفت تحصیلی بچهها تأثیر دارد و بچههایی که پدر و مادرهای بیسواد یا کمسواد دارند واقعا دارند لطمه میخورند. به همین خاطر سوادآموزی در رأس جامعه بسیار اهمیت دارد. یعنی قبل از اینکه بخواهیم مهارتی را به بچهها آموزش دهیم باید ابتدا بر روی والدین این بچهها کارکرده باشیم تا حداقلی از درک، دانش و آگاهی از چگونگی تربیت کودک و آموزش مهارتهای اولیه به او را بدانند. »
دورههای بازآموزی و ضمن خدمت باید جدی گرفته شود
خماریان گریزی هم به راهکارهای بهبود عملکرد دانش آموزان خصوصا در دوره ابتدایی میزند و میگوید: « اولا ما باید حجم کتابها را برای بچهها کم کنیم. دوم اینکه آموزش کیفی از طریق آموزش معلمین را میسر کنیم. فضاهای کلاسهای درسیمان را باید کودک محور کنیم یعنی بچهها آنجا احساس لذت کنند و شوق یادگیری داشته باشند اما مدارس ما مخصوصا مدارس دولتی جز دلزدگی و بیانگیزه کردن بچهها چیزی ندارند. نکته دیگر اینکه اعتمادبهنفس بچهها عامل اصلی در پیشرفت تحصیلی آنان است. متأسفانه مدارس ما خالی از روانشناس و مددکار است خب این یکی از معضلات بزرگ است و نیروهای آموزشی ما آموزشی در زمینه شناخت نیازهای دانش آموزان نمیبینند. همانطور که پیشتر گفتم بازآموزی و ضمن خدمتها تبدیل بهنوعی بازیچه شدهاند.
در مدرسه مایکی از همکاران با دریافت هزینهای به جای دیگر همکاران دورههای ضمن خدمت را میگذراند و امتحان میدهد. حتما بحث بازآموزی معلمین باید حضوری باشد و امکان گفتوگو فراهم شود تا آن خرد جمعی شکل بگیرد. اما زمانی که ما همه چیز را به سایت میسپاریم و بعد نیز هیچ بازخوردی از معلم دریافت نمیکنیم و معلم عملا در کلاس رهاشده است، مطمئنا این رویه بر روی عملکرد دانش آموزان نیز تأثیر میگذارد و همین نتایج فعلی را میگیریم. ما در ارزشیابی نیز ایراداتی داریم. شما سیستمهای سناد و سیدا را نگاه کنید. گزینهها مشخصشده است و شما میتوانید گزینه موردنظر خود را کپی پیست کنید بدون اینکه بدانید دانشآموزی که دارید مهارتهایش را میسنجید، بهعنوانمثال در مورد ریاضیات چه اشکالاتی دارد و تفاوت یک دانشآموز بادانش آموز دیگر در چیست. درواقع معلم عملا زمان کافی برای بررسی این مسائل ندارد. از طرفی حجم کتابها بالاست. در پایه ابتدایی بچهها باید دو مهارت اصلی را یاد بگیرند، یکی مهارت سواد خواندن که باید تایم بالایی داشته باشد و یکی هم مهارتهای پایه ریاضی و علوم. اما ما هدیههای آسمانی را آوردیم، مطالعات را آوردیم، قرآن را آوردیم و اینها وقت معلم را میگیرد بدون اینکه مهارت دانش آموزان را چندان بالا ببرد. این درحالی است که بچهها میتوانند با درسهایی مثل مطالعات اجتماعی و مهارتهای زندگی در دل درسهای خواندن آشنا شوند. ما برای کتابهای مختلف هزینه میکنیم که نتیجه آن جز خستگی و دلزدگی معلم از حجم بالای کار چیزی نخواهد بود. درنهایت من فکر میکنم راهکار را باید در سیاستهای کلان جست وجو کرد. سیستم پدرسالاری و پنجه محکم اقتدار داشتن باید از سر سیستم آموزشی برداشته شود تا این سیستم هوایی بخورد و فکرهای جدید وارد آن شود و این فکرها عملی شود. تا زمانی که این پنجه اقتدار بالای سر آموزش و پرورش است و اجازه نمیدهد نیروهای خلاق کار کنند و با بدنه جامعه و کف مدارس ارتباط برقرار کنند مشکل بر همین منوال خواهد بود. حال ممکن است هر چند وقت یکبار با این آزمونها شوکی به سیستم آموزشی وارد میشود اما دوباره در بر همان پاشنه خواهد چرخید.»
زهرا خماریان , زهره سادات موسوی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.