سوریه بدون دولت اسد یا سوریه بدون دولت
یک. از زاویه نگاه منافع ملی ایران، مسئله ما در سوریه قدرت یا سقوط بشار اسد نیست؛ بالاتر از آن دغدغه ما حتی تسلط جریان شیعی یا علوی بر سوریه هم نیست. مسئله اصلا شیعه و سنی نیست و طرح چنین مباحثی موجب ایجاد اختلاف است. یادمان نرفته سردار سلیمانی میگفت ما برای حفظ انسجام جریان مقاومت، با مدعیان جریان شیعی در فلسطین کار نمیکنیم. مسئله ما در سوریه هم نه اسد، نه جریان علوی و نه حتی تسلط شیعه است. مسئله محدود به کریدورها و تقویت جریان مقاومت هم نیست و فراتر از این هاست. حزبالله لبنان ۴ دهه روی پای خود ایستاده و با کمک سوریه یا بدون آن، در برابر اشغالگران میایستد. پس مسئله اصلی چیست؟
دو. آنچه برای ایران اسلامی نسبت به سوریه بیش از همه اهمیت دارد، وجود یک حاکمیت مستحکم و دولت مستقر با ویژگیهای عرفی و عمومی یک دولت است. دولتی که بتواند از تمامیت سرزمینی، منابع انرژی، زیرساختهای اقتصادی و شرایط انسانی سوریه حراست و محافظت کند و در عرصه بینالملل رفتاری با چارچوب دولتی داشته باشد.
سه. تجربه ما از تغییر رفتار طالبان در دو دهه گذشته و همکاری با این گروه در تشکیل دولت افغانستان از چند جهت قابلبررسی است. غیر از جهات مثبت، یک نکته که هنوز حلنشده آن است که گروههای افراطی، سلفی یا هرچیزی از این جنس، حداکثر میتوانند یکشبه دولت تشکیل دهند و هرگز به سطح تشکیل یک دولت نزدیک هم نمیشوند. یعنی چه؟ یعنی حتی امارات متحده عربی و جمهوری آذربایجان با همه اماواگرهایی که پیرامون مواضعشان نسبت به ایران اسلامی وجود دارد، اما درمجموع رفتارهای زننده غیردولتی و گروهکی ازشان سر نمیزند. به بیان ساده هرچند دولت امارات همراه ما نیست اما بههرحال یک دولت است و چارچوبهایی دارد. نگرانی اصلی در سوریه آن است که با پیش رفتن فضای فعلی، اساسا مفهوم دولت در آن سرزمین مهم شکل نگیرد. از دل تحریرالشام و قسد و دیگران دولت در نمیآید و آنچه احتمالا شکل خواهد گرفت، شبه دولتی با رفتارهای زننده قبیلهای و گروهکی است.
چهار. برخی بحث تجزیه را در مورد سوریه محتمل میدانند. به فرض که چنین فاجعهای هم رخ دهد، باز هم در هیچیک از زیرمجموعهها و سرزمینهای کوچکتر، دولتی شکل نخواهد گرفت و با گروهی از شبه دولتها مواجهیم. بدتر از همه آنکه آمریکا و رژیم صهیونیستی هم از چنین فضایی کاملا استقبال میکنند. دولت هم در داخل اقتدار دارد و همه در برابر تجاوز خارجی میایستد اما شبه دولت، سلاح سبک و خشونت برخورد با مردم خودش را دارد اما توان یا اراده ایستادن در برابر خارجی ندارد. وابستگان رژیم اسد را در خیابان دار میزند اما در برابر تجاوز رژیم صهیونیستی تا نزدیکی دمشق کاملا ساکت است.
پنج. سؤال دیگر اینجاست که حالا با سقوط دولتی حامی محور مقاومت (منهای دو سال اخیر) در سوریه، اسرائیل دقیقا به چه چیزی حمله میکند؟ از چه احساس خطر میکند؟ سوریه که دیگر دولت و ارتش ندارد و اصلا خطری برای اسرائیل نیست. پاسخ این است: رژیم صهیونیستی به سقوط امروز سوریه قانع نیست و به آینده سوریه حمله کرده است. ظرف چند روز، ۹۰ درصد مراکز نظامی، کارخانهها و تأسیسات ساخت سلاح، مراکز علمی و تحقیقاتی، مراکز ثبتاحوال و هویتی و … سوریه به دست ارتش رژیم اشغالگر نابودشده است. این یعنی دقیقا اسرائیل پای این هدف ایستاده که هیچ قدرتی در سوریه نتواند به مفهوم تشکیل دولت نزدیک شود. خیلی زود معلوم شد که آمریکا و اسرائیل با استقرار دولت اسد در سوریه مخالف نبودهاند، بلکه با استقرار دولت در سوریه مخالف بودهاند.
شش. این خطرناکترین وضعیت برای سوریه، لبنان و کل منطقه ماست. سوریه به چاه عمیق بیدولتی افتاده است. این بخش ماجرا البته عبرتآموز هم هست. در لبنان با آن مختصاتی که از ارتش آن سراغ داریم، اگر حزبالله نبود دقیقا بیدولتی بسیار سریع رخ مینمود. رئیسجمهور سیاست باز ترکیه هم نقشهاش را خوب پیش برده اما احتمالا این قسمتش را نخوانده باشد که با سرزمینی ناامن و بیدولت در مرزهای خود چه خواهد کرد. فضایی که ممکن است باقدرت گرفتن کردها، زودتر ازآنچه فکر میکرد دامنگیر خودش هم بشود.
سید محمد بحرینیان
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.