اخبار ویژه »
شناسه خبر : 50723
پرینتخانه » اجتماعی, مطالب روزنامه
تاریخ انتشار : 23 شهریور 1400 - 6:50 |
تحلیلی بر عواقب فرزند سالاری در جامعه
سلطه فرزند در قلمروی خانواده
فرزندسالاری، پدیدهای است که در عصر حاضر، به دنبال تغییر جایگاه افراد و حاکمیت فرزندان بر قلمرو خانواده، با آن روبهرو هستیم. در فرزند سالاری سلسلهمراتب در نظام خانواده تغییر کرده و فرزندان نقش تصمیمگیرنده را در خانواده دارند.
گروه اجتماعی
فرزندسالاری، پدیدهای است که در عصر حاضر، به دنبال تغییر جایگاه افراد و حاکمیت فرزندان بر قلمرو خانواده، با آن روبهرو هستیم. در فرزند سالاری سلسلهمراتب در نظام خانواده تغییر کرده و فرزندان نقش تصمیمگیرنده را در خانواده دارند. در حال حاضر فرزند سالاری تنها به نوجوانان و جوانان منتهی نمیشود بلکه فرزندان در سنین پایین و کودکان نیز در تصمیمگیریها و جهتدهی به مسیر زندگی نقش بسزایی دارند که این امر میتواند پیامدهایی به دنبال داشته باشد. این رویه شرایطی را فراهم میکند تا فرزندان بهمرور قدرت بیشتری کسب کنند تا جایی که والدین مطیع آنها شده و در بسیاری از موارد گرفتن تصمیمات غلط و غیرمنطقی میتواند از پیامدهای فرزند سالاری باشد. عدم استقلال و خودساختگی فرزندان نیز از دیگر پیامدهای فرزند سالاری است، چراکه بااین روند تمامی خواستههای فرزند برآورده میشود که در آینده و در فقدان والدین میتواند مشکلات و آسیبهایی برای فرزندان به وجود آورد.فرزند سالاری رویهای نادرست است که والدین باید باتدبیر و رفتار مناسب و در عین احترام به نظرات فرزندان این ذهنیت را برای آنها ایجاد کنند که باوجود نظام مشورتی در خانواده، درنهایت والدین تصمیمات نهایی را میگیرند. تقسیمکار میان فرزندان و نظارت والدین بر عملکرد آنها از دیگر راهکارهایی است که میتواند از بروز این پدیده در خانواده جلوگیری کند.
پدران و مادران در برابر تعلیم و تربیت فرزندان خود و رشد و کمال آنها مسئول و مکلف هستند و به آنها اجازه داده نمیشود فرزندان خود را در آزادی مطلق و بیعنان رها کنند. از منظر تربیتی فرزندسالاری یک نوع شیوه فرزندپروری و رابطه فرزند – والد است؛ شیوهای که در آن فرزند خانواده برای دستیابی به اهداف و خواستههای خویش نسبت به سایر اعضا حتی پدر و مادر خویش تسلط کافی دارد و با توجه به آزادی مطلقی که بر فضای چنین خانوادهای حکمفرماست، او میتواند بهراحتی با بهره گرفتن از امکانات و شرایط فرهنگی، اقتصادی، اخلاقی، اجتماعی و… بر دیگران حکمرانی کند و چیزی یا کسی نمیتواند مانع او شود و نظرات و دیدگاههای خویش را بر اعضا خانواده، حتی والدین خود تحمیل کرده و به اجرا درمیآورد.
بسیاری از والدین میخواهند ناکامیهای دوران کودکی و نوجوانی خود را درباره فرزندانشان عملی نمایند به همین خاطر مخارجی را در مورد آنان متحمل میشوند که اصلالزومی ندارد. فرزندان هم که میبینند تمام خواستههای آنان بدون زحمت و بهراحتی برآورده میشود طبیعی است وقتی به سن بالاتر میرسند انتظار دارند دستورات آنان نیز اجرا شود.
بعضیاوقات زنسالاری یا مردسالاری نیز ممکن است فرزندسالاری را به وجود آورد. بهعنوانمثال اگر مرد خواسته باشد بهتنهایی تحکم کند و فرزندش را در قالب دستورات خود بدون در نظر گرفتن نظر همسرش تربیت نماید، فرزند بر مادر حاکم میشود، در این صورت وقتی بزرگتر شد و قدرت پیدا کرد بر پدر نیز حاکم خواهد شد. عکس این هم صادق است یعنی اگر زنسالاری بر خانواده حاکم باشد، فرزند به همین نسبت در مقابل پدر خواهد ایستاد و در آینده که قدرت گرفت در مقابل مادر نیز میایستد.
بروز تحولات بنیادی و تغییرات جدی در مناسبات خانوادگی
کیومرث شرافتی، جامعهشناس و آسیبشناس مسائل اجتماعی از این پدیده تحت عنوان صدرنشینی فرزندان یاد میکند.
وی با اشاره به بروزتحولات بنیادی و تغییرات جدی در مناسبات خانوادگی میگوید:
«در این سازوکار، نیازهای فرزندان و تأمین آن در اولویت اول قرار دارد و بهواقع والدین در مرتبه بعدی قرار میگیرند. در چنین شرایطی بهتدریج حاکمیت و اقتدار فرزندان،آنچنان تقویت میشود که سهم قدرت فرزندان در نظام خانواده بسیار فراتر از اقتدار والدین است. در چنین عرصهای، سرنوشت فرزند بر تمامی الزامات و ضروریات خانوادگی تفوق و چربش دارد و بعضا شاهدیم برای موفقیت فرزندان، نهتنها پدر یا مادر خانواده، بلکه تمامیت یک زندگی هزینه میشود. فرزند سالاری،تنها به قشر جوان یا نوجوان جامعه و نقشآفرینی آنها در نظام خانواده منتهی و خلاصه نمیشود و امروز شاهد هستیم، حتی فرزندانی با سنین پایین و حداقلی که از آن بهعنوان کودک یاد میشود در برخی تصمیمگیریها و جهتدهی مسیر حرکت خانواده مؤثر هستند.»
این جامعهشناس و آسیبشناس مسائل اجتماعی عنوان میکند: «نخستین عامل تأثیرگذار در بروز این پدیده با امتیازدهی و قائل شدن مزایای متعدد برای فرزندان کلید میخورد و بهتدریج این رویه بستر و شرایطی را فراهم میکند که فرزندان روزبهروز از قدرت و اقتدار بیشتری برخوردار میشوند و عملا این والدین هستند که مطیع فرامین فرزندان میشوند و در برخی خانوادهها این رویه به صورتی کاملا محسوس، ملموس و تحکمآمیز صورت میگیرد و در برخی دیگر در پوشش حجب و حیا بروز پیدا میکند اما خروجی هردوی آنها در یک عبارت خلاصه میشود: تصمیمگیری نهایی با فرزندان است.»
آسیبهای نظام فرزند سالاری
ربابه رحیمیان، روانشناس و مشاور خانواده نیز در تشریح آسیبهای پدیده مذکور میگوید: «یکی از تبعات چنین رویه رفتاری و مناسبات درون خانوادگی را میتوان در تصمیمات غلط و غیرمنطقی جستوجو کرد که در سایه حکمرانی فرزندان ایجاد میشود. بههرحال ناپختگی و تصمیمات احساسی فرزندان در مواقع حساس، مسیر حرکتی خانواده را تحتالشعاع قرار میدهد و در این وادی، بعضا شکستهای سنگینی به خانوادهها تحمیل میشود. یکی دیگر از عوارض مخرب چنین پدیدهای را میتوان در عدم استقلال و خودساختگی فرزندان جست وجو کرد، زیرا فرزند سالاری باعث میشود بهتمامی مطالبات و انتظارات اولاد در نظام خانواده پاسخ داده شود و گاهی این موضوع بهنوعی باعث بروز اختلالات رفتاری و عادتهای غلطی میشود که در آینده و در فقدان والدین، باعث بروز چالشها و هزینههای سنگینی برای فرزندانی میشود که در روزگارانی تصمیم گیر اصلی خانواده بودند و بهنوعی والدین،در پشت سر آنها حرکت میکردند.»
برخی از کارشناسان امور تربیتی کودک معتقدند، رواج تکفرزندی باعث پدیده فرزند سالاری شده است و این موضوع بسیار نگرانکننده است زیرا دختر و پسری که بر اساس سبک فرزند سالاری رشد نمودهاند وقتی بخواهند تشکیل زندگی بدهند در زندگی مشترک با مشکلات بسیار زیادی مواجه خواهند شد.
امروزه یکی از مشکلات تربیتی جامعه ما فرزند سالاری است. فرزندانی که به این سبک تربیت میشوند در آینده دچار بحرانهایی در زندگی مشترک خواهند شد. همچنین بیشتر فرزندهایی که در خانواده فرمانروا هستند حق احترام به والدین را بهخوبی ادا نمیکنند و احترام به بزرگتر را بهخوبی فرانمیگیرند.
کودکان ما نیاز دارند بدانند عشق و محبت ما به آنان به موفقیتها و یا شکستهایشان بستگی ندارد و ما برای وجود خودشان دوستشان داریم. آنان باید بیاموزند که شکستهای ما بخشی از وجود ماست بخشی که معمولا باعث غنیتر شدن ما میشود. درست است که حمایت عاطفی از فرزندانمان درزمانی که با مشکل مواجه میشوند به آنان کمک شایانی میکند اما این حمایت نباید منجر به اطاعت بیچونوچرا از فرزند و پدید آمدن فرزند سالاری شود.
طاهره پیشهور کارشناس تربیتی کودکان دراینباره توضیح میدهد: «اینکه خانوادهها در خدمت فرزندانشان باشند باعث میشود فرزندان احساس خودخواهی نمایند و از جامعه انتظار داشته باشند که توقعات آنها را برآورده سازد. هنگامیکه توقعات آنها در جامعه برآورده نمیشود وابستگی کودکان به والدینشان بیشتر میشود. درواقع بدون حضور پدر و مادر احساس بیاعتمادی و ناامنی دارند و اعتمادبهنفس آنها نیز از بین میرود. والدینی که بیشازاندازه کارهای فرزندانشان را انجام میدهند به آنها چشم داشتن به دستان دیگران را القاء میکنند. بدون آنکه برای آنچه که میخواهند داشته باشند تلاشی از خود نشان دهند اما والدینی که بهاندازه به کودکانشان توجه و محبت میکنند به کودک فرصت استقلال و تجربه میدهند.»
کودک باید بداند والدین خدمتگذار او نیستند
پیشهور تصریح میکند: «کودکان عاشق تجربه و کشف کردن هستند والدین نباید تنها نقش خدمتگذار کودکان را ایفا کنند بلکه آنها باید حامی کودکان باشند و با ایجاد فرصت تجربه کردن کودکان توانمندتری پرورش دهند. والدین باید بدانند زمانی که کارهای کودک را انجام میدهند درواقع فرصت توانمند شدن را از او دریغ مینمایند. متأسفانه رواج تکفرزندی باعث ایجاد فرزند سالاری شده است این موضوع بسیار نگرانکننده است ازآنجاییکه شخصیت کودک در ۵ سال اول زندگی شکل میگیرد. زمانی که دختر و پسری که بر اساس سبک فرزند سالاری رشد نمودهاند بخواهند تشکیل زندگی بدهند در زندگی مشترک با مشکلات بسیار زیادی مواجه خواهند شد، چون آنها در زندگی شخصی با مفاهیمی همچون صبر و گذشت آشنا نشدهاند. اگر به کودکان فرصت تجربه کردن را بدهیم آنها مهارت زندگی کردن را میآموزد. کار کردن در حد توان کودکان باعث رشد همهجانبه آنها میشود. درواقع والدین نباید به بچهها بگویند تو نمیتوانی بلکه باید به آنها بگویند تو انجام بده من تو را حمایت میکنم. مهدکودک فرصت تجربه کردن و استقلال فردی کودکان را فراهم میکند.»
امکانات رفاهی زیاد موجب سرکشی کودکان
برخی از صاحبنظران نیز بر این باورند که امروزه در جریان روند رشد و تربیت کودکان با توجه به فراهم کردن امکانات رفاهی توسط والدین از سنین کودکی، فرزند سالاری در جامعه رواج یافته است. متأسفانه تهیه و در اختیار نهادن بیشازحد امکانات بهمنظور نداشتن وقت کافی و همراهی با کودکانشان نهتنها مؤثر نیست بلکه باعث میشود کودکان و نوجوانان به افرادی سرکش، خود رأی و حاضرجواب تبدیل شوند. ناگفته نماند بسیاری از کودکان از هوش و استعداد بینظیری برخوردار هستند چنین کودکانی باید موردتوجه قرار بگیرند.
چه باید کرد؟
بدون تردید،علاقهمندی به فرزندان، نشئتگرفته از حس عاطفی درونی و غریزی است که والدین نسبت به فرزند خویش دارند. در این فرآیند، کنترل احساسات و اتخاذ تصمیمات معقولانه و بهدوراز هیجانات عاطفی، ضرورتی است که باعث خودساختگی فرزندان و بلوغ فکری شایسته و مطلوب آنها خواهد شد.
شرافتی (جامعهشناس) در تشریح راهکارهای مؤثر در مهار و کنترل چنین عارضهای میگوید: «برخی برای مقابله با فرزند سالاری، عرصه را آنچنان به نوجوانان و جوانان تنگ میکنند که گویی آنها از هیچ حقی در تصمیمگیری برخوردار نیستند. این رفتار و رویه نادرست نیز مخرب و زیانبار است و بهواقع باید سازوکاری از سوی والدین لحاظ شود که در عین احترام به نظرات فرزندان،این ذهنیت و اندیشه ملکه ذهن آنها شود که درنهایت در نظام مشورتی خانواده،این بزرگان خانواده هستند که تصمیم نهایی را خواهند گرفت و فهم این موضوع که در صورت منطقی بودن نظرات، مطالبات، انتظارات و پیشنهادات،قطعا از ایدههای سازنده آنها استفاده خواهد شد بهواسطه نحوه تربیت و تعامل والدین با فرزندان محقق خواهد شد و در صورت حصول چنین امری به جایگاههای تعریفشده فرهنگی و ارزشی نظام خانواده خدشهای وارد نمیشود. تقسیم وظایف در نظام خانواده میان فرزندان و نظارت دقیق بر نحوه عملکرد آنها از دیگر مؤلفههای حائز اهمیتی است که آنها را از حاکمیت مطلق میرهاند و در چنین شرایطی،علاوه بر اینکه از بروز پدیده فرزند سالاری جلوگیری میشود،احترام و شأن فرزندان و والدین خانواده نیز توأمان با یکدیگر حفظ خواهد شد و در این صورت این کلیت خانواده است که از چنین مناسبات سازندهای متنفع خواهد شد.»
فرزندسالاری، پدیدهای است که در عصر حاضر، به دنبال تغییر جایگاه افراد و حاکمیت فرزندان بر قلمرو خانواده، با آن روبهرو هستیم. در فرزند سالاری سلسلهمراتب در نظام خانواده تغییر کرده و فرزندان نقش تصمیمگیرنده را در خانواده دارند. در حال حاضر فرزند سالاری تنها به نوجوانان و جوانان منتهی نمیشود بلکه فرزندان در سنین پایین و کودکان نیز در تصمیمگیریها و جهتدهی به مسیر زندگی نقش بسزایی دارند که این امر میتواند پیامدهایی به دنبال داشته باشد. این رویه شرایطی را فراهم میکند تا فرزندان بهمرور قدرت بیشتری کسب کنند تا جایی که والدین مطیع آنها شده و در بسیاری از موارد گرفتن تصمیمات غلط و غیرمنطقی میتواند از پیامدهای فرزند سالاری باشد. عدم استقلال و خودساختگی فرزندان نیز از دیگر پیامدهای فرزند سالاری است، چراکه بااین روند تمامی خواستههای فرزند برآورده میشود که در آینده و در فقدان والدین میتواند مشکلات و آسیبهایی برای فرزندان به وجود آورد.فرزند سالاری رویهای نادرست است که والدین باید باتدبیر و رفتار مناسب و در عین احترام به نظرات فرزندان این ذهنیت را برای آنها ایجاد کنند که باوجود نظام مشورتی در خانواده، درنهایت والدین تصمیمات نهایی را میگیرند. تقسیمکار میان فرزندان و نظارت والدین بر عملکرد آنها از دیگر راهکارهایی است که میتواند از بروز این پدیده در خانواده جلوگیری کند.
پدران و مادران در برابر تعلیم و تربیت فرزندان خود و رشد و کمال آنها مسئول و مکلف هستند و به آنها اجازه داده نمیشود فرزندان خود را در آزادی مطلق و بیعنان رها کنند. از منظر تربیتی فرزندسالاری یک نوع شیوه فرزندپروری و رابطه فرزند – والد است؛ شیوهای که در آن فرزند خانواده برای دستیابی به اهداف و خواستههای خویش نسبت به سایر اعضا حتی پدر و مادر خویش تسلط کافی دارد و با توجه به آزادی مطلقی که بر فضای چنین خانوادهای حکمفرماست، او میتواند بهراحتی با بهره گرفتن از امکانات و شرایط فرهنگی، اقتصادی، اخلاقی، اجتماعی و… بر دیگران حکمرانی کند و چیزی یا کسی نمیتواند مانع او شود و نظرات و دیدگاههای خویش را بر اعضا خانواده، حتی والدین خود تحمیل کرده و به اجرا درمیآورد.
بسیاری از والدین میخواهند ناکامیهای دوران کودکی و نوجوانی خود را درباره فرزندانشان عملی نمایند به همین خاطر مخارجی را در مورد آنان متحمل میشوند که اصلالزومی ندارد. فرزندان هم که میبینند تمام خواستههای آنان بدون زحمت و بهراحتی برآورده میشود طبیعی است وقتی به سن بالاتر میرسند انتظار دارند دستورات آنان نیز اجرا شود.
بعضیاوقات زنسالاری یا مردسالاری نیز ممکن است فرزندسالاری را به وجود آورد. بهعنوانمثال اگر مرد خواسته باشد بهتنهایی تحکم کند و فرزندش را در قالب دستورات خود بدون در نظر گرفتن نظر همسرش تربیت نماید، فرزند بر مادر حاکم میشود، در این صورت وقتی بزرگتر شد و قدرت پیدا کرد بر پدر نیز حاکم خواهد شد. عکس این هم صادق است یعنی اگر زنسالاری بر خانواده حاکم باشد، فرزند به همین نسبت در مقابل پدر خواهد ایستاد و در آینده که قدرت گرفت در مقابل مادر نیز میایستد.
بروز تحولات بنیادی و تغییرات جدی در مناسبات خانوادگی
کیومرث شرافتی، جامعهشناس و آسیبشناس مسائل اجتماعی از این پدیده تحت عنوان صدرنشینی فرزندان یاد میکند.
وی با اشاره به بروزتحولات بنیادی و تغییرات جدی در مناسبات خانوادگی میگوید:
«در این سازوکار، نیازهای فرزندان و تأمین آن در اولویت اول قرار دارد و بهواقع والدین در مرتبه بعدی قرار میگیرند. در چنین شرایطی بهتدریج حاکمیت و اقتدار فرزندان،آنچنان تقویت میشود که سهم قدرت فرزندان در نظام خانواده بسیار فراتر از اقتدار والدین است. در چنین عرصهای، سرنوشت فرزند بر تمامی الزامات و ضروریات خانوادگی تفوق و چربش دارد و بعضا شاهدیم برای موفقیت فرزندان، نهتنها پدر یا مادر خانواده، بلکه تمامیت یک زندگی هزینه میشود. فرزند سالاری،تنها به قشر جوان یا نوجوان جامعه و نقشآفرینی آنها در نظام خانواده منتهی و خلاصه نمیشود و امروز شاهد هستیم، حتی فرزندانی با سنین پایین و حداقلی که از آن بهعنوان کودک یاد میشود در برخی تصمیمگیریها و جهتدهی مسیر حرکت خانواده مؤثر هستند.»
این جامعهشناس و آسیبشناس مسائل اجتماعی عنوان میکند: «نخستین عامل تأثیرگذار در بروز این پدیده با امتیازدهی و قائل شدن مزایای متعدد برای فرزندان کلید میخورد و بهتدریج این رویه بستر و شرایطی را فراهم میکند که فرزندان روزبهروز از قدرت و اقتدار بیشتری برخوردار میشوند و عملا این والدین هستند که مطیع فرامین فرزندان میشوند و در برخی خانوادهها این رویه به صورتی کاملا محسوس، ملموس و تحکمآمیز صورت میگیرد و در برخی دیگر در پوشش حجب و حیا بروز پیدا میکند اما خروجی هردوی آنها در یک عبارت خلاصه میشود: تصمیمگیری نهایی با فرزندان است.»
آسیبهای نظام فرزند سالاری
ربابه رحیمیان، روانشناس و مشاور خانواده نیز در تشریح آسیبهای پدیده مذکور میگوید: «یکی از تبعات چنین رویه رفتاری و مناسبات درون خانوادگی را میتوان در تصمیمات غلط و غیرمنطقی جستوجو کرد که در سایه حکمرانی فرزندان ایجاد میشود. بههرحال ناپختگی و تصمیمات احساسی فرزندان در مواقع حساس، مسیر حرکتی خانواده را تحتالشعاع قرار میدهد و در این وادی، بعضا شکستهای سنگینی به خانوادهها تحمیل میشود. یکی دیگر از عوارض مخرب چنین پدیدهای را میتوان در عدم استقلال و خودساختگی فرزندان جست وجو کرد، زیرا فرزند سالاری باعث میشود بهتمامی مطالبات و انتظارات اولاد در نظام خانواده پاسخ داده شود و گاهی این موضوع بهنوعی باعث بروز اختلالات رفتاری و عادتهای غلطی میشود که در آینده و در فقدان والدین، باعث بروز چالشها و هزینههای سنگینی برای فرزندانی میشود که در روزگارانی تصمیم گیر اصلی خانواده بودند و بهنوعی والدین،در پشت سر آنها حرکت میکردند.»
برخی از کارشناسان امور تربیتی کودک معتقدند، رواج تکفرزندی باعث پدیده فرزند سالاری شده است و این موضوع بسیار نگرانکننده است زیرا دختر و پسری که بر اساس سبک فرزند سالاری رشد نمودهاند وقتی بخواهند تشکیل زندگی بدهند در زندگی مشترک با مشکلات بسیار زیادی مواجه خواهند شد.
امروزه یکی از مشکلات تربیتی جامعه ما فرزند سالاری است. فرزندانی که به این سبک تربیت میشوند در آینده دچار بحرانهایی در زندگی مشترک خواهند شد. همچنین بیشتر فرزندهایی که در خانواده فرمانروا هستند حق احترام به والدین را بهخوبی ادا نمیکنند و احترام به بزرگتر را بهخوبی فرانمیگیرند.
کودکان ما نیاز دارند بدانند عشق و محبت ما به آنان به موفقیتها و یا شکستهایشان بستگی ندارد و ما برای وجود خودشان دوستشان داریم. آنان باید بیاموزند که شکستهای ما بخشی از وجود ماست بخشی که معمولا باعث غنیتر شدن ما میشود. درست است که حمایت عاطفی از فرزندانمان درزمانی که با مشکل مواجه میشوند به آنان کمک شایانی میکند اما این حمایت نباید منجر به اطاعت بیچونوچرا از فرزند و پدید آمدن فرزند سالاری شود.
طاهره پیشهور کارشناس تربیتی کودکان دراینباره توضیح میدهد: «اینکه خانوادهها در خدمت فرزندانشان باشند باعث میشود فرزندان احساس خودخواهی نمایند و از جامعه انتظار داشته باشند که توقعات آنها را برآورده سازد. هنگامیکه توقعات آنها در جامعه برآورده نمیشود وابستگی کودکان به والدینشان بیشتر میشود. درواقع بدون حضور پدر و مادر احساس بیاعتمادی و ناامنی دارند و اعتمادبهنفس آنها نیز از بین میرود. والدینی که بیشازاندازه کارهای فرزندانشان را انجام میدهند به آنها چشم داشتن به دستان دیگران را القاء میکنند. بدون آنکه برای آنچه که میخواهند داشته باشند تلاشی از خود نشان دهند اما والدینی که بهاندازه به کودکانشان توجه و محبت میکنند به کودک فرصت استقلال و تجربه میدهند.»
کودک باید بداند والدین خدمتگذار او نیستند
پیشهور تصریح میکند: «کودکان عاشق تجربه و کشف کردن هستند والدین نباید تنها نقش خدمتگذار کودکان را ایفا کنند بلکه آنها باید حامی کودکان باشند و با ایجاد فرصت تجربه کردن کودکان توانمندتری پرورش دهند. والدین باید بدانند زمانی که کارهای کودک را انجام میدهند درواقع فرصت توانمند شدن را از او دریغ مینمایند. متأسفانه رواج تکفرزندی باعث ایجاد فرزند سالاری شده است این موضوع بسیار نگرانکننده است ازآنجاییکه شخصیت کودک در ۵ سال اول زندگی شکل میگیرد. زمانی که دختر و پسری که بر اساس سبک فرزند سالاری رشد نمودهاند بخواهند تشکیل زندگی بدهند در زندگی مشترک با مشکلات بسیار زیادی مواجه خواهند شد، چون آنها در زندگی شخصی با مفاهیمی همچون صبر و گذشت آشنا نشدهاند. اگر به کودکان فرصت تجربه کردن را بدهیم آنها مهارت زندگی کردن را میآموزد. کار کردن در حد توان کودکان باعث رشد همهجانبه آنها میشود. درواقع والدین نباید به بچهها بگویند تو نمیتوانی بلکه باید به آنها بگویند تو انجام بده من تو را حمایت میکنم. مهدکودک فرصت تجربه کردن و استقلال فردی کودکان را فراهم میکند.»
امکانات رفاهی زیاد موجب سرکشی کودکان
برخی از صاحبنظران نیز بر این باورند که امروزه در جریان روند رشد و تربیت کودکان با توجه به فراهم کردن امکانات رفاهی توسط والدین از سنین کودکی، فرزند سالاری در جامعه رواج یافته است. متأسفانه تهیه و در اختیار نهادن بیشازحد امکانات بهمنظور نداشتن وقت کافی و همراهی با کودکانشان نهتنها مؤثر نیست بلکه باعث میشود کودکان و نوجوانان به افرادی سرکش، خود رأی و حاضرجواب تبدیل شوند. ناگفته نماند بسیاری از کودکان از هوش و استعداد بینظیری برخوردار هستند چنین کودکانی باید موردتوجه قرار بگیرند.
چه باید کرد؟
بدون تردید،علاقهمندی به فرزندان، نشئتگرفته از حس عاطفی درونی و غریزی است که والدین نسبت به فرزند خویش دارند. در این فرآیند، کنترل احساسات و اتخاذ تصمیمات معقولانه و بهدوراز هیجانات عاطفی، ضرورتی است که باعث خودساختگی فرزندان و بلوغ فکری شایسته و مطلوب آنها خواهد شد.
شرافتی (جامعهشناس) در تشریح راهکارهای مؤثر در مهار و کنترل چنین عارضهای میگوید: «برخی برای مقابله با فرزند سالاری، عرصه را آنچنان به نوجوانان و جوانان تنگ میکنند که گویی آنها از هیچ حقی در تصمیمگیری برخوردار نیستند. این رفتار و رویه نادرست نیز مخرب و زیانبار است و بهواقع باید سازوکاری از سوی والدین لحاظ شود که در عین احترام به نظرات فرزندان،این ذهنیت و اندیشه ملکه ذهن آنها شود که درنهایت در نظام مشورتی خانواده،این بزرگان خانواده هستند که تصمیم نهایی را خواهند گرفت و فهم این موضوع که در صورت منطقی بودن نظرات، مطالبات، انتظارات و پیشنهادات،قطعا از ایدههای سازنده آنها استفاده خواهد شد بهواسطه نحوه تربیت و تعامل والدین با فرزندان محقق خواهد شد و در صورت حصول چنین امری به جایگاههای تعریفشده فرهنگی و ارزشی نظام خانواده خدشهای وارد نمیشود. تقسیم وظایف در نظام خانواده میان فرزندان و نظارت دقیق بر نحوه عملکرد آنها از دیگر مؤلفههای حائز اهمیتی است که آنها را از حاکمیت مطلق میرهاند و در چنین شرایطی،علاوه بر اینکه از بروز پدیده فرزند سالاری جلوگیری میشود،احترام و شأن فرزندان و والدین خانواده نیز توأمان با یکدیگر حفظ خواهد شد و در این صورت این کلیت خانواده است که از چنین مناسبات سازندهای متنفع خواهد شد.»
برچسب ها
خانواده , فرزند سالاری
به اشتراک بگذارید
https://resalat-news.com/?p=50723
تعداد دیدگاه : دیدگاهها برای سلطه فرزند در قلمروی خانواده بسته هستند
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.