شناسه خبر : 88008
پرینتخانه » اجتماعی, مطالب روزنامه, ویژه
تاریخ انتشار : 07 تیر 1402 - 6:25 |
حمایت دولتها از زنان سرپرست خانوار محدود به پرداخت مستمری بوده است
سرپرستان بی حمایت
دولتها همیشه بر حمایت و پشتیبانی از زنان سرپرست خانوار تأکید داشتهاند و به باور خود کارهایی انجام دادهاند درحالیکه اوضاع نابسامان این زنان نشانهای مشهود از ناکارآمدی سیاستهای حمایتی است. اگرچه دراینباره مصوبه و بخشنامه و ابلاغیه به فراوانی دیده میشود اما تمامی این اقدامات در وضعیت کنونی زنان سرپرست خانوار بیتأثیر بوده است. بااینکه در چند سال اخیر مسئولان سازمانهای متولی از «توانمندسازی» بهعنوان اولویتی برای خروج این زنان از چرخه فقر یادکردهاند، اما تنها اقدام صورت گرفته، پرداخت مستمری بوده که کفاف تأمین هزینههای زندگی را هم نمیدهد!
گروه اجتماعی- حسن طباطبایی
دولتها همیشه بر حمایت و پشتیبانی از زنان سرپرست خانوار تأکید داشتهاند و به باور خود کارهایی انجام دادهاند درحالیکه اوضاع نابسامان این زنان نشانهای مشهود از ناکارآمدی سیاستهای حمایتی است. اگرچه دراینباره مصوبه و بخشنامه و ابلاغیه به فراوانی دیده میشود اما تمامی این اقدامات در وضعیت کنونی زنان سرپرست خانوار بیتأثیر بوده است. بااینکه در چند سال اخیر مسئولان سازمانهای متولی از «توانمندسازی» بهعنوان اولویتی برای خروج این زنان از چرخه فقر یادکردهاند، اما تنها اقدام صورت گرفته، پرداخت مستمری بوده که کفاف تأمین هزینههای زندگی را هم نمیدهد!
جامعه ما سالهاست به دلیل زنانهشدن سالمندی و بهتبع آن زنانهشدن سرپرستی خانوار در میان جمعیت سالمندان و نیز گسترش سرپرستی خانوار در میان زنانِ هرگز ازدواجنکرده و طلاق گرفته، تغییرات اجتماعی وسیعی را به خود دیده است. بهگونهای که در سالهای اخیر، تعداد خانوارهای زنسرپرست طبق آمارهای رسمی کشور، روندی صعودی داشته است. تعداد این خانوارها بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ شمسی بیش از یک و نیم میلیون نفر بوده و ده سال بعد به بیش از سه میلیون نفر رسیده که رشدی دوبرابر را نشان میدهد.
در سال ۱۳۷۵ هشت درصد خانوارها بهوسیله زنانسرپرستی میشدند. طبق سرشماری سال ۹۵ از ۲۱ میلیون خانوار موجود در ایران، ۱۲ درصد سرپرست زن دارند. مقایسه این دو آمار در دهه ۷۰ و ۹۰ نشان از روند رو به رشد خانوادههای زنسرپرست دارد.
همچنین در «فاصله سالهای ۱۳۸۵ تا ۱۴۰۰ تعداد زنان سرپرست خانوار در کشور از یکمیلیون و ۶۰۰ هزار نفر به سه میلیون و ۴۰۰ هزار نفر» افزایش یافته است.
علل شکلگیری خانوارهای زنسرپرست
مطابق تعاریف رایج، زنان سرپرست خانوار کسانی هستند که مدیریت، معاش و اقتصاد خانواده را در مرگ، جدایی، نکاح منقطع، سربازی، اعتیاد، حبس، ازکارافتادگی، بیکاری یا معلولیت همسر برعهده دارند و براساس بررسیهای صورت گرفته، اول مرگ و سپس طلاق از عوامل اصلی گسترش این پدیده به شمار میرود و اعتیاد همسر، مهاجرت، بیکاری و بزهکاری نیز از عوامل ثانویه این پدیده است. آمارها گویای آن است که۷۰ درصد همسران این زنان در قید حیات نیستند و ۱۱ درصد براثر طلاق سرپرستی خانواده را به عهده گرفتهاند.
برمبنای آمارهای رسمی، از سه میلیون و ۴۰۰ هزار زن سرپرست خانوار درمجموع حدود یکمیلیون و ۵۰۰ هزار نفر از زنان سرپرست خانوار «تحت پوشش بهزیستی و کمیته امداد» قرار دارند. علیمحمد قادری،رئیس سازمان بهزیستی، از افزایش زنان سرپرست خانوار تحت پوشش این سازمان خبر داده و گفته است که در دو ماه نخست سال جاری «۳۰۰ هزار خانوار دارای معلولیت و زن سرپرست وارد چرخه دریافت مستمری بهزیستی شدند.» اما مستمری ناچیز گرهای از مشکلات معیشتی زنان سرپرست خانوار نمیگشاید. حمایت معطوف به پرداخت مستمری!
بسیاری از خانوارهای زن سرپرست در دو دهک اول و دوم پایین درآمدی قرار میگیرند و در مجموعه فقیرترین افراد کشور بهحساب میآیند. پایین بودن هزینه زندگی سبب شده است جمعیت زیادی از زنان سرپرست خانوار جذب حاشیههای شهر شوند.
این درحالی است که به گفته سید حسن موسوی چلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران «گامهای مؤثر و عملیاتی در مسیر بهبود شرایط این زنان برداشته نشده و حمایت دولتها محدود به پرداخت مستمری به بخشی از زنان سرپرست خانوار تحتپوشش سازمانهای حمایتی بوده است، درصورتیکه رشد این مستمری بسیار کمتر از تورم موجود در جامعه است. به این مفهوم که هرسال فشار روی زنان سرپرستخانوار بهمراتب بیشتر میشود چراکه جبران افزایش هزینههای ناشی از تورم هیچ همخوانی با میزان افزایش مستمری ندارد. از طرفی با سختترشدن شرایط اقتصادی، دولتها خیل عظیمی از جمعیت زنان سرپرستخانوار را همیشه به دنبال خود خواهند داشت.»
بنابراین هیچگاه حمایت بنیادی و زیرساختی در این حوزه حاکم نبوده و همواره سیاستگذاران و مسئولان در توانمندسازی و اشتغال زنان سرپرست خانوار کوتاهی کردهاند.
در همین راستا سیده فاطمه مقیمی، رئیس کانون زنان بازرگان ایران، عنوان میکند: «صرفنظر از مستمری اندک، پرداخت وامهایی که معمولا فقط به تعداد کمی از زنان سرپرست خانوار تعلق میگیرد و البته بعضی حمایتهای بیمهای ناکافی، عملا هیچگونه حمایت دیگری از خانوارهای زن سرپرست کشورمان انجام نمیشود و بهصورتکلی، نظام حمایت مناسبی از این قشر در کشور وجود ندارد؛ مسئلهای که باعث شده است خانوارهای زن سرپرست در شرایط تورمی بیش از خانوارهای مرد سرپرست تحتفشارهای معیشتی قرار گیرند. باوجوداین که اخیرا کمیته امداد اعلام کرده است که وام اشتغالزایی به زنان سرپرست خانوار پرداخت خواهد کرد، اما باید توجه داشت که حتی اگر این وام به عمده زنان زیرخط فقر نیز پرداخت شود، بازهم صرف پرداخت تسهیلات نمیتواند این زنان را از فقر برهاند؛ زیرا تولید شغل، نیازمند داشتن علم، تخصص و تجربه کافی است و در جامعه ما که اساسا زنان به دلیل تبعیضهای شغلی موجود، تجربه کمتری از حضور در بازار کار نسبت به مردان دارند، نمیتوانند صرفا با دریافت وام، برای خودشان شغل ایجاد کنند.»
مقیمی با تأکید بر اینکه بهصورت کلی اساسا زنان نسبت به مردان در شرایط تورم آسیبپذیرتر هستند، تصریح میکند: «معمولا نهادهای حمایتی دولتی یا خصوصی و صاحبان سرمایه کشور، کمتر برای شروع یک کسبوکار به زنان اعتماد میکنند؛ بهنحویکه معمولا در جامعه ما، برای پرداخت تسهیلات، سرمایهگذاری یا ارائه امکانات لازم برای ایجاد یک شغل و راهاندازی یک کسبوکار، بیشتر به مردان اعتماد میشود تا زنان. این مسئله شرایط را برای خروج زنان سرپرست خانوار از زیر خط فقر نسبت به مردان دشوارتر میکند. اکنون شرایط جامعه ما بهگونهای است که بسیاری از زنان سرپرست خانوار نمیتوانند بهتنهایی صاحب یک کسبوکار شوند؛ بهعبارتدیگر، این زنان حتی در صورت یافتن شغل، عمدتا باید به همان حقوقهای اندکی که بهصورت ماهیانه یا روزمزد به آنها پرداخت میشود، اکتفا کنند و بهندرت یک زن سرپرست خانوار میتواند بهعنوان صاحب یک کسبوکار، درآمدی مکفی را برای خود دستوپا کند.»
مقیمی با اشاره به ناامنی اقتصادی برای زنان سرپرست خانوار بیان میکند: «دولت باید تمام مصادیق مربوط به تبعیض شغلی بین زنان و مردان را از میان بردارد، تا حداقل امنیت شغلی زنان سرپرست خانوار از مردان کمتر نباشد. در بسیاری از کشورهای پیشرفته به این نتیجه رسیدهاند که تأمین امنیت شغلی، اقتصادی و اجتماعی تمام زنان به خصوص زنان سرپرست خانوار، ازجمله پیششرطهای توسعه اقتصادی و فرهنگی جامعه است و شکی نیست که اگر زنان سرپرست خانوار از امنیت و آرامش مناسبی برخوردار نباشند، این ناامنی بهصورت آسیبهای روانی و اجتماعی به تمام جامعه سرایت میکند. بنابراین حمایت مناسب و توانمندسازی زنان سرپرست خانوار در ایران ضرورتی اجتنابناپذیر است که هرچه دیرتر دولت به آن توجه کند، جامعه با مشکلات عمیقتری مواجه خواهد شد.»
نگاهی به راهکارهای توانمندسازی
زنان سرپرست خانوار، بخشی مهم از هر جامعهای را تشکیل میدهند که باید مورد حمایتهای ویژه قرار گیرند، اما معمولا این گروه از زنان به مشاغل با منزلت دسترسی ندارند و یا اغلب بیکارند، یا دارای مشاغل حاشیهای، نیمهوقت، غیررسمی و کمدرآمد هستند. همواره مشکل فقر در خانوارهای زن سرپرست، بيشتر از خانوارهای با سرپرست مرد بوده است. عامل فقر اقتصادی، تأثير مستقيم و غيرمستقيم خود را بر وضعيت فرهنگی، اجتماعی و اكولوژيكی خانوادهها گذاشته است. بسياری از اين زنان از فقدان چتر حمايتی و تأمين مالی و اجتماعی رنج میبرند. درحالیکه تعداد كمی از آنها از مزايای بیمههای اجتماعی استفاده مینمایند. بنابراین حمایت اجتماعی و توانمندسازی اقتصادی به کاهش مشکلات زنان سرپرست خانوار میانجامد. براین اساس سرمایهگذاری دولت در عرصه تعاونیهای تولیدی و خدماتی ویژه زنان سرپرست خانوار توانمندسازی آنان را موجب میشود.
نگاهی به راهکارهای توانمندسازی زنان سرپرست خانوار با تأکید بر نقش تعاونیها نشان میدهد که تعاونیها دارای ساختار مناسبی برای آموزش و اشتغال این زنان به شمار میروند و باتوجه به اصولی که در تشکیل آنها موردتوجه است، میتوانند منجر به توانمندسازی، خودکفایی و خوداتکایی آنان شوند. تعاونیها احتمال واخوردگی زنان سرپرست خانوار را کاهش میدهند و حضور آنان را در عرصه اقتصادی جامعه تسریع نموده و محیط همراه با آرامشی را برای آنها فراهم میآورند. شرکتهای تعاونی باید از خدمات و تخفیفهایی برخوردار باشند، ازجمله این خدمات میتوان به اعطای تسهیلات بانکی، تخفیفهای مالیاتی، بخشودگیهای بیمهای و امثال اینها اشاره کرد. بنابراین تحلیل توصیفی یافتهها همراه با نتایج حاصل از مصاحبه و مشاهده مددجویان توانمند شده، نشان میدهد که برنامههای توانمندسازی نتایج مثبتی به همراه دارد و اجرای آن در مورد زنان سرپرست خانوار، نهتنها به اشتغال و افزایش سطح درآمد و ارتقاء سطوح طبقات اجتماعی- اقتصادی منجر میشود، بلکه به کمک آموزش شغلی از وابستگی آنها به سازمانهای حمایتی کاسته خواهد شد و به لحاظ اقتصادی-اجتماعی خود را همچون سایر افراد جامعه میبینند.
چالشها و موانع فرهنگی اجتماعی
استفاده از استراتژی کاهش آسیب، آموزش مهارتهای زندگی و اجتماعی، تأمین درمان و بیمه، آموزش مهارتهای حرفهای و فراهمسازی زمینه فروش کالای تولیدی زنان سرپرست خانوار از دیگر اقداماتی است که میتوان در این حوزه انجام داد. سلمان قادری، جامعهشناس با اشاره به این موضوع پیشنهاداتی را برای بهبود وضعیت زنان سرپرست خانوار مطرح کرده است؛ ازجمله «استفاده از الگوهای علمی و عملی و آیندهپژوهی زنان سرپرست خانوار و تقویت قوانین و منابع حمایت اجتماعی، ارتقاء مهارتهای اجتماعی، نحوه مقابله با مشکلات و فشارهای زندگی، تسهیل در آموزش مهارتهای فنی و حرفهای و فراهم کردن زمینه اشتغالزایی و درآمدزایی با حمایت دستگاههای مسئول از طریق تأسیس واحدهای تولیدی کوچک در سطح محلات و انجام بازاریابی برای کالاهای تولیدی زنان سرپرست خانوار که هریک از این موارد در توانمندسازی مؤثر است.»
قادری در ادامه عنوان میکند: «در بسیاری از کشورها قوانینی برای حمایت از زنان به تصویب رسیده است اما وجود موانع سیستماتیک، فرهنگی، اجتماعی و ساختاری سبب میشود تا اثرگذاری برنامههای حمایتی از زنان سرپرست خانوار کمرنگ باشد و درنتیجه فقر و مشکلات دیگر برای این قشر تشدید میشود.در ایران نیز در بخشهای مختلف قوانین خوبی در حمایت از زنان بیسرپرست و یا سرپرست خانوار وجود دارد اما همچنان چالشها و موانع فرهنگی اجتماعی باعث شدهاند تا اثرگذاری اجرای این قوانین حداقلی باشد. به دلیل گسترده بودن مشکلات این قشر، آمار بالای آسیبها و کمبود نیروهای متخصص در حوزه تصمیمگیری و اجرا،اقدامهای عملی اندکی در جهت حمایت از این قشر صورت پذیرفته و درنتیجه بازخورد این روند به شکل بازتولید آسیبهای اجتماعی نمایان میشود. بنابراین تقویت قوانین مربوط به زنان سرپرست خانوار، اتخاذ سیاستها و برنامههای حمایتی در راستای توانمندسازی و افزایش ظرفیت این افراد میتواند به کاهش مشکلات آنها بیانجامد. فقدان آموزش و نداشتن مهارت کسبوکار در میان زنان سرپرست خانوار آنان را به طرف مشاغل کاذب سوق میدهد و به همین علت این قشر، مشمول هیچ نوع حمایتی نخواهند شد و اگر هم این مسئله صورت بگیرد در قالب ارتباطهای فردی است. نبود حمایت و رهاسازی این زنان، آسیبهای فردی و اجتماعی زیادی به بدنه جامعه وارد میسازد که در مواردی قابل جبران نیست.»
این جامعهشناس خاطرنشان میکند: «خانوادهها، سازمانها و نهادهای دولتی و غیردولتی میتوانند در بحث حمایتهای مادی، فرهنگی و اشتغالزایی زمینههای مناسبی را برای توانمندی زنان سرپرست خانوار به وجود آورند و عاملی مؤثر در پیشگیری و مقابله با آسیبهای اجتماعی زنان باشند. تشکیل بانکهای اطلاعاتی برای آسیبشناسی این زنان نسبت به محل سکونت و سن آنها، برنامهریزیها و سیاستگذاریهای لازم نیز میتواند در جهت توانمندسازیهای اجتماعی این زنان گامی مؤثر باشد.»
بسیاری از موانع پیش روی این افراد به ذهنیت اشتباه سیاستگذاران و مسئولان برمیگردد. آسیب شناسان اجتماعی معتقدند: «صدور مجوز برای آن دسته از زنان سرپرست خانواری که صاحبهنر یا حرفهای هستند نهتنها اولویتی نسبت به دیگران ندارد بلکه با موانع فراوانتری نسبت به دیگران همراه است. به این مفهوم که نهتنها حمایتی در این حوزه از آنها نمیشود بلکه در انجام کار آنها حتی سنگاندازی هم صورت میگیرد.»
دولتها همیشه بر حمایت و پشتیبانی از زنان سرپرست خانوار تأکید داشتهاند و به باور خود کارهایی انجام دادهاند درحالیکه اوضاع نابسامان این زنان نشانهای مشهود از ناکارآمدی سیاستهای حمایتی است. اگرچه دراینباره مصوبه و بخشنامه و ابلاغیه به فراوانی دیده میشود اما تمامی این اقدامات در وضعیت کنونی زنان سرپرست خانوار بیتأثیر بوده است. بااینکه در چند سال اخیر مسئولان سازمانهای متولی از «توانمندسازی» بهعنوان اولویتی برای خروج این زنان از چرخه فقر یادکردهاند، اما تنها اقدام صورت گرفته، پرداخت مستمری بوده که کفاف تأمین هزینههای زندگی را هم نمیدهد!
جامعه ما سالهاست به دلیل زنانهشدن سالمندی و بهتبع آن زنانهشدن سرپرستی خانوار در میان جمعیت سالمندان و نیز گسترش سرپرستی خانوار در میان زنانِ هرگز ازدواجنکرده و طلاق گرفته، تغییرات اجتماعی وسیعی را به خود دیده است. بهگونهای که در سالهای اخیر، تعداد خانوارهای زنسرپرست طبق آمارهای رسمی کشور، روندی صعودی داشته است. تعداد این خانوارها بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ شمسی بیش از یک و نیم میلیون نفر بوده و ده سال بعد به بیش از سه میلیون نفر رسیده که رشدی دوبرابر را نشان میدهد.
در سال ۱۳۷۵ هشت درصد خانوارها بهوسیله زنانسرپرستی میشدند. طبق سرشماری سال ۹۵ از ۲۱ میلیون خانوار موجود در ایران، ۱۲ درصد سرپرست زن دارند. مقایسه این دو آمار در دهه ۷۰ و ۹۰ نشان از روند رو به رشد خانوادههای زنسرپرست دارد.
همچنین در «فاصله سالهای ۱۳۸۵ تا ۱۴۰۰ تعداد زنان سرپرست خانوار در کشور از یکمیلیون و ۶۰۰ هزار نفر به سه میلیون و ۴۰۰ هزار نفر» افزایش یافته است.
علل شکلگیری خانوارهای زنسرپرست
مطابق تعاریف رایج، زنان سرپرست خانوار کسانی هستند که مدیریت، معاش و اقتصاد خانواده را در مرگ، جدایی، نکاح منقطع، سربازی، اعتیاد، حبس، ازکارافتادگی، بیکاری یا معلولیت همسر برعهده دارند و براساس بررسیهای صورت گرفته، اول مرگ و سپس طلاق از عوامل اصلی گسترش این پدیده به شمار میرود و اعتیاد همسر، مهاجرت، بیکاری و بزهکاری نیز از عوامل ثانویه این پدیده است. آمارها گویای آن است که۷۰ درصد همسران این زنان در قید حیات نیستند و ۱۱ درصد براثر طلاق سرپرستی خانواده را به عهده گرفتهاند.
برمبنای آمارهای رسمی، از سه میلیون و ۴۰۰ هزار زن سرپرست خانوار درمجموع حدود یکمیلیون و ۵۰۰ هزار نفر از زنان سرپرست خانوار «تحت پوشش بهزیستی و کمیته امداد» قرار دارند. علیمحمد قادری،رئیس سازمان بهزیستی، از افزایش زنان سرپرست خانوار تحت پوشش این سازمان خبر داده و گفته است که در دو ماه نخست سال جاری «۳۰۰ هزار خانوار دارای معلولیت و زن سرپرست وارد چرخه دریافت مستمری بهزیستی شدند.» اما مستمری ناچیز گرهای از مشکلات معیشتی زنان سرپرست خانوار نمیگشاید. حمایت معطوف به پرداخت مستمری!
بسیاری از خانوارهای زن سرپرست در دو دهک اول و دوم پایین درآمدی قرار میگیرند و در مجموعه فقیرترین افراد کشور بهحساب میآیند. پایین بودن هزینه زندگی سبب شده است جمعیت زیادی از زنان سرپرست خانوار جذب حاشیههای شهر شوند.
این درحالی است که به گفته سید حسن موسوی چلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران «گامهای مؤثر و عملیاتی در مسیر بهبود شرایط این زنان برداشته نشده و حمایت دولتها محدود به پرداخت مستمری به بخشی از زنان سرپرست خانوار تحتپوشش سازمانهای حمایتی بوده است، درصورتیکه رشد این مستمری بسیار کمتر از تورم موجود در جامعه است. به این مفهوم که هرسال فشار روی زنان سرپرستخانوار بهمراتب بیشتر میشود چراکه جبران افزایش هزینههای ناشی از تورم هیچ همخوانی با میزان افزایش مستمری ندارد. از طرفی با سختترشدن شرایط اقتصادی، دولتها خیل عظیمی از جمعیت زنان سرپرستخانوار را همیشه به دنبال خود خواهند داشت.»
بنابراین هیچگاه حمایت بنیادی و زیرساختی در این حوزه حاکم نبوده و همواره سیاستگذاران و مسئولان در توانمندسازی و اشتغال زنان سرپرست خانوار کوتاهی کردهاند.
در همین راستا سیده فاطمه مقیمی، رئیس کانون زنان بازرگان ایران، عنوان میکند: «صرفنظر از مستمری اندک، پرداخت وامهایی که معمولا فقط به تعداد کمی از زنان سرپرست خانوار تعلق میگیرد و البته بعضی حمایتهای بیمهای ناکافی، عملا هیچگونه حمایت دیگری از خانوارهای زن سرپرست کشورمان انجام نمیشود و بهصورتکلی، نظام حمایت مناسبی از این قشر در کشور وجود ندارد؛ مسئلهای که باعث شده است خانوارهای زن سرپرست در شرایط تورمی بیش از خانوارهای مرد سرپرست تحتفشارهای معیشتی قرار گیرند. باوجوداین که اخیرا کمیته امداد اعلام کرده است که وام اشتغالزایی به زنان سرپرست خانوار پرداخت خواهد کرد، اما باید توجه داشت که حتی اگر این وام به عمده زنان زیرخط فقر نیز پرداخت شود، بازهم صرف پرداخت تسهیلات نمیتواند این زنان را از فقر برهاند؛ زیرا تولید شغل، نیازمند داشتن علم، تخصص و تجربه کافی است و در جامعه ما که اساسا زنان به دلیل تبعیضهای شغلی موجود، تجربه کمتری از حضور در بازار کار نسبت به مردان دارند، نمیتوانند صرفا با دریافت وام، برای خودشان شغل ایجاد کنند.»
مقیمی با تأکید بر اینکه بهصورت کلی اساسا زنان نسبت به مردان در شرایط تورم آسیبپذیرتر هستند، تصریح میکند: «معمولا نهادهای حمایتی دولتی یا خصوصی و صاحبان سرمایه کشور، کمتر برای شروع یک کسبوکار به زنان اعتماد میکنند؛ بهنحویکه معمولا در جامعه ما، برای پرداخت تسهیلات، سرمایهگذاری یا ارائه امکانات لازم برای ایجاد یک شغل و راهاندازی یک کسبوکار، بیشتر به مردان اعتماد میشود تا زنان. این مسئله شرایط را برای خروج زنان سرپرست خانوار از زیر خط فقر نسبت به مردان دشوارتر میکند. اکنون شرایط جامعه ما بهگونهای است که بسیاری از زنان سرپرست خانوار نمیتوانند بهتنهایی صاحب یک کسبوکار شوند؛ بهعبارتدیگر، این زنان حتی در صورت یافتن شغل، عمدتا باید به همان حقوقهای اندکی که بهصورت ماهیانه یا روزمزد به آنها پرداخت میشود، اکتفا کنند و بهندرت یک زن سرپرست خانوار میتواند بهعنوان صاحب یک کسبوکار، درآمدی مکفی را برای خود دستوپا کند.»
مقیمی با اشاره به ناامنی اقتصادی برای زنان سرپرست خانوار بیان میکند: «دولت باید تمام مصادیق مربوط به تبعیض شغلی بین زنان و مردان را از میان بردارد، تا حداقل امنیت شغلی زنان سرپرست خانوار از مردان کمتر نباشد. در بسیاری از کشورهای پیشرفته به این نتیجه رسیدهاند که تأمین امنیت شغلی، اقتصادی و اجتماعی تمام زنان به خصوص زنان سرپرست خانوار، ازجمله پیششرطهای توسعه اقتصادی و فرهنگی جامعه است و شکی نیست که اگر زنان سرپرست خانوار از امنیت و آرامش مناسبی برخوردار نباشند، این ناامنی بهصورت آسیبهای روانی و اجتماعی به تمام جامعه سرایت میکند. بنابراین حمایت مناسب و توانمندسازی زنان سرپرست خانوار در ایران ضرورتی اجتنابناپذیر است که هرچه دیرتر دولت به آن توجه کند، جامعه با مشکلات عمیقتری مواجه خواهد شد.»
نگاهی به راهکارهای توانمندسازی
زنان سرپرست خانوار، بخشی مهم از هر جامعهای را تشکیل میدهند که باید مورد حمایتهای ویژه قرار گیرند، اما معمولا این گروه از زنان به مشاغل با منزلت دسترسی ندارند و یا اغلب بیکارند، یا دارای مشاغل حاشیهای، نیمهوقت، غیررسمی و کمدرآمد هستند. همواره مشکل فقر در خانوارهای زن سرپرست، بيشتر از خانوارهای با سرپرست مرد بوده است. عامل فقر اقتصادی، تأثير مستقيم و غيرمستقيم خود را بر وضعيت فرهنگی، اجتماعی و اكولوژيكی خانوادهها گذاشته است. بسياری از اين زنان از فقدان چتر حمايتی و تأمين مالی و اجتماعی رنج میبرند. درحالیکه تعداد كمی از آنها از مزايای بیمههای اجتماعی استفاده مینمایند. بنابراین حمایت اجتماعی و توانمندسازی اقتصادی به کاهش مشکلات زنان سرپرست خانوار میانجامد. براین اساس سرمایهگذاری دولت در عرصه تعاونیهای تولیدی و خدماتی ویژه زنان سرپرست خانوار توانمندسازی آنان را موجب میشود.
نگاهی به راهکارهای توانمندسازی زنان سرپرست خانوار با تأکید بر نقش تعاونیها نشان میدهد که تعاونیها دارای ساختار مناسبی برای آموزش و اشتغال این زنان به شمار میروند و باتوجه به اصولی که در تشکیل آنها موردتوجه است، میتوانند منجر به توانمندسازی، خودکفایی و خوداتکایی آنان شوند. تعاونیها احتمال واخوردگی زنان سرپرست خانوار را کاهش میدهند و حضور آنان را در عرصه اقتصادی جامعه تسریع نموده و محیط همراه با آرامشی را برای آنها فراهم میآورند. شرکتهای تعاونی باید از خدمات و تخفیفهایی برخوردار باشند، ازجمله این خدمات میتوان به اعطای تسهیلات بانکی، تخفیفهای مالیاتی، بخشودگیهای بیمهای و امثال اینها اشاره کرد. بنابراین تحلیل توصیفی یافتهها همراه با نتایج حاصل از مصاحبه و مشاهده مددجویان توانمند شده، نشان میدهد که برنامههای توانمندسازی نتایج مثبتی به همراه دارد و اجرای آن در مورد زنان سرپرست خانوار، نهتنها به اشتغال و افزایش سطح درآمد و ارتقاء سطوح طبقات اجتماعی- اقتصادی منجر میشود، بلکه به کمک آموزش شغلی از وابستگی آنها به سازمانهای حمایتی کاسته خواهد شد و به لحاظ اقتصادی-اجتماعی خود را همچون سایر افراد جامعه میبینند.
چالشها و موانع فرهنگی اجتماعی
استفاده از استراتژی کاهش آسیب، آموزش مهارتهای زندگی و اجتماعی، تأمین درمان و بیمه، آموزش مهارتهای حرفهای و فراهمسازی زمینه فروش کالای تولیدی زنان سرپرست خانوار از دیگر اقداماتی است که میتوان در این حوزه انجام داد. سلمان قادری، جامعهشناس با اشاره به این موضوع پیشنهاداتی را برای بهبود وضعیت زنان سرپرست خانوار مطرح کرده است؛ ازجمله «استفاده از الگوهای علمی و عملی و آیندهپژوهی زنان سرپرست خانوار و تقویت قوانین و منابع حمایت اجتماعی، ارتقاء مهارتهای اجتماعی، نحوه مقابله با مشکلات و فشارهای زندگی، تسهیل در آموزش مهارتهای فنی و حرفهای و فراهم کردن زمینه اشتغالزایی و درآمدزایی با حمایت دستگاههای مسئول از طریق تأسیس واحدهای تولیدی کوچک در سطح محلات و انجام بازاریابی برای کالاهای تولیدی زنان سرپرست خانوار که هریک از این موارد در توانمندسازی مؤثر است.»
قادری در ادامه عنوان میکند: «در بسیاری از کشورها قوانینی برای حمایت از زنان به تصویب رسیده است اما وجود موانع سیستماتیک، فرهنگی، اجتماعی و ساختاری سبب میشود تا اثرگذاری برنامههای حمایتی از زنان سرپرست خانوار کمرنگ باشد و درنتیجه فقر و مشکلات دیگر برای این قشر تشدید میشود.در ایران نیز در بخشهای مختلف قوانین خوبی در حمایت از زنان بیسرپرست و یا سرپرست خانوار وجود دارد اما همچنان چالشها و موانع فرهنگی اجتماعی باعث شدهاند تا اثرگذاری اجرای این قوانین حداقلی باشد. به دلیل گسترده بودن مشکلات این قشر، آمار بالای آسیبها و کمبود نیروهای متخصص در حوزه تصمیمگیری و اجرا،اقدامهای عملی اندکی در جهت حمایت از این قشر صورت پذیرفته و درنتیجه بازخورد این روند به شکل بازتولید آسیبهای اجتماعی نمایان میشود. بنابراین تقویت قوانین مربوط به زنان سرپرست خانوار، اتخاذ سیاستها و برنامههای حمایتی در راستای توانمندسازی و افزایش ظرفیت این افراد میتواند به کاهش مشکلات آنها بیانجامد. فقدان آموزش و نداشتن مهارت کسبوکار در میان زنان سرپرست خانوار آنان را به طرف مشاغل کاذب سوق میدهد و به همین علت این قشر، مشمول هیچ نوع حمایتی نخواهند شد و اگر هم این مسئله صورت بگیرد در قالب ارتباطهای فردی است. نبود حمایت و رهاسازی این زنان، آسیبهای فردی و اجتماعی زیادی به بدنه جامعه وارد میسازد که در مواردی قابل جبران نیست.»
این جامعهشناس خاطرنشان میکند: «خانوادهها، سازمانها و نهادهای دولتی و غیردولتی میتوانند در بحث حمایتهای مادی، فرهنگی و اشتغالزایی زمینههای مناسبی را برای توانمندی زنان سرپرست خانوار به وجود آورند و عاملی مؤثر در پیشگیری و مقابله با آسیبهای اجتماعی زنان باشند. تشکیل بانکهای اطلاعاتی برای آسیبشناسی این زنان نسبت به محل سکونت و سن آنها، برنامهریزیها و سیاستگذاریهای لازم نیز میتواند در جهت توانمندسازیهای اجتماعی این زنان گامی مؤثر باشد.»
بسیاری از موانع پیش روی این افراد به ذهنیت اشتباه سیاستگذاران و مسئولان برمیگردد. آسیب شناسان اجتماعی معتقدند: «صدور مجوز برای آن دسته از زنان سرپرست خانواری که صاحبهنر یا حرفهای هستند نهتنها اولویتی نسبت به دیگران ندارد بلکه با موانع فراوانتری نسبت به دیگران همراه است. به این مفهوم که نهتنها حمایتی در این حوزه از آنها نمیشود بلکه در انجام کار آنها حتی سنگاندازی هم صورت میگیرد.»
برچسب ها
حسن طباطبایی , زنان سرپرست خانوار
به اشتراک بگذارید
https://resalat-news.com/?p=88008
تعداد دیدگاه : دیدگاهها برای سرپرستان بی حمایت بسته هستند
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.