سراشیبی سقوط
|مهدیه هاشمی|
آمریکا، که پس از جنگ جهانی دوم، خود را قدرت بلامنازع دنیا معرفی میکرد، این روزها به افولی بی سابقه دچار شده است. مدتهاست ویروس جهانی کووید ۱۹ این حقیقت را افشا کرده که نظام سرمایهداری غرب، علیه جان انسانهاست. سیستم کاپیتالیستی که در آن ثروت بر جان ارجحیت دارد، بدون شک در چنین بحرانهایی برای نجات سرمایه، جان مردم را فدا خواهد کرد و این را میتوان دلیل اصلی آمار عجیب و سر به فلک کشیده ابتلا و تلفات مردم در غرب قلمداد کرد.
این روزها آمریکا در ابعاد مختلف به رکود جدی رسیده و آیندهای نامعلوم در پیش دارد. نوام چامسکی، نظریهپرداز و تحلیلگر مسائل سیاسی مقالههای متعددی درباره زمان افول آمریکا به رشته تحریر درآورده است. او، همانند برخی تحلیلگران دیگر، افول آمریکا را مسئلهای میداند که به دست خود آمریکا رقم خواهد خورد. این روزها کارشناسان مختلفی نیز چگونگی دوران پسا کرونا را به تصویر کشیده و از نظم جدید جهانی سخن گفتهاند. آنها بهطورکلی جهان پس از کرونا را فرای پدیده های یکبعدی و محدود به مسائل پزشکی و حیات میدانند. اتفاقات رخداده در چند ماه گذشته سندی بر افول تدریجی آمریکا و قدرتهای مختلف آن است. برای مثال رسانههای غربی اکنون به قطب بیاعتباری برای جوامع غربی تبدیلشدهاند. رسانه، ابزار قدرت آمریکا برای انتقال پیام و تزریق شیوه تفکر خود در جهان و تبلیغات و تأثیرگذاری بر مخاطب در جوامع غربی، امروز قدرت روبهزوالی بیش نیست. این موضوع دلایل متعددی را در برمیگیرد. کارشناسی چنین افول موریانهای را به دورههایی از ریاست جمهوری در آمریکا مرتبط دانسته و تحلیلگری دیگر سیستم کاپیتالیستی غرب را پایانیافته میداند. اما سرانجام، دلیل کاهش شدید قدرت رسانهای آمریکا که پلهای از زایل شدن این کشور در عرصه قدرتهای جهانی آینده است، چیست؟
محمدحسن قدیری ابیانه، استراتژیست و کارشناس عالی امور سیاست خارجه، در مورد سیر افول قدرت رسانهای آمریکا که ابزار سیطره آن بر دیگر کشورهای جهان بود، با «رسالت» به گفت وگو پرداخت که مشروح آن را میخوانید.
*صهیونیسم جهانی، صاحبان اصلی قدرت رسانهای آمریکا
وی در ابتدا در مورد کاهش قدرت رسانهای آمریکا در حوزه بینالملل و بیاعتمادی نسبت به این رسانهها حتی در جوامع غربی، میگوید: «سالهاست که «رسانه» بهعنوان یکی از ابزارهای قدرت آمریکا شناخته میشود؛ قدرت نرمی که در میان این بحران ویروسی جهان، به افول دچار شده و یکی از نشانههای آن، ضعف شدید «تأثیر تبلیغاتی در ذهن مخاطب» است. صهیونیسم جهانی را میتوان بهعنوان یکی از اصلیترین صاحبان این ابزار جنگ نرم معرفی کرد که رسانههای آمریکایی و غربی را تحت سلطه خود دارد و سیاست خاورمیانهای این کشورها را در بعد رسانهای، عملی و سیاسی تهیه و مشخص میکند. حقیقت آن است که دولت آمریکا همواره، مقهور خواست رژیم اشغالی بوده؛ بهاندازهای که حتی منافع خود را فدای خاک رژیم صهیونیست کند.»
وی ادامه داد: «دولتمردان غربی و آمریکایی نمیتوانند بدون حمایت رژیم صهیونیستی به مناصب حکومتی دست یابند چراکه اسرائیل وظیفه فراهم کردن قدرت مالی و رسانهای موردنیاز آنها را برای تبلیغ و جذب آرا بر عهده دارد. زمانی که از صهیونیستها سخن به میان میآید، هدف تنها اتباع این حکومت غاصب نیست؛ بلکه تمام صهیونیستهای ساکن دیگر کشورها و دخیل در این سیاستها را نیز در برمیگیرد.»
این استراتژیست در مورد چگونگی عملکرد رسانههای غربی و آمریکایی علیه دیگر کشورها تشریح کرد: «این رسانهها در بعد مسائل خارجی، به تحریف اخبار و اطلاعات پرداخته و تلفیقی از دروغ و راست را به خورد مخاطب میدهند. آنها همچنین به بزرگنمایی و کوچک نمایی برخی مسائل پرداخته و در اصلاح از کاهی که حتی وجود ندارد، کوه میسازند. دولتمردان غربی همواره سعی دارند تا با تکیهبر بازوان رسانهای خود، به بعد نظامی کشورشان ابهت بخشیده و آن را بسیار بالاتر از چیزی که هست نشان دهند و با تهدیدهای کلامی در بهکارگیری این قدرت خودساخته نظامی به اهداف خود در کشورهای دیگر دست مییابند.»
*استیلای رسانه بر تفکر جهانی و نقطه آغاز افول
وی افزود: «غرب سعی دارد تا در قالب رسانه و فیلمهای بزک شده، تفکر وجود دموکراسی در غرب را به مردم جهان تزریق کند. امروزه قدرت تکنولوژی بهاندازهای است که میتواند تفکر مردم را در سیطره خود قرار داده و منافع خویش را در اذهان عمومی بهعنوان منافع مخاطبان نشان دهد تا مردم آنگونه اندیشیده و انتخاب کنند که خوشایند سازمان ثروت و قدرت باشد و متأسفانه در این کار مهارت دارند.»
قدیری ابیانه در مورد نقطه آغاز افول قدرت رسانهای آمریکا توضیح داد: «روی کار آمدن دولت دونالد ترامپ، ضربه سنگینی به هیمنه قدرت رسانهای آمریکا وارد کرد. احزاب رقیب در نظام سیاسی آمریکا باوجود اختلافهای فراوان، بهطورمعمول در سیاست خارجه هماهنگ هستند اما در چند سال گذشته، حزب دموکرات با تمام توان، قدرت رسانههای خویش را علیه ترامپ و دولتش به کار گرفت. بر این اساس ترامپ و جمهوری خواهان به مصاف این تبلیغات تخریبی حزب دموکرات رفته و از همین مسیر به خنثیسازی این ضربهها علیه بدنه دولت پرداختند. آنها در این جنگ تبلیغاتی، ناچار به افشای دروغگوییها و ترفندهای رسانهای رقیب شدند و هرروز آمارهای عجیبی از ابعاد دروغگوییهای کاخ سفید منتشر کردند. این اتفاق رسانههای آمریکایی را در نزد مردم بیاعتبار ساخت.»
وی ادامه داد: «این اختلافها به مسائل داخلی محدود نشده و ابعاد خارجی را نیز در برمیگیرد. این روزها هراندازه که به انتخابات ۲۰۲۰ نزدیک میشویم، تهاجم متقابل و افزایش بیاعتمادی ابعاد بیشتری مییابد؛ برای مثال با شهادت سپهبد قاسم سلیمانی که ترامپ آن را باافتخار بر عهده گرفت، رقبای دموکرات او تلاش کردند تا برای او و کاخ سفید فضاحت به بارآورند. به همین خاطر، رسانههای مخالف آمریکایی برای نخستین بار به مخابره تصاویر مردم ایران و واکنش آنها در تظاهرات و تشییع پیکر سردار سلیمانی پرداختند؛ کاری که در چهل سال گذشته نسبت به انجام آن امتناع میورزیدند. بر این اساس مخابره جهانی حضور گسترده مردم برای حمایت از جمهوری اسلامی در ایران و عراق، چهره دولت ترامپ را در ذهن جوامع غربی خدشهدار و آثار تبلیغاتی او را خنثی کرد.»
*ترامپ، نشانه افول آمریکا یا عامل آن؟
در سالهای گذشته، روی کار آمدن «دونالد ترامپ» بهعنوان رئیسجمهور آمریکا، تحلیلگران بیشتری را به سخن گفتن از نشانههای این زوال واداشته. ترامپ، در سال ۲۰۱۶ بهعنوان نخستین سیاستمدار در سطح اول قدرت به از دست رفتن نشانههای قدرت آمریکا اعتراف کرد و بابیان اینکه آمریکا دیگر باعظمت نیست، محور شعار تبلیغاتیاش را «آمریکا را دوباره باعظمت کنیم» قرارداد. دولت ترامپ علاوه بر این در نخستین سند راهبرد امنیت ملی خود (سال ۲۰۱۷) رسما افول قدرت آمریکا را به رسمیت شناخت و محور برنامههایش را تلاش برای جلوگیری یا مؤخر کردن آن قرارداد.درباره رابطه ترامپ با افول قدرت آمریکا، البته میان تحلیلگران اختلافاتی وجود دارد. عده زیادی معتقدند که روند زوال از قبل آغازشده بود و رأی مردم به ترامپ با شعار «دوباره آمریکا را باعظمت کنیم» بهنوعی اعتراف دستهجمعی جامعه به از عظمت افتادگی آمریکا بود. ازنظر این دسته، ترامپ بیش از آنکه عامل افول قدرت آمریکا باشد، نشانه آن است.
دسته دوم معتقدند که قبل از ترامپ زوالی در کار نبوده و این او بوده که باسیاستهایی مانند خروج از توافقنامههای بینالمللی و دور کردن آمریکا از متحدان دیرینهاش ضربههای جبرانناپذیری به رهبری و نفوذ آمریکا در دنیا وارد کرده است. ازنظر این گروه، ترامپ عامل زوال قدرت آمریکا است.
این کارشناس عالی امور سیاست خارجه در ادامه بهطور خلاصه، ضمن بیان اینکه اکنون شاهد یک جنگ رسانهای داخلی در آمریکا هستیم، ادامه داد: «امروز رسانههای غربی به تخریب شدید اعتبار رسانهها و تبلیغات رقبا میپردازند، بهنحویکه این قدرت رسانهای نهتنها در سطح داخلی بیاعتبار گشته بلکه به سطح جهان نیز کشیده شده است. حماقتهای مکرر ترامپ نیز به این آتش افزوده و موجب شده تا اعتماد به سیستم حاکمیتی آمریکا در میان جوامع آمریکایی زیر سؤال رود.»
*سکوی سقوط قدرت رسانهای آمریکا با بحران کرونا
قدیری ابیانه با اشاره به افول قدرت رسانهای آمریکا در بحران جهانی کرونا میگوید: «در کنار تنازعات سیاسی نامبرده در سیستم آمریکا، دولتمردان کشورهایی که خود را همپیمان و مطیع آمریکا میدانستند نیز با دیدن چنین مشکلاتی در ایالاتمتحده، به صحت عملکرد خود مشکوک شده و حتی مواضعی علیه دولتمردان آمریکایی و رئیسجمهور آن اتخاذ کردند که تا پیش از آن سابقه نداشت. به هم پیچیدن این موضوعات در بحران کرونا، موجب تشدید این بیاعتمادی جهانی به رسانههای آمریکایی شد. از طرف دیگر بالا بودن آمار تلفات و ابتلا به این بیماری در آمریکا که با همان قدرت رسانهای، خود را ابرقدرت جهان مینامید نیز به کوچک شدن پهنای این کشور در نظر مردم جهان انجامید.»این استراتژیست ابراز کرد: «دیدن عملکرد بهتر کشورهایی نظیر چین در مقابله با این اپیدمی و کشوری چون ایران که سالهاست با تحریم های سنگین استکبار جهانی دستوپنجه نرم میکند، پردههای حقیقت را کنار زد. در چنین بحرانی، آمریکا با میزان وسیعی از ثروت و جمعیت عملکرد بسیار بدی در مقایسه با یک کشور در اصطلاح جهانسومی از خود به نمایش گذاشت. در اوج فاجعه کرونا، رئیسجمهور آمریکا بودجه سازمان بهداشت جهانی را قطع میکند، از سازمانهای بینالمللی خارج میشود و بسان یک احمق در تلویزیون حاضرشده و برای مقابله با این ویروس وایتکس را تجویز میکند! با مشاهده چنین اتفاقاتی، این سؤال در اذهان عمومی به وجود میآید که تصویر بهشتی که آمریکا با توسل به قدرت رسانه خود نمایش میداد، کجاست؟»
وی ضمن اشاره به اینکه حتی اگر دموکراتها پیروز میدان انتخابات آتی در آمریکا شوند نیز بازسازی ستون پنجم قدرت آمریکا که رسانه است کاری دشوار خواهد بود، گفت: «زمانی که دولت آمریکا یک وجهه ابرقدرتی و رفاه آرمانی از مردم خود به نمایش میگذاشت، رقبا به مخابره وضعیت اسفبار مردم این کشور پرداختند و آن را در رسانهها منعکس کردند. اکنون انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نزدیک است و این تقابل در میان احزاب مختلف و رسانههایشان تشدید شده و روزبهروز از اعتبار آنها کاسته خواهد شد. بنابراین صدمه شدیدی که رسانههای آمریکایی در این مدت به خود دیدند بهسادگی ترمیم نخواهد شد.»
*قربانی دیگر جنگ رسانهای در داخل آمریکا اصل مکتب لیبرالیسم بود
سفیر اسبق ایران در مکزیک و استرالیا بابیان این جمله که جنگهای رسانهای در داخل آمریکا یک قربانی دیگر نیز داشت و آن اصل مطلب لیبرالیسم بود، عنوان کرد: « ساموئل هانتینگتون که نظریههای پایان تاریخ را ارائه داده و ادعا کرده که لیبرالیسم آخرین مکتب حاکم برجهان خواهد بود و هر تغییری به تقویت این مکتب منتهی میشود، حرف خود را پس گرفت! این روزها نهتنها اقتدار آمریکا به چالش کشیده شده و لیبرالیسم به بنبست رسیده، بلکه قدرت نرم و تبلیغاتی این کشور نیز بهشدت تضعیفشده و مهمتر از آن اثرگذاری خود را ازدستداده است.»
کارشناس عالی امور سیاست خارجه، در مورد وضعیت فعلی کشور آمریکا به لحاظ اقتصادی گزارش داد: «امروز افول قدرت رسانهای آمریکا با وخامت وضعیت اقتصادی آن همراه شده است. بدهی دولت فدرال آمریکا اکنون به قریب ۲۵ تریلیون دلار رسیده که معادل ۵۰۰ سال درآمد نفت ایران است.کسری بودجه امسال آمریکا ۳ هزار و ۷۰۰میلیارد دلار تخمین خورد که در حدود دو برابر درآمد نفتی ۴۰ سال اخیر ایران است. این در حالی است که بدهی کل آمریکا(دولت و مردم آمریکا) از ۷۷ تریلیون دلار گذشته؛ رقمی بیش از هزارو پانصد و چهل سال از درآمد نفتی ایران. این آمار در شرایطی است که باید تمام اسکناسهای موجود چاپشده توسط دولت ایالاتمتحده و در اختیار مردم جهان را بهعنوان بدهی پنهان آمریکا قلمداد کنیم.»
قدیری ابیانه معتقد است که اکنون سوءاستفاده از انحصار تجارت جهانی در دست دلار و همچنین تحریمهای مکرر باعث شده که کشورها در فکر جایگزینی دلار با ارزهای دیگر باشند و این روند آغازشده. او میگوید: «اگر دلار انحصار خود را در آینده نهچندان دور از دست بدهد، زیان این اتفاق بهمثابه انفجار چند بمب عظیم در آمریکا خواهد بود.»
*بیاقبالی تفکر آمریکایی در ایران
این استراتژیست ضمن اشاره به نظرسنجیهای جهانی نسبت به میزان افول نظام آمریکایی در جوامع مختلف، در مورد ایران چنین گفت: «افرادی که زمانی در کشور ما آمریکا را کعبه آمال خود قرار میدادند و برای تشویق به معاهدههایی چون برجام جشن میگرفتند، امروز اعتماد به آمریکا را اشتباه بزرگی می خوانند. آماری که آمریکا از افکار عمومی ایران جمعآوری کرده نشان میدهد که غربزدگان موقعیت خود در کشور از دادهاند.»
وی ادامه داد: «نکتهای که در رسانهها مورد غفلت واقع شد، این حقیقت است: کسانی که روزی ادامه حیات خود را در مهاجرت به آمریکا و کشورهای غربی محدود میکردند، و آرزوی مهاجرت، تحصیل و زندگی در این کشورها را داشتند، (اعم از مخالف یا موافق جمهوری اسلامی ایران)، اکنون تلاش میکنند تا به هر طریقی زیر سایه ایران قرار گیرند بلکه بتوانند از خطرات بیماریهایی چون کرونا فرار کنند.»
قدیری ابیانه در پایان این گفت وگو اظهار داشت: «دوران افول غرب و لیبرالیسم مدتهاست که آغاز و با کرونا سراشیبی آن تندتر شده است. این روزها صدای شکسته شدن استخوان لیبرالیسم از همهجا
به گوش میرسد. تمام اتفاقات نامبرده، آمریکا و قدرت رسانهای آن را به نقطه سقوط رسانده و سراب بودن رویای آمریکایی برای بسیاری روشنشده است. از طرف دیگر ایرانی که یکی از مهمترین هدفهای این جنگ نرم غربی بود، شاهد اعتراف مخالفین نظام جمهوری اسلامی به قدرت و صلابت کشورمان در اوج تحریمها است. اینها همه اسنادی بر تایید افول بیسابقه قدرت رسانهای آمریکاست.»
آمریکا , مهدیه هاشمی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.