سراب انتقال پایتخت! - روزنامه رسالت | روزنامه رسالت
شناسه خبر : 105057
  پرینتخانه » اجتماعی, اسلایدر, مطالب روزنامه تاریخ انتشار : ۲۰ شهریور ۱۴۰۳ - ۲۲:۰۳ |
آثار و تبعات انتقال پایتخت بررسی شد

سراب انتقال پایتخت!

تقریبا تمام دولت‌ها در ابتدای راه خود از لزوم تغییر پایتخت سخن گفته‌اند. رئیس دولت چهاردهم نیز با اشاره به مشکلات عدیده تهران و لزوم رقابت برای تولید محصولات، خواستار انتقال پایتخت کشور به مناطق جنوبی و «نزدیک دریا» شده است.
سراب انتقال پایتخت!

تقریبا تمام دولت‌ها در ابتدای راه خود از لزوم تغییر پایتخت سخن گفته‌اند. رئیس دولت چهاردهم نیز با اشاره به مشکلات عدیده تهران و لزوم رقابت برای تولید محصولات، خواستار انتقال پایتخت کشور به مناطق جنوبی و «نزدیک دریا» شده است. اما واقعیت این است که همواره سودای انتقال پایتخت به دلایل و انگیزه‌های مختلف مطرح می‌شود؛ موضوعی که چندی ذهن‌ها را معطوف خود می‌كند، مدتی درباره آن بحث می‌شود، عده‌ای از در موافقت و مخالفت برمی‌آیند و عاقبت هم به حاشیه رانده می‌شود و مسکوت می‌ماند.  
با این حال مسعود پزشکیان بار دیگر موضوع انتقال پایتخت را مطرح و گفته است: «توسعه کشور با ادامه روند فعلی امکان‌پذیر نیست، اینکه بخواهیم همچنان منابع اولیه را از جنوب کشور و دریا به مرکز بیاوریم و تبدیل به محصول کنیم و دوباره برای صادرات به جنوب بفرستیم، به‌شدت توان رقابت ما را مستهلک کرده و کاهش می‌دهد؛ چاره‌ای نداریم جز اینکه مرکزیت اقتصادی و سیاسی کشور را به جنوب و نزدیک دریا منتقل کنیم.» 
زمانی که پزشکیان این جملات را می‌گفت، «فرزانه صادق» وزیر جدید راه‌و‌شهرسازی نیز در کنار او حضور داشت. صادق پیش‌تر در دولت تدبیر و امید، معاون معماری و شهرسازی وزارت راه و شهرسازی بود و از نزدیک در جریان مطالعات مربوط به انتقال پایتخت قرار داشت و حتی در سال ۱۳۹۸ درباره انتقال پایتخت گفته بود: «تا‌کنون هیچ پیشنهاد و پیش‌بینی‌ای درباره شهرهای جایگزین یا انتقال دستگاه‌های دولتی و حاکمیتی به دیگر شهرها نشده است.» در عین حال تأکید کرده بود: «سیاست پیشنهادی ما تمرکززدایی از تهران است و انتقال پایتخت به طور کامل منتفی است.» بنابراین هنوز روشن نیست موضوع انتقال پایتخت دیدگاه شخصی رئیس‌جمهور است یا صرفا به عنوان یک چشم انداز بلندپروازانه مطرح شده است. 
تا به اینجای کار به نظر می‌رسد که از سخنان رئیس‌دولت استقبال نشده و مهدی چمران، رئیس شورای شهر تهران در‌این‌باره گفته است «دولت‌های مختلف این موضوع را بارها مطرح کردند، اما به نتیجه مشخصی نرسید. چیزی که مهم است، تقسیم مسائل کشور در همه استان‌ها و شهر‌هاست و به نظر این کار ضرورت دارد.» 
«عبدالرضا گلپایگانی»، معاون پیشین شهرداری تهران نیز با اشاره به مطالعات انجام شده در‌این باره مطرح کرده است: « بحث امکان سنجی انتقال پایتخت در مجلس دو دوره قبل مطرح شده بود. وزارت راه مأمور شده بود روی این کار مطالعه کند و کار گسترده‌ای انجام شد. جمع‌بندی وزارت راه این بود که تهران را باید ساماندهی کرد. در نتیجه موضوع انتقال پایتخت منتفی شد. بحث انتقال پایتخت هم منظور پایتخت سیاسی بود. در آن گزارش مطرح شده بود که کل کارمندان وزارتخانه‌ها اگر بخواهند جا‌به‌جا شوند، ۵۰۰ هزار نفر می‌شوند و در نهایت به یک میلیون نفر می‌رسند. به فرض سه میلیون نفر دیگر هم کم شود؛ آیا مشکل تهران حل می‌شود؟ باید فکر اصلاح تهران بود. انتقال پایتخت باید مبتنی بر روش‌شناسی و توسعه پایدار باشد. در برنامه هفتم ظرفیت‌هایی ایجاد شده که شاید بتوان از آن ظرفیت‌ها برای تمرکززدایی در تهران استفاده کرد. اگر تمرکز توسعه و ایجاد اشتغال را به شهر‌های کوچک ببریم، بخشی از مشکل تهران حل می‌شود.» 
جمعیت روزافزون پایتخت، معضل مسکن و خدمات شهری، آلودگی هوا، تأمین آب آشامیدنی، خطر زلزله و بحران‌های سیاسی متعاقب آن از جمله دلایلی بوده که موضوع انتقال پایتخت را برجسته کرده است، موضوعی که در چند دهه گذشته بارها مطرح شده اما تحقق آن به خاطر ابعاد اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و حتی امنیتی غیرممکن است و اساسا در علم روز دنیا، نمی‌توان تنها از منظر جغرافیایی به مسئله نگاه كرد. تهران به‌ عنوان مركز ثقل كشور، به مركز تحولات مختلف، بدل شده و زیرساخت‌هایی كه با هزینه‌های بسیار در بخش‌های مختلف فراهم شده و تلاش‌هایی كه در راستای توسعه شهری صورت گرفته دارای چنان حجمی است كه امكان انتقال را اگر نگوییم منتفی، بسیار دشوار می‌سازد، با این حال موضوع تغییر پایتخت دستکم در گفتار از موضوعات جذاب و پرکشش تمامی دولت‌هاست که تجربه ثابت کرده جز اتلاف وقت و انرژی برای نمایندگان مجلس و دولت رهاورد دیگری نخواهد داشت.

 لزوم اتخاذ تصمیمات عملی با پشتوانه کارشناسی
آقامحمدخان قاجار برای نخستین بار در سال ۱۱۷۴ خورشیدی شهر تهران را به عنوان پایتخت ایران برگزید و در همین شهر هم تاجگذاری کرد. پیش از آن حدود ۵۰ بار پایتخت ایران عوض شده بود، با این حال در دهه‌های اخیر که این بحث در هر مقطعی به میان آمده، فاقد مطالعات و پشتوانه کارشناسی لازم بوده است؛ ضمن آنکه چارچوبی هم برای اجرای آن تدوین نشده و صرفا از دهه ۶۰ بارها موضوع انتقال پایتخت سیاسی و حتی تقسیم پایتخت اقتصادی‌ با شهر دیگری مطرح شده، اما بزرگی و نشدنی‌بودن کار همواره عامل توقف آن بوده است. برای نخستین بار موضوع انتقال پایتخت در سال ۱۳۶۸ و در دولت سازندگی مطرح شد که چندان مورد توجه واقع نشد. پس از آن در دولت‌های نهم و دهم این موضوع برای بار دوم طرح و جلسات و تصمیمات ابتدایی و سطحی هم با هدف – خلوت‌کردن تهران- گرفته شد، حتی برخی از سازمان‌ها نظیر سازمان میراث فرهنگی از تهران خارج و سپس دوباره به تهران بازگشتند. همچنین طرح انتقال کارمندان به شهرستان‌ها مطرح ولی پس از مدتی این طرح متوقف شد. دلیل اصلی شکست این طرح، عدم انتقال نهاد و افراد مؤثر از تهران بوده است. سرانجام سال ۱۳۹۱، طرحی از سوی نمایندگان مجلس برای امکان‌سنجی انتقال مرکز سیاسی و اداری به مجلس داده شد. این طرح در سال ۱۳۹۴ به تصویب رسید و دولت یازدهم که بخشی از دوران خود را با مجلس نهم گذراند، به اجرای این قانون ملزم و مقرر شد شورایی به ریاست رئیس‌دولت و مجموعه‌ای از وزرا تشکیل و با انجام مطالعاتی مشخص شود که «آیا مشکلات تهران با انتقال پایتخت حل می‌شود یا با ساماندهی و تمرکززدایی؟» پرسشی که پاسخ متقنی برای آن ارائه نشد و پاندمی کرونا این موضوع را از اولویت خارج کرد. با این وجود نتایج جسته و گریخته‌ مطالعات این شورا نشان می‌دهد انتقال پایتخت چاره کار نخواهد بود و باید نسبت به تمرکززدایی خدمات و امکانات از تهران و ساماندهی این شهر اقدام نمود. مخالفان سرسخت تغییر پایتخت نیز چنین دیدگاهی دارند، آن ها ضمن غیرقابل اجرا دانستن این تصمیم معتقدند که باید با اتخاذ برنامه عملی که پشتوانه بررسی‌های کارشناسانه دارد، برای نوسازی و بهبود مدیریت شهر تهران و کاهش مشکلات بی‌رویه آن اقدام کرد. برای حل چنین چالش‌هایی ارتقاء جایگاه مدیریت شهری با توجه به ابعاد تمرکززدایی، جلب مشارکت عمومی برای مدیریت شهری، بهبود و توسعه ساختار سازمانی، مدیریت منابع انسانی و بهبود اوضاع مالی و اقتصادی از طریق ایجاد درآمدهای پایدار باید در دستور کار قرار گیرد.

 با تمرکززدایی، مشکلات کنونی تهران به حداقل می‌رسد 
این حقیقتی غیرقابل انکار است که شهر تهران با چالش‌های عدیده و گسترده‌ای مواجه است، با این وجود انتقال پایتخت منابع مالی هنگفتی می‌طلبد بدون آنکه بتوان از رهاورد مثبت آن دورنمای دقیق و روشنی داشت و از سوی دیگر مشکلات عدیده این کلانشهر از جنسی نیست که با انتقال پایتخت حل و فصل شود. این موضوع در نتایج مطالعه «امکان‌سنجی انتقال پایتخت» مورد تأيید قرار گرفته است. این مطالعه که مربوط به سال ۹۶ است، اشاره دارد به اینکه طرح انتقال پایتخت دستکم یک دهه به طول می‌انجامد. ازاین‌رو در این بازه زمانی احتمال بروز کمبود منابع و توقف طرح در مسیر اجرا وجود دارد. دلیل دیگری که مانع انتخاب گزینه انتقال پایتخت در این مطالعه شده، آن است که درحال‌حاضر مکان شهری مناسب برای پذیرش پایتخت اداری- سیاسی به‌لحاظ زیرساخت و منابع کافی وجود ندارد و کلانشهرهای دیگری نظیر شیراز، اصفهان، مشهد و تبریز هم بیش و کم با شرایط مشابهی مواجه‌اند و حتی به فرض آنکه پایتخت به مناطق جنوبی و نزدیک دریا انتقال یابد، به احتمال زیاد پایتخت جدید هم به مشکلات پایتخت قدیم دچار خواهد شد.
اکنون مشکلات زیست‌محیطی مانند آلودگی شدید هوا و کمبود آب، تراکم بالای جمعیت و نگرانی از خطر زلزله و تمرکز بیش از حد امکانات اقتصادی و آموزشی ازجمله چالش‌های تهران است که به اذعان کارشناسان، این موارد در پایتخت جدید هم فشاری مضاعف را بر زیرساخت‌های شهری وارد می‌کند، بنابراین با تمرکززدایی، توزیع منابع مالی و اداری به سایر استان‌ها بسیاری از مشکلات کنونی تهران به حداقل می‌رسد. با این حال چنین راهکاری تاکنون عملی نشده و تصمیم‌گیران موفق به بهبود وضعیت پایتخت نشده‌اند. آنان برنامه‌ریزی دقیق و جامعی برای حل مشکلات این شهر ارائه نکرده‌اند و معضلات تهران به‌نوعی در این بی‌عملی‌ها گسترده و عمیق‌ هم شده است. 
این موضوع پیش‌تر از سوی کارشناسان حوزه شهری هم مورد انتقاد واقع شده ازجمله تورج فرهادی که معتقد است: «پایتخت‌ها از آنجا که مرکز تجمع قدرت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی به‌شمار می‌روند، عموما نقش اساسی در زندگی ملت‌ها دارند. این اهمیت سبب شده است که مراکز جمعیتی عمده‌ای حول کلانشهر‌ها شکل بگیرد و تبعات منفی زیادی از خود برجا گذارد و یکی از جدی‌ترین راهکار‌هایی که تاکنون برای برخورد با مسئله تهران در طی سال‌های مختلف مطرح‌شده است، مقوله انتقال پایتخت است، حال اینکه بخش عمده‌ای از علل مشکلات شهر تهران ارتباطی با پایتخت بودن آن ندارد، وجود بافت فرسوده، خطر زلزله، آلودگی هوا، گسترش آسیب‌های اجتماعی، ترافیک و… قبل از این که متأثر از پایتختی تهران باشد، تأثیر‌پذیر از نحوه و کیفیت اداره شهر در طی سال‌های گذشته است. متأسفانه به لحاظ کیفیت اداره شهر‌ها و توسعه یافتگی نهادی در زمره کشور‌های توسعه‌یافته قرار نداریم و هنوز نتوانسته‌ایم جایگاه مفهومی به نام مدیریت شهری را تثبیت کنیم در چنین فضایی تداخل اراده‌ها در اداره شهر صورت می‌گیرد که نتیجه آن بروز ناکارآمدی و شکل‌گیری معضلات متعدد است.» 
این کارشناس حوزه شهری که نقطه نظر خود را سال ۹۷ ارائه کرده، متناسب با شرایط اقتصادی آن زمان بودجه مورد نیاز برای تحقق این مسئله را برآورد کرده است. به زعم فرهادی، «جابه‌جایی مرکز سیاسی کشور نیازمند هزینه کرد بین ۷۰ تا ۱۰۰ میلیارد دلار است، که با‌توجه‌به شرایط اقتصادی کشور و رقم ۶۹ میلیارد دلاری فروش نفت، و با احتساب تورم، بیش از دو سال فروش نفت‌کشور باید فقط صرف هزینه انتقال پایتخت کشور شود. در‌حالی‌که با احتساب ارزش بازار بورس ایران به مبلغ ۶۹ میلیارد دلار، می‌توان در این دو سال بیش از دو بازار بورس دیگر در کشور ایجاد و برای کل جمعیت جوان و بیکار کشور شغل فراهم کرد، تا فرآیند مهاجرت به تهران و بار معضلات این کلانشهر کاهش یابد.» از سوی دیگر دولت با کسری بودجه هنگفتی مواجه است و رئیس دولت چهاردهم اوایل شهریورماه گفته بود دولت بودجه لازم برای تأمین گندم، دارو، نهاده‌ها و حقوق بازنشستگان را ندارد و به شکل تلویحی خواستار حذف سوبسید بنزین شده بود. 
اما نکته مهم‌تر مکان‌یابی پایتخت جدید با‌توجه‌به در نظر گرفتن مسائل سیاسی، امنیتی، فرهنگی، جغرافیایی و قومی است. عموما در کشور ما، فرآیند انتخاب یک شهر به‌عنوان مرکز استان، شهرستان و حتی بخش همراه با چالش‌ها و تنش‌های قومی و محلی بوده است که با‌توجه‌به اهمیت پایتخت، نمی‌توان تبعات جدی و مهم این مسئله را نادیده انگاشت. امروزه مرکزیت کلانشهر تهران با پذیرش جمعیت از میان تمامی اقوام، مذاهب و شهرستان‌ها، مقبولیت عام یافته و تغییر این مقبولیت به نفع شهر دیگری از طرف جامعه به آسانی پذیرفته نخواهد شد و به احتمال زیاد حامل تبعات گسترده اجتماعی و سیاسی خواهد بود. بنابراین انتظاری که از دولت می‌رود، افزایش سرمایه‌گذاری عادلانه در تمامی مناطق کشور برای پیشگیری از مهاجرت و ساماندهی تهران است تا مسائل و معضلاتی که به‌مرور زمان در این کلانشهر پدید آمده کاهش یابد. 
آرش سمیعی، برنامه‌ریز شهری نیز این موارد را قبول دارد و موافق انتقال پایتخت از تهران به شهر دیگری نیست، چراکه اساسا این اقدام را نه امکان‌پذیر می‌داند و نه چاره‌کار! 
او به ما می‌گوید: «این موضوع در کشورهای مختلف اجرایی شده و موفقیت‌آمیز نبوده است، کشور ما نیز از این مسئله مستثنی نیست، بنابراین انتقال پایتخت مشکلات فعلی تهران را حل نمی‌کند. از طرفی زمینه‌های این کار فراهم نیست و برای چنین کار بزرگی باید مطالعات گسترده‌ای انجام داد. مطالعات سبکی در سالیان قبل انجام و صرفا به نمونه‌هایی اشاره شده و در نهایت یک سری راه حل‌هایی ارائه داده‌اند. ولی به هیچ وجه نسبت به جنبه‌های سیاسی، اقتصادی و مالی این کار، مطلب روشن نیست. مهمتر از همه این است که اجرای چنین کار مهمی به یک نوع وفاق عمومی نیاز دارد، و می‌دانیم چنین وفاقی وجود ندارد. در حال حاضر که رئیس دولت صرفا در این مورد اظهارنظر کرده است، بحث درگرفته است که پایتخت به کجا منتقل شود، انتقال پایتخت ایجاد رانت می‌کند و همه می‌خواهند از این رانت بهره‌مند شوند. بنابراین خود این موضوع یک نزاع جدیدی خواهد شد.» 
این برنامه‌ریز شهری عنوان می‌کند: «دلایل عمده‌ای که مدافعان برای انتقال پایتخت ذکر کرده‌اند؛ آلودگی هوا، جرم‌خیزی، مشکل مسکن و زلزله‌خیزی تهران است اما همه اینها مربوط به پایتخت بودن تهران نیست. مربوط به بزرگ بودن یک شهر است. مشکل آلودگی، مسکن، ترافیک و جرم‌خیزی در همه شهرهای بزرگ وجود دارد و با بیرون رفتن دولت از تهران هم معضلات یک شهر بزرگ حل نمی‌شود. مشکل تهران به دلیل بزرگ بودنش ناشی از تمرکز دولتی است. به این معنی که سیاست و اقتصاد در کنترل کامل دولت است و این تمرکز باعث می‌شود همه نقاط ثقل به جایی منتقل شود که دولت آنجا حضور دارد، بنابراین همه فعالیت‌ها و وزن‌شان به آنجا منتقل می‌شود. تا این تمرکز وجود دارد مشکل تهران به عنوان پایتخت هم وجود دارد، و اگر پایتخت به جای دیگری منتقل شود همان مشکل تمرکزی که تهران را به این مسائل مبتلا کرده، در آنجا هم ایجاد خواهد شد. بنابراین نه مشکل تهران حل خواهد شد و نه پایتخت جدید از این مشکلات مبرا خواهد بود.»  
سمیعی مشکل اصلی را متوجه تمرکزگرایی دانسته و بیان می‌کند: «این باعث یک نابرابری در توزیع منابع شده و مشکلات و پیامدهای منفی خودش را دارد. به این معنا که کارآمدی اقتصادی، توزیع عادلانه درآمد و امکانات را از بین می‌برد. اکنون با توجه به اوضاع و احوالی که پایتخت دارد، صرف نظر از آن پیامدهای منفی زیست محیطی، با این تمرکز ثروت و تصمیم‌گیری و قدرت در تهران ما شرایطی را ایجاد کردیم که باعث شده مشارکت در عرصه اقتصادی برای سایر مناطق کاسته شود. به این معنا که برخی از مناطق کشور فقیرند و یا بالقوه برای سرمایه گذاری بسیار مستعد هستند. ولیکن آنجا سرمایه‌گذاری نیست. به خاطر اینکه سرمایه‌ها به تهران منتقل می‌شود. لذا معتقدم مسئله اساسی در شرایط فعلی این نیست که فرضا در تهران شاهد مجموعه مسائل محیط زیستی هستیم، بلکه موضوع اصلی این تمرکزی است که بر اقتصاد و سیاست در ایران سایه افکنده و هزینه‌های آن هزینه فقدان یک توسعه موزون اقتصادی اجتماعی وسیاسی است. آنچه به شخصا برآن تأکید دارم، مسئله ناکارآمدی منابع است که سالیان متمادی در تهران متمرکز بوده و دوم مسئله توزیع نامناسب و ناموزون منابع و بی‌عدالتی اجتماعی است.» 

 تجربه ناموفق انتقال پایتخت در سایر نقاط جهان
اگرچه طبق تجربیات جهانی، اقدام به انتقال مرکز سیاسی و اداری و استقرار آن در مکان ایمن در سال‌های اخیر بسیار انجام شده است اما براساس شواهد و تجارب، این اقدام در اغلب کشورها تجربه موفقی نبوده است. در سطح جهانی ایده‌های مرتبط با جابه‌جایی پایتخت‌ها بیش‌ازحد بلندپروازانه و بدون درنظرگرفتن اختلاف میان منابع مالی و سازمانی لازم و موجود کشور برای تحقق آنها شکل گرفته و به همین دلیل با شکست مواجه شده است. مالزی یکی از کشورهایی است که انتقال پایتخت سیاسی در آن شکست خورد. با اینکه پایتخت سیاسی این کشور از کوالالامپور به بوتراجایا انتقال پیدا کرد اما همچنان مشکلات پایتخت اول باقی مانده است. تجربیات انتقال پایتخت در سایر کشورها نشان می‌دهد ساخت پایتخت جدید تأثیر قابل ملاحظه‌ای بر زندگی و حیات پایتخت قدیم نگذاشته و صرفا آهنگ رشد را تا حدودی کاهش داده است. در کشورهای صنعتی پیشرفته نمونه‌های معدودی از این جابه‌جایی‌های آگاهانه وجود دارد. انتخاب «بن» به عنوان پایتخت آلمان فدرال و به عنوان بازتاب تجزیه کشور در سال پیش از آن از این نمونه‌هاست. دولت آلمان پس از ادغام آلمان شرقی و آلمان غربی، با وجود اقتصاد قدرتمند و برنامه‌ریزی‌های دقیق، هنوز درگیر جابه‌جایی پایتخت از بن به برلین است و این در حالی است که برلین باوجود همه جذابیت‌های شهری و تاریخی، هنوز نتوانسته در جذب سرمایه‌های داخلی مطابق پیش‌بینی‌ها عمل کند و به همین دلیل همچنان بن به عنوان مغز متفکر سیاسی آلمان عمل می‌کند. تلاش جدی ژاپن در سه بازه زمانی از سال ۱۹۶۰ برای جابه‌جایی مقر دولتی از توکیو نمونه دیگری است. در انگلستان هم ایده پایتخت‌های جایگزین لندن به تناوب مطرح می‌شود، اما هیچ‌گاه عکس‌العمل‌های رسمی و جدی‌ای را درپی نداشته است. در میان کشورهای در حال توسعه، پاکستان نمونه خوبی از تجربه شکست‌خورده انتقال پایتخت است. جمعیت شهر کراچی در پاکستان باوجود انتقال پایتخت به اسلام‌آباد از ۲۳ میلیون نفر جمعیت کاهش نیافت. همچنین در زمان انتقال پایتخت از استانبول ترکیه، این شهر جمعیت چهار میلیون نفری داشت که در سال‌های بعد به ۱۱ میلیون نفر افزایش یافت. این مثال مؤید این نکته است که انتقال پایتخت لزوما منجر به کاهش تراکم جمعیتی در پایتخت نمی‌شود و با توجه به اینکه نظام برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری در ایران متمرکز و وابسته به مرکز است، انتقال پایتخت منجر به سرایت مسائل و مشکلات پایتخت قدیم به پایتخت جدید می‌شود. 

|
برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : ۰
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.