اخبار ویژه »
شناسه خبر : 81673
پرینتخانه » اسلایدر, فرهنگی, مطالب روزنامه
تاریخ انتشار : 23 بهمن 1401 - 22:00 |
هرچه داوری از اقتضائات زمان کمتر ضربه بخورد، اعتبار جشنواره برای بلندمدت بیشتر حفظ میشود
سایه اقتضائات بر سیمرغها
جشنواره فجر، از پس انبوه فشارهای رسانهای در سطح عام و فشارهای شخصی بر سینماگران در سطح خاص، توانست سرپا بماند و 10 روز خاص را برای اهالی سینما رقم بزند. جشنوارهای که تحریمها و جوسازیها آن را ملغی نکرد و فجر چهلویکم با آرامش و نظم کار خود را پیش برد و تمام کرد.
گروه فرهنگی
جشنواره فجر، از پس انبوه فشارهای رسانهای در سطح عام و فشارهای شخصی بر سینماگران در سطح خاص، توانست سرپا بماند و ۱۰ روز خاص را برای اهالی سینما رقم بزند. جشنوارهای که تحریمها و جوسازیها آن را ملغی نکرد و فجر چهلویکم با آرامش و نظم کار خود را پیش برد و تمام کرد. فیلمهای خوب و معمولی و بد به مخاطب و منتقد عرضه کرد، بحث و جدال آفرید و برنده و بازندههای خود را داشت. جشنواره فجر، سکویی است برای نمایش آثار برگزیده در بخشها و رستههای گوناگون هنری و مضمونی. این سکو همواره هست و به کار خود ادامه میدهد؛ حال تصمیم با سینماگران است که از آن بهره ببرند یا بنا به هر دلیلی، در آن شرکت نکنند. جشنواره کار خود را ادامه میدهد و هیچکس هم مجبور نیست در آن حضور پیدا کند؛ همانطور که جشنواره مجبور نیست به همه میدانی برای خودنمایی در این فستیوال ارائه کند. مهمترین پیام برای هنرمندانی که زیر بار فشارها مجبور به فاصلهگیری از جشنواره شدند یا به دلایل دیگر از حضور در آن اجتناب کردند؛ در خود برگزاری جشنواره بود. اینکه برادر عزیز و خواهر گرامی هنرمند یا هنرپیشه، حضور شما مایه افتخار و رونق هرچه بیشتر این رویداد فرهنگی و هنری است؛ اما جشنواره برای برگزاری معطل کسی نمیماند. اصلا شاید جشنواره در یک دوران از رونق و خبرسازی و حواشی و شلوغی همیشگی خودش بیفتد؛ بله! ممکن است. جشنواره فیلم فجر تأسیس نشده تا تنها شور و حال و جنجال و حاشیه و اتفاقات جالب رقم بزند؛ جشنواره برگزار شده تا فیلم نمایش بدهد که این کار را هم میکند. برگزاری جشنواره فجر، طرح ایدهها و قابها و مضامین و قصههای جدید، معرفی سینماگران جدید و داوری بین آثار همه در کمال نظم و آرامش، نشان از پختگی و سرپا بودن این رویداد دارد. در این شرایط، هیچکس نباید از اینکه عدهای از فرزندان سینمای ایران به دلایلی همچون اعتراضات سیاسی که حق آنهاست، یا فشارهای اجتماعی که اقتضای شهرت ایشان است در این رویداد حاکمیتی شرکت نکنند. درست است که ما انتظار پختگی بیشتری از اهالی هنر هفتم داریم؛ اما ما پدریم و رویکردمان دلسوزانه است. این پختگی را در مواضع برنده سیمرغ بازیگر نقش اول مرد، مجید صالحی بازیگر فیلم «شماره ۱۰» دیدیم. همچنین ردپای این موضع پخته را در سخنان ابوالفضل پورعرب شاهد بودیم. جا داشت این موضع پدرانه و روشن را در سخنان مسئولان محترم برگزارکننده جشنواره نیز بیشتر میدیدیم.
غربت در آشیانه سیمرغ
همانگونه که تمام بخشهای این جشنواره با سالهای قبل متفاوت بود، بخش داوری هم اقتضائات به خصوصی داشت. باید حواسمان باشد که یک جشنواره از هیچ مقولهای به اندازه داوری اعتبار نمیگیرد. از این رو هرچه داوری از اقتضائات زمان کمتر ضربه بخورد، اعتبار جشنواره برای بلندمدت بیشتر حفظ میشود. مدیریت اقتضایی در برخی از داوریها به خوبی مشهود بود. مثل فیلم «غریب» که غریب واقع شد و حتی سیمرغ بازیگر نقش اول زن هم که به آن تعلق گرفت، بیش از آن محل شبهه بود که از غربت این اثر در آشیانه سیمرغها بکاهد.
«غریب» یک بار دیگر ثابت کرد مردم چقدر روایت شهدا را دوست دارند و فکر و ذکر شهدا، چه اندازه شفابخش است برای امروز و فردای ایران. خاصه شهید محمد بروجردی، که به مسیح کردستان معروف بود. روحیه صلحطلب، مهرورز و شاید تا حدی چهره زیبای او که با کلیشه مردم ایران از چهره حضرت مسیح علیهالسلام منطبق است، باعث شده این لقب به این شهید تعلق گیرد. نقل قولی هست از رهبر انقلاب؛ با این مضمون که «وقتی واژه شهید را میشنوم یاد بروجردی میافتم». این میان اینهمه شهید که آقا یا آنها دوست بوده و همرزم و همکار، در میان انبوه شهیدانی که آقا روایت آنها را شنیده یا خوانده، یک نفر مصداق تام و تمام این واژه میشود و آن میرزا محمد است. چریکی که با اسلحه میخوابید اما علم عشق و عاطفه را برپا میداشت. سال پیش هم دیدیم که روایت جلوههایی از زندگی شهید مهدی باکری در «موقعیت مهدی»، چگونه بر دل و جان تمام اقشار مخاطب سینما نشست؛ هرچند آن اثر خیلی کمتر از «غریب» شعار میداد. شعارهایی که ناظر بر شرایط روز است و عامدانه در دهان شهید گنجانده شده، مخاطب را از فیلم اخراج میکند و فیلم را تبدیل به بیانیه میسازد؛ بیانیهای که باید وسط جملات قوی آن تکبیر بگویی و کفزنی انتهای فیلم را هم شبیه تشویق یک خطیب پس از پایان خطابه میگرداند. «غریب» به کارگردانی محمدحسین لطیفی و نویسندگی حامد عنقا، روایت جنگ غیرتمندانه شهید محمد بروجردی با ضدانقلاب کردستان و نیروهای کومله و دموکرات است. گریم بابک حمیدیان، شدیدا به چهره شهید نزدیک است اما گریم شخصیت و روح ما را صرفا با یک حمیدیان دیگر مواجه میسازد. همچنین عنوان غریب، زیاد در فیلم در نیامده و ما غربت شهید را صرفا با یکی دو سکانس که اختلاف جمعی از سپاهیان با او را به تصویر میکشد، به خوبی درک نمیکنیم. بروجردی به روایت این فیلم، مردی است که بنا به ضرورت اسلحه دست میگیرد و در عین غیرت و جدیت و برقراری امنیت همواره از جنگ بیزار است. او همچنین در امحای مرزها و شکافهای بیهوده، مجدانه میکوشد و لبخندش، همچون عینک بزرگش همواره بر چهرهاش نشسته است. غریب فیلم خوبی است که میتوانست با همین ایده نمایش جنگ انسانی قهرمانان ما که ارثیه جهادهای بینظیر امیر مؤمنان علیهالسلام است؛ اثر ماندگارتری خلق کند.
جشنواره فجر، از پس انبوه فشارهای رسانهای در سطح عام و فشارهای شخصی بر سینماگران در سطح خاص، توانست سرپا بماند و ۱۰ روز خاص را برای اهالی سینما رقم بزند. جشنوارهای که تحریمها و جوسازیها آن را ملغی نکرد و فجر چهلویکم با آرامش و نظم کار خود را پیش برد و تمام کرد. فیلمهای خوب و معمولی و بد به مخاطب و منتقد عرضه کرد، بحث و جدال آفرید و برنده و بازندههای خود را داشت. جشنواره فجر، سکویی است برای نمایش آثار برگزیده در بخشها و رستههای گوناگون هنری و مضمونی. این سکو همواره هست و به کار خود ادامه میدهد؛ حال تصمیم با سینماگران است که از آن بهره ببرند یا بنا به هر دلیلی، در آن شرکت نکنند. جشنواره کار خود را ادامه میدهد و هیچکس هم مجبور نیست در آن حضور پیدا کند؛ همانطور که جشنواره مجبور نیست به همه میدانی برای خودنمایی در این فستیوال ارائه کند. مهمترین پیام برای هنرمندانی که زیر بار فشارها مجبور به فاصلهگیری از جشنواره شدند یا به دلایل دیگر از حضور در آن اجتناب کردند؛ در خود برگزاری جشنواره بود. اینکه برادر عزیز و خواهر گرامی هنرمند یا هنرپیشه، حضور شما مایه افتخار و رونق هرچه بیشتر این رویداد فرهنگی و هنری است؛ اما جشنواره برای برگزاری معطل کسی نمیماند. اصلا شاید جشنواره در یک دوران از رونق و خبرسازی و حواشی و شلوغی همیشگی خودش بیفتد؛ بله! ممکن است. جشنواره فیلم فجر تأسیس نشده تا تنها شور و حال و جنجال و حاشیه و اتفاقات جالب رقم بزند؛ جشنواره برگزار شده تا فیلم نمایش بدهد که این کار را هم میکند. برگزاری جشنواره فجر، طرح ایدهها و قابها و مضامین و قصههای جدید، معرفی سینماگران جدید و داوری بین آثار همه در کمال نظم و آرامش، نشان از پختگی و سرپا بودن این رویداد دارد. در این شرایط، هیچکس نباید از اینکه عدهای از فرزندان سینمای ایران به دلایلی همچون اعتراضات سیاسی که حق آنهاست، یا فشارهای اجتماعی که اقتضای شهرت ایشان است در این رویداد حاکمیتی شرکت نکنند. درست است که ما انتظار پختگی بیشتری از اهالی هنر هفتم داریم؛ اما ما پدریم و رویکردمان دلسوزانه است. این پختگی را در مواضع برنده سیمرغ بازیگر نقش اول مرد، مجید صالحی بازیگر فیلم «شماره ۱۰» دیدیم. همچنین ردپای این موضع پخته را در سخنان ابوالفضل پورعرب شاهد بودیم. جا داشت این موضع پدرانه و روشن را در سخنان مسئولان محترم برگزارکننده جشنواره نیز بیشتر میدیدیم.
غربت در آشیانه سیمرغ
همانگونه که تمام بخشهای این جشنواره با سالهای قبل متفاوت بود، بخش داوری هم اقتضائات به خصوصی داشت. باید حواسمان باشد که یک جشنواره از هیچ مقولهای به اندازه داوری اعتبار نمیگیرد. از این رو هرچه داوری از اقتضائات زمان کمتر ضربه بخورد، اعتبار جشنواره برای بلندمدت بیشتر حفظ میشود. مدیریت اقتضایی در برخی از داوریها به خوبی مشهود بود. مثل فیلم «غریب» که غریب واقع شد و حتی سیمرغ بازیگر نقش اول زن هم که به آن تعلق گرفت، بیش از آن محل شبهه بود که از غربت این اثر در آشیانه سیمرغها بکاهد.
«غریب» یک بار دیگر ثابت کرد مردم چقدر روایت شهدا را دوست دارند و فکر و ذکر شهدا، چه اندازه شفابخش است برای امروز و فردای ایران. خاصه شهید محمد بروجردی، که به مسیح کردستان معروف بود. روحیه صلحطلب، مهرورز و شاید تا حدی چهره زیبای او که با کلیشه مردم ایران از چهره حضرت مسیح علیهالسلام منطبق است، باعث شده این لقب به این شهید تعلق گیرد. نقل قولی هست از رهبر انقلاب؛ با این مضمون که «وقتی واژه شهید را میشنوم یاد بروجردی میافتم». این میان اینهمه شهید که آقا یا آنها دوست بوده و همرزم و همکار، در میان انبوه شهیدانی که آقا روایت آنها را شنیده یا خوانده، یک نفر مصداق تام و تمام این واژه میشود و آن میرزا محمد است. چریکی که با اسلحه میخوابید اما علم عشق و عاطفه را برپا میداشت. سال پیش هم دیدیم که روایت جلوههایی از زندگی شهید مهدی باکری در «موقعیت مهدی»، چگونه بر دل و جان تمام اقشار مخاطب سینما نشست؛ هرچند آن اثر خیلی کمتر از «غریب» شعار میداد. شعارهایی که ناظر بر شرایط روز است و عامدانه در دهان شهید گنجانده شده، مخاطب را از فیلم اخراج میکند و فیلم را تبدیل به بیانیه میسازد؛ بیانیهای که باید وسط جملات قوی آن تکبیر بگویی و کفزنی انتهای فیلم را هم شبیه تشویق یک خطیب پس از پایان خطابه میگرداند. «غریب» به کارگردانی محمدحسین لطیفی و نویسندگی حامد عنقا، روایت جنگ غیرتمندانه شهید محمد بروجردی با ضدانقلاب کردستان و نیروهای کومله و دموکرات است. گریم بابک حمیدیان، شدیدا به چهره شهید نزدیک است اما گریم شخصیت و روح ما را صرفا با یک حمیدیان دیگر مواجه میسازد. همچنین عنوان غریب، زیاد در فیلم در نیامده و ما غربت شهید را صرفا با یکی دو سکانس که اختلاف جمعی از سپاهیان با او را به تصویر میکشد، به خوبی درک نمیکنیم. بروجردی به روایت این فیلم، مردی است که بنا به ضرورت اسلحه دست میگیرد و در عین غیرت و جدیت و برقراری امنیت همواره از جنگ بیزار است. او همچنین در امحای مرزها و شکافهای بیهوده، مجدانه میکوشد و لبخندش، همچون عینک بزرگش همواره بر چهرهاش نشسته است. غریب فیلم خوبی است که میتوانست با همین ایده نمایش جنگ انسانی قهرمانان ما که ارثیه جهادهای بینظیر امیر مؤمنان علیهالسلام است؛ اثر ماندگارتری خلق کند.
برچسب ها
برندگان جشنواره فیلم فجر , جشنواره فیلم فجر
به اشتراک بگذارید
https://resalat-news.com/?p=81673
تعداد دیدگاه : دیدگاهها برای سایه اقتضائات بر سیمرغها بسته هستند
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.