شناسه خبر : 100091
پرینتخانه » اجتماعی, مطالب روزنامه, ویژه
تاریخ انتشار : 11 اردیبهشت 1403 - 6:06 |
زیست اجتماعی سالمندان در معرض خطر
افزایش امید به زندگی یکی از مصادیق مستند و مهم برای ارزیابی رشد و توسعه کشورها محسوب میشود که از یکسو با رشد تکنولوژی و علم پزشکی و بهبود بهداشت و تغذیه؛ طول عمر افزایش یافته و از سوی دیگر تغییرات سطح باروری درنتیجه سیاستهای جمعیتی بر شتاب سالخوردگی جمعیت افزوده است.
افزایش امید به زندگی یکی از مصادیق مستند و مهم برای ارزیابی رشد و توسعه کشورها محسوب میشود که از یکسو با رشد تکنولوژی و علم پزشکی و بهبود بهداشت و تغذیه؛ طول عمر افزایش یافته و از سوی دیگر تغییرات سطح باروری درنتیجه سیاستهای جمعیتی بر شتاب سالخوردگی جمعیت افزوده است، اما فرآیند زیستی و اجتماعی سالمندی بهطور طبیعی موجب اختلال در کارکرد اندامهای مختلف بدن و ناتوانی تدریجی در انجام و اداره امور شخصی و ایفای نقش اجتماعی فرد سالمند میشود که تأثیر این نارساییها در بعد اجتماعی زندگی سالمندان، بارزتر است، این در حالی است که بعد اجتماعی زندگی، تأثیر مهمی در سلامت، بهصورت عام و کیفیت زندگی بهطور خاص دارد.
بسیاری از افراد سالمند ترجیح میدهند در خانه بمانند و این موضوع، با خطر انزوای اجتماعی و محدودیت روابط همراه است. البته فرآیند پیری سبب تضعیف عملکرد جسمانی شده و این مسئله مانعی برای ادامه فعالیتهای اجتماعی گذشته محسوب میشود و حضور و شرکت در موقعیتهای اجتماعی مختلف برای سالمندان با محدودیت بیشتری مواجه خواهد بود. بنابراین به نظر میرسد، سالمندان با ناتوانی جسمانی، به علت داشتن شبکه اجتماعی و حمایت اجتماعی کمتر، بیشتر گوشهگیری و انزوا را تجربه میکنند.
پژوهشگران حوزه سالمندی بر این امر صحه میگذارند که ارتباط اجتماعی بهعنوان یکی از عوامل اصلی در کیفیت زندگی مطرح است. اثرات نامطلوب انزوای اجتماعی و یا از دست دادن پیوندهای اجتماعی در زندگی افراد، شواهد محکمی برای تأیید این موضوع است. نتایج مطالعات رابطه معنیدار بین حمایت اجتماعی و سلامت اجتماعی سالمندان و تأثیر آن در انزوای اجتماعی را گزارش کردهاند، بااینحال نیازمند مطالعه بیشتر است. همچنین، تعداد مطالعات محدودی ارتباط بین ناتوانی و انزوای اجتماعی را در گروه سالمندان موردبررسی قرار دادهاند.
باتوجه به روند رو به رشد جمعیت سالمندان و اینکه کشورمان تجربه پیرسالی را آغاز کرده، پرداختن به نیازهای اجتماعی و شبکه ارتباطی سالمندان حائز اهمیت است. انزوای اجتماعی بهعنوان یکی از معضلات عصر جدید بهخصوص در میان سالمندان، وابسته به چندین عامل فردی و اجتماعی است. با ارزیابی و شناخت عوامل تأثیرگذار بر انزوای اجتماعی سالمندان میتوان تصمیمات و اقدامات مناسبتری جهت تغییر این عوامل در راستای بهبود کیفیت زندگی پیرسالان اتخاذ کرد. احمد کیان، پژوهشگر حوزه سالمندی میگوید: «تصور عمومی این است که پیری یک روند ناخوشایند و منفی است. تصویری که از پیری در جامعه به نمایش درمیآید؛ ازکارافتادگی، فراموشی، تنهایی، بیماری، ناتوانی حرکتی، وابستگی مالی، گوشهنشینی، در خانه ماندن و بهطورکلی سرباربودن را به افراد القا میکند. رسانهها نیز در نمایش این تصویر بسیار قوی عمل میکنند، بنابراین تصور اغلب ما از کهنسالی والدین و درنهایت پیری خودمان، زندگی ناسالم، همراه با بیماری و درد است. کمتر کسی در جامعه، دوران پیریاش را دورهای جالب تصور میکند و خود را همچنان فعال، درحال یادگیری و تجربه اتفاقات خوشایند میبیند. همه ما بارها جمله «از ما گذشته است» را شنیدهایم. جملهای که سرآغاز محرومیت از یک زندگی سالم در دوران پیری است؛ این رویکرد مانع از آن میشود افراد پیر در اجتماع حضور داشته و ارتباطات اجتماعی خود را حفظ کنند و این جمله عاملی است که باعث میشود عملا سالمندان کنار گذاشته شوند.»
این پژوهشگر در ادامه با تأکید براینکه مشارکت اجتماعی کمتر یکی از عوامل افزایش میزان انزوای اجتماعی در میان سالمندان است، عنوان میکند:
«برخی مطالعات نشان میدهد، بین ﺑﺮﺧﻮرداری ﺳﺎﻟﻤﻨﺪان از ﺣﻤﺎﻳﺖ اﺟﺘﻤﺎعی و ﻣﻴﺰان اﻧﺰوای اﺟﺘﻤﺎعی راﺑﻄﻪ معنیدار و ﻣﻌﻜﻮسی وﺟﻮد دارد. ﺑﻪ اﻳﻦ معنی ﻛﻪ ﺑﺎ اﻓﺰاﻳﺶ ﺣﻤﺎﻳﺖ اﺟﺘﻤﺎعی، ﻣﻴﺰان اﻧﺰوای اﺟﺘﻤﺎعی ﺳﺎﻟﻤﻨﺪان کاهش مییابد.
روابطی که سالمند با دوستان، خانواده و سایرین برقرار میکند و نیز حمایتی که از سوی آنان دریافت میکند، باعث میشود او احساس کند که به جامعه و اطرافیانش تعلق دارد، در جامعه دارای شأن و ارزش است و مورد احترام دیگران است که این احساس بر بهزیستی روانشناختی فرد و درنتیجه بر میزان تجربه احساس تنهایی و انزوای او اثر میگذارد. با توجه به اینکه انسان موجودی اجتماعی و در همه سنین وابسته به اطرافیان است و حمایت اجتماعی میتواند بر تمام جنبههای روانی اجتماعی آدمی ازجمله میزان تجربه احساس تنهایی و انزوا تأثیرگذار باشد، توجه به تقویت شبکههای اجتماعی، منابع حمایت اجتماعی و ارتباطات سالمندان برای جلوگیری از زوال بیشتر سلامت جسمی و روانی آنان بسیار اهمیت دارد.»
بسیاری از افراد سالمند ترجیح میدهند در خانه بمانند و این موضوع، با خطر انزوای اجتماعی و محدودیت روابط همراه است. البته فرآیند پیری سبب تضعیف عملکرد جسمانی شده و این مسئله مانعی برای ادامه فعالیتهای اجتماعی گذشته محسوب میشود و حضور و شرکت در موقعیتهای اجتماعی مختلف برای سالمندان با محدودیت بیشتری مواجه خواهد بود. بنابراین به نظر میرسد، سالمندان با ناتوانی جسمانی، به علت داشتن شبکه اجتماعی و حمایت اجتماعی کمتر، بیشتر گوشهگیری و انزوا را تجربه میکنند.
پژوهشگران حوزه سالمندی بر این امر صحه میگذارند که ارتباط اجتماعی بهعنوان یکی از عوامل اصلی در کیفیت زندگی مطرح است. اثرات نامطلوب انزوای اجتماعی و یا از دست دادن پیوندهای اجتماعی در زندگی افراد، شواهد محکمی برای تأیید این موضوع است. نتایج مطالعات رابطه معنیدار بین حمایت اجتماعی و سلامت اجتماعی سالمندان و تأثیر آن در انزوای اجتماعی را گزارش کردهاند، بااینحال نیازمند مطالعه بیشتر است. همچنین، تعداد مطالعات محدودی ارتباط بین ناتوانی و انزوای اجتماعی را در گروه سالمندان موردبررسی قرار دادهاند.
باتوجه به روند رو به رشد جمعیت سالمندان و اینکه کشورمان تجربه پیرسالی را آغاز کرده، پرداختن به نیازهای اجتماعی و شبکه ارتباطی سالمندان حائز اهمیت است. انزوای اجتماعی بهعنوان یکی از معضلات عصر جدید بهخصوص در میان سالمندان، وابسته به چندین عامل فردی و اجتماعی است. با ارزیابی و شناخت عوامل تأثیرگذار بر انزوای اجتماعی سالمندان میتوان تصمیمات و اقدامات مناسبتری جهت تغییر این عوامل در راستای بهبود کیفیت زندگی پیرسالان اتخاذ کرد. احمد کیان، پژوهشگر حوزه سالمندی میگوید: «تصور عمومی این است که پیری یک روند ناخوشایند و منفی است. تصویری که از پیری در جامعه به نمایش درمیآید؛ ازکارافتادگی، فراموشی، تنهایی، بیماری، ناتوانی حرکتی، وابستگی مالی، گوشهنشینی، در خانه ماندن و بهطورکلی سرباربودن را به افراد القا میکند. رسانهها نیز در نمایش این تصویر بسیار قوی عمل میکنند، بنابراین تصور اغلب ما از کهنسالی والدین و درنهایت پیری خودمان، زندگی ناسالم، همراه با بیماری و درد است. کمتر کسی در جامعه، دوران پیریاش را دورهای جالب تصور میکند و خود را همچنان فعال، درحال یادگیری و تجربه اتفاقات خوشایند میبیند. همه ما بارها جمله «از ما گذشته است» را شنیدهایم. جملهای که سرآغاز محرومیت از یک زندگی سالم در دوران پیری است؛ این رویکرد مانع از آن میشود افراد پیر در اجتماع حضور داشته و ارتباطات اجتماعی خود را حفظ کنند و این جمله عاملی است که باعث میشود عملا سالمندان کنار گذاشته شوند.»
این پژوهشگر در ادامه با تأکید براینکه مشارکت اجتماعی کمتر یکی از عوامل افزایش میزان انزوای اجتماعی در میان سالمندان است، عنوان میکند:
«برخی مطالعات نشان میدهد، بین ﺑﺮﺧﻮرداری ﺳﺎﻟﻤﻨﺪان از ﺣﻤﺎﻳﺖ اﺟﺘﻤﺎعی و ﻣﻴﺰان اﻧﺰوای اﺟﺘﻤﺎعی راﺑﻄﻪ معنیدار و ﻣﻌﻜﻮسی وﺟﻮد دارد. ﺑﻪ اﻳﻦ معنی ﻛﻪ ﺑﺎ اﻓﺰاﻳﺶ ﺣﻤﺎﻳﺖ اﺟﺘﻤﺎعی، ﻣﻴﺰان اﻧﺰوای اﺟﺘﻤﺎعی ﺳﺎﻟﻤﻨﺪان کاهش مییابد.
روابطی که سالمند با دوستان، خانواده و سایرین برقرار میکند و نیز حمایتی که از سوی آنان دریافت میکند، باعث میشود او احساس کند که به جامعه و اطرافیانش تعلق دارد، در جامعه دارای شأن و ارزش است و مورد احترام دیگران است که این احساس بر بهزیستی روانشناختی فرد و درنتیجه بر میزان تجربه احساس تنهایی و انزوای او اثر میگذارد. با توجه به اینکه انسان موجودی اجتماعی و در همه سنین وابسته به اطرافیان است و حمایت اجتماعی میتواند بر تمام جنبههای روانی اجتماعی آدمی ازجمله میزان تجربه احساس تنهایی و انزوا تأثیرگذار باشد، توجه به تقویت شبکههای اجتماعی، منابع حمایت اجتماعی و ارتباطات سالمندان برای جلوگیری از زوال بیشتر سلامت جسمی و روانی آنان بسیار اهمیت دارد.»
ناتوانی جسمانی سالمندان و کاهش تعاملات اجتماعی
کیان بیان میکند: «ناتوانی از دیگر متغیرهای پیشبینیکننده انزوای اجتماعی است. با افزایش سن، کمتر بودن سواد، زندگی در تجرد و تنهایی و نداشتن خوداشتغالی بعد از بازنشستگی، بر شدت ناتوانی افزوده میشود. بسیاری از سالمندان به یک یا چند بیماری مزمن و ناتوانکننده مبتلا هستند و درمان بیماریهای مزمن و پیشگیری از آنها که عامل اصلی ناتوانی در سالمندان است، نقش مؤثری در پیشگیری از ناتوانی در سالمندان و حضور در اجتماع دارد. سالمندانی که تنها زندگی میکنند یا منزوی هستند با مشکلات بیشتری مواجهاند. فرآیند پیری سبب تضعیف عملکرد جسمانی و اجتماعی میشود. مشکلات جسمانی وابسته به فرآیند پیری، مانعی برای ادامه فعالیتهای اجتماعی گذشته محسوب میشود. به این صورت که فرد نسبت به گذشته به دیگران وابستهتر میشود و همچنین حضور و شرکت در موقعیتهای اجتماعی مختلف برای او محدودتر شده و باعث افزایش وابستگی به دیگران میشود. بنابراین به نظر میرسد ناتوانی جسمانی در سالمندان به این دلیل با احساس تنهایی و انزوا در ارتباط است که وابستگی به دیگران را افزایش میدهد و درنهایت منجر به کاهش تعاملات اجتماعی میشود. بهطوریکه از نگرانیهای اصلی سالمندان از دست دادن استقلال و وابسته شدن به دیگران است. ترس سربار بودن برای خانواده و جامعه باعث به مخاطره افتادن احترام و شأن سالمندان میشود. توانایی انجام و برآورده کردن انتظارات و نیازهای خود و خانواده تحت پوشش، علاوه بر حفظ جایگاه سالمند در خانواده، کمک خواهد کرد تا او احساس کند که هنوز توانایی برآورده کردن انتظارات خود و خانوادهاش را دارد، اما وقتی سالمندان احساس کنند در امور مختلف زندگی خود به حضور و کمک دیگران وابسته هستند و نمیتوانند در فعالیتهای عادی زندگی روزمره و در فعالیتهای تفریحی و موردعلاقه خود شرکت کنند، در لاک تنهایی و انزوای خود فرو میروند.»
طبق نتایج بهدستآمده از برخی مطالعات، اﻧﺰوای اﺟﺘﻤﺎعی ﺳﺎﻟﻤﻨﺪانی ﻛﻪ با همسر ﺧﻮد زندگی میکردند کمتر از ﺳﺎﻟﻤﻨﺪانی است که همسر خود را ازدستدادهاند، این پژوهشگر حوزه سالمندی بابیان این عبارت میگوید: «از دﺳﺖ دادن همسر، یعنی ﻓـﺮدی ﻛـﻪ یکعمر شریک زﻧﺪگی اﻧﺴﺎن ﺑﻮده اﺳﺖ، در ﻛﺎهش ﺳـﻼﻣﺖ روانی و اﺟﺘﻤـﺎعی ﺳـﺎﻟﻤﻨﺪان و اﻓـﺰاﻳﺶ اﻧـﺰوا مؤثر است. بسیاری از ﻳﺎﻓﺘﻪها نشان داده ﻛﻪ اﺣﺴﺎس ﺗﻨﻬﺎیی ﺑﺎ وﺿﻌﻴﺖ ﺗﺄهل دارای ارتباطی معنادار است و طبیعتا ﺳﺎﻟﻤﻨﺪاﻧﯽ ﮐﻪ دور از ﺧﺎﻧﻮاده زﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ، ﺑﻪ ﻧﺴﺒﺖ ﺳﺎﻟﻤﻨﺪاﻧﯽ ﮐﻪ در ﻣﻨﺰل و ﺑﺎ ﺧـﺎﻧﻮادههای ﺧﻮد زﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ از اﺣﺴﺎس تنهایی و انزوای ﺑﯿﺸﺘﺮی رﻧﺞ ﻣﯽﺑﺮﻧﺪ. خانواده بهعنوان یک منبع حمایت حیاتی به افراد سالمند کمک میکند تا تعاملات اجتماعی خود را حفظ و تداوم بخشند و آنها را در مقابل مسائلی مانند احساس تنهایی، انزوای اجتماعی و افسردگی محافظت میکند. طبق یاﻓﺘﻪهای ﻣﻄﺎﻟﻌات متعدد، ﺧﺎﻧﻮاده ﻣﻬﻢﺗﺮین ﻣﻨﺒﻊ ﺣﻤﺎیتی در رواﺑﻂ ﺑﯿﻦﻓﺮدی اﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯽﺗﻮاﻧﺪ ﺑﺎ اراﺋﻪ ﺣﻤﺎیت ﮐﺎﻓﯽ ﻣﻮﺟﺐ ﮐﻨﺘﺮل و کاهش انزوای اجتماعی ﺳﺎﻟﻤﻨﺪان باشد.»
سهیل دیناری نیز از صاحبنظران در حوزه مسائل سالمندی از مهمترین موانع مشارکت اجتماعی سالمندان را بیماری آنها دانسته و میگوید: «مطابق آمارها ۶۰ درصد سالمندان حداقل به یک بیماری مزمن مبتلا هستند (پرفشاری خون، دیابت و بیماریهای قلبی و عروقی به ترتیب بیشترین شیوع را در بین سالمندان دارند) که این خود باعث بروز محدودیتهایی در زندگی سالمندان میشود و میزان فعالیتهای اجتماعی این افراد را محدود میکند و معمولا آنها را بـیش از سایر افراد در معرض خطر ناتوانی و مرگ قرار میدهد. برایناساس میتوان گفت بروز بیماریهای مزمن نیاز به مداخلات نوآورانهای دارد که بر عوامل تعیینکننده سلامت مانند فعالیتهای روزمره زندگی و همچنین مشارکت اجتماعی تأثیر میگذارد. بهطورکلی اکثریت سالمندان، دارای بیماریهای مزمن هستند. همچنین هزینههای زندگی در بین آنها تحتتأثیر مواردی نظیر بیماریهای مختلف و چنددارویی بودن، افزایش مییابد و در مقابل درآمدشان تحتتأثیر مواردی از قبیل از دست دادن شغل و بازنشستگی کم میشود. از طرفی در بسیاری از شهرهای کشورمان، به دلیل بیتوجهی به مصادیقی نظیر شهر دوستدار سالمند، تسهیلات لازم برای رفتوآمد آنها یا فراهم نشده یا اینکه بسیار ضعیف بوده است. این در حالی است که امکان رفتوآمد آسان در ارتقا مشارکت اجتماعی سالمندان نقش مهمی دارد.»
دیناری در تبیین موانع مشارکت اجتماعی سالمندان، به یکی از نظریههای مهم درحوزه سالمندشناسی اجتماعی تحتعنوان نظریه جداسازی اشاره داشته و تأکید میکند: «این نظریه از اولین و پرمناقشهترین دیدگاههای اجتماعی است که سالمندی را بهعنوان فرآیند جدایی تدریجی سالمند و جامعه میبیند. این کنارهگیری، اجتنابناپذیر، جهانی و فرآیندی طبیعی است و موجب کاهش تعامل فرد سالمند و دیگران در سیستم اجتماعیای میشود که به آن تعلق دارد. افراد سالمند، فعالیتشان را کاهش میدهند، نقشهای انفعالیتر را جستوجو میکنند و بهطور فزایندهای به زندگی درونی میپردازند. بنابراین، این نظریه بهعنوان رفتار تطابقی دیده میشود. ممکن است در جوامع درحالتوسعه دسترسی به حملونقل ایمن و هزینههای مرتبط، تقویت تحرک و مشارکت اجتماعی سالمندان، دسترسی به منابع و امکانات تفریحی، حمایت اجتماعی بهدرستی فراهم نشود. یکی از نظریات اجتماعی دیگر تحت عنوان عدم مشارکت یا عدم تعهد بیان میکند که مسائلی از قبیل غیرقابلاجتناب بودن مرگ، ممکن است سالمند را وادار کند تا بخش مهمی از نقشهای اجتماعی خویش از قبیل کار کردن، خدمات داوطلبانه، همسر بودن، کارهای تفننی و حتی خواندن مطالب را ترک کند. این در حالی است که نوع برخورد با سالمند و مشارکت دادن وی در جامعه، مسئلهای حیاتی برای سالمند و جامعه محسوب میشود.»
این صاحبنظر تصریح میکند: «سالمندان تمایل زیادی به روابط اجتماعی دارند اما معمولا دوروبر آنها از آدمها، فعالیتها و سرگرمیها خالی است. بهخصوص، سالمندان ایرانی در پر کردن وقت مشکلات زیادی دارند چون امکانات رفاهی ویژه سالمندان یا فراهم نیست یا در دسترس نیست یا بسیار پرهزینه و گران است. در دسترسترین راه سرگرم شدن سالمندان، رفتن به پارک یا تماشای تلویزیون است و این موارد هم صرفا برای سالمندانی مفید است که سالم و سرحالاند. درغیراینصورت افراد پیر جامعه بهراحتی در انزوا و محدودیتهای اجتماعی قرار میگیرند. این برای پیرسالانی که روزگاری را در جمع گذرانده و بسیار پرمشغله بودهاند بسیار دردناک است.»
کیان بیان میکند: «ناتوانی از دیگر متغیرهای پیشبینیکننده انزوای اجتماعی است. با افزایش سن، کمتر بودن سواد، زندگی در تجرد و تنهایی و نداشتن خوداشتغالی بعد از بازنشستگی، بر شدت ناتوانی افزوده میشود. بسیاری از سالمندان به یک یا چند بیماری مزمن و ناتوانکننده مبتلا هستند و درمان بیماریهای مزمن و پیشگیری از آنها که عامل اصلی ناتوانی در سالمندان است، نقش مؤثری در پیشگیری از ناتوانی در سالمندان و حضور در اجتماع دارد. سالمندانی که تنها زندگی میکنند یا منزوی هستند با مشکلات بیشتری مواجهاند. فرآیند پیری سبب تضعیف عملکرد جسمانی و اجتماعی میشود. مشکلات جسمانی وابسته به فرآیند پیری، مانعی برای ادامه فعالیتهای اجتماعی گذشته محسوب میشود. به این صورت که فرد نسبت به گذشته به دیگران وابستهتر میشود و همچنین حضور و شرکت در موقعیتهای اجتماعی مختلف برای او محدودتر شده و باعث افزایش وابستگی به دیگران میشود. بنابراین به نظر میرسد ناتوانی جسمانی در سالمندان به این دلیل با احساس تنهایی و انزوا در ارتباط است که وابستگی به دیگران را افزایش میدهد و درنهایت منجر به کاهش تعاملات اجتماعی میشود. بهطوریکه از نگرانیهای اصلی سالمندان از دست دادن استقلال و وابسته شدن به دیگران است. ترس سربار بودن برای خانواده و جامعه باعث به مخاطره افتادن احترام و شأن سالمندان میشود. توانایی انجام و برآورده کردن انتظارات و نیازهای خود و خانواده تحت پوشش، علاوه بر حفظ جایگاه سالمند در خانواده، کمک خواهد کرد تا او احساس کند که هنوز توانایی برآورده کردن انتظارات خود و خانوادهاش را دارد، اما وقتی سالمندان احساس کنند در امور مختلف زندگی خود به حضور و کمک دیگران وابسته هستند و نمیتوانند در فعالیتهای عادی زندگی روزمره و در فعالیتهای تفریحی و موردعلاقه خود شرکت کنند، در لاک تنهایی و انزوای خود فرو میروند.»
طبق نتایج بهدستآمده از برخی مطالعات، اﻧﺰوای اﺟﺘﻤﺎعی ﺳﺎﻟﻤﻨﺪانی ﻛﻪ با همسر ﺧﻮد زندگی میکردند کمتر از ﺳﺎﻟﻤﻨﺪانی است که همسر خود را ازدستدادهاند، این پژوهشگر حوزه سالمندی بابیان این عبارت میگوید: «از دﺳﺖ دادن همسر، یعنی ﻓـﺮدی ﻛـﻪ یکعمر شریک زﻧﺪگی اﻧﺴﺎن ﺑﻮده اﺳﺖ، در ﻛﺎهش ﺳـﻼﻣﺖ روانی و اﺟﺘﻤـﺎعی ﺳـﺎﻟﻤﻨﺪان و اﻓـﺰاﻳﺶ اﻧـﺰوا مؤثر است. بسیاری از ﻳﺎﻓﺘﻪها نشان داده ﻛﻪ اﺣﺴﺎس ﺗﻨﻬﺎیی ﺑﺎ وﺿﻌﻴﺖ ﺗﺄهل دارای ارتباطی معنادار است و طبیعتا ﺳﺎﻟﻤﻨﺪاﻧﯽ ﮐﻪ دور از ﺧﺎﻧﻮاده زﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ، ﺑﻪ ﻧﺴﺒﺖ ﺳﺎﻟﻤﻨﺪاﻧﯽ ﮐﻪ در ﻣﻨﺰل و ﺑﺎ ﺧـﺎﻧﻮادههای ﺧﻮد زﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ از اﺣﺴﺎس تنهایی و انزوای ﺑﯿﺸﺘﺮی رﻧﺞ ﻣﯽﺑﺮﻧﺪ. خانواده بهعنوان یک منبع حمایت حیاتی به افراد سالمند کمک میکند تا تعاملات اجتماعی خود را حفظ و تداوم بخشند و آنها را در مقابل مسائلی مانند احساس تنهایی، انزوای اجتماعی و افسردگی محافظت میکند. طبق یاﻓﺘﻪهای ﻣﻄﺎﻟﻌات متعدد، ﺧﺎﻧﻮاده ﻣﻬﻢﺗﺮین ﻣﻨﺒﻊ ﺣﻤﺎیتی در رواﺑﻂ ﺑﯿﻦﻓﺮدی اﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯽﺗﻮاﻧﺪ ﺑﺎ اراﺋﻪ ﺣﻤﺎیت ﮐﺎﻓﯽ ﻣﻮﺟﺐ ﮐﻨﺘﺮل و کاهش انزوای اجتماعی ﺳﺎﻟﻤﻨﺪان باشد.»
سهیل دیناری نیز از صاحبنظران در حوزه مسائل سالمندی از مهمترین موانع مشارکت اجتماعی سالمندان را بیماری آنها دانسته و میگوید: «مطابق آمارها ۶۰ درصد سالمندان حداقل به یک بیماری مزمن مبتلا هستند (پرفشاری خون، دیابت و بیماریهای قلبی و عروقی به ترتیب بیشترین شیوع را در بین سالمندان دارند) که این خود باعث بروز محدودیتهایی در زندگی سالمندان میشود و میزان فعالیتهای اجتماعی این افراد را محدود میکند و معمولا آنها را بـیش از سایر افراد در معرض خطر ناتوانی و مرگ قرار میدهد. برایناساس میتوان گفت بروز بیماریهای مزمن نیاز به مداخلات نوآورانهای دارد که بر عوامل تعیینکننده سلامت مانند فعالیتهای روزمره زندگی و همچنین مشارکت اجتماعی تأثیر میگذارد. بهطورکلی اکثریت سالمندان، دارای بیماریهای مزمن هستند. همچنین هزینههای زندگی در بین آنها تحتتأثیر مواردی نظیر بیماریهای مختلف و چنددارویی بودن، افزایش مییابد و در مقابل درآمدشان تحتتأثیر مواردی از قبیل از دست دادن شغل و بازنشستگی کم میشود. از طرفی در بسیاری از شهرهای کشورمان، به دلیل بیتوجهی به مصادیقی نظیر شهر دوستدار سالمند، تسهیلات لازم برای رفتوآمد آنها یا فراهم نشده یا اینکه بسیار ضعیف بوده است. این در حالی است که امکان رفتوآمد آسان در ارتقا مشارکت اجتماعی سالمندان نقش مهمی دارد.»
دیناری در تبیین موانع مشارکت اجتماعی سالمندان، به یکی از نظریههای مهم درحوزه سالمندشناسی اجتماعی تحتعنوان نظریه جداسازی اشاره داشته و تأکید میکند: «این نظریه از اولین و پرمناقشهترین دیدگاههای اجتماعی است که سالمندی را بهعنوان فرآیند جدایی تدریجی سالمند و جامعه میبیند. این کنارهگیری، اجتنابناپذیر، جهانی و فرآیندی طبیعی است و موجب کاهش تعامل فرد سالمند و دیگران در سیستم اجتماعیای میشود که به آن تعلق دارد. افراد سالمند، فعالیتشان را کاهش میدهند، نقشهای انفعالیتر را جستوجو میکنند و بهطور فزایندهای به زندگی درونی میپردازند. بنابراین، این نظریه بهعنوان رفتار تطابقی دیده میشود. ممکن است در جوامع درحالتوسعه دسترسی به حملونقل ایمن و هزینههای مرتبط، تقویت تحرک و مشارکت اجتماعی سالمندان، دسترسی به منابع و امکانات تفریحی، حمایت اجتماعی بهدرستی فراهم نشود. یکی از نظریات اجتماعی دیگر تحت عنوان عدم مشارکت یا عدم تعهد بیان میکند که مسائلی از قبیل غیرقابلاجتناب بودن مرگ، ممکن است سالمند را وادار کند تا بخش مهمی از نقشهای اجتماعی خویش از قبیل کار کردن، خدمات داوطلبانه، همسر بودن، کارهای تفننی و حتی خواندن مطالب را ترک کند. این در حالی است که نوع برخورد با سالمند و مشارکت دادن وی در جامعه، مسئلهای حیاتی برای سالمند و جامعه محسوب میشود.»
این صاحبنظر تصریح میکند: «سالمندان تمایل زیادی به روابط اجتماعی دارند اما معمولا دوروبر آنها از آدمها، فعالیتها و سرگرمیها خالی است. بهخصوص، سالمندان ایرانی در پر کردن وقت مشکلات زیادی دارند چون امکانات رفاهی ویژه سالمندان یا فراهم نیست یا در دسترس نیست یا بسیار پرهزینه و گران است. در دسترسترین راه سرگرم شدن سالمندان، رفتن به پارک یا تماشای تلویزیون است و این موارد هم صرفا برای سالمندانی مفید است که سالم و سرحالاند. درغیراینصورت افراد پیر جامعه بهراحتی در انزوا و محدودیتهای اجتماعی قرار میگیرند. این برای پیرسالانی که روزگاری را در جمع گذرانده و بسیار پرمشغله بودهاند بسیار دردناک است.»
سالمندی پویا در گروی برقراری ارتباط با جامعه
حسامالدین علامه، پژوهشگر حوزه سالمندی بر فراهمسازی زیرساختهای لازم در کشور تأکید کرده و میگوید: «در رأس این زیرساختها باید تصویر مثبتی از دوران سالمندی ارائه و شهرها پذیرای حضور اجتماعی سالمندان باشند تا به انزوا و گوشهگیری دچار نشود. متناسب با شرایط فناوری روز، حضور و مشارکت اجتماعی مؤثر و پررنگ سالمندان ضروری است. استفاده از فنآوریها و ورود به شبکههای مجازی برای سالمندان از این نظر اهمیت دارد که فرصتی برای سرگرمی، مطالعه، برقراری ارتباط و آموزش فراهم میشود. با وارد شدن به دنیای مجازی، بخشی از تنهایی سالمندان پر شده و آنها تشویق میشوند که به این جهان گسترده بپیوندد. درعینحال باید این گروه از جمعیت را توانمند کنیم و این توانمندی به سالمندی فعال و پویا منجر خواهد شد. وقتی سالمند پویاست كه هنوز ارتباطش با جامعه برقرار باشد. مهم نیست فردی كه در سطح جامعه است ۵۰ ساله،۷۰ ساله یا ۸۰سال باشد؛ یک سالمند ۸۰ ساله هم میتواند سالمندی پویا باشد؛ مادامیکه مستقل باشد و بتواند ارتباط كاملی با جامعه داشته و در اجتماع حضور و مشارکت داشته باشد.»
علامه تصریح میکند: «اگر سالمند بداند در جامعه میتواند تأثیرگذار باشد، این امر كمک میکند كه او به احساس از پا افتادگی یا طرد اجتماعی دچار نشده و منزوی نشود. مشاركت اجتماعی سالمندان میتواند راهبرد خوبی در ارتقا كیفیت زندگی آنان باشد. این مسئله كمک میکند تا سالمندان دچار مشكلات روحی و روانی نشوند چراکه بسیاری از سالمندان وقتی از جامعه و خانواده جدا میافتند با مشكلات روحی و روانی عدیدهای مواجه میشوند. در این میان، آگاهیبخشی هم برای سالمندان و هم به جامعه میتواند در ایجاد شرایط مناسب برای سالمندان مؤثر واقع شود. نقش آگاهسازی را بایستی جدیتر گرفت و آن را بهصورت حرفهای و تخصصی اجرا کرد. تغییر در نگرشها و دیدگاهها و کنار زدن تفکرات قالبی و بعضا منفی در پرتو آگاهیبخشی درست و مؤثر پدید میآید. برای پرداختن به پدیده سالمندی به اطلاعات دقیق و جامع در این زمینه نیاز است. اطلاعات دقیق و کافی پایه هرگونه برنامهریزی مؤثر است. برای این منظور افزایش تحقیقات کاربردی ضرورت دارد. حمایت از این تحقیقات میتواند نتایج مفیدی را به همراه داشته باشد و برنامهریزان را در تدوین برنامههای مناسب و پرهیز از آزمونوخطاهای هزینهبر و وقتگیر برحذر دارد.»
این پژوهشگر خاطرنشان میکند: «استفاده از تجارب دیگر کشورها برای اجتناب از اشتباهاتی که دیگران در این زمینه داشتهاند نیز بایستی موردتوجه قرار گیرد. اگرچه توجه به مسائل فرهنگی بومی در این زمینه اهمیت خاصی دارد. در برنامهریزی برای سالمندان بایستی بهبود کیفیت و استانداردهای زندگی سالمندان و ارتقای شرایط اجتماعی را در نظر گرفت. همچنین مناسبسازی اجتماع برای دوستدار سالمندشدن از دیگر مواردی است که بایستی موردتوجه قرار گیرد. شهرها و معابر عمومی در این زمینه دارای ضعفهای بسیاری هستند. در این زمینه یکی از الزامات داشتن مبلمان مناسب شهری است؛ بهگونهای که سالمندان بهراحتی بتوانند از فضای اجتماعی استفاده کنند. تفکر کسب سود حداکثری در ساختوسازهای شهری در موارد زیادی موجب قربانی شدن رفاه شهروندان شده است. معابر نامناسب، فضاهای ناهمگون و تراکم بیشازحد بناها که عرصهای برای نفس کشیدن باقی نمیگذارد، مناسب زندگی سالمندی و حضور آنان در سطح جامعه نیست.»
حسامالدین علامه، پژوهشگر حوزه سالمندی بر فراهمسازی زیرساختهای لازم در کشور تأکید کرده و میگوید: «در رأس این زیرساختها باید تصویر مثبتی از دوران سالمندی ارائه و شهرها پذیرای حضور اجتماعی سالمندان باشند تا به انزوا و گوشهگیری دچار نشود. متناسب با شرایط فناوری روز، حضور و مشارکت اجتماعی مؤثر و پررنگ سالمندان ضروری است. استفاده از فنآوریها و ورود به شبکههای مجازی برای سالمندان از این نظر اهمیت دارد که فرصتی برای سرگرمی، مطالعه، برقراری ارتباط و آموزش فراهم میشود. با وارد شدن به دنیای مجازی، بخشی از تنهایی سالمندان پر شده و آنها تشویق میشوند که به این جهان گسترده بپیوندد. درعینحال باید این گروه از جمعیت را توانمند کنیم و این توانمندی به سالمندی فعال و پویا منجر خواهد شد. وقتی سالمند پویاست كه هنوز ارتباطش با جامعه برقرار باشد. مهم نیست فردی كه در سطح جامعه است ۵۰ ساله،۷۰ ساله یا ۸۰سال باشد؛ یک سالمند ۸۰ ساله هم میتواند سالمندی پویا باشد؛ مادامیکه مستقل باشد و بتواند ارتباط كاملی با جامعه داشته و در اجتماع حضور و مشارکت داشته باشد.»
علامه تصریح میکند: «اگر سالمند بداند در جامعه میتواند تأثیرگذار باشد، این امر كمک میکند كه او به احساس از پا افتادگی یا طرد اجتماعی دچار نشده و منزوی نشود. مشاركت اجتماعی سالمندان میتواند راهبرد خوبی در ارتقا كیفیت زندگی آنان باشد. این مسئله كمک میکند تا سالمندان دچار مشكلات روحی و روانی نشوند چراکه بسیاری از سالمندان وقتی از جامعه و خانواده جدا میافتند با مشكلات روحی و روانی عدیدهای مواجه میشوند. در این میان، آگاهیبخشی هم برای سالمندان و هم به جامعه میتواند در ایجاد شرایط مناسب برای سالمندان مؤثر واقع شود. نقش آگاهسازی را بایستی جدیتر گرفت و آن را بهصورت حرفهای و تخصصی اجرا کرد. تغییر در نگرشها و دیدگاهها و کنار زدن تفکرات قالبی و بعضا منفی در پرتو آگاهیبخشی درست و مؤثر پدید میآید. برای پرداختن به پدیده سالمندی به اطلاعات دقیق و جامع در این زمینه نیاز است. اطلاعات دقیق و کافی پایه هرگونه برنامهریزی مؤثر است. برای این منظور افزایش تحقیقات کاربردی ضرورت دارد. حمایت از این تحقیقات میتواند نتایج مفیدی را به همراه داشته باشد و برنامهریزان را در تدوین برنامههای مناسب و پرهیز از آزمونوخطاهای هزینهبر و وقتگیر برحذر دارد.»
این پژوهشگر خاطرنشان میکند: «استفاده از تجارب دیگر کشورها برای اجتناب از اشتباهاتی که دیگران در این زمینه داشتهاند نیز بایستی موردتوجه قرار گیرد. اگرچه توجه به مسائل فرهنگی بومی در این زمینه اهمیت خاصی دارد. در برنامهریزی برای سالمندان بایستی بهبود کیفیت و استانداردهای زندگی سالمندان و ارتقای شرایط اجتماعی را در نظر گرفت. همچنین مناسبسازی اجتماع برای دوستدار سالمندشدن از دیگر مواردی است که بایستی موردتوجه قرار گیرد. شهرها و معابر عمومی در این زمینه دارای ضعفهای بسیاری هستند. در این زمینه یکی از الزامات داشتن مبلمان مناسب شهری است؛ بهگونهای که سالمندان بهراحتی بتوانند از فضای اجتماعی استفاده کنند. تفکر کسب سود حداکثری در ساختوسازهای شهری در موارد زیادی موجب قربانی شدن رفاه شهروندان شده است. معابر نامناسب، فضاهای ناهمگون و تراکم بیشازحد بناها که عرصهای برای نفس کشیدن باقی نمیگذارد، مناسب زندگی سالمندی و حضور آنان در سطح جامعه نیست.»
برچسب ها
این مطلب بدون برچسب می باشد.
به اشتراک بگذارید
https://resalat-news.com/?p=100091
تعداد دیدگاه : دیدگاهها برای زیست اجتماعی سالمندان در معرض خطر بسته هستند
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.