زنده مثل زینب(س)
گروه فرهنگی
معنایش را از معاجم و فرهنگ لغات عربی میپرسم. سعی میکنم نتیجه را جستجوی تصویری هم بکنم، تا ببینم آیا شبیه به این گیاهی که معجم میگویم منظور از واژه زینب این گیاه است را قبلا دیدهام یا نه. اگر نتیجه تحقیقات گوگلیام درست از آب درآمده باشد؛ این گیاه امروز بهعنوان گیاه زینتی در تزئینات شهری و خانگی هم رایج است و احتمالا همه دستکم یکبار آن را دیدهایم. گیاهی با برگهایی کلفت و نامعمول و پرآب، برگهایی شبیه به رنگ کاکتوسهای سبز و شبیه به آلوورا اما با ساختاری سهگوش و کوچک. من این گیاه را زیاد دیده بودم چراکه در باغچههای دانشگاهمان آن را میکاشتند. دیده بودم که چگونه در سطح باغچه پخش میشود و تمام آن را زیرپوشش خود میگیرد. وقتی برف سنگین روی آنها مینشست، دیده بودم که از بین نمیروند. کمی سیاه میشوند و کمی خمیده، اما همچنان زنده میمانند. گویی این گیاه را میکاشتند تا در زمستان، چشم خلقالله از سبزی و زیبایی محروم نماند. تا گل و سبزه تنها محدود به بهار و تابستان نباشد. بااینهمه هیچگاه ندیده بودم که این برگهای انبوه و پرشمار، گلی بدهند. وقتی در اینترنت دیدم این گیاه چه گلهای ظریفی بارنگهایی ملیح دارد، تعجب کردم که اصلا این گیاهی که گاهی فکر میکردم نوعی کاکتوس است، گل هم میدهد. گمانم چندان هم اشتباه نبود. این گیاه کاکتوسی است که گل میدهد اما نه زیاد، یکی یا دو تا. آنهم نه همیشه بلکه احتمالا در شرایطی کاملا خاص و مساعد. راستش هنوز هم مطمئن نیستم آن گل زینبی که هزار و اندی سال پیش مردم حجاز نام آن را روی دخترانشان میگذاشتهاند و ازقضا خدا آن نام را برای نوه آخرین پیامبر خود برگزیده، همین گیاهی است که من به آن رسیدهام. میدانیم که لغات در سیر زمان، معانی متفاوتی به خود میپذیرند. چهبسا قرنها پیش به گیاهی میگفتند زینب که اکنون دیگر کاشت آن رواجی نداشته باشد و بهجایش، گیاه دیگری را زینب اطلاق کنند. البته برای معنای نام زینب، برخی نیز میگویند این کلمه ترکیب مزجی دو کلمه «زین» و «أب» است به معنای زینت پدر. این معنا از احتمال بسیار کمتری برخوردار است، همانگونه که در فرهنگ لغات نیز اثری از آن نیست. اما ازآنجاییکه من نه به دنبال تحقیقی علمی و مقالهای آکادمیک، بلکه به دنبال میدانگاهی برای جولان ذوق و خیال میگردم، هردوی این نامها میتواند در مورد شخصیت عقیله عشیره بنیهاشم، حضرت زینب صادق و گویا باشد. مگر نه اینکه زینب کبری نیز همچون آن گیاه همواره سبز بود چونانکه زمستانهای بلا که متعدد و پیدرپی بر او نازل شد، او را از بین نمیبرد و نمیخشکانید؟ زینب، دختر ابوتراب هم مانند زینب، دختر تراب کمتر گل لبخند و خوشی بر چهرهاش نقشبست، اما درعینحال همواره سبز بود و ایستاده و امیدآفرین. همانگونه که گیاهی که اکنون در فارسی آن را یکی از انواع گل ناز میشناسند، در زمستان مقاومتر است، زینب کبری هم پناهگاهی برای زمستانهای آل عبا بود. هرچند در آخر درست نفهمیدم دقیقا کدام گل افتخار این را داشته که نامش از سوی خداوند، هم چنان یک وحی نازل شود و بر نوه رسولالله بنشیند، اما زندگانی حضرت زینب هم به ما میگوید گرچه نمیتوان همواره گل داد، اما میتوان همواره سبز بود. گرچه پژمردگی در زندگی ما پیش میآید، اما آدمی هرگز مردگی را نمیپذیرد. مردگی یعنی عاجز شدن، ناامید شدن و خود را در آخر خط دیدن. سختی هست و حتی شکست هست، از اینها بالاتر اضطرار و حیرت بیچارگی هم در زندگی هست، اما ناامید شدن در قاموس فطرت آدمی نمیگنجد. زینب کبرا رشیدهای بود که هرگز نگفت: «دیگر برای من بس است.» مضطر شد اما هرگز عاجز نشد. تسلیم امر خدا بود اما هرگز تسلیم مشکلات دنیا نشد. از این است که میبینیم شب شام غریبان، بازهم با نماز شب به معراج میرود. آن شبی که آسمانها سرخود را به زمین کربلا میکوبیدند، زینب هنوز در هوای عبادت آن رحمتگستری بود که بر عرش تکیه زده. آن شب حضرت زینب پژمرده بود، اما هنوز زنده بود. اینجا است که زندهبودن هممعنا میشود و معنایش از بالا و پایین شدن قفسه سینه، فراتر میرود. تعریف زندهبودن را باید از عقیله بنیهاشم و حکیمه دوعالم پرسید. زنده کسی است که همچون زینب، در سختترین شرایط هم رمق روحی داشته باشد و بتواند دلش را به عبادت خدا خوش کند. گفتم عقیله، راستی که چه بلند است القاب بانوان آل محمد. عقیله، معصومه، حکیمه، مرضیه و فراوان القاب بلند دیگر که اغلب لقب خود حضرت زهرایند. زن در ادبیات اهلبیت محل صفاتی چون عقل و حکمت و عصمت و مرضی رضایت الهی بودن است و لقب هیچکدام از زنان اهلبیت ضعیفه نبود…
زنده بودنی همچون زندهبودن حضرت خانم، غایت وظایف آدمی است، چراکه تنها با ناامید نشدن از رحمت الهی ممکن است و این البته از مهمترین امتحانات است. اما آنان که زینب را همان زین أب میدانند؛ هرچند سخنشان علمی نیست اما حقدارند. ازبسکه خانم زینت امیرالمؤمنین بود. این را خصوصا اهل شام خوب فهمیدند؛ زمانی که رفتار حضرت عبارتی جز «دختر علی» را به ذهنها متبادر نمیکرد. پیامبر گرامی، اسلام را به میان فرهنگی آورد که دختر را شایسته زندهبهگور کردن میدانست اما زینب، زینت پدری چون علی شد که تجسم مردانگی بود. وقتی میگویم زینب، یاد جمله زینالعابدین میافتم که خطاب به حضرت میگویند: «انت بحمدالله عالمة بلا معلمة» عالم فراوان است، اما عالم شدن بدون معلم هنر میخواهد که نشان از عمق سیر و سلوک عرفانی میدهد. وقتی میگویم زینب، یاد جمله سیدالشهدا میافتم که خطاب به خواهر میگوید: «يا اُخْتاه! لا تَنْسِني في نافلةِ اللَّيْل» نماز شب را همه میتوانند بخوانند و در آن چهل مؤمن را دعا کنند. اما هنر آن است که اباعبدالله الحسین، تجسم مفهوم ایمان، از تو التماس دعا در نماز شب بخواهد.
حضرت زینب (س)
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.