رژیم اسرائیل بر لبه تیغ سقوط
مصطفی هدایی
برای بسیاری از مخاطبان اخبار و گزارشهای روزمره بینالملل و منطقهای، تحولات یک دهه اخیر بیشتر موردتوجه است و آنچه در قالب تاریخ و روندهای چند دهه بر منطقه و جهان تحمیلشده کمتر موردتوجه قرار میگیرد. بنا و اساس این رژیم بر مبنای روایتهای مخدوش تاریخی و توطئه و همدستی قدرتهای جهانی بوده است. این رژیم بدون کمک غرب و سازمانهای بینالمللی تحت نفوذ دو ابرقدرت جهان شکل نمیگرفت ولی مهمترین موضوع در زیست رژیم صهیونیستی ایدئولوژی و اقداماتی است که تماما براساس درگیری شکلگرفته است. برخی از مفسران گمان میکنند که ارتباط اسرائیل با کشورهای عربی منطقه باعث افزایش قدرت زیستی آن در آینده خواهد شد ولی در نگاه خود اسرائیلیها هیچ دوستی در منطقه برای آنها وجود ندارد و تمامی سیاستها و برنامهریزیهای آنها حتی در موضوعات غیرنظامی رنگ و بوی نظامی و جنگ دارد. پیشبینی نابودی رژیم صهیونیستی در دو دهه آینده از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی مبتنی بر مطالعات گسترده استراتژیک و بررسیهای متنوع در حوزههای مختلف بوده است. رژیم نامشروعی که برای بقای خود هیچ چارهای جز جنگ و درگیری ندارد و درنهایت دریکی از این نبردها باید نابودی خود را امضا کند. اما چرا این نظر مطرح میشود؟ بررسی اصطلاح و رویکرد جنگی در حوزههای اجتماعی، مذهبی و … نشان میدهد که این رژیم جعلی بر روی نخ نازکی در حال حرکت است که هر اشتباهی میتواند آخرین اشتباه باشد. برای درک بهتر این نظریه بهتر است تاروپود ایدئولوژی مذهبی، اجتماعی و نظامی این رژیم با نگاهی به درون نظریات خود حاکمان و خاخامهای آن در نظر گرفته شود. برخی از ادعاهای آنها که به نقل از تاریخ مذهبی است کاملا مخدوش است ولی برای درک واقعیت ذهنی آنها برای مخاطبان در این مقاله درج میشود.
ملاحظات اجتماعی
یکی از عوامل مؤثر در تعیین سیاست دفاعی هر کشور، ساختار اجتماعی است که بهطور مستقیم بر ثبات اجتماعی و سیاسی، تحرک و پویایی یا رکود اجتماعی تأثیر میگذارد. اجزای عمده این ساختار را طبقات اجتماعی تشکیل میدهند که معمولا برحسب میزان ثروت، اعتبار و قدرت، اعضای آنها از یکدیگر تفکیک میشوند. از طرفی قدرت اجتماعی یک کشور تحت تأثیر عوامل بسیاری مانند زمان، شرایط محیطی، موقعیت جغرافیایی، رهبری و نظایر آن میباشد. شاخصهای مهم قدرت اجتماعی عبارتند از جمعیت (ویژگیهای آن و قومیتها) ویژگیهای ملی، روحیه و همبستگی ملی، رسانههای جمعی، آموزشوپرورش، ایدئولوژی (عوامل اعتقادی ملی و مذهبی)، علوم، فناوری و … .
اختلاف بین طبقات اجتماعی بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم درراه و روش سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و امنیتی – نظامی هر کشور تأثیر دارد. بدین لحاظ شناخت ساختار اجتماعی رژیم صهیونیستی قدم مهمی درراه شناخت اساسی این کشور تلقی میشود.
جمعیت و مسائل جمعیتی از حادترین و قدیمیترین معضلات جامعه این رژیم به شمار میرود که هنوز هم به نحوی دامنگیر این جامعه است. جمعیت این رژیم در سال تشکیل دولت ۷۲۰ هزار نفر بود. بنابراین معلوم میشود که اسرائیل در حساسترین دوره حیاتی خود اساسا با مشکل نداشتن جمعیت کافی روبهرو بوده است و در شرایط فعلی نیز باوجود مهاجرتهای گسترده روند رشد طبیعی جمعیت یهودیان تقریبا ۲/۱ درصد و میزان رشد طبیعی غیر یهودیان تقریبا ۹/۲ درصد بوده است.
عدم تحمل جنگی طولانیمدت و به حداقل رساندن تلفات از ویژگیهای جامعه اسرائیل میباشد. بهطور مثال، جنگ ۱۹۶۷ تنها به مدت ۶ روز طول کشید و در آن خسارت مادی و معنوی دو جبهه غیرقابل مقایسه بود. در مقابل ۸۰۰ کشته اسرائیلی، حدود ۱۶۰۰۰ اردنی و فلسطینی، ۱۰۰۰۰ مصری و ۴۴۵ سوری کشته شدند.
مهمترین ویژگیهای جامعه این رژیم غاصب عبارت است از :
الف) ایجاد اکثریت مصنوعی
ب) مهاجرتی بودن: بن گوریون ورود مهاجران را ضامن امنیت و بیمهکننده سلامت اسرائیل خوانده است.اما از طرفی ترکیب جمعیتی اسرائیل بهشدت آسیبدیده است؛ چراکه بر مبنای مهاجرت بناشده است.
ج) طبقاتی بودن: اختلافات موجود بین یهودیان شرق تبار (سفاردینها) و غرب تبار (اشکنازیها)، سفاردینها ادعا میکنند که به دلیل تحصیلات کمتر، سخن نگفتن به زبان عبری و سطح پایین رفاه بهعنوان شهروند درجه دوم تلقی میشوند. علاوه بر این دوطبقه، باید از یک طبقه پایینتر هم یاد کرد و آن طبقه، اعرابی هستند که در اسرائیل به کارهای سخت با حداقل دستمزد اشتغال دارند.
سپر نیزاک نیز بر این باور است که سه زمینه درگیری در این رژیم وجود دارد:
الف) درگیری بین یهودیان ارتدوکس افراطی و سکولار
ب) اختلاف بین یهودیان سفاردی و اشکنازی
ج) اختلاف بین اسرائیلیهای چپگرا و راستگرا بر سر مسئله مرزهای اسرائیل و روابطش با اعراب (لطفیان، ۱۳۷۸: ۷۷).
کشتار دستهجمعی فوریه ۱۹۹۴ در رهبران و ترور اسحاق رابین در نوامبر ۱۹۹۵ ادامه خشونت افراطگرایان یهودی را به نمایش گذاشت.
توجه به رژیم صهیونیستی در تعیین دکترین دفاعی به حدی است که بهعنوانمثال در سال ۱۹۹۸ «توجه به ماهیت تحولات جاری در جامعه اسرائیل و توجه به ویژگیهای اجتماعی، سیاسی و روانی اسرائیل در حال و آینده» بهعنوان اولین اولویت در هرگونه تغییر در دکترین نظامی این کشور برشمرده شده است.
اندیشه صهیونیسم
در سال ۱۸۹۷، اولین کنفرانس صهیونیسم در شهر بال سوئیس برگزار شد. این کنفرانس جنبش صهیونیسم را از رؤیا و آرزو به یک واقعیت مسلم، بر اساس تصمیمات کنفرانس بال، مبدل ساخت. چند روز پس از کنفرانس، هرتزل در یادداشتهای خویش اینطور نوشت: «اگر بخواهم کارهای انجامشده در کنفرانس بال را در یک کلمه که البته قادر به انتشار و بیان آن نیستیم، خلاصه کنم، باید چنین بگویم که، دولت یهودی در بال به وجود آمد.»
استراتژی اسرائیل در اصل، ریشه در ماهیت «صهیونیسم» دارد، یعنی انتقال مردمی که وجودشان در اروپا دیگر چندان ممکن و مقرونبهصرفه نیست. این استراتژی از بدو پیدایش، این ایده را ترویج نموده که یهودیان، ملتی واحد هستند و صهیونیستهای مهاجر به فلسطین در حقیقت، طلیعهدار ملت یهود هستند که دولتی را خاص این ملت در فلسطین بنانهادهاند. ازآنجاکه یکی از اهداف سیاست دفاعی کشورها، توجه به آرمانها و ارزشهای آن کشور میباشد. سیاست دفاعی اسرائیل در ارتباط نزدیک با هویت و ماهیت جنبش صهیونیستی قرار دارد. منشور اولیه صهیونیسم، مبنی بر اخراج فلسطینیها و اعراب از اراضی موعود و اسکان یهودیان در آن بوده است. این هدف نیز از طریق بهکارگیری زور میسر است که متعاقبا در دستور کار دولتمردان صهیونیستی قرارگرفته و تا به امروز به آن توجه میشود. صهیونیستها در طی سالهای دهه ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ با تشکیل گروههای نظامی زیرزمینی دست به عملیات نظامی و مسلحانه بر ضد فلسطینیان زدند و در این راه تلاش خود را صرفا معطوف برای به دست آوردن فلسطین نکردند؛ بهطور نمونه، منطقه جولان را که واجد ارزشهایی غیرقابلانکار برای رژیم صهیونیستی بود و آن را بخشی از اسرائیل بزرگ از نیل تا فرات میدانست برای دستیابی به موافقت بینالمللی برای اشغال جولان تلاش کرد؛ که آن را میتوان در نامه حیم وایزمن در سال ۱۹۱۹ به لوید جرج، نخستوزیر بریتانیا مشاهده کرد که در آن ضمن اعتراض به تصمیمات مندرج در توافقنامه سایکس- پیکو، جولان را بخشی از فلسطین تاریخی نامید.
ایگال آلون در کنفرانس کیبوتس در آوریل سال ۱۹۶۸، به اسکان در بخشهایی از فلسطین در سایه قیمومیت اعتراف میکند. وی در ضمن سخنانش در مورد امیال توسعهطلبانه صهیونیسم در جهان عرب خاطرنشان میسازد: «تکلیف ما برای اسکان در اسرائیل بزرگ کماهمیتتر از اسکان در صحرای اردن و بیسان، در زمان قیمومیت نیست. هر کس در این حقیقت شک کند، در حقیقت مقابل عقاید صهیونیسم یک علامت سؤال گذاشته است.»
مروری کوتاه بر اظهارات رهبران صهیونیسم، نشان از رابطه تنگاتنگی بین خشونت و جنبش صهیونیسم دارد. مناخیم بگین در کتاب «انقلاب» خود، درباره بهکارگیری خشونت، این گفته معروف کانت، یعنی «من میاندیشم، پس هستم» را به این صورت تغییر داد: «من میجنگم، پس هستم.»
البته با گذر زمان بهخصوص پس از جنگ ۶روزه، سیاست تازه مبنی بر حاکمیت گفتمان امنیتی بر آرمانهای ایدئولوژیک غلبه پیدا کرد و استدلال موافقان برای تغییر گفتمان، ناظر بر کاهش میزان کارایی گفتمان ایدئولوژیک محور بود که به نظر میرسید دیگر نمیتواند انگیزش لازم را در میان یهودیان و توجیه مناسب را در سطح جامعه جهانی تولید کند.
این نکته به شکل آشکاری در گفتوگوی شارون آمده است، آنجا که ضمن اشاره به تحولات جهان معاصر، اظهار میکند:«اگرچه ملاحظات تاریخی مبنای اصلی استدلال را شکل میدهد، اما به نظر میرسد که امروز ابعاد امنیتی قضیه مهمتر بوده و تنها دستاویز محکم ما برای عمل است.»
اسرائیل , رژیم صهیونیستی , مصطفی هدایی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.