روایت قطعهای از بهشت
حسن شجاعی- دبیر گروه فرهنگی
از یاسر عرب، مستندساز، کارگردان، فیلمنامهنویس و نویسنده جوان کشورمان کارهای متعددی پخششده است که از آن جمله میتوان به «ماهیها در سکوت میمیرند»، «مهدکودک، آری یا خیر»، «ننه قربون»، «نان جنگ»، «کدام مسجد» و … اشاره کرد. او در حوزه ادبیات کودک و نوجوان نیز کتابهای مختلفی نوشته است و عنوان برگزیده جشنواره مردمی فیلم عمار و فانوس این جشنواره را در کارنامه خود دارد.
اما موضوعی که این روزها او را دوباره بر سر زبانها انداخته،#رشتوهایی (رشته توییترهای پیدرپی) است که در توییتر از او به نمایش درآمده تا داستانی واقعی از گمنامان سالهای دفاع مقدس را یکبار دیگر برای مردم بهویژه نسل جوان بازتعریف کند.
مستند «ننه قربون» دستمایه توییت های عرب است که با بازخوانی مجاهدتهای زنان بیادعای این مرزوبوم نشان میدهد که مردی، به جنسیت نیست و مردانگی در جایجای زندگی این زنان مستند «ننه قربون» بهوضوح دیده میشود.
وی در گفتوگو با «رسالت» بابیان اینکه داستان این زنان شجاع بهصورت کاملا اتفاقی و از طریق نقلقول یکی از دوستان مطرح شد، گفت: برای من جالب بود که بیش از دوهزار نفر از بانوان این مرزوبوم سالها در یکی از سختترین مقاطع جنگ تحمیلی در اهواز از جان و مال و زندگی خود بگذرند و به شست و شوی لباسهای رزمندگان بپردازند.
وی ادامه داد: داستان فیلم «ننه قربون» روایت این زنان است که مظلومانه و بدون هیچ حمایتی در طول سالهای دفاع مقدس به انواع و اقسام بیماریها و مشکلات روحی و روانی مبتلا شدند، اما دست از پا ننشسته و با اعتقادی که به کار خود داشتند به مسیر خود ادامه دادند.این مستندساز جوان با اشاره به این موضوع که تنها داشته ما از این واقعه، آلبوم عکس این عزیزان و تنها ۱۰ دقیقه از یک نواز ۹۰ دقیقهای فیلم بود که در انبار خانه یکی این خانمها پیدا کردیم و به دلیل گذشت زمان خرابشده بود گفت: این تصاویر نشان میدهد که این زنان تا چه اندازه جنگ را با پوست و گوشت خود حس کردند و حالا که تعداد زیادی از آنها در بین ما نیستند و گروهی نیز به سن کهولت و پیری رسیدهاند نیاز است تا بار دیگر رشادتهای آنان موردتوجه قرار گیرد و در کتابهای درسی بچههای این سرزمین به نمایش درآید.
عرب با بیان اینکه این فیلم در سال ۹۱ از شبکه افق پخششده و بهجز یکی، دو نوبت بازپخش، از سوی رسانه ملی موردعنایت قرار نگرفته تأکید کرد: در این سالها خیلی تلاش کردم تا در برنامههایی مانند ماهعسل و دیگر برنامههای پربیننده سیما از این واقعه نام ببرم و یادی را به نمایش بگذارم اما متأسفانه هیچ علاقهای برای مطرحشدن نام این عزیزان در رسانه ملی نبود و تا امروز نیز نشانهای دیده نمیشود.وی ادامه داد: نمیدانم به چه دلیل اجازه روایتهای اجتماعی جنگ مانند فداکاری این زنان مظلوم و بااراده در رسانهها داده نمیشود و یا به آن بیتوجهی میشود. اکثر مدیران و متولیان حوزه فرهنگ و رسانه به دنبال نمایشهای خارقالعاده و قهرمان سازیهای هالیوودی هستند، درحالیکه نهایت استقامت، ایثار و گذشت و حتی اقتصاد مقاومتی در سالهای حضور این بانوان در جنگ قابلرؤیت است و به نظر من ارزش این را دارد که بارها و بارها روایت شده و دیده شود.
عرب در پایان صحبتهایش گفت: انتظار باقیمانده این بانوان این است که یادمانی از این منطقه و فضا در محل فعلی آنان ایجاد شود تا ایثارگریهای آنان به نحوی دیده شود، اما متأسفانه متولیان این حوزه در استان خوزستان هنوز بعد از ۳۰ سال قدمی برای آن برنداشتهاند. سخن در مورد این روایت بسیار است و دغدغهها و گلایههای عرب نیز بسیار، اما به نظر میرسد با نگاهی به توییت های این مستندساز و همچنین دیدن دوباره مستند«ننه قربون» بتوان به این بخش از تاریخ جنگ تحمیلی رجوعی دوباره کرد و خواستههای سازندگان خاطرات آن روزگاران را اجابت نمود. در ادامه بقیه داستان را در قالب توییت های یاسر عرب میخوانید. داستان مهمی از تاریخ جنگ تحمیلی که خواندن و دیدنش این روزها بسیار توصیه میشود.
سخن از «مدیریت جنگ» بالاگرفته و صدای «اداره جنگ»، اما بازهم شنیده نمیشود! برای بازنمایی آنچه باید بهجای این #رشتو در «کتابهای درسی» بچههای این سرزمین باشد و نیست! از خدا یاری میخواهم و از شما برادر و خواهر گرامی درخواست تأمل دارم …(۱)
در ماههای ابتدایی جنگ آتشسوزی به شکل منظم (هفتگی) در سهراه اهواز- خرمشهر به پا شده و مردم را نگران کرده بود. با مراجعه نیروهای انقلابی، مشخص میشود این اقدام توسط بچههای سپاه بهقصد سوزاندن لباسهای پاره، خونی، یا مستعمل رزمندگان به پا میشود. حجم لباسها در تصویر… (۲)
با دیدن این وضعیت تعدادی از خانمهای اهوازی به این رفتار اعتراض کرده و خواستار تحویل این لباسها (و اقلام دیگر) میشوند تا آنها را شستشو داده، وصله، رفو و رنگ کرده و بازسازی نمایند. خبر این اقدام بهسرعت در شهر پیچیده و مادر شهید حسین علم الهدی سرپرستی آن را بر عهده میگیرد.(۳)
کار بهسرعت بالاگرفته و مکانی که عموم مردم آن زمان به نام «چایخانه» میشناسند (در کنار کارون) برای کار خانمها و تقسیم اقلام بین آنها انتخاب میشود. این مکان قبل از انقلاب عشرتکده بود و در حین کار به احترام حضور مادر شهید حسین علم الهدی تغییر اسم میدهد.(۴)
خودشان میگویند در شروع کار سه اسم برای دستههای عملیاتیمان انتخاب کردیم ۱/ نیروی زمینی (تفکیک لباسها و اقلام) ۲/ نیروی دریایی (خون شویی و شستشو) ۳/ نیروی هوایی (پهن کردن روی پشتبامهای چایخانه).(۵)
میخندید که «واحد دندانپزشکی هم داشتیم! خانمهایی که دانهدانه دندانههای زیپهای خراب را ترمیم میکردند و برای دوخت مجدد، به خیاطخانه میفرستادند.» حجم وسایلی که برای بازسازی میآمد آنقدر زیاد شد که برخی مسئول جوراب شدند و فقط روزی یک وانت جوراب پاره، بازسازی میشد!(۶)
حالا وقت «برکت حضور» است از سراسر ایران… از تبریز تا اصفهان از مشهد تا تهران از زاهدان تا سمنان،اندکاندک جمع مستان میرسند!(۷)
وقتی حجم لباسها بسیار زیاد بود بعضا آنها را در دیگهای بزرگ میریختند و با پا، اول خیسشان میدادند تا خون خشکشدهشان باز شود. یک روز پای یکی از خانمها میبرد و با بیرون ریختن محتویات، با نیمه کاسه سر یکی از شهدا مواجه میشوند..(۸)
و بعد هرروز قطعهای از بدن شهدا درون لباسها پیدا میشود! خانمها قطعاتی که استخوان داشت را آبزده و غسل داده و در همان مکان بهتدریج شروع به دفن کردن میکنند و اینگونه عجیبترین مزار کشورمان در آن مکان ایجاد میشود. قبرستانی از بدن انسانها! (۴۰۰ قطعه) (هشدار تصویر خشن!)(۹)
کدام روایت را برایت بگویم؟ داستان مادری که هنگام شستشوی لباسها پیراهن گلدوزی شده فرزند خودش را پیدا میکند و میفهمد که به شهادت رسیده! یا آن یکی که خبر میشود فرزندش شهید شده و میگوید «لباسها مانده کار دارم خودتان بروید تشییع اش کنید» یا آن یکی را که آب برد!(۱۰)
آمادهای برویم فصل بعد؟ تعدادی از خانمها ناگهان فوت میکنند. آنها نمیدانند لباسها شیمیایی بوده و هنگام شستن لباسها شیمیایی شدهاند تا اینکه چند روز بعد عوارض پوستی خود ش را نشان میدهد! برخی از خانمها هنوز گرفتار این عوارض هستند.
(به رهبری گفتم دستور پیگیری داد)(۱۱)
در این میان اما بودند خانمهایی که طی این سالها با بیماری شیمیایی دستوپنجه نرم کردند، اما مورد بیتوجهی مسئولین قرار گرفتند! نمونهاش خانم کبری افسری بود که تا هنگام فوت، جانباز اعلام نشد اما بعد از فوت شهید اعلام شد! قبل شهادت توفیق دیدار او را داشتم.(۱۲)
تصاویری از تشییعجنازه شهیده «کبری افسری»(۱۳)
از یکی از خانمها پرسیدم «مادر جان! شما آن زمان چطور میفهمیدید لباسهایی که شستهاید دیگر شیمیایی نیستند و رزمندگان با پوشیدن اینها آسیب نمیبینند؟» گفت: «بعد خشک شدن یکی،یکی لباسها را به پوست صورتمان میسابیدیم اگر پوستمان نمیسوخت میفهمیدیم لباس شیمیایی نیست!»(۱۴)
چه حسی دارد ضعف شدید از گرسنگی؟ چه حسی دارد وقتی ببینی خانمها برای شام، دل و جگر گرفتهاند؟ چه حسی دارد وقتی مشتاقانه برای شستشو و کباب کردنش پا پیش بگذاری؟ و چه حسی دارد وقتی بفهمی این دل و جگر یکی از شهداست! یکی از خانمها ۳۰ سال است گوشت نخورده!(۱۵)
خسته شدید؟ ما از خواندن سرفصلهای حجم کار این بانوان خسته میشویم و آنها اما هشت سال در گرمای اهواز (که نمیدانیم چیست؟) پس چگونه طاقت آوردهاند؟ بگذار با تصویر این مادر شهید «نابینا» که وظیفه شستشوی لباسها را بر عهده داشته فصلی عوض کنیم!(۱۶)
از دلاوریهای زینب گونه این بانوان یکی دیگر ماجرای «کاروان زینب» است. خانمها بین کارها دلجویی از جانبازان و سر زدن به رزمندگان بستری درون بیمارستان را نیز جلو برده و وظیفه سنگین رساندن خبر شهادت رزمندگان به خانواده آنها را نیز عهدهدار میشوند!(۱۷)
داستانهای هشت سال کار این خانمها در «پایگاه شهید علم الهدی/ ستاد بازسازی اقلام جبهه جنوب/ چایخانه» آنها در زیر بمباران آنقدر زیاد است که درونش گم میشویم… خلاصه، کار اینقدر بالا میگیرد که رئیسجمهور وقت (آیتالله خامنهای) شخصا برای تشکر از ایشان به پایگاه میروند!(۱۸)
سخن بسیار است و باید کوتاهش کنم! جنگ تمام و پایگاه یکی، دو سال بعد تعطیل میشود،اما از خانمها «هیچ» تقدیری صورت نمیگیرد تا روزی که بنده برای مستندسازی رفتم «هیچ کجا» اسمشان نبود، الا در دفتر حضرت حق! بانوانی که صلوات را ارجح میدانستند به سنوات! اما آنها خواستهای دارند.(۱۹)
پس از جنگ سپاه اهواز این مکان را رستوران میکند. بر روی مزاری از قطعات بدن شهدا تالار عروسی میسازد! نامش را عوض می کند و با بوی کباب و ماهی و نوشابه پرش میکند. وقت زدودن چهره کریه جنگ بود! مگر نه؟ پایگاه شهید علم الهدی به «بهشت هویزه» تغییرنام میدهد!(۲۰)
خانمها آتش میگیرند! نامهها مینویسند به مسئولین اما بیپاسخ و در ادامه، دردشان را روی پیراهن شهیدی مینویسند و برای رهبر میفرستند! آنها میخواهند این مکان یادمانی برای این حماسه بینظیر باقی بماند و در ابعاد اصلی بازسازی شود تا نسل بعد بدانند آنها چگونه ایستادگی کردهاند؟(۲۱)
هیچ نهادی به ایشان لبیک نگفته. سپاه اهواز دو اتاقک را چرخخیاطی گذاشته و سَمبُل را سَمبَل کرده است. میگویند در اصل زمین بین راهآهن و سپاه اختلاف است و صد بهانه بنی اسرائیلی دیگر که مانع کسب نیست به لطف خدا! من فیلم مستندی از این ماجرا ساختهام.(۲۲)
این فیلم مستند «ننه قربون» نام دارد. خانمی که در اخلاق و معنویت زبانزد بانوان بوده و ۸ سال بهجای دستگاه «بالابر» روی پشتبام ایستاده و لباس بالا کشیده و اینک جز تصویر زیر، هیچ نام و نشانی از او باقی نیست. تمام.(۲۳)
جنگ تحمیلی , حسن شجاعی , ننه قربون , یاسر عرب
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.