روابط ایران و رژیم صهیونیستی در دوره پهلوی
روابط ایران و دولت اسرائیل از ابتدای تأسیس این رژیم تاکنون با فراز و نشیبهای بسیاری همراه بوده و مراحل مختلفی را طی کرده است. در دوران حکومت پهلوی دوم، اگرچه باوجود مخالفتهای گروهها و اقشار مختلف جامعه، روابط بهصورت پنهانی وجود داشت اما قرار نبود که این روابط آشکار و رسمی شود؛ چراکه آنان بهخوبی از این حساسیتها باخبر بودند. در این گزارش به بخشی از روابط گسترده و نزدیک ایران شاهنشاهی و دولت اسرائیل خواهیم پرداخت.
در ۱۴ می ۱۹۴۸ میلادی(۲۴ اردیبهشت ۱۳۲۷) رژیم اسرائیل رسما تأسیس و موجودیت خود را اعلام کرد. بعدازآن کشورهای عربی که حاضر به پذیرش این زائده استعماری نبودند به سرزمینهای اشغالشده حمله کردند اما بهسختی شکست خوردند، این شکست و جنایات رژیم صهیونیستی در حق مردم فلسطین خشم و انزجار ملتهای مسلمان منطقه را برانگیخت. در همین زمان در ایران کابینه احمد قوام بر سرکار بود و با صدور بیانیهای تأسیس دولت یهود را محکوم و آمادگی خود را برای همکاری جهت آزادی فلسطین با سایر دولتهای اسلامی اعلام میکند. اما باوجوداین، شاه در ۲۳ ژوئیه ۱۹۶۰میلادی (اول مرداد ۱۳۳۹) اعلام کرد که رژیم اسرائیل را بهصورت دوفاکتو(غیررسمی) به رسمیت شناخته است.
تا سال ۱۳۳۵ دولت اسرائیل نماینده رسمی در ایران نداشت. دراین سال دکتر «زوی دوریل» از یهودیان اروپایی به تهران اعزام شد تا نمایندگی اتاق بازرگانی اسرائیل را در پایتخت ایران افتتاح نماید. البته عنوان رسمی دوریل، رئیس بخش اقتصادی آژانس یهود بود ولی تقریباً تمام امور مربوط به نمایندگی سیاسی خارجی را انجام میداد. در سندی از سفارت آمریکا درباره فعالیتهای دوریل از عناصر فعال مطبوعاتی در ۲۵بهمن ۱۳۳۵ چنین آمده است: «نماینده غیررسمی اسرائیل در تهران، در گنجاندن موضوعاتی در طرفداری از اسرائیل در مطبوعات محلی بسیار فعال بوده است. تماسهای او از طریق «عباس شاهنده» ناشر مجله فرمان و مهندس «عبدالله والا» ناشر و مالک تهران مصور صورت میگیرد. چنین شایع است که وی در خلال هفته اول نوامبر یک صد هزار ریال به روزنامهنگاران پول داده است.»
دولت اسرائیل بینهایت اصرار داشت تا حضور خود را در تهران علنیتر و رسمیتر نماید. روزنامه معاریو در ۲۲ اردیبهشت ۱۳۴۲ از وزیرمختاری «مئیر عزری» نماینده اسرائیل در تهران خبر داد و سه ماه پسازآن در مرداد ۱۳۴۲ همان روزنامه خبر داد که نماینده اسرائیل به درجه سفیری ارتقاءیافته است. این در شرایطی است که قیام پانزده خرداد۱۳۴۲ بهعنوان یکی از جدیترین مبارزات سیاسی ضد صهیونیستی در ایران صورت گرفته بود. به همین خاطر «ابراهیم تیموری» با حضور در وزارت امور خارجه اسرائیل مراتب اعتراض خود را نسبت به انتشار این اخبار، اعلام داشت.
باوجود رسمیتر شدن روابط و مناسبات میان ایران شاهنشاهی و رژیم صهیونیستی، هنوز اسرائیلیها از داشتن کارت شناسایی رسمی و به نام اسرائیل برای دیپلماتهای خود در پایتخت، خودداری میکردند. در سند سری ساواک در تاریخ ۹ آبان ۱۳۴۹ اینطور گزارش میشود: «موضوع مورد مذاکره با آقای بهرامی(از سیاستمداران دوره پهلوی) این بود که چون از طرف دولت اسرائیل به ما دستور دادهشده است در تهران از همراه داشتن گذرنامه اسرائیلی خودداری کنیم و وزارت امور خارجه نیز از صدور کارت شناسایی درباره ما(مانند کادر سیاسی سایر سفارتخانهها) خودداری میکند. روی این اصل، هیئت نمایندگی سیاسی اسرائیل در ایران به هنگام تردد در تهران فاقد مدارک هویت بوده و ممکن است اشکالاتی برای آنها پیش بیاید و تقاضا کرده بودم که برای اعضای نمایندگی سیاسی اسرائیل نیز کارت شناسایی صادر شود ولی آقای بهرامی از پذیرفتن این تقاضا معذرت خواستند. اینک از تیمسار و ریاست ساواک تقاضا دارم ترتیبی اتخاذ فرمایند؛ کارتی که مدرک شناسایی و هویت کادر سیاسی باشد؛ صادر شود.»
حکومت پهلوی دوم در عرصه سیاسی _ امنیتی نیز با رژیم غاصب، همکاریهای مختلف و البته غیررسمی داشته است. آنچنان این تعاملات گسترده بود که ویلیام سولیوان، آخرین سفیر ایالاتمتحده آمریکا معتقد است که حجم دسترسی اسرائیلیها به شبکه اطلاعات وسیع در ایران، نظیر هیچ کشور دیگری نبوده است وی مینویسد: «باوجود روابط نزدیک و صمیمانه اسرائیل با حکومت شاه، چون ایران یک کشور اسلامی بود؛ شاه ترجیح میداد روابط این دو کشور، در سطح غیررسمی باقی بماند. دیپلماتهای اسرائیلی(در تهران) به شبکه اطلاعات وسیعی دسترسی داشتند که نظیر آن در هیچ کشوری نبود.»
محمدرضاشاه در رابطه تعامل با رژیم صهيونيستی، پا را از این فراتر گذاشت و به اسرائیل اجازه ایجاد سه پایگاه برونمرزی در ایران را داده بود. «هدف پایگاههای برونمرزی اسرائیل در ایران، عراق و کشورهای عربی بود و بیشتر مأموران را این سه پایگاه استخدام میکردند و پس از آموزش کامل، مرحله بهرهبرداری شروع میشد. بیشتر مأموران پایگاهها، عراقی بودند، ولی پایگاه خوزستان موفق شد تعدادی مأمور ازکویت و بحرین و امیرنشینهای امارات و حتی افرادی از عربستان سعودی را نیز استخدام و به کار گمارد؛ بهطوریکه این سه پایگاه (در خوزستان و ایلام و کردستان) کلیه اطلاعات لازم را از عراق و تا حدی از کویت، امارات، عربستان و سوریه جمعآوری میکردند. البته هدف اسرائیلیها در شروع کار، عراق بود ولی بهتدریج امکانات به حدی زیاد شد که کشورهای دیگر را هم تحت پوشش قراردادند. اداره کل دوم ساواک نیز حدود ۱۰ پایگاه برونمرزی برای کار در عراق و کشورهای عربی داشت؛ ولی کیفیت و حجم کار این سه پایگاه اسرائیلی حتی با مجموع کار آن ۱۰ پایگاه نیز قابلمقایسه نبود.»
همکاریهای سیاسی و امنیتی رژیم صهیونیستی با حکومت محمدرضاشاه در زمینه آموزش مأمورین ساواک هم ادامه داشت. یک مورخ فرانسوی دراینباره مینویسد: «اسرائیلیها از طریق ساواک وارد عمل شدند. ایران درازای تسهیلاتی که در خاک خود به آنها اعطا کرد، و فروش نفت به آن کشور، از دولت اسرائیل خواست تا او را در تربیت حرفهای مأموران ساواک کمک کند.»
در عرصه تعاملات نظامی حکومت پهلوی با اسرائیل بهویژه در آموزش نیروهای ارتش شاهنشاهی، رژیم صهیونیستی نقش مهمی ایفا کرد. «تعداد نامعلومی از افسران ایرانی در اسرائیل آموزشدیدهاند. به گفته یک نویسنده که اطلاعاتش مبنی بر گفت وگوهای او با شاه است؛ بهتقریب همه افسران شاه از اسرائیل دیدن کردهاند و صدها افسر جز از بعضی لحاظ، در اسرائیل آموزشدیدهاند.»
این روابط نزدیک بهمرور گسترده میشد تاجاییکه در جنگ چهارم اعراب و اسرائیل مسیر ارسال و دسترسی نفت کشورهای عربی به این رژیم مسدود شد. اعراب، متحدا اسرائیل را تحریم کردند. تنها یک کشور به اسرائیل نفت رایگان میداد تا زنده بماند؛ آنهم ایران بود. در طول جنگ ۱۹۷۳ میلادی(۱۳۵۲ شمسی) کشتیهای جنگی ایران، کشتیهای نفتکش اسرائیلی را تا انتهای خلیجفارس بدرقه کردند و ایران تبدیل به بزرگترین تأمینکننده نفت اسرائیل شد به صورتی که حتی پس از توافقنامه نیروهای مصر و اسرائیل در صحرای سینا در سال ۱۹۷۵م (۱۳۵۴شمسی)، ایران ۹۰ درصد نفت اسرائیل را تأمین میکرد.
در یک سند محرمانه ساواک در تاریخ ۲۵ آذر ۱۳۵۲ آمده است که ایران به فشار اعراب جهت تحریم نفتی اسرائیل و اخراج دیپلماتهای اسرائیلی و اتباع یهودی، جواب منفی داده است.«اطلاع میدهد که فشارهای فعلی اعراب از زمینه تحریم نفتی تجاوز نموده و از ایران خواسته بودند هیئت نمایندگان اسرائیل و همه یهودیان مقیم کشور را که تعدادشان بین ۵۰ تا ۹۰ هزار نفر هستند را اخراج نماید ولی ایران جواب منفی صریح داده است.»
در این سالها شاهد حضور فعال اسرائیلیها به بهانه فعالیتهای صنعتی، کشاورزی و تجاری در ایران دوره پهلوی هستیم. براساس اسناد وزارت امور خارجه، دوازده نفر نیروی اطلاعاتی اسرائیل در چارچوب این پروژهها به ایران آمدهاند اما کار اصلی آنان فعالیت رسانهای تبلیغاتی و جنگ روانی بود و غالبا در رادیو اهواز فعالیت میکردند و سعی در برهم زدن مناسبات ایران و اعراب داشتند.
نمونهای دیگر، فعالیت جدی اسرائیلیها در گسترش پروژه هوایی «ال عال» و برقراری ارتباط هوایی اسرائیل با کشورهای آفریقایی از طریق ایران بود که فعالیت آن شرکت در ایران از سال ۱۳۳۲ برای انتقال یهودیان از ایران به اسرائیل آغاز شد.
شاید سخنان مئیر عزری در مراسم خداحافظیاش از منصب نمایندگی اسرائیل در ایران در سال ۱۳۵۲ بتواند سطح روابط شاه و اسرائیل را بهتر نمایان کند. زمانی که رابطه با اسرائیل، چنان قبح داشت که پهلوی دوم از ترس واکنشهای اجتماعی، روابط سیاسیاش با اسرائیل را بهطور پنهانی پیش میبرد؛ او بهصراحت میگوید: «در عرض این مدت که در ایران بودهام، روابط ایران و اسرائیل بسیار خوب و حسنه بوده و شاهنشاه آریامهر کمکهای زیادی به اسرائیل نمودهاند.دلم میخواست عموم اطلاع داشته باشند، ولی وضع طوری بوده که در جراید منعکس نگردیده است.»
حکومت پهلوی , رژیم صهیونیستی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.