رؤیای بربادرفته آمریکا برای غرب آسیا
مصطفی هدایی
یکی از مهمترین راهبردهای کنون ایالاتمتحده حمایت از تلاش برخی از کشورها و رژیمهای منطقه برای ایجاد اهرم نظامی و دفاعی علیه جمهوری اسلامی ایران است. در هفتههای اخیر گزارشهایی از بسترسازی برای ایجاد ناتوی خاورمیانه یا عربی منتشرشده که نقطه کانونی تمامی تحلیلها، اظهارنظر ملک عبدالله، پادشاه اردن و نشست مقامات چند کشور عربی و رژیم صهیونیستی در شرمالشیخ است.
پادشاه اردن به شبکه CNBC آمریکا گفته بود: «من یکی از اولین افرادی خواهم بود که از ناتوی خاورمیانه حمایت میکنم… مأموریت این اتحاد باید بسیار بسیار واضح باشد. در غیر این صورت همه را گیج میکند.»
در تحول مهم دیگر، در ۲۶ ماه ژوئن روزنامه وال استرایت ژورنال در گزارشی در خصوص دیدار مقامات نظامی رژیم غاصب صهیونیستی، عربستان، مصر، اردن، امارات، بحرین و قطر در شرمالشیخ منتشر کرد و نوشت که این برای اولین بار است که مقامات عالیرتبه عربی و اسرائیلی برای رایزنی درمورد همکاری نظامی علیه یک «تهدید مشترک» با یکدیگر دیدار میکنند تا در مورد اینکه چگونه میتوانند در برابر توانایی فزاینده موشکی و پهپادی ایران بایستند. سیستم هشداردهی سریع وبه هنگام شناسایی تهدیدات هوایی ازجمله دستاوردهای این نشست بوده که به گفته والاستریت ژورنال این توافق الزامآور نیست. اما آنچه در پی این گزارش شکل گرفت، تکذیب یا سکوت مقامات عالیرتبه کشورهای نامبرده درزمینه حضور در نشست یا توافقات بوده است.
شکلدهی به یک پیمان یا قرارداد نظامی و امنیتی میان کشورهای عربی منطقه و آمریکا و اخیرا اسرائیل موضوع جدیدی نیست بلکه از زمان اوباما این امر با جدیت دنبال میشد و حتی در دوره ترامپ طرحی به نام پیمان استراتژیک خاورمیانه دنبال میشد ولی هر بار به دلایلی به شکست انجامیده یا روند شکلگیری کُند پیش رفته است. ازجمله مهمترین دستور کارهای این پیمانها نیز مقابله با تهدیدات نظامی و موشکی ایران عنوان میشود.
در حال حاضر سفر بایدن به غرب آسیا، میتواند بار دیگر مباحث پیمان نظامی همچون ناتو را تقویت کند. آمریکا بهصورت رسمی با برخی از کشورهای حاشیه خلیجفارس توافقات امنیتی دارد که پایگاههای نظامی این کشور در قطر ، بحرین و عربستان از این جمله هستند. چتر امنیتی در خلیجفارس عنوانی است که برای چنین توافقاتی استفاده میشود. اما تشکیل یک ائتلاف گسترده در غرب آسیا با حضور کشورهای عربی، آمریکا و اسرائیل دور از ذهن است. واشنگتن بیش از ۱۰ سال است که در راهبرد نظامی خود خروج از غرب آسیا و خلیجفارس را هدفگذاری کرده و همین مسئله نگرانیهایی را درباره خلأ امنیتی برای شیخنشینها ایجاد کرده است. کشورهای اروپایی علیرغم میل خود توان پر کردن چنین خلائی را ندارند و پیروز این میدان نیز بدون شک جمهوری اسلامی خواهد بود. حتی در صورت شکلگیری ناتوی عربی یا هر عنوانی، این ایران است که میتواند برنده باشد.
محور مقاومت در دو دهه گذشته بهتدریج دامنه نفوذ و قدرت خود را افزایش داده و هیچ ائتلاف یا قدرت نظامی نتوانسته مانع از تقویت آن شود. بهطور مشخصی، بعد از هر بحران در تحولات غرب آسیا، میزان قدرت و دامنه نفوذ ایران افزایش پیدا کرده است. با سقوط طالبان در افغانستان در سال ۲۰۰۱ و صدام حسین در عراق در سال ۲۰۰۳، مرزهای نفوذ ایران از شرق و غرب گسترش یافت. همزمان با یکهتازی گروههای تکفیری تروریست در عراق و سوریه، ایران به شریک قابلاتکا برای نابودی تروریسم تبدیل شد و قدرت خود را در این کشورها و منطقه تثبیت کرد. اما در سوی مقابل چه اتفاقی افتاد؟
یک نمونه میتواند به ما در درک واقعیات میدانی کمک کند. در روزهای پایانی اسفند ۱۳۹۳، ائتلاف عربی به رهبری عربستان سعودی یمن را مورد هجوم نظامی قرار داد. نتیجه این جنگ در حدود ۸ سال چه چیزی بوده است؟ پاسخ واضح است. افزایش قدرت انصارالله یمن بهعنوان گروه سیاسی- نظامی متحد ایران. ائتلاف عربی در این جنگ حتی از توان نظامی آمریکا و اسرائیل نیز بهره برد ولی خروجی آن تنها فشار به طرفهای یمنی برای پذیرش آتشبس بود تا بتواند از ادامه جنگ فرسایشی جلوگیری کند. موشکهای انصارلله قلب عربستان یعنی آرامکو را هدف قرار داد و بسیاری از شهرها و تأسیسات نفتی سعودیها و حتی امارات در تیررس است.
ما در اینجا یک نمونه میدانی واقعی را در اختیار داریم و آن ائتلاف یا به تعبیری ناتوی عربی است که در جنگ یمن به گل نشست. حال آیا فراتر از این امر اتفاق خواهد افتاد؟ کشورهای عربی متخاصم، آمریکا و اسرائیل بدون توافق نظامی نیز در ائتلاف علیه جمهوری اسلامی در حال فعالیت هستند. شکلگیری ناتوی عربی تنها به این ائتلاف شکننده، رسمیت خواهد بخشید. اما بحرانها و چالشها چنان عمیق و بزرگ هستند که هرگز هیچ ائتلاف نظامی عربی علیه ایران و متحدانش موفق نخواهند بود. ایجاد بحران جدید در منطقه بدون شک بهمانند گذشته ایران را وارد میدانی خواهد کرد که نتیجه آن افزایش قدرت و دامنه نفوذ محور مقاومت خواهد بود. بازی برد-برد برای محور مقاومت در هر روی وجود دارد. البته این از روی خوشخیالی یا خوشبینی مفرط نیست. تجربیات سالهای گذشته به ما اثبات کرده که تهران اهرمهای بازی بسیاری در منطقه و فرامنطقه دارد که کشورهای عربی ازجمله عربستان، امارات و حتی بحرین را وادار خواهد ساخت تا برای تشکیل رسمی یک ائتلاف علیه تهران دست به عصا حرکت کنند. آنها حتی در هفتههای اخیر از اعلام حضور در نشستهای امنیتی با اسرائیل طفره میروند، چراکه هزینه دمیدن در شیپور درگیری با ایران را بسیار بالا ارزیابی میکنند. مصر که یکی از کشورهای عربی با ارتباط سیاسی با اسرائیل و در قطع رابطه بیش از چهار دههای با ایران است، در حمایت از ائتلاف نظامی علیه ایران با شکاف عمیقی در بدنه نظامی و اطلاعاتی روبهرو است و نهادهای نظامی و اطلاعاتی این کشور مخالفت خود را با چنین طرحی اعلام کردهاند. همچنین با وجود ارتباط دیپلماتیک برخی از شیخنشینها با اسرائیل، عربستان هنوز نتوانسته وارد چنین ارتباطی شود و بهصورت فزایندهای از عواقب سیاسی و حیثیتی آن بهعنوان خادمالحرمین میترسد. دهها دلیل وجود دارد که این کشورها و رژیمها نمیتوانند بهسادگی در یک کشتی کنار یکدیگر بنشینند؛ چراکه کشتی درنهایت غرق میشود و همه آنها را به زیر آب خواهد برد.
آمریکا , غرب آسیا , مصطفی هدایی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.